تعدادی از مطالب ِ سايت ، لينک به سايت هایِ قديمی "خلوت" می دهند :  xalvat.com ; xalvat.org  لازمست که آنها را تبديل به xalvat.info  کرد . واگر صفحه ای بازنميشود ، لطفا، مطلعم کنيد. ـ م.ايل بيگی

 H

                                       

        m.ilbeigi@yahoo.fr                mercredi, 20. septembre 2023  

 H

 هلن کروليش- قاسملو (برگردان:شيدا نبوی): معمایِ قاسملو 

 

           

حسين شاه اويسی :  جستاری کوتاه در تاريخ موجوديت کردان و نقش آنها در پايداری و استقلال ايران

      کوتاه:          کمی بلند:          :                         (درپاسخ به نوشته ای ازخسرو پارسا)        

توضيحا بگويم قصدمن ؛ نشر نوشته ھای فريدون است ونه "تبليغ" برای اين وآن سازمان و تشکيلاتی  ـِ که سالهای سالست که وجود ِ خارجی ندارند و گناه من نیست که نوشته ھای ِ فريدون در اين نشريات آمده اند ؛ او به راه خود مي رفت و ِ منھم به راه ِ خودم و ھمیشه و در ھمهء موارد با  هم موافق نبوديم . به نظرم ، ھنوز ھم ، امروز ، خواندن نوشته ھايش عبرت انگیزست و قابل استفاده . م. ايل بیگی

بخشهائی از کتاب:  قانون اساسی ايران يا شمشیر چوبین مبارزه  نويسنده : د.بهروزی [ فريدون ايل بيگی]  تاريخِ نگارش : مهرـآبان 1357 تاريخ نشر: آذر57   برایِ خواندنِ بخشهائی ازآن در  اينجا و متن کامل در اينجا (نسخه اضلی) يا اينجا (نسخه تايپی)  : این جناح [خمينی]، علی رغم عبارت پردازیهای بظاهر رادیکال و انقلابی اش، برای طبقۀ کارگر و سایر زحمتکشان ــ در صورتی که برنامه هایش امکان پیدا کند که در سطح جامعه فعلیت یابد ــ آنچنان خطرناک خواهد بود که می تواند مبارزات رهائی بخش طبقاتی شان را سرکوب کند. بگمان ما پاره ای از مارکسیست ها میزان عظمت خطر را چنان که باید و شاید حس و درک نکرده اند. بسیاری از نیروهای دمکرات و آزادیخواه متوجه نیستند که ضدیت این جناح با قانون اساسی و رژیم سلطنتی نه از یک موضع انقلابی، بلکه از یک موضع فوق ارتجاعی است. [...] اگر در دهۀ دوم شهریور ماه ۱۳۵۷، این جناح ، بفرض محال، بقدرت می رسید، زندانها و شکنجه گاهها مجددا از کمونیستها [ وتمامِ جريانهای فکری و سياسی. ـ م.ايل بيگی] پر می شد و صحنه های شلاق زنی از زندانها به خیابانها کشانده می شد. این جناح پس از استقرار و استحکام پایه های قدرتش سرنوشتی برای زحمتکشان تدارک می دید که اگر نه بدتر، بهتر از وضعیتی که قدرت حاکم امروز برایشان فراهم کرده است نمی بود*. رهبر جناح "رادیکال" در مصاحبه با بخش فارسی رادیوی بی. بی. سی (در ۱۷ اکتبر ۷۸) اظهار داشت که اگر کمونیستها "براه راست" بر گشتند ما با آنها کاری نداریم ولی اگر خواستند "خیانت" کنند ما با آنها رفتار دیگری خواهیم کرد. (صفحه ۲۸ ) [...] این جناح در صحنۀ مبارزۀ ایران شرایط بسیار حساس و ظریف و دشواری را بوجود آورده است که اگر کمونیستها و نیروهای آگاه جامعه با هشیاری با آن برخورد نکنند، زیان های بسیاری ببار خواهد آورد. این شرایط بسیار حساس و ظریف و دشوار، دو جنبۀ متفاوت دارد: از یک طرف، حمایت بی قید و شرط از این جناح، کمک به پراکندن این توهم است که گویا این جناح مواضع انقلابی و یا حداقل مترقی دارد و نتیجۀ این کار، تحمیق توده ها و خیانت به خلق است، از طرف دیگر، مثبت ندانستن جنبه هائی از مبارزۀ ضد رژیمی این جناح ــ با علم به اهداف و برنامه های فوق ارتجاعی آن ــ و بهره برداری نکردن آگاهانه از آن جنبه ها، چپ روی و بنوعی کمک به ادامه حیات رژیم حاکم است. در موقعیتی این چنین دشوار و حساس، به عقیدۀ ما ضمن اینکه باید از خصلت ضد رژیمی این جناح ( برای سرنگونی رژیم وابستۀ شاه) بشدت دفاع کنیم، در عین حال باید موضع و ماهیت فوق ارتجاعی این جناح را ( برای آگاهی دادن به توده ها )، با صراحت و شدت افشاء نمائیم. کمونیستها و نیروهای آگاه جامعه باید این دو جنبه از یک مسئله را از همین امروز تواماً در نظر داشته باشند. و اهمیت هر یک از این دو جنبه کمتر از دیگری نیست. [صفحه ۵۲ ]     

برچيده هائی از "فدائيان اسلام"         فدائيان اسلام ، امروز ديگر آن  مفهوم محدود سالهای بيست را ندارد که توسط جهار تروريست قشری پايه گذاری شد. فدائيان اسلام ، امروز يک جريان وسيع فکری است با زير بنای مشروعه طلبی و ولايت فقيه که مبتکر و بنيانگذار اضلی آن شيخ فضل الله نوری ، "پيشوای کبير آن آيت الله کاشانی ، قهرمان آن نواب صفوی ، خطيب آن حجت الاسلام فلسفی ، بازوی مسلح آن سپاه پاسدارن ، حاكمِ شرعِ آن حجت الاسلام خلخالي و رهبر آن آيت الله خميني است . (و.رازي [فريدون ايل بيگی] : فدائيانِ اسلام و...  تكثير از : هوادارانِ سازمانِ وحدتِ كمونيستي در اروپا ، فوريهء 1982 ،  ص10 )   .   با اينكه فدائيانِ اسلام همواره از كاشاني بعنوانِ " رهبر كبير " خود ياد ميكنند ، روابطِ آنها ، برخلافِ ادعايِ فدائيانِ اسلام ، همواره چندان حسنه نبود . آيت الله كاشاني  هرجا كه منافعِ خاص ِ  او ايجاب  ميكرد ، به توقعاتِ فوق ِ  ارتجاعي ِ  فدائيان اسلام  (مثلا در زمينهء " بيرون ريختنِ  زنان از ادارات ) ، مهار  ميزد . كاشاني  قشريت و  تحجر فكري شيخ فضل الله ها ، نواب صفوي ها و رهبرانِ كنونيِ جمهوريِ اسلامي را نداشت واز نوعي بينشِ سياسيِ بورژوائي برخوردار بود .      ( همان ، ص 128 ) . اگر پيوندِ آيت الله خميني  با  فدائيانِ اسلام در طيِ چهل سالِ اخير  محتاج به تحقيقِ وسيع تر و فاكتهايِ بيشتري است   ( و ما در اينجا با طرحِ مساله و بدست دادنِ سر نخ ها از محققان و مورخان برايِ اثباتِ آن ياري مي طلبيم ) ، رابطهء تنگاتنگِ فدائيانِ اسلام با آيت الله كاشاني ، لااقل از سال 1325 به اين طرف ، از موشوعات کاملا شناخته و اثبات  شده است .     ( همان ، ص 14 ) . اين چه معمائيست كه از صد سالِ پيش تاكنون ، هرگاه كه توده ها بخاطرِ آزاديهايِ دموكراتيك و مبارزه با امپرياليسم (امپرياليسمِ انگليس – امپرياليسمِ روسيهء تزاري – امپرياليسمِ آمريكا )  بپا خاستند ، بلافاصله پس از مدتي ، ميرزا حسن  آشتياني  ،  شيخ فضل الله نوري ، آيت الله كاشاني  و آيت الله خميني را در مقابلِ خود يافتند . عليرغمِ تمامِ هوچيگريها  بالاخره بايد باين سئوال مشخص پاسخ داده شود : چه رابطه اي در اين تقابل مداومِ روحانيت با خواستهايِ دموكراتيك و  ضدِ امپرياليستيِ توده ها وجود دارد ؟         ( همان ، صص 28-29 ) . در رژيمِ جمهوريِ اسلامي ، حاكمانِ جديد و پا منبريهايِ آنها  بارها برويِ اين نكته انگشت گذاشته  و بدرستي گفته  اند كه اكثرِ رهبرانِ جبههء ملي و دكتر   مصدق  ،  خواهانِ سرنگونيِ  رژيمِ شاه نبودند بلكه ميخواستند كه شاه سلطنت كند ونه حگومت . البته آنها با بيانِ اين  نكته ، فقط نيمي از حقيقت را ميگويند و نيم ديگر آنرا ، كه در لايِ عبا ويا در جيبِ قبا پنهان ميكنند  اينست كه در آن ايام ، كلِ روحانيت ، هم با سلطنت كردن شاه موافق بودند و هم با حكومت كردنِ او . مهمتر از آن اينكه : نه تنها روحانيت در مجموع  بلكه حتي يك روحاني  ( بويژه از ميانِ حاكمانِ جديد و طرفدارانِ بظاهر گوناگونِ آنها ، كه امروز مدعي هستند  همواره دشمنِ رژيمِ سلطنتي و " ضدِ طاغوت " بوده اند ) را نميتوانيد بما نشان  دهند كه در آن ايام با رژيم سلطنتي مخالفت كرده باشند [...] بلكه برعكس : پس از شكستِ كودتايِ 25 مرداد و فرار شاه ، روحانيت در  مجموع ( البته حاكمانِ جديد و طرفدارانِ آنها  جزء شان بودند ) عقيده داشتند كه برايِ نجاتِ اسلام ، شاه بايد به ايران برگردد   و گرنه " دين و مملكت هردو از دست خواهد رفت "       ( همان ، ص  38 ) . همه اش دروغ ، همه اش سرهم بندي و دغلبازي ، همه اش دوز و كلك  كه چه بشود ؟ " ثابت " بشود  در يكصد سالِ اخير هر جنبشي در ايران بوجود آمد  بخاطرِ روخانيت و اسلام بود . واگر شكست خورد بخاطرِ اين بود كه ميگفتند : " روخانيت و اسلام نباشد " . " ثابت " شود كه قيامِ مسلحانهء بهمن ماه ِ توده ها " فقط بخاطرِ اسلام " بود ، كه " مبداء تاريخِ انقلابِ اسلامي ، پانزده خرداد 42 و هجرتِ امامِ امت  است .گيريم كه همهء اينها " ثابت شد ، بعد چه ميشود ؟ در اينحال ، " حقانيت " ولايتِ فقيه " اثبات " خواهدشد .  " اثباتِ حقانيتِ " هفده ساله  اگر به تنهائي ميتوانست  چيزي را  " ثابت " كند ، قلم به مزدهايِ استاد و " روشنفكرانِ خودفروختهء " حقانيت " ( نه فقط هفده ساله  بلكه ) دو هزار و پانصد ساله، رژيمِ آريامهري را " ثابت " كرده بودند ...          ( همان ، ص 53 ) .      برچيده هائِ از " فدائيان اسلام"    1   2   3   4    5   6      در یک بخش    يا در اينجا
فريدون ايل بيگی : مقررات تدوين شده ای از دوران توحش و بربريت       نکته ای [...] که درسرتاسرلايحه شورای عالی قضائی بچشم ميخورد وآن عبارت ازاينست که قتل وجنايت يک امر جصوصی است که بايد بين "قاتل" و اوليای"دم" حل و فصل شود وهيچ ربطی به جامعه ندارد."ولی مسلمين يا نمايندهء او نقش رابطه را ايفاء می کند"(ص2)   برای اينکه چهره عدل اسلامی مخدوش نگرددقصاص سيمای انسانی بگيرد، ماده51 ميگويد: "قصاص باآلت کندوغيربرنده که موجب آزارجانی باشد جايژ نيست بلکه بايد باشمشيرتيزگردن اورا بزنند ويا باتفنگ ومانندآن که نظيرشمشيرکه جانی را براحتی می کشد ، قصاص نمايندو مثله او جائز نيست" [...](ص  3)     ماده 23 شورای عالی قضائی دراين زمينه صراحت دارد:پک قتل نفس درصورتی مجازاست که مقتول شرعامستحق کشتن نباشد ، پس اگرمستحق قتل باشد مانند کسی که به پيامبراکرم(ع) يا ائمه ءاطهار(ع) ياحضرت زهرا(ص) دشنام دهد ياشوهر ، کسی را درحال زنا بازن خودببيندکشتن هردوآنها برای(خصوص) شوهر جايزاست" (ص4)    لايحه "قصاص ومقررات آن" به شديدترين ووقيحانه ترين نحوی خصلت طبقاتی دارد.تاجائيکه قوانين مجازات عمومی بورزوائی(ايصا طبقاتی ونتیجتا ظالمانه) درمقام مقايسه بااين مقررات مربوط به قرن ششم ميلادی ، قوانينی فوق انقلابی جلوه می کنند.درلايحه"قصاص" قاتل مردومسلمان اگرثروتمندهم باشد اساسا ميتواند باپرداخت "ديه" ازمجازات معاف شود.(ص7)   اين لايحه ، نفی بيشرمانه حقوق انسانی زنان و اقليت های مذهبی است .زن درصورتيکه مسلمان باشد درمقام مقايسه بامردنسلمان ، نصف انسان است. اما زنان(ومردان) پيرو اديان ديگروبدترازاينها ، زنان (ومردان) کافروبی دين، درجرگه انسانها بشمارنميروندومانندگوسفندوشترذبح  اسلامی هستند. هرمردمسلمان، بدون کمترين واهمه ازمجازات("قصاص") ، ميتواندآنهارا بکشد، دربهترين حالت (درمورد پيروان اديان ديگر) "ديه" بپردازدودرحالات ديگر، حتی ازپرداخت "ديه " نيزمعاف باشد زيرا نه تنهاجرمی مرتکب نشده بلکه بوظيفه شرعی خود عمل کرده است (صص7و8)        ماده 45: "قتل عمدی موجب قصاص است و لکن بارضايت ولی دم وقاتل يا به مبلغی کمترازآن يازيادترازآن تبديل ميشود" [...]   ماده 5 : "هرگاه مردمسلمانی عمدا زن مسلمانی رابکشد محکوم به قصاص است ليکن بايد ولی زن قبل ازقصاص قاتل نصف دیه مردرا به او[به قاتل) بپردازد". [...] ماده 46 :  "هرگاه مردی زنی را بقتل رساند ول [يعنی ورثه]مخيراست  بين قصاص  ياپرداخت نصف ديه کامل به قاتل وبين مطالبه ديه زن از قاتل" (صص12و13)    [...]  ماده16 : "هرگاه پدر و جد پدری فرزندخودرا بکشد قصاص نميشود بلکه بايد ديه قتل را به ورثه مقتول بدهد.حاکم شرع اورا تعزيربنمايد وغيرپدرو[غير] جدپدری [ازجمله مادر و جدمادری] مانند ديگران قصاص ميشوند" (ص13)  ماده 18 : "هرگاه عاقل ديوانه ای را بکشد قصاص نميشود بلکه باید ديه قتل را به ورثه مقتول بپردازد" (ص14)      [...]  قتل وجنايت درحقوق اسلامی  ودرجمهوری اسلامی ، هيچ ربطی به جامعه ندارد بلکه يک امرخصوصی است که ميتواند بين قاتل و "اولياء دم" بطورکدخدامنشی حل و فصل گردد. برای کشتارفردی و جمعی کمونيستها، نيروهای مترقی ، کارگران وسايرزحمتکشان ، خلقهای تحت ستم ، زنان ، اقليت های مذهبی وخلاصه هرانسانی که باافکارارتجاعی حاکمان جديد ، باديکتاتوری ولايت فقيه وبامقررات پوسيده قرون وسطائی به مخالفت برخيزد ، لايحه قصاص مجوزهای شرعی وقانونی لازم را پيش بينی کرده ، قاتل ياقاتلين درآن کشتارها نه تنها هيچگونه جرمی مرتکب نمی شوند بلکه بانابودی کسانی که"شرعامستحق کشتن " هستند به تکليف شرعی خود عمل می کنند.    (ص35)    درموردقتل عند ، شهادت دو مردعادل لازم است ولاغير ، يعنی که شهادت يک مردعادل درکنار شهادت حتی چندين هزار زن عادل برای اثبات وقوع قتل عمد ، کافی نيست    (ص41)   کامل نوشته در اينجا
  *نامه های فدريکو گارسيا لورکا   PDF      HTM    *حقایقی درباره فرهنگهای لغات    * پُل اِلوآر : کارِ شاعر   PDF      HTM    * آندره  ژيد: داستايووسکی  PDF      HTM    *برتولت برشت  : تفنگ های ننه کارار     *متنِ کاملِ کتابِ "برتولت برشت : سقراط مجروح "  در دو بخش : ۱- سقراط مجروح ۲ - سزار و سربازِ رومی اش         * ويلی دواسپن : کامو و بدبينی     * آلبر کاموقرن ِ وحشت    * روبر مِرل : سی زيف و مرگ / ترجمهء آزاد با: احمد شاملو    * پای صحبت سویفت    *مصاحبه ای با ژان پُل سارتر   PDF     HTM    * ولادیمیر مایا کوفسکی : معراج (ترجمه با: يداله PDF    HTM    * مالکم ایکس : انقلاب سياه راه پيمائی سياه پوستان يا يک جنبش قلابی ؟ *ديويد کات:فرانتس فانون در چند کلمه/ الجزاير   * مرگ يک هنرمند قهرمان [ ويکتور خارا ]   *اسلام بربسترچه شرايط تاريخي بوجود آمد؟  ( مروري در کتاب "محمد"  اثر ماکسيم  رودنسون)  (۱)  (۲) (۳)  (۴)  (۵)  (۶)      *کارل مارکس (برگردان : آذرمبشر /  شمسی مقدم نژاد [هردو : فريدون ايل بيگی ]) : قدرت پول در جامعه بورژوائی/ بعدازپيدايش حزب واقعا انقلابی / مبارزه طبقاتی ، قانون تاريخی/ دستمزد    *يادداشت های يک چريک [کلمبيائی]   * فیدل میدود، میدود (گزارشگر : گراهام گرین) PDF     HTM       * از ويتنام تا اروگوئه و درسهائی از آنان * انقلاب پنجم يا گروگانگيری دوم * سير مشروعه طلبی در ايران    *کمونيست ها و ضرورت برخورد با دين   * نگاهی به " ميثاق " بنی صدر" برای استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی " و گذشتهء بی افتخار او *جنگِ دو رژيمِ حاکم بر ايران و عراق /  1 - کی ، چگونه و چرا آغاز شد ؟  *توضيحي بر يخشي از کتاب ِ حسن ماسالي     * رژيس دبره: در بارهء اروگوئه  ۱   ۲   ۳   ۴  در يک بخش  *ما توپاماروها (تجربيات جنگ چريکی شهری در اروگوئه - جلد سوم -  با پيشگفتار " رژيس دبره " : " از آنها بيآموزيم ") ۱   ۲   ۳   ۴   دزيک بخش * مصاحبه ای با ژان    * "احکام اسلام" يا تلاش برای استحکام حکومت آخوندی      * "بندج" ريسمان ِ پوسيده برای ِ بندبازی ِ جديد   * "بيانيهء الجزاير" :  سند پرداخت وجوه شرعيه به امپرياليسم امريکا !    * از مبارزهء جاری تا مبارزهء توده ای  [نوشته ای مشترک  فريدون  با "کسی  ديگر"]     *دولت آيت الله کنی "کابينهء آشتی اسلامی"    *انفجار . حريق در کاخ نخست وزيری ( آنانکه باد ميکارند)     *ربودن ناوچهء تبرزين : آخرين دسته گُل « ارتش مکتبی »   * فدک به جای صمد بهرنگ

                 بيشتر

 طرحی برایِ پرچم آيندهء ايران     سه رنگ (سبز و سفيد و سرخ) تاريخچه های خودرا دارند(از جمله: در اينجا، اينجا وو يا اينجا )، ا:اماقهوه ای برای کوهستان ها،که حتی دامنه هايشانرابرایِ ويلاسازی ملاخورکردند؛آبی برای درياها و درياچه ها و رودخانه ها،که تعدادیشانرا خشکاندند (درياچهء اروميه ، زاينده رود، کارون و ..)  بزرگترش در اينجا و اينجا

 

 بزرگتر و شعرش در اينجا 

گند پاشيده اند به همه جا ، حتی به آينه     بزرگترش در اينجا و شعرش  در اينجا      شاهآيت الله ها به تاراج ساغری زدند!    ادامه

حاج آقا ، واقعن گُلی به جمالت!  بزرگترشان ۱ و ۲ و  نوشته اش در اينجا 

به پسرهايم ميماند " کارون "

بزرگتر  و شعرش در اينجا

آشه کشکه خالته ، بخوری پاته ، نخوری پاته !     چنديست که سلطنت طلبان به هياهویِ عجيبی افتاده اند: از رضاشاه روحت شاد! شروع کرده اند و بزودی به آريامهر روحت شاد! خواهند رسيد و درخاتمه خواهند گفت : جغله شاه بيا ! طبيعتا نوکِ حمله شان به حکومت فلاکت بارِ اسلامی ست ، اما حملهء شديد به چپ و روشنفکرانِ چپ را هم فراموش نمی کنند که گوئيا اينها بودندکه اين حکومت را به سرِکار آورده اند و آنهارا از نانخوری انداخته اند و آواره ! و در اين راه همراه شده اند با "چپی"هایِ سرافکندهء ديروزی ـ اگرچه همين ها بودند که به قولشان بيچاره شان کرده بودند و برایِ چپی های واقعی  تا دلتان بخواهد خط و نشان ! نمی پذيرند که در دورانِ شاهِ شاهان فقر و جنايت و سرکوبی وجود داشت ـ اگرچه بمراتب کمتر ـ ، اما همهء اينها ناپذيرفتنی هستند ـ چه از سویِ شاهِ شاهان و چه ازجانبِ امامِ امامان ! نمی پذيرند که شکنجه گرانِ ساواک اعجوبه هائی بودند از نوعِ خود ـ گرچه سربازانِ امام به مراتب وحشی تر !  نه تنها اينرا نمی پذيرند ، بلکه آنانرا از افتخارات دورانِ طلائی شاهنشاهی می دانند  ـ بسان دورانِ طلائی امام ! چپ ـ در کل (به تقسيماتش خواهم رسيد) ـ ، چه در ديروز ، چه در امروز و چه در آينده ، از اولين قربانيانِ آنان بودند و اينان اند که از اولين دشمنانشان می خوانند و اگر آنانِ ديروز دوباره سرِکار بيايند آن خواهند کرد که ديروز می کردند با چپِ همیشه درمُقابلِ محروم کُشان . چپ هميشه اجبار داشت که آشه کشکه خاله را بخورد . امروزه ، آنان خيلی دلشان می خواهد که چپی های سر افکندهء ديروزی به آنان به پيوندند ـ و خيلی هايشان شروع کرده اند - ، حتی شکنجه شدگان ، منکر شکنجه شده اند .      17 بهمن 1400          ادامه

آقایِ پهلوی ، به همين سادگی: "گذشته ها ، گذشته"؟!     ادامه

حرمت گذار ناموس انسان ، اينان؟!

خویِ آخونديشان
متکی بر آئينی انسان خوار
حرمت گذار انسان نيست .
تبارشان از مخوف ترين ها
آمدگانی برای از بين بردن هم چيز
نافيانی از هرچه از انسان بویی دارد.
از طايفهء جهل
يافت خرد در اينان؟
حاشا ! حاشا !
هيچ اعتدالی در "محافظه کاران" شان نيست
کم چپاولگرانی -شاید- از اقتدارگران !
جهل شان رو به اقتدار دارد و
روزگارشان به گونه ای که
برای تمام نان را خوردن
گريزی جز سرکوب و کشتار و شکنجه نيست
اينان - از ابتدا - ،
آمده اند
 که
ناموس انسان و انسانيت را نفی کنند .

دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۹ ژوييه ۲۰۱۹

  منبع : ازنگاهِ م.ايل بيگی / نوشته های گاه به گاه

خانهُ عِفاف

 

 بزرگترش در اينجا

چارقدي بر سر مي كنم و
از خانه بيرون مي زنم
تا بيابم ناني براي ِ پر كردن ِ شكم كودكانم
- و شوهرم !

من نارسمي ِ نارسمي ام
و نمي خواهم رسمي ِ رسمي شوم ؛
- به خانهُ عِفاف نخواهم رفت !

روزگاري بود كه نداشتم چارقد بر سر
شيفته گان ِ امام
فاحشه ام خطاب مي كردند
اما با هيچ كس
- به جز با شوهرم –
همخوابگي نمي كردم
امروز چارقدي بر سر دارم
همان شيفته گان
خواهرم خطاب مي كنند
و به جز با شوهرم
با همه همخوابه مي شوم !
     
مرداد 1381

«وطن» م آنجاست که  « بودن » م را از من نگيرد !

- کجاست آن خراب شده که می دانم و می شناسم ؟/اولی ، اين بار، عربده کشان:/-مملکتت؛/-وطنت؛/ زادگاهت؛/همانجا که مادران و پدران و اجدادت را به خاک سپاردی؛/- همانجا که ترا ساخت اينی که هستی؛/با کوروش هايت/ با داريوش هايت/با انوشيروان «دادگر»هايت/ با شاه عباسِ کبيرت/با رضا شاهِ کبيرت/با "آريامهر" ت/ با "امام خمينی" ت/ با خاتمی ت !آن ديگری ، نه با پرخاش ، که به سادگی گفت:/"مملکتم،/ وطنم/ (زادگاهم را که عوض نمی توان کرد)/آنجاست که از من/از فرزندانم/از فرزندان ِ ديگران/نان را دريغ نکند (و نمی گويم که بدهد)/آزادی را دريغ نکند/مسکن را دريغ نکند/تفريح را دريغ نکند/بودنم را از من نگيرد   8 شهريور84        ادامه 

 تو  از برای از همه چيز هيچ ساختن آمده ای !

چه ات بايد گفت ؟
گر بگويم :  ننگت باد
ترا هيچ شرم و حيايی نيست از ننگ
*
تا نخشکانی ريشه هاي تمام درختان را
تا نسوزانی نمام مزرعه ها را
تا نبری از بين تمام کارخانه هارا
تا نکشانی به فحشا تمام زنها را
تا نکنی پر از کودکان تمام کوچه ها را
تا بدل نکنی به زندان تمام خانه ها را
تا نکنی پر از خون تمام جوی ها را
و تا نکنی کافر تمام خداشناسان را
تو نخواهی رفت
و سفت و سخت چسبيده ای به قدرت
- به مال و قدرت !
*
تو از برای
از همه چيز
هيچ ساختن آمده ای !          24 مردادِ 81

منبع : برگزيدهء شعر/شعار "دريا کابوس هایِ مان را نخواهد شست؟!"

ايکاش دينی نبود  ،  ايکاش جنايتکارانِ دينی وجود نمی داشتند   ...

جنايتکار ، جنايت کارش  است،حالا می خواهد يهودیِ اسرائيل  باشد و يا مسلمانِ حزب االهی لبنان و ايران ... اين به ديگران شوکران خور ، اگرچه ، به ظاهر،در دفاع از دين برخاسته اند، اما،در واقع, عمله هایِ پُر جيره و مواجبِ «سرمايه» «بهره»  اند  (کمی - که از سرشِان ژيادی ست - ،  در جيب می کنند و بسيار ها در جيبِ اربابان خود خواسته و ناخواسته، آشنا و غريبه می کنند: تفاله هائی بيش نيستند  و ديندارانی که بعينه نشان دادند که از دين به جز جنايت هيچ بر نمی خواهد .../اگرچه مایِ «جانِ» خود بردوش گذاشته ها و گريخته گان، شب و روز خون اشک ريزانيم و هيج لذتی از زندگی نمی بريم ، اما اين «مانده گانِ» در برزخِ لبنان و ايران و ... اند که از جان  مايه می گذارند و خون را نه ازچشم - چون ما - ، می ريزند ، که از جانِشان می رود ...     14 مرداد85 / 06  اوت 06          ادامه

      منبع : کلِ نوشته های م.ايل بيگی

تن فروشي 

از تن فروشي
برايِ يك تلفنِ همراه
يك ماشين - كه من حتي ماركشانرا نمي شناسم- ،
يك لباسِ پر زرق و برق
كفش هايِ مكش مرگ ما
طلا و جواهر
يك استخر
يك سفر به آمريكا و اروپا
يك به كيش رفتن
يك خانهُ ويلائي
يك ...
سخن نمي گويم .
 

از تن فروشي
بخاطرِ يك لقمه نان
واز تن خريداري
بخاطرِ داشتن يك ـ يا چند ـ لقمه نانِ بيشتر      ادامه

 

خامنه ای ضحاک !

بگذاريد که دشنامم دهند

لعن و نفرينم کنند

چه اهميت دارد؛

نامم در تاريخ خواهد ماند : ضحاک زمانه !

و فردوسی های زمانه از من ياد خواهند کرد.     اول خرداد 1402

 

قروغ دهکردی [م.ايل بيگی] گفتند : " از مقاله توهين آميز شروع شد

برما خرده نگيريد كه چرا دنباله رويِ خمينی ها ،/شريعتمداری ها ،/بازرگان ها ،/سنجابی ها ،/اسكندری ها شده ايم[...]سالهاست كه امكانِ تربيتِ سياسی را از ما گرفته اند/رهبرانِ واقعی مانرا " حذف " كرده اند
وهرگز نامی از آنها نبردند/اگر چه جنبش ها را سركوب كرده اند/اما جسته و گريخته/ ـ 
انگار كه از زير ِ دستشان در رفته است ! –/نامِ كساني را به عنوانِ " مخالفين "/يواشكي در گوشمان خواندند/نه اينكه اينها مخالف نبودند/بودند – اما بي دردسر –/و ما آنچنان از رژيم متنفر بوديم/كه دست بدامانِ " مخالفين " شديم .      3 آبانِ 57          ادامه

منبع : کتابِ "قانون اساسی ايران يا شمشير چوبين مبارزه" نوشتهء د. بهروزی [فريدون ايل بيگی] منتشر شده در آذر1357

 روُنِيه خيابُونا  با دسته خالی نِميشه !

چاقو دارن
قمه دارن
چماق دارن
زنجير دارن
گازماز دارن
هفت تير دارن ؛
اون پُشتوپُشتا :
مسلسلو هزارکوفتوکاری !
*
تو چی داری ؟
دست خاليئی
دست خاليئی
دسته خالی .
پس بِت بِگَم :
روُنِيه خيابُونا با دستِ خالی نميشه !
ولاَ بُکُن رِزِرو جاتو
يِه گُشِيِه قَبرِستونا !
       26 خرداد82                  

دیکتاتوری

وقتی که نيستی/ جهان چه خوبست/ - و شبهايمان بی کابوس ./ وقتی که نيستی/ مردمانم/ - در تمام ِ جهان - ،/ زندگی می کنند :/ زخمی به تن ندارند ؛/ به زندان نمی روند ؛/ شکنجه نمی شوند ؛/ اعدامی در کار نيست ؛/ تجاوزی در کار نيست./17 ارديبهشت 90                   ادامه

 آقايِ خاتمی هرچه دلش مي خواهد " ز ِر " بزند ، تنها يک راه حل : برچيدنِ تمام ِ "نطام "!

هيچ "نظامي" به خودي خود از بين نمي رود؛بايد هُل اش داد ـ يا "مسالمتانه" يا به "خشونت". کم  ديده شده است که يک نظام ِ رو به پايان  خودرا "مسالمتانه " کناربکشد ؛ آنان به خون ريختن عادت دارند و تا آخرين لحظه يا خون ميريزند يا خون ِ خود. از وحشتناکترين ِ اين نظام ها ، "جمهوري ِ اسلامي"ست ـ که شروعش با خون بود و پايانش هم ... دريغاباور کنيد که تمام ِ آرزويِمان اينست که " اينان " با " صلح و صفا " بروند و خوني از دماغ ِ احدي ريخته نشود . اما " آنان " اين نمي خواهند که مي دانند اين آخرين شانس ِ شان است : ديگر هرگز به قدرت باز نخواهند گشت ؛ پس تا هستند ، کيف ِ دنيا را بُکنند!... وبراي ِ اين حاضرند : هم با خدايان ِ دروغين ِ شان بسازند و هم باهر نوع شيطان . اصل ونسب و پرنسيب ندارند . براي ِ روي ِ کارماندن ، ديروز حاضر بودند که خاتمي روي ِ " کار " بيآيد و فردا حجاريان و گنجي و سحابي و يزدي و نگهدار و حتي کيانوري ـ اگر که زنده بود: حيف !      12 آذر 82       ادامه

         منبع :  ازنگاهِ م.ايل بيگی / نوشته های 1382   

خدايتان ، خدائی اگر می دانست ...      به : آخوندهای بسيار خدا شناس !

خدايتان ،
خدائی اگر می دانست
چنين مان نمی کرد :
- خوار و ذليل !

 خدايتان ،
خدائی اگر می دانست
گرفتار شمايان تان می کرد ما را ؟
15 فروردين 81

جنابِ آقايِ منتظری ، باسلام !

واما منِ نابه دين را خيالِ فتواخواهي نيست . تنها چند سئوال:

1-     از آنجائي كه نا به دينم ، آيا مجاز ست مرا از راستهُ حيوانات بدانند وهرچه كه دينداران خواستند برسرِ بيچاره ام بيآورند : شكنجه ام كنند ؛ اعدامم كنند؛ زندانيم كنند ؛ به من و خانوادهُ موُنث و مذكرم تجاوز كنند ؛ آواره ام كنند ؛ سنگسارم كنند؛ بلرزم هرلحظه كه چه مي خواهند آورد بر سرِ من و فرزندانِ درمانده ام ... آيا اين ست عدلِ اسلامي و توحيدي كه نباشد هيچ كس را نظري به جز بيضهُ اسلام وهمه متحدالفكر ومتحدالشكل باشند؟ مرا كه ديدگاهي و پايگاهي ست  به خوبي مي دانم كه اگر به خواهم افكارم را حاكم برهمه چيز كنم ، دنيائي خواهم ساخت پر از درد و شقاوت – براي به ثمر رسيدنِ افكارم تا به سرحدِ توانم كوشش خواهم كرد ، اما حاشا ! حاشا ! بخواهم نظزگاهم ناظر به همه چيز باشد ؛ چه فاجعه اي!

2-     برايِ من طبيعي ست كه زنان – اين سازندگانِ  جهان - ، در دنيائي همه گونه گاني را حقِ زندگي ، انتخاب كنند حجابِ اسلامي شان و حتي بي حجاب ولخت وعوري شان را! و مرا مي تواند حقِ نگرش براين باشد وچشم فروبستن برآن . آيا اسلام اين حق واجازه را به شما مي دهد كه برآن نظاره كنيد و  براين چشم فرو بنديد ؟ وبگذاريد هم اين باشد و هم آن؟            

3-     چه كسي بايد پاسخگويِ اين همه فجايعِ اين بيست و سه واندي باشد؟  اسلام؟

4-   با توجه به اينكه در خاطرات تان ( در بخشِ مربوط به زندان تان ) ، كمونيست ها را كثيف و نا پاك ونجس خوانديد ، آيا حاضريد با چونان مني ( كه براستي نمي دانم چه هستم ، اما هرچه هستم نابه دين و نا مسلمانم ) برسرِ يك سفره بنشينيد وغذا بخوريد؟

5-   آيا اعتقاد داريد كه هركس به دين ش و ناديني اش؟

6-   آيا اعتقاد نداريد كه هركس را كاري ست و "مراجع " دراين بيست و سه سال واندي ثابت كردندكه كاردان نيستند و هنوز هم " عهدِ بوقي " !  بهترنيست كه به كارِ چراخندن امورِ عهدِ بوقيِ شان برگردند؟      3 تير 81          ادامه

  منبع : ازنگاهِ م.ايل بيگی / نوشته های 1381

 

از کدامين تبارند اينان ؟

- به جز درنده جيوانی وحشی ؟

و خوی ِ شان به چه ميماند ؟

- به جز درنده جيوانی وحشی ؟

سال 88 ، بهنگام تظاهرات

   ادامه

  آمده ها در "کتابخانه" ، تاکنون :  ۹۵۷۴   

 برشت : دايرهء گچی قفقازی (برگردان : حميد سمندريان)

 

 برشت : دايرهء گچی قفقازی (برگردان : م.امين مويد)

 برشت : آنکه گفت آری و آنکه گفت نه (برگردان مصطفی رحيمی)  

 برشت :انديشه های متی (برگردان : بهرام حبيبی) برتولت برشت : اهميت موافق بودن (برگردان : حميد محوی)

  برشت  : تفنگ های ننه کارار (برگردان: فريدون ايل بيگی) 

 

 

  برشت :  استثناء و قاعده (برگردان : به آذين) برشت : اقدام های انجام شده (برگردان : رضی هيرمندی)

 برشت : رربارهء تاتر (برگردان  فرامرز بهزاد)

 

برشت : مادر (برگردان : منيژه کامياب و حسن بايرامی

ديگر نوشته های ِ برشت در اينجا

برشت : هوراتی ها و کوراتی ، روشنائی در تنبريس (برگردان: رضا کرم رضائی) برشت : کريولانوس (برگردان : مهدی تقوی) برشت : کله گرده ها و کله تيزها (برگردان : بهروز مُشيری)      3    در يک بخش
  آمده ها در اين بخش ، تاکنون :۱۸۳۰          (آخوندزاده ، آريانپور ، آل احمد ، ابراهيمی ، به آذين ، بهرنگی ، بيضائی ، پزشکزاد ، تنکابنی ، جمالزاده ، چوبک ، خاکسار ، دانشور ، درويشيان ، دولت آبادی ، دهخدا ، دهقانی ، رادی     (ساعدی ، صادقی ، طياری ، فصيح ، فقيری ، قاصی نور ، قلی زاده ، کرمانی ، کوشان ، گلستان ، گلشيری ،  محمود ، احمد  ، ميرصادقی ، نجدی ، هدايت )     ( احمدی اسکوئی ، اسلامی ندوشن،آشوری ، افغانی ، بابا مقدم ، بهروز ، بهزاد ، پارسی پور ، پويان ، تقوائی ، حاج سيد جوادی ، حسام ، رحيمی ، سرکوهی ، شفق ، شهيد ثالث ، صفا ، طاهباز ، مخرائی ، فروغی ، فاضل ، کشاورز و ... )              (آزاد ، ابتهاج ، اخوان ، اعتضامی ، افراشته ، ايرج ميرزا ، بهار ، بهبهانی ، رحمانی ، زهری ، سپهری ، سعيدی سيرجانی، سلطانپور   ( شاملو ، شفيعی کدکنی ، شهريار ، عشقی ، فرخزاد ، فروخی ، کارو ، کسرائی ، گلسرخی  ، منزوی ، نادر پور ، نيستانی ، نيما)     ( آتشی ، آذراوغلی ، اسدی ، اصفهانی ، ايل بيگی ، باباچاهی ، باديه نشين ، پرنگ ، توللی ، حقوقی ، خوئی ، رويائی ، شاهرودی ، شيون ، کوش آبادی ، ميرزاده ، هنرمندی و ...)       (ابوسعيد ، بابا طاهر ، حافظ ، جامی ، خيام ، رودکی ، سعدی ، سُهروردی ، زاکانی ، عطار ، فردوسی ، مولوی و شمس ، ناصرخسرو ، نطامی ، وحشی و متفرقه               ( آستورياس ، استرينبرگ ، اشتاين بگ ، ايبسن ، بالزاک ، برشت ، بکت ، بورخس ، پو ، پوشکين ، تاگور ، توآين ، تولستوی ، چخوف ، داستايوسکی ، دوبوآر ، دوما ، ديکنز ، راسل ، رولان ، ژيد ، سارتر ، سيلونه ،فرانس ، کافکا ، کامو ، کوئليو ، گورکی ، گوگول ، لندن ، مارگز ، مان ، موپاسان ، نسين ، وولف ، همينگوی ، هوگو)    (آخماتووا ، اليوت ، بروتون ، پاز ، خليل جبران ، درويش ، قپانی ، لورکا ، نرودا ، هيوز)    (آربال ، آرنت ، آستروسکی ، افلاطون ، استاندال ، آلبا ، آندرسون ، تورگينف  ، بونوئل ، بل ، پروست ، دوراس ، دوکاسترو ، رشدی ، سلين ، سولژنستين ، سنت اگروپری ، فاکنر ، فانون ، فرويد ، فلاچی ، کريستی ، کوندرا ، گراس ، گرين ، مارکوزه ، مُراويا ،  نيچه ، وايلد ، يونسکو ، البياتی ، الوآر ، حکمت ، کوکتو ، گوته ، لامارتين ، ويتمن)

  آمده ها  تاکنون: ۸۶۸     ۲۲ ۵۷       ( روزنامه های  ،  و  از اين دوره راهم ببينيد)                (                                                                صفحات اوليهِ تعدادی از شماره های   اقليت   و   اکثريت  را هم ببينيد)                

  آمده  ها تاکنون:  ۶۴          آمده ها تاکنون : ۲۵۵         بازرگان ، بنی صدر ، خمينی ، شريعتی ، طالقانی ، مطهری ، متفرقه      باب ، بهاءالله ، شوقی افندی ، صبح ازل ، طاهره قره العين و...              تورات   انواع انجيل                  آمده ها تاکنون : ۲۵۷         آمده ها  تاکنون: ۵۵                     آمده ها تاکنون: ۴۰۸                               ( پله خانف   چه گوارا   دويچر     زتکين    سوئيزی     فروم     کائوتسکی     متفرقه )       

                         آمده ها در اين بخش ، تاکنون :۵۱۸      اين را هم ببينيد 

در اينجا کتابها و نشرياتی از "کتابخانهء شخصی" م را ـ عموما بخشا و بعضا بطورکامل ـ، می آورم . چرا ؟ که شايد به کار آيند و ديگر آنکه ، بی آنکه  "غيب گوئی" کنم ، نه من ماندگار هستم و نه - بد ِتان نيآيد !- ، شما . به فرزندانم فارسی نيآموخته ام (چرائی اش به احدی - به جزبه خودم - ،  مربوط نيست) ، با رفتنم ، به احتمال ِ زياد ، تمام ِ انها را به دور خواهند ريخت ، پس تا هستم ...

      ۱   ۲   ۳   ۴   ۵   ۶   ۷    ۸    ۹   ۱۰  ۱۱   ۱۲   ۱۳  ۱۴  ۱۵   ۱۶   ۱۷  ۱۸             ۱  ۲  ۳ ۴  ۵ ۶ ۷                      

   سيف فرغانی : هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد     ادامه (بازندگی نامه و ديوان اشعار)  چند نوشته از علی اصغر حاج سيدجوادی : کلمه قبيحه آزادی ؛ آقايان ! چرا صدای انقلاب را نمی شنويد؟ ؛ براندازی يا تقدير تاريخی خودکامگی ؛ راه بی بازگشت ؛ دنيای سر و ته بسته خشک انديشان ؛ پايگاه های جهانی توحش و ترور ("جامعه بين المللی" يک دروغ بزرگ است ؛ داستان جمهوری مردی که نه رييس دولت است و نه رييس جکومت . + زندگينامه پیمان وهابزاده :   روشنفکر بیمانند: مصطفی شعاعیان،  پژوهشگر انقلابی

         

 

 و .ت. ستيس ( برگردان : حميدعنايت): فلسفهء هگل ـ اخلاق احتماعی
800  . آنتوان دو سنت اگزو په ری (برگردان : احمد شاملو) : شاهزاده کوچولو    1     2      مرتصی محيط : تا سرمايداری هست ، آثار مارکس خواندن دارد ؛ 2.     دانيل سينگر (برگردان : بابک پاکزاد) :  چرا به يک مانيفست جديد نياز داريم       از ( و در بارهء )  فرخی يزدی  674.  آنتونيو گرامشی (برگردان : منوچهر هزار خانی) : پيدايش روشنفکران
 * آرامش دوستدار : آغاز"روشنفکری"ما وپايان دورهء کنونی اش - فتحعلی آخوندزاده      * آرامش دوستدار:پايان کنونی دورهء "روشنفکری" - جلال آل احمد    *آرامش دوستدار : نوسازی نادانی برای نادانی نوخواه      هما ناطق : روحانيت از پراکندگی تا قدرت سرآغاز اقتدار اقتصادی و سياسی ملايان     * مسألهء زن در برخى  از مدونات چپ (از نهضت مشروطه تا عصررضاخان)       * نگاهي به برخي نوشته‌ها و مبارزات زنان در دوران مشروطيت      * قربانيانِ دو نظام و يک فرهنگ    * مجموعه ای از هما ناطق در اينجا 
 اچ.ای.پيترز (برگردان:امیر پرويز پويان): بزغاله و ستارگان (بافشردن موش موشک روی عکسِ پويان ، بزرکتر آنرا خواهید ديد  گفتاری از "شون اوکيسی" دربارهء تئاتر (برگردان:رضا کرم رضائی) ؛ جان گستر: تئاتراوکيسی   (برگردان: بهزاد شارت) ؛ شون اوکيسی : ماه در کايلنامو می درخشد (برگردان: بهروز دهقانی)   چندنوشته و ترجمه از بهروز دهقانی در"آدينه" ("مهدآزادی")    چندنوشته از صمدبهرنگی درآدينه"("مهدآزادی)"تبريز ، ۱۳۴۴ـ۱۳۴۵
   "ديوارنوشته هایِ انقلاب"    ابوالقاسم پاینده: دفاع از ملانصرالدین (کتاب هفته ، شمارهء 3 ، 29مهر1340)    خسرو شاکري : پيرامون زندگي آوتيس سلطانزاده  (۱)   (۲)   (۳)     اسنادی  از پرویز یعقوبی و سازمان مجاهدین خلق  ایران
    احمد فاروقی/ژان  لوروريه:  [ساواک] چشم وگوش ِ شاه   ويل دورانت : تاريخ تمدن (عصر ناپلئون)    * تمام ۱۱ جلدِ تارِخ تمدن (با بخش های مختلف) را زیر نامِ "دورانت ، ويل"، در اينجا بيابيد      دوگفتگو بامازيار بهروز : 1.رابطه حزب توده با دولت مصدق ھرگز عادی نشد   2. حزب توده و کودتای 28 مرداد    مرامنامهء جمعيت اجتماعيون ايران + سندی ازجنبش شورائی ايران 
زندگی و آثار ِ حسين منزوی

  يادمانِ بيژن مفيد ويادی از شهرقصه  + فيلمِ"شهرقصه"

 شعرهای گيلکی افراشته     علی مرادی مراغه ای: تاريخچهء حزبِ  "عدالت"
  رونالد گری (برگردان : مخمدتقی فرامرزی) : تئوری ها و انديشه های برتولت برشت    محسن يلفانی آموزگاران  Baktash Abtin.jpg.webpزندگينامه و فعاليت های بکتاش آبتين 

چند نوشته از حميد عنايت:

همه چيز در دگرگونی است ، بجز اصل دگرگونی ؛

 همه کشورهای موجود حکومتهای بد دارند ؛

 درحاشيهء تاريخ ؛

 تاريخ ، داستان حرکت بشر بسوی آزادی است .

 
 جلال متينی : دکتر مصدق ، انقلاب مشروطه و تحصيلات عاليه در اروپا    جلال متينی : دکتر مصدق،

 پيشنهادهای نخست وزيزی  و انگليسيها 

  چند شعر و نوشته از سيمين بهبهانی: برما چه ها گذشت ؟  / کليد و خنجر / ماتاريخ گزار بوديم / يادی  از محمد مختاری و محمدجعفر پوينده / در انتظار تناسخ / پنج شعر
  روز شمارِ کودتا [ي 28 مرداد 1332]      کودتای 28 مرداد  و شکست نهضت ملی و استقرار ديکتاتوری نظامی در ايران («مسئوليت" جبهه ملی" ... و "حزب توده" در شکست نهضت ملی ايران»)          بهرام مقدادی : نوشته های سياسی کافکا    با ياد مصطفی رحيمی و امير پيشداد :     امير پيشداد : "مصطفی رحيمی ديگر نخواهد نوشت ..."    /    "چند نامه از دکتر مصطفی رحیمی" [ به امير پيشداد]    /   حسن شايگان : " وداع با دکتر مصطفی رحيمی"     /          مصطفی رحيمی : " نقد کهنه و سنجش نو"
   کارل مارکس  (برگردان :  سهراب شباهنگ):نقد برنامۀ گوتا (برای اولين بار با خود متن "برنامهء گوتا")    کريس کوچرا : کردستان و حمهوری مهاباد    آلبرت اينشتین : در بارهء آزادی (آزادی دانشگاهی ، فاشيسم و علم ، آزادی ، روش های نوين تفتيش عقايد،حقوق بشر)         محمد مختاری : بررسی شعارهای دوران قيام + قدسی قاضی نور : کتابهای درسی جدید

 آدميت،فريدون    ابراهيمی،نادر   ارانی،تقی    اسکندری(فروهر)،پروانه     افراشته، محمدعلی    اوصياء،پرويز    بهبهانی،سيمين    پاکدامن،ناصر   پاکنژاد ، شکراله

 پوررضا، فريدون   تختی ، غلامرضا     جزنی ، بيژن   دهخدا ، علی اکبر   رحمانی،نصرت    زُهري ،محمد     ساعدی،غلامحسين    سلطانپور،سعيد   Résultat d’image pour شیون فومنی  شيون فومنی 

  صادقی ، بهرام    علوی ، بزرگ        فرخی يزدی    کسروی ، احمد       گلسرخی ، خسرو      محصص ، اردشير      مجموعه ای از نشريات و انتشارات "راه کارگر" 
   ملکی ، خليل   مومنی ، باقر     ناطق ، هُما     نجدی ، بيژن     نوشته هائی از"روزگار نوو اسماعيل پور والی     نوشين ، عبدالحسين    نيستانی ، منوچهر
  ويژه نامهء نشريهء " آرش "، "پس از  مرگ ناگهانی " صمد بهرنگی    يادنامهء صمد (     ويژه نامهء " روز کارگر "   ويژه نامهء شيلی    "يِاد و يادآواره" های  نشريهء آزادی " از "رفته گان"
  صفحات اول ِ شماره های گوناگون ِ تمام اين نشريات  را در اينجا ببينيد   :    آمده ها در اين بخش ، تاکنون :۳۶۳   ( شماره ء مختلف 3257)
آ  آپادانا (پان ايرانيست ها؟]   آتش  آدينه   آدينه (مهدآزادی) تبرريز   آرش (داخل) زیر نظر : اسلام کاظمیه یا سيروس طاهباز    آرش (خارج)  پرويز قليچ خانی    آرمان      آزادی  جبهه دموکراتيک ملی ايران   آزادی انديشه آزادی ايران     آژير جعفر پيشه وری   آسمان ايران     آغازی نو     آفتاب  آموزش و فرهنگ  آوای تبعيد    گاهنامهء  آنزمان / اينزمان    آهنگر به جای "چلنگر" (داخل و درتبعيد)    آيندگان    آينده  ايرج افشار    آئينهء هند    جمع ۷۷۷ شماره  ا   اختر    ادبيات ما     ارمغان  اسب     از شعر تا قصه    اسلام مکتب مبارز     اصغرآقا   هادی خرسندی   اطلاعات بانوان   اطلاعات جوانان     اطلاعات دختران و پسران     اطلاعات هفتگی    الفبا   غلامحسين ساعدی   اميد ايران    انتقاد کتاب  انجمن تاريخ  ابراهيم صفائی  انديشه(آمريکا)   انديشه (داخل)    انديشه آزاد (کانون نويسندگان ايران)     انديشهء رهائی نشريهء خارج از کشور "سازمان وحدت کمونيستی"   انديشهء نو (انشعابيون حزب توده)  گاهنامهء انديشه نو       انديشه و انقلاب    انديشه و پيکار بازماندگان"سازمان پيکار..."درخارج ازکشور (حق شناس و...)   انديشه و هنر  ناصروثوقی    انديشه و هنر  نشر انستيتو گوته      ايران منصور کوشان  مجلهء ايران شناسی    نشريهء ايران شناسی (کتابخانهء پهلوی)   ايرانشهر(کاظم زاده)    ايرانشهر   ايرانشهر لندن (حسين باقرزاده)   ايرانشهر  شرکت کتاب      ايران نامه  بنياد مطالعات ايران  ايران وجهان شاهين فاطمی - اسلام کاظميه     ج: ۱۲۴  ش   ب  باختر امروز (حسين فاطمی)    باختر امروز (سازمانهای جبهه ملی ايران در خاورميانه)  بازارچه     بامشاد   اسماعيل پوروالی (بخش ادبی: شاملو )     بخارا  علی دهباشی   بررسی کتاب  ضميمهء "انتشارات مرواريد   بررسی های تاريخی بررسی های تاريخی  نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران ـ اداره سوم     بذر نشريه دانشجویی  بسوی آزادی   هواداران  آزادی کار (فدائی) - آلمان  بسوی آزادی   نشريهء خبری هواداران سازمان آزادی کار (فدائی) - آلمان فدرال      بوطيقای نو   منصور کوشان   ۲۲ بهمن نشريه کارکنان مبارز راديو تلويزيون      بيداری ما تشکيلات دموکراتيک زنان  ج : ۴۳۲  ش    پ  پاسدار اسلام دفتر تبليغات اسلامی حوزهء علميهء قم    پر    نامهء پژوهشکده بررسيهای فرهنگ و توسعه   پست ايران   عليرضا نويزاده   پيام آزادی   شورای متحد چپ     پيام امروز     پيام نو نشريهء انجمن روابط فرهنگی ايران با اتحاد جماهير شوروی (سردبير:بزرگ علوی)   پيام نوين  نشریه انجمن فرهنگی ایران و شوروی  (سردبير: به آذين)      پيام يونسکو   ماهنامهء يونسکو       پيشاهنگی   پشتاز  شريه کارگران پيشرو صنعت نفت      پيغام امروز   رضا مرزبان    پيکار  سازمان پيکار    پيمان ،  احمد کسروی      پيوند ويژه نامهء نيما        پيوند    نشريهء ايرانيان خارج از کشور  ج : ۳۷۷ ش    ت  تازه های کتابخانه    تحقيقات  روزنامه نگاری    تکاپو   منصور کوشان    تلاش    تماشا   تلويزيون ملی ايران   تلاش   راه توده  سازمان انقلابی حزب توده     هفته نامهء فکاهی توفيق  ج : ۶۶ ش    ج  جامعه سالم    فيروز گوران      جگن  دورهء اول : فريدون گيلانی/فريدون ايل بيگی     جگن   (دورهء دوم)   فريدون گيلانی ، ناصر    جنبش  علی اصغر حاج سيدجوادی / اسلام ناظميه  رحمانی نژاد، آربی آوانسيان ، سعيد سلطانپور       جُنگِ اصفهان (محمد حقوقی؟)     جُنگِ زمان (منصور کوشان)  جنگل (نشريهء مجاهدين خلق ايران)     جنگل (ارگان جنگلیها، میرزا کوچک خان )        جُنگ سحر     جُنگ مرجان   (گروه فرهنگی مرجان)/ محمد حقوقی     جُنگ هنر و ادبيات امروز   حسين رازی  جوان   جوانان امروز    جهان هواداران"اقليت"  در خارج از کشور   جهان نو هواداران"اقليت"  در خارج از کشور / ويژه نيوشا فرهی   جهان نو   امين عليمراد   ج : ۷۳ ش    چ  چراغ سيما کوبان (اولین زن ناشر)   چشم انداز   ناصر پاکدامن / شهرام قنبری/ محسن يلفانی / شيدا نبوی     چشم انداز ايران لطف الله ميثمی  چوک ماهنامهء الکترونيکی ادبيات داستانی    چيستا   ج : ۵۳ ش     ح   حقوق بشر  ارگان جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران     ج : ۱ ش    خ   خاک و خون  محسن پزشکپور ( پان ايرانيست )   خرمگس    خندق  دانشجويان ارشاد (احسان شريعتی؟)    خوارزمی ما  گروه فرهنگی خوارزمی    خواندنيها  خوشه   ج: ۴۲ ش     د  داستان   دانشمند    دانش و مردم     دبيره    دفترهای زمانه  سيروس طاهباز       دنيا   نشريهء تئوريک و سياسی کميتهء مرکزی حزب تودهء ايران    دفتر هنر   بيژن اسدی پور    دنيای سخن  دنيای ورزش     دهقان روز    ديدگاه  ج: ۸۴ ش   ر  راه آزادی  جمعيت اقامه      راه آزادی     حزب دموکراتيک مردم ايران  راه کارگر    راهنمای کتاب   راهبرد     رستاخيزجوان    روزگار نو (اسماعیل پوروالی)     روزن   يداله رويائی ، احمدرضا احمدی ، ابراهيم گلستان