xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

"آگاهی نامهء " دیگران (مجموعه ای از اخبار روز)

آنچه که در اینجا می آید - و سعی میشود که روزانه بیاید - ، فرستاده های دوستان  از طریق ایمیل می باشد . من تنها تکثيرکننده ام و قصد تنها اطلاع رسانی است ونه جانبگیری.

چهارشنبه ، 19 آبان 89

فرستنده : اوتانِس

www.rudarru.net


عکس / گاوميش‌آباد منطقه مسكوني در شهر اهواز

گاوميش‌آباد در حاشيه‌اي خاكستري چسبيده به اهواز. كوچه‌هاي لجن‌آلود، آسمان دودزده، هواي بدبو، و مردم در اين كوچه‌ها مي‌روند و مي‌آيند و زندگي مي‌كنند، و گاوميش‌ها در اين كوچه‌ها مي‌روند و مي‌آيند

به یاد ده زن بهائی که در شیراز اعدام شدند

جهان زنان - زنانی که در راه آزادی عقیده تا پای جان ایستادند
از سهیلا وحدتی
به یاد ده زن بهائی که در شیراز اعدام شدند

روز ۲۸ خرداد ماه سالگرد اعدام ده زن است که در سال ۱۳۶۲ در زندان عادل آباد شیراز به “جرم” عقیدتی،‌ بهائی ‏بودن، اعدام شدند. ‏

بیست و پنج سال پس از این اعدام گروهی، یادشان را گرامی می‌داریم و آنها را به عنوان مبارزان از جان گذشته‌ی ‏راه آزادی عقیده در میهن‌مان به یاد می‌آوریم. ‏

این زنان،‌ از مونای ۱۷ ساله تا عزت ۵۷ ساله، بخشی از تاریخ ما هستند و تا پای جان برای دفاع از حق داشتن ‏عقیده و باور خویش ایستادند.
و آنچه بر آنان رفت در صفحه‌ای از تاریخ کشور ما جای گرفته‌ که امیدواریم هرگز تکرار نشود! ‏
مونا محمود نژاد
و چند خطی از این تاریخ:‏

در زندان عادل آباد شیراز، روز شنبه ۲۸ خرداد، مثل دیگر شنبه‌های بهار ۱۳۶۲، روز ملاقات زندانیان زن بود. ‏خانواده‌های بهائی مثل هر شنبه برای ملاقات رفتند، بی‌خبر از این که آخرین ملاقات است. “کسی باور نمی‌کرد ‏اعدامشون کنن! همه فکر می‌کردن چند ماهی زندانی هستند و بعد آزاد میشن.”‏

‏”جرم” این دختران و زنان این بود که در آموزش اخلاق و تعلیمات دینی بهائی به کودکان خانواده‌های بهائی ‏مشارکت داشتند. و البته به آنها اتهام جاسوسی زده شده بود، اما کافی بود آنها دست از عقیده خود بردارند و اسلام ‏بیاورند تا همه “جرم”‌های آنان پاک شود! روی کارت ملاقات زندان که به خانواده‌های آنان داده شده بود، آنها نوشته ‏بود “اتهام: بهائیت” یا “اتهام: ب”. برخی از بهائیان زیر فشار و به زور مجبور شدند بگویند که مسلمان شده‌اند، و ‏همه‌ی اتهام‌ها و “جرم”‌های آنان ناپدید شد.‏

اتهام درج شده روی کارت ملاقات به روشنی نمایانگر این بود که این افراد زندانیان عقیدتی هستند.

دستگیری بهائیان شیراز در سال ۱۳۶۱ در طول دو یورش به تعدادی از خانه‌های بهائیان انجام گرفت. برخی از این ‏زنان در حوالی ۱ آبان ۶۱ و برخی دیگر در روز ۸ آذر ۱۳۶۱ دستگیر شدند. جریان دستگیری به نقل از خواهر ‏یکی از دستگیرشدگان که در همان روزها طی نامه‌ای به تفصیل نوشته، چنین است:‏
‏” دوشنبه هشتم آذرماه ۱۳۶۱، مطابق با ۲۹ نوامبر ۱۹۸۲. در حالیکه حدود یکسال از جریان دستگیری (او) و ‏گذراندن چند روز در زندان سپاه شیراز می‌گذشت و در حالی که روز تولدش در این باره بسیار صحبت شد ساعت ‏تقریبا ۸ بعد از ظهر بود که به توصیه بابا که مرتب می‌گفت “دلم شور میزنه، حتما دزد آمده!” به منزل رفتیم. ساعت ‏حدود هشت و سی دقیقه بود که زنگ منزل بصدا در آمد. سه مرد مسلح که هر سه پاسدار بودند وارد منزل شدند. ‏همه جا را جستجو کرده مقداری کتاب، شمایل مبارک و آلبوم خانوادگی را که پیدا کرده بودند در دو گونی ریخته و ‏از آنها صورتی تهیه کردند و از همه ما هم امضا گرفتند. سپس از لیستی که تعداد زیادی اسم بر آن نوشته شده بود ‏اسم (او) را صدا کردند ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ صبح روز بعد اطلاع حاصل شد که حدود ۴۵ نفر را در همان شب و تقریبا با همان ‏کیفیت و توسط سپاه دستگیر و به همان محل زندان سپاه که در گوشه جنوب شرقی شهر شیراز واقع شده منتقل ساخته ‏اند. ابتدا هر کس فکر میکرده که فقط به سراغ خانواده او آمده اند فقط وقتی به پیگیری پرداخته اند متوجه شده اند که ‏بقیه نیز یا قبل از ایشان آنجا بوده و یا پس از ایشان.”‏

پس از دستگیری، آنها مدتی را در بازداشتگاه سپاه برای بازجوی بسر برده و پس از آن به زندان منتقل شدند. ‏بازجویی‌ها در سپاه گاه بسیار طولانی بود. در زندان برخورد بدتر بود. از آنجایی که بهایی‌ها چون “نجس” شمرده ‏می‌شدند، در سلولی جدا از زندانی‌های دیگر بودند. وقتی که به آنها چشم‌بند می‌زدند و می‌خواستند برای بازجویی ‏ببرند، یک روزنامه لوله شده به دستشان داده و پاسداری سر دیگر روزنامه را گرفته و آنها را می‌برد که مبادا با این ‏افراد “نجس” تماس پیدا کرده و “نجس” شود. زندانیان بهائی حتی بشقاب مخصوص داشتند. در بند یک زندان عادل ‏آباد شیراز، زنان در هر سلول سه نفر باهم بودند و حق داشتند به سلول‌های همدیگر بروند. اما نظافت خیلی سخت ‏بود و بطور مرتب به حمام دسترسی نداشتند. و مراقبت بهداشتی مناسب نیز وجود نداشت. یکی از دخترها از ‏دردهای شدید در هنگام قاعدگی رنج می‌برد بطوریکه که همیشه مجبور بود برای تسکین درد مورفین تزریق کند. اما ‏در طول هفت ماه زندان چاره‌ای نداشت جز اینکه درد را بدون دارو تحمل کند.‏

مونا محمودنژاد،‌ ۱۷ ساله ‏

مونا و پدرش یدالله محمودنژاد که به فاصله سه ماه اعدام شدند.

‏مونا دانش‌آموز دبیرستان بود. مونا در روز اول آبان ۱۳۶۱ در سن ۱۶ سالگی همراه با پدرش دستگیر شد. گفته ‏می‌شود مونا به خاطر سن و سال کم خویش، آن روز آخرین نفر در صف حلق آویز شدن بود تا فرصت دیگری برای ‏توبه کردن داشته باشد، ولی او توبه نکرد. مونا یکی از جوانترین قربانیان سرکوب عقیدتی در جمهوری اسلامی ‏ایران است.

مادر مونا همراه با وی چندماهی زندانی بود و سپس آزاد شد. پدر مونا، یدالله محمودنژاد، در اسفندماه ۱۳۶۱ در ‏شیراز، سه ماه پیش از دخترش، اعدام شده بود.‏

اختر ثابت، ۲۱ ساله

‏ ‏
رویا اشراقی، ۲۲ ساله

رویا دختری پرشور، علاقمند به طبیعت و حیوانات، و دانشجوی رشته دامپزشکی در دانشگاه شیراز بود و پس از ‏انقلاب به خاطر بهائی بودن از دانشگاه اخراج شده بود. پدرومادر رویا نیز در خدمت به جامعه محلی بهائیان فعال ‏بودند و همراه با او دستگیر شدند. مادر رویا خانه‌دار بود و پدرش به “جرم” بهائی بودن پس از انقلاب از کار اخراج ‏شده بود.‏

رویا همزمان با مادرش، عزت جانمی، به دار آویخته شد.‏

سیمین صابری، ۲۴ ساله ‏

شهین (شیرین) دالوند،‌ ۲۵ ساله
شهین – که شیرین صدایش می‌زدند – همیشه خنده به لب داشت و با اینکه خانواده‌اش به انگلستان مهاجرت کرده ‏بودند، در ایران مانده بود که درسش را تمام کند. شیرین در رشته جامعه شناسی تحصیل کرده بود و دانشنامه خود را ‏درباره مبارزه با اعتیاد به پایان رسانده بود، اما فرصت آن را نیافت که سرکار رفته و در مبارزه با بلای اعتیاد ‏بکوشد.‏

مهشید نیرومند، ۲۸ ساله ‏

مهشید تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته فیزیک در دانشگاه شیراز به پایان رسانده بود. او با شرکت در ‏کمیته‌های محلی بهائیان به جامعه بهائی خدمت می‌کرد.‏

زرین مقیمی ابیانه، ۲۹ ساله‏

زرین در رشته ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران تحصیل کرده بود. او دارای قدرت بیان فوق‌العاده‌ای بود و آگاهی ‏زیادی درباره اسلام و بهائیت داشت و حتی برخی سوره‌های قرآن و متون بهائی را حفظ بود. بازجوهایی که تلاش ‏داشتند او را راضی کنند اسلام بیاورد، کارشان سخت بود و به او گفته بودند که باید به جای مدرک زبان انگلیسی، ‏مدرک زبان به مفهوم فن بیان به او داده می‌شد. ‏

زرین دارای طبعی لطیف و شعر می‌سرود. هنگامی که به دیدار یک از آشنایانی رفته بود که تازه از زندان عادل آباد ‏آزاد شده بود، مردجوانی با اتهام بهائی بودن، چنان تحت تاثیر قرار گرفته بود که متنی نوشت با عنوان «من از عادل ‏آباد می‌آیم» که اینگونه آغاز می‌شود: “چه بنویسم و چطور بنویسم که آنجا کجاست، به چه زبانی توصیف کنم که آنجا ‏چه دنیائی است و کدام کلام و کدام عبارت قادر است بیان کند که من با چشم‌های ناچیز خاکیم چه دیده‌ام؟ چشمهایم را ‏برهم می‌زنم تا ببینم آنچه دیده‌ام بخواب است یا بیداری، یک رویای شیرین است و یا یک واقعیت تلخ. من امشب از ‏عادل‌آباد می‌آیم …”‏

نمای گوشه ای از زندان عادل‌آباد، شیراز

زرین همراه با پدرومادرش دستگیر شد. مادرش سه ماه در زندان بسر برد، و پدرش ۲ سال زندانی بود و هشت ماه ‏پس از اعدام دخترش آزاد شد.‏

طاهره ارجمندی (سیاوشی)۳۲ ساله (همسر جمشید سیاوشی)‏
طاهره و شوهرش با هم دستگیر شده و به فاصله دو روز اعدام شدند.

طاهره پرستار بود و در زندان به مراقبت بهداشتی از دیگر زندانیان می‌پرداخت. طاهره همراه با همسرش، جمشید ‏سیاوشی بازداشت و زندانی شد. گفته می‌شود که طاهره در دیداری که با شوهرش در زندان داشته، او را شکنجه شده ‏یافته و حدس می‌زده که شوهرش جان سالم بدر نخواهد برد. شوهرش از شکنجه نمرد و زنده ماند، اما دو روز پیش ‏از اینکه طاهره اعدام شود، در روز پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۶۱ حلق آویز شد.‏

نصرت غفرانی (یلدایی)، ۵۶ ساله (مادر بهرام یلدایی) ‏
نصرت غفرانی و پسرش، کورش یلدایی، در آخرین جشن تولد کورش. مادر و پسر همزمان دستگیر شده و به فاصله دو روز اعدام شدند.

نصرت عضو محفل بهائیان در شیراز بود. گفته می‌شود وی مورد شکنجه قرار گرفته و ضربه‌های شلاق بسیاری را ‏تحمل کرده بوده است. نصرت همراه با شوهر و پسرش دستگیر شد. پسر نصرت، بهرام یلدایی در سن ۲۸ سالگی، ‏دو روز پیش از اعدام مادرش در زندان عادل آباد شیراز حلق آویز شد.‏
عزت جانمی (اشراقی)، ۵۷ ساله (مادر رویا اشراقی و همسر عنایت‌الله اشراقی) ‏

عزت جانمی در میان دخترش رویا و شوهرش عنایت الله اشراقی. عزت و رویا دو روز پس از اعدام پدرخانواده همزمان به دار آویخته شدند.‏

عزت جانمی همراه با شوهرش، عنایت‌الله اشراقی، و دخترش رویا، دستگیر شد. خانواده اشراقی پیشتر تجربه ‏دستگیری توسط سپاه پاسداران را داشتند، اما کشور را ترک نکردند و حتی شهر شیراز را ترک نکردند.‏
شوهرعزت، عنایت‌الله اشراقی، دو روز پیش از او ‌در سن ۶۳ سالگی حلق آویز شد. ‏
عزت همراه با دختر جوانش، رویا، حلق آویز شد.‏

روز ملاقات زنان در زندان عادل آباد شنبه بود. پس از ساعت ملاقات، این ده زن در روز شنبه ۲۸ خرداد برای ‏اعدام برده شدند.‏
ملاقات مردها روز‌های پنجشنبه بود. دو روز پیشتر، در روز پنجشنبه ۲۶ خرداد، شش مرد بهائی پس از ساعت ‏ملاقات حلق آویز شده بودند. ‏
مردهایی که برخی‌شان خویشاوند درجه یک زنانی بودند که روز شنبه اعدام شدند:‏

بهرام یلدایی، ۲۸ ساله (پسر نصرت غفرانی)‏
کورش حق بین، ۳۴ ساله‏
جمشید سیاوشی، ۳۹ ساله (شوهر طاهره ارجمندی)‏
بهرام افغان، ۵۰ ساله‏
عنایت الله اشراقی، ۶۳ ساله (شوهر عزت جانمی و پدر رویا اشراقی)‏
عبدالحسین آزادی، ۶۶ ساله‏

حلق آویز کردن ده زن، دو روز پس از دار زدن شش مرد، برای جامعه بهائی‌ فاجعه‌ای باورنکردنی بود: “فاجعه ‏بود، فاجعه! هیچکس باور نمی‌کرد اینها را اعدام کنند! همه فکر می‌کردند مثل دستگیری‌های پیشین اینها دستگیر ‏شده‌اند، بازجویی می‌شوند و بعد آزاد می‌شوند. چه کسی فکرش را می‌کرد که مادر و پسر را با هم اعدام کنند؟ زن و ‏شوهر را با هم حلق آویز کنند؟ سه نفر از یک خانواده، پدر و مادر و دختر را با هم اعدام کنند؟”‏

هنوز حرف زدن درباره فجایعی که بر بهائیان رفته دشوار است. هنوز بسیاری از بهائیان در ایران زندگی می‌کنند و ‏علیرغم همه دشواری‌ها، از محرومیت از حقوق شهروندی مانند اخراج از کار و محرومیت از حق تحصیل گرفته تا ‏سلب حق زندگی، حاضر به ترک خاک وطن نیستند. اما هراس در میان آنان مانع از گفتار و بیان بسیاری از حقایق ‏است. و حتی آنان که عزیزی را از دست داده‌اند ترجیح می‌دهند که بدون ذکر نام صحبت کنند چرا که حاضر نیستند ‏برای هیچ کسی مشکل بیافرینند. ‏
‏ ‏
خواهر یکی از دختران اعدام شده می‌گوید ” واقعا نمی‌دانم تاثیر این واقعه را در زندگی شخصی‌ام چگونه بیان کنم. ‏البته هرکسی وقتی عزیزی را از دست میدهد خیلی دچار افسردگی میشود چرا که دیگر فرصت دیدار نخواهد داشت! ‏بچه‌های من هیچوقت فرصت دیدار خاله‌شان را پیدا نکردند.” ‏

و ادامه می‌دهد “ولی چیزی که خیلی دردناک است اینست که ایرانی را که آدم این همه دوست دارد و بهش عشق ‏دارد و افتخار می‌کند، معدودی پیدا می‌شوند که حاضرند بکشندش، چون عقیده‌اش با عقیده دولت فرق می‌کند! ‏احساس خیلی بدی است که بدانی اینها چه مردم صلح جویی بودند، که غیر از عشق به مردم دیگر چیزی نداشتند، نه ‏کینه‌ای نسبت به کسی داشتند، و نه آزارشان به کسی میرسید، و اینطوری با آنها رفتار شد. چطور ممکن است کسی ‏اینها را دوست نداشته باشد؟ آدم احساس تاسف می‌کند از اینکه دنیا به این مرحله‌ای رسیده باشد که مردم نتوانند ‏تشخیص دهند که این درست نیست! این عدالت نیست!”‏

‏”در عین حال یک مقدار هم خوشحال بودیم که اینها مقاومت کردند و روی عقیده‌شان و آنچه را که بهش معتقد بودند ‏ایستادند. خواهرم پر از شور زندگی بود! ولی اگر می گفت بهایی نیستم و آزاد می‌شد، شاید من متاسف می‌شدم و از ‏او می‌پرسیدم تو که به صلح و انسانیت و اصولی معتقدی، چطور شد به همه چیز پشت پا زدی؟”‏

خواهر دیگری از شورونشاط خواهرش می‌گوید: “همیشه می‌خندید و خوشحال بود و میخواست همه را خوشحال ‏کند. این اواخر در فکر ازدواج بود ودرباره خواستگارهایش فکر کرده بود و تقریبا می دانست کدام یکی را می ‏خواهد انتخاب کند.”‏

و می‌افزاید: “اعدام خواهرم برای من خیلی سنگین بود. او نه فقط خواهر من بلکه صمیمی ترین دوست من بود. ‏رابطه‌ی خاصی داشتیم. طوری که او از صدای من همه چیز را می‌خواند. در دشوار ترین دوره‌ زندگی‌ام که کودکم ‏سرطان داشت، او خیلی به من کمک کرد! من هنوز وقتی که کسی را می بینم که حالت او را دارد، بی‌اختیار پشت ‏سرش کشیده میشوم. من درگیر بیماری عزیزی بوده و هستم، می دانم که بعضی چیزها را شاید بشود قبول کرد. اما ‏مرگ عزیزی اینطور ناگهانی خیلی سخت است آدم بپذیرد!”‏

برادر یکی از این زنان می‌گوید “آنها را شکنجه میدادند و از آنها میخواستند اعتراف کنند که جاسوس اسرائیل هستند. ‏مثلا برای اینکه پیش از انقلاب برای زیارت اماکن مقدس بهائی به اسرائیل رفته بودند. آخر وقتی که پیامبر ما به ‏آنجا تبعید شد که آنجا هنوز اسرائیل نشده نبود! بلکه جزو امپراتوری عثمانی بود. مثل اینکه بگویند ایرانی‌هایی که ‏برای زیارت به مکه می‌روند، جاسوس عربستان سعودی هستند!”‏

یکی از بستگان این زنان می‌گوید ” آنها را شکنجه روانی می‌کردند. (او) را خیلی ترسانده بودند. گفته بودند که قلبت ‏را از سینه درمیاریم.”‏

خبر اعدام ده زن بهایی روز یکشنبه صبح در میان بهائی‌های شهر می‌پیچد. جریان رسیدن خبر به مادری که موفق ‏به دیدن جسد دخترش شده بود، چنین است: ‏
‏”خیلی نگران بودم. روز قبل دخترم مثل همیشه نبود، ولی چیزی بهم نگفت. همیشه می‌ایستاد، آخر ملاقات برایم ‏دست تکان می‌داد. ایندفعه غیب شد. روز بعد شنیدم که ده زن اعدام شده‌اند. نمی‌دانستم حقیقت دارد یا نه، نمی‌دانستم ‏چه کسانی اعدام شده‌اند. از شدت ناراحتی از خانه زدم بیرون. همین‌ که رفتم بیرون، دیدم یکی از دوستانم با پسر ‏جوانش به طرف من می‌آیند. پرسیدم “حقیقت داره؟” آن خانم یک کاغذ در آورد و اسم‌ها را برایم خواندند. شمردم، ۹ ‏تا اسم بود. فهمیدم، و پرسیدم “دختر من هم هست؟” که گفت “بله”. من می‌خواستم جسدش رو ببینم. با یکی دوتا ‏دیگر از مادرها رفتیم بطرف زندان. رفتیم التماس کردیم به پاسدارها که جسد را ببینیم. خلاصه قبول کرد. ما را برد ‏به یک اتاق کثیفی که در آن یک پنکه‌ای آن بالا می‌چرخید. ده تا جسد روی زمین افتاده بودند. مادر مونا او را ‏شناخت. من دخترم را از روسری که به سر داشت شناختم. روی صورتش با چشم بندی بسته شده بود. بوسیدمش. به ‏جای خواهر و برادرها و پدرش هم بوسیدمش. چشم‌بند را گذاشتم روی صورتش و آمدم بیرون. اجساد را ندادند که به ‏خاک بسپاریم. از یک بازجو خواهش کردیم که بذارید به خاک بسپاریم. گفتند که نه! همه یک جا دفن می‌شوند*.”‏

از اعدام شدگان وصیت‌نامه‌ای بجا نمانده است. یکی از دخترها نوشته‌ای کوتاه را روی تکه کاغذی به این مضمون ‏نوشته و برای خانواده‌اش فرستاده بود “هیچ کسی حق ندارد برای من سیاه بپوشد و گریه و زاری کند، جز مادرم که ‏می‌دانم دلش طاقت نمی‌آورد.” ‏

اما چمدان وسایل و لباس‌های زنان را پس از اعدام به خانواده‌های آنان تحویل دادند.‏

برادری می‌گوید “هنوز این چمدان عزیزترین چیزی است که دارم!”‏

‏*نقل قول غیرمستقیم از طریق یکی از فرزندان این مادر.‏
پی نوشت: این مطلب پس از گفتگو با برخی از اعضای خانواده‌های اعدام شدگان تهیه شده است. با تشکر از کمک ‏دایان علائی، نماینده جامعه بین‌المللی بهائی در سازمان ملل متحد در ژنو، که در برقراری ارتباط با این خانواده‌ها ‏مرا یاری نمود. در تهیه این مطلب همچنین از زیر استفاده شده است.‏


درگیری خونین در زندان رجایی شهر کرج

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: صبح روز گذشته نوزهم آبان ماه، در درگیری شدید صورت گرفته میان چند تن از زندانیان بند چهار زندان رجایی شهر کرج، سه تن از زندانیان این بند زخمی شدند. طی این درگیری که نهایتا با دخالت نیروهای حفاظت و مامورین امنیتی زندان رجایی شهر پایان یافت، سه تن از زندانیان این زندان بوسیله آلات قتاله دست ساز به شدت مجروح گردیدند.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، این درگیری که ظاهرا میان باندهای مافیایی درون زندان رجایی شهر صورت گرفته بود، با تعقیب و گریز این زندانیان ادامه یافته و نهایتا منجر به زخمی شدن سه تن از ایشان گردید. شدت این درگیری به حدی بود که آثار خون در تمامی نقاط بند از جمله کریدور و محوطه قابل مشاهده بود.

به گفته زندانیان بند چهار زندان رجایی شهر، طرفین این درگیری همگی مسلح به سلاح های سرد دست ساز (معروف به تیزی) بودند. این سلاح ها توسط زندانیان، و از آهن آلات موجود در زندان ساخته می شود.

بند چهار زندان رجایی شهر کرج که علاوه بر مجرمین خطرناک جرایمی همچون قتل و شرارت و تجاوز به عنف محل نگهداری زندانیان سیاسی نیز می باشد، بارها شاهد درگیری های خونین بین باندهای مافیایی داخل این زندان بوده است و علیرغم درخواست مکرر زندانیان سیاسی این زندان برای تفکیک محل نگهداری ایشان با زندانیان خطرناک، اما مسئولین این زندان برای هر چه بیشتر تحت فشار گذاردن این زندانیان از این امر خودداری می کنند.

زندان رجایی شهر کرج که طی ماه های اخیر بسیاری از زندانیان سیاسی از جمله حشمت الله طبرزدی، عماد بهاور، داوود سلیمانی، مسعود باستانی، احمد زید آبادی، مجید توکلی، شبنم مددزاده، فرزاد مددزاده، فاطمه ضیایی، عیسی سحرخیز، منصور اسالو، علی تاجرنیا و رسول بداقی، خالد حردانی، مریم اکبری منفرد، مهدی محمودیان و رضا رفیعی فروشان را در خود جای داده است، توسط مقامات امنیتی و قضایی به عنوان ابزاری برای تحت فشار قرار دادن و حذف فیزیکی زندانیان سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد. چندی پیش نیز برخی از زندانیان سیاسی این زندان در نامه ای به دادستان تهران، نسبت به وضعیت حاکم بر این زندان از جمله نگهداری زندانیان سیاسی با زندانیان خطرناک و زندانیان سایر جرایم اعتراض کرده بودند.

عدم تمدید مرخصی استعلاجی حسین شهریاری از اعضای حزب پان ایرانیست

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: حسین شهریاری عضو رهبری حزب پان ایرانیست که از روز یازدهم آبان ماه و به دلیل وخامت وضعیت جسمانی اش به طور موقت از زندان رجایی شهر کرج آزاد شده بود، مجددا به زندان بازگشت.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، حسین شهریاری، از اعضای قدیمی و عضو شورای رهبری حزب پان ایرانیست که در تاریخ یازدهم آبان ماه و به علت وخامت اوضاع جسمانی و تشدید بیماری قلبی برای دومین بار و به مدت هشت روز به مرخصی استعلاجی آمده بود، عصر روز گذشته نوزدهم آبان ماه و به دلیل عدم تمدید مرخصی توسط مسئولان قضایی، بار دیگر به زندان رجایی شهر کرج بازگشت.

عدم تمدید مرخصی استعلاجی این زندانی سیاسی 74 ساله در حالی است که وی روز سوم آبان ماه نیز به علت نامساعد بودن وضعیت جسمانی اش به بهداری زندان رجایی شهر منتقل گردیده بود.

این زندانی سیاسی که با وجود کهولت سن و بیماری قلبی هم اکنون در حال سپری کردن دوران محکومیت 18 ماهه خود می باشد، چندی پیش و در هجدهم شهریورماه به علت بیماری و نبود امکانات تخصصی درمانی، با توصیه پزشکان این زندان برای انجام درمان های تخصصی خارج از زندان بطور موقت آزاد شده بود، اما تنها یک روز پس از آزادی از زندان و در مسیر عزیمت به اصفهان توسط ماموران امنیتی بازداشت، و به علت عدم تمدید مرخصی، موفق به انجام امور درمانی خود نگردید.

حسین شهریاری در تاریخ پنجم مهر ماه ۱۳۸۸ در منزل مسکونی خود دستگیر، و حکم 18 ماه زندان وی که در سال 86 توسط شعبه یک دادگاه انقلاب کرج صادر گردیده بود به اجرا گذاشته شد. وی در سال 86 توسط شعبه یک دادگاه انقلاب کرج به جرم «تبلیغ علیه نظام» و «عضویت در حزب پان ایرانیست» به ۱۸ ماه حبس محکوم شده بود.

سوسن طهماسبی، مدافع حقوق بشر جایزه اش را به زنان فعال دربند اهدا می کند

دیده بان حقوق بشر: امروز سوسن طهماسبی، دریافت کننده جایزه معتبر آلیسون دفورژ برای فعالیت خستگی ناپذیر در سال 2010 جایزه خود را به نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر و دیگر فعالان زن دربند اهدا کرد. اهدای این جایزه به طهماسبی از طرف دیده بان حقوق بشر برای اقدامات شجاعانه اش در راستای ترفیع و ارتقای جامعه مدنی و حقوق زنان در ایران است.

طهماسبی نسبت به وضعیت نامساعد نسرین ستوده ابراز نگرانی کرد. نسرین ستوده از روز 31 اکتبر در اعتراض به حبس در سلول انفرادی دست به اعتصاب غذا زده و از خوردن غذا و حتی نوشیدن آب امتناع کرده است. وی در روز 4 سپتامبر بازداشت شده بود. مقامات قضایی ستوده را به جرایم متعدد علیه امنیت ملی متهم کرده اند، اما هیچ اطلاعاتی در رابطه با اساس این اتهامات مشخص نکرده اند.

طهماسبی گفت: «نسرین ستوده زندگی خود را وقف دفاع از حقوق متهم کرده و در این راه خطرات بسیاری را برای خود و خانواده خود متحمل شده. او هم اکنون فقط به دلیل عدم تمایل به مصالحه و سازش با مسئولان در مراحل دفاع از حقوق موکلانش پشت میله های زندان به سر می برد».

مقامات زندان مانع ملاقات ستوده با همسر و وکیلش شده اند. طهماسبی اظهار داشت که سلامتی ستوده در خطر جدی بوده و او نیاز حیاتی به اقدامات فوری پزشکی دارد.

از سال 2005 و به خصوص بعد از مناقشات انتخابات ریاست جمهوری در ژوئن سال 2009، دولت ایران فشارها را بر فعالان جامعه مدنی و مدافعان حقوق زنان که علیه قوانین تبعیض آمیز مبارزه می کنند افزایش داده است. دولت همچنین تعدادی از فعالان کمپین یک میلیون امضا که با هدف تغییر قوانین تبعیض آمیز فعالیت می کنند را مورد بازداشت قرار داده است.

سارا لی ویتسون، مدیر بخش خاورمیانه دیده بان حقوق بشر می گوید: «امروز فعالان زن زندانی در ایران شامل مدافعان حقوق زنان و حقوق بشر، وکلا، روزنامه نگاران و دانشجویان می شوند و همگی با عامل مشترک دستیابی به عدالت خود و خانواده هایشان و اعتبارشان را به مخاطره انداخته اند».

طهماسبی از وضعیت سه زن دیگر که به دلیل فعالیت هایشان در زندان به سر می برند نیز ابراز نگرانی شدید کرد:

بهاره هدایت، اولین دبیر کمیسیون زنان دفتر اتحادیه دانشجویی دفتر تحکیم وحدت و اولین (و تاکنون تنها) زن برگزیده کمیته مرکزی سازمان ملی دانشجویان بود. مقامات او را در 30 دسامبر سال 2009 دستگیر و متهم به جرایم متعدد علیه امنیت ملی شامل «تبلیغ علیه نظام»، «بر هم زدن نظم عمومی»، «شرکت در تجمع های غیرقانونی»، و «توهین به رئیس جمهور» کردند. بهاره هدایت در ماه مه سال 2010 از سوی قاضی مقیسه در شعبه 28 دادگاه انقلاب به نه سال و نیم زندان به دلیل فعالیت هایش برای احقاق حقوق زنان و دانشجویان محکوم شد. دادگاه تجدید نظر در ژوئیه سال 2010 محکومیت وی را تایید کرد. بهاره هدایت از زمان بازداشت تا کنون در زندان به سر می برد و هم اکنون دوره محکومیت خود را سپری می کند.

ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار برجسته و فعال حقوق زنان است. نیروهای امنیتی او و همسرش را در روز 20 ژوئن سال 2009 در منزلشان دستگیر کردند. مقامات قضایی بنی یعقوب را به «تبلیغ علیه نظام» از طریق فعالیت های روزنامه نگاری اش متهم کرده و او را بعد از دو ماه زندان به قید ضمانت و به صورت موقت آزاد کردند. شوهر وی، بهمن احمدی امویی، هم اکنون در حال گذراندن پنج سال محکومیت در رابطه با اتهامات متعدد علیه امنیت ملی برای فعالیت های روزنامه نگاری اش می باشد. دادگاه انقلاب در 8 ژوئن سال 2010 بنی یعقوب را به یک سال حبس و 30 سال محرومیت از فعالیت روزنامه نگاری محکوم کرد. دادگاه تجدید نظر در اواخر اکتبر حکم دادگاه بدوی را مورد تایید قرار داد. بنی یعقوب هنوز دوره محکومیش را شروع نکرده است.

شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشری است که با کمیته گزارشگران حقوق بشر همکاری می کرد. نیروهای امنیتی او را در 20 دسامبر سال 2009 و هنگامی که وی با چندین نفر از همراهانش در حال آماده شدن برای سفر با اتوبوس برای شرکت در مراسم ختم آیت الله العظمی منتظری (روحانی دگراندیش منتقد دولت) بودند بازداشت کردند. مقامات قضایی او را به «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم»، «تبلیغ علیه نظام» و «محاربه » متهم کردند. محاربه، جرم تعریف شده مبهم به معنای دشمنی با خدا است و ممکن است مجازات مرگ را به همراه داشته باشد و اغلب برای افرادی تعیین می شود که متهم به وابستگی به سازمانی هستند که اقدامات مسلحانه علیه کشور انجام می دهد. دادگاه انقلاب در 18 سپتامبر سال 2010 نظرآهاری را به شش سال حبس در تبعید در زندان شهر ایذه، محکوم کرد. وکیل نظرآهاری درخواست تجدید نظر در این حکم را کرده است.

طهماسبی، همچنین نگرانی اش را نسبت به وضعیت دیگر فعالان زن و روزنامه نگارانی بیان نمود که حکم زندان شان را دریافت کرده اند. این زنان عبارتند از:

عالیه اقدام دوست، فعال حقوق زنانی که به دلیل شرکت در تجمع مسالمت آمیز حقوق زنان در میدان هفت تیر تهران در روز 12 ژوئن سال 2006 به سه سال زندان محکوم شده است و هم اکنون در حال سپری کردن دوران محکومیت خود می باشد.

شبنم مددزاده، نایب دبیر شورای تحکیم وحدت، یک سازمان ملی دانشجویی، می باشد. مقامات قضایی او و برادرش را در 20 فوریه سال 2009 دستگیر کردند. مقامات قضایی آنها را به «محاربه» یا دشمنی با خدا و «تبلیغ علیه نظام» در رابطه با فعالیت های دانشجویی محکوم کردند. در فوریه سال 2010، یک سال پس از بازداشت و حبس آنها، شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه آنها را به پنج سال زندان محکوم نمود. مقامات زندان مددزاده را در روز 2 اوت 2010 به زندان رجایی شهر در کرج که شرایط بسیار نامطلوبی دارد انتقال دادند. آنها درخواست خانواده وی را برای مرخصی درمانی نپذیرفته اند اگرچه مددزاده از بیماری های جسمانی زیادی رنج می برد.

مهدیه گلرو، فعال دانشجویی و عضو کمیته دفاع از حق تحصیل دانشجویانی که به دلیل فعالیت سیاسی شان از ادامه تحصیلات دانشگاهی ممنوع شده اند می باشد. او از 3 نوامبر سال 2009 در زندان به سر می برد. دادگاه انقلاب در آوریل سال 2010 او را به جرم «اقدام علیه امنیت ملی» محکوم به 28 ماه زندان نمود. با وجود اینکه او از مشکلات گوارشی رنج می برد مقامات زندان به وی اجازه مرخصی موقت درمانی نداده اند.

ژیلا ترمسی، از اعضای گروه مادرانی که به بازداشت فرزندانشان اعتراض می کنند در روز 9 اکتبر سال 2010 بعد از یورش نیروهای امنیتی به منزلش در تهران به همراه دخترش دستگیر شد. دختر ترمسی بعد از 12 روز بازداشت آزاد گردید اما ترمسی همچنان در زندان به سر می برد و تاکنون به خانواده اش اجازه ملاقات نداده اند. ژیلا ترمسی به گروه «مادران عزادار» ملحق شده بود تا به ادامه بازداشت و حبس پسرش اعتراض کند. «مادران عزادار» که اخیرا نام خود را به «مادران پارک لاله» تغییر داده اند، یک گروه مدنی برپا شده در ژوئن سال 2009 است که شامل مادرانی که فرزندان شان را طی خشونت های تحت امر دولت پس از درگیری ها و مناقشات انتخابات 12 ژوئن از دست دادند می باشد. این گروه اعتراض های سکوت خود را در پارک لاله تهران برگزار می کردند اما اکنون نیروهای امنیتی مانع ادامه این اقدام شده اند.

اکرم زینالی، از اعضای دیگر «مادران عزادار» است که همراه با دخترش توسط نیروهای امنیتی که در روز 9 اکتبر سال 2010 به منزل او در تهران یورش بردند دستگیر شد. دختر وی بعد از 12 روز آزاد شد اما زینالی همچنان در زندان به سر می برد. اکرم زینالی همچنین مادر سعید زینالی دانشجویی که 11 سال پیش به دنبال اعتراضات ناگهانی دانشگاه تهران دستگیر شد می باشد. او از آن زمان ناپدید شده است و مادرش همچنان بعد از سالها در تلاش برای کشف سرنوشت وی می باشد.

فاطمه مسجدی، عضو کمپین یک میلیون امضا در شهر قم که جهت ترفیع و ارتقای حقوق زنان فعالیت می کرد. دادگاه در تاریخ 29 اوت 2010 او را به دلیل «تبلیغ علیه نظام» و حمایت از «گروه فمینیستی مخالف نظام» به یک سال زندان محکوم کرد. وکیل مدافع مسجدی هم اکنون درخواست تجدید نظر در محکومیت او را داده است و وی هنوز دوره زندان خود را شروع نکرده است.

مریم بیدگلی، عضو دیگر کمپین یک میلیون امضا در شهر قم که در زمینه حقوق زنان فعالیت می کرد. او به همراه مسجدی دستگیر و به دلیل همان اتهامات به یک سال زندان محکوم شد. وکیل او هم اکنون درخواست تجدید نظر در محکومیت او را داده است و وی هنوز دوره زندان خود را شروع نکرده است.

مهسا امرآبادی، روزنامه نگاری که نامه ای سرگشاده به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه، نوشت و در آن دستگیری ها و حبس روزنامه نگاران از سوی دولت، از جمله شوهرش مسعود باستانی را مورد انتقاد قرار داد. در اکتبر سال 2010، قاضی مقیسه در شعبه 28 دادگاه انقلاب او را به یک سال زندان به دلیل «اقدام علیه امنیت ملی» در رابطه با مصاحبه ها و گزارش هایش در مورد سرکوب روزنامه نگاران بعد از انتخابات محکوم کرد. او هنوز درخواست تجدید نظر در حکم خود را نکرده و دوره محکومیت او هنوز شروع نشده است.

هنگامه شهیدی، روزنامه نگار و فعال حقوق زنان که در روز 15 نوامبر 2009 از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به شش سال زندان محکوم گردید. نیروهای امنیتی او را در تاریخ 30 ژوئن سال 2009 در تهران دستگیر و به اتهامات متعدد علیه امنیت ملی از جمله «شرکت در تجمعات غیرقانونی»، «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به ریاست جمهوری» محکوم کردند. بعد از درخواست و پافشاری خانواده اش، مقامات او را به صورت موقت در روز 28 اکتبر از زندان آزاد کردند تا بتواند تحت درمان های پزشکی برای بیماری های جسمانی از جمله مشکلات قلبی اش قرار بگیرد.

طهماسبی از مقامات ایرانی خواست تا افرادی را که هم اکنون در حال گذراندن دوره محکومیت خود در زندان و یا در بازداشت موقت هستند، از جمله نازنین خسروانی روزناهه نگاری که توسط نیروهای امنیتی هفته گذشته بازداشت شد، آزاد کنند و محکومیت تمام زنانی را که به آنها اشاره شده ملغی سازند.

اجرای حکم شلاق بهروز جاوید تهرانی

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: حکم 74 ضربه شلاق بهروز جاوید تهرانی، زندانی سیاسی و فعال حقوق بشر محبوس در زندان رجایی شهر کرج، با احضار به اجرای احکام زندان رجایی شهر کرج به اجرا در آمد.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، حکم 74 ضربه شلاق بهروز حاوید تهرانی که در سال 1384 و توسط قاضی حسن زارع دهنوی رئیس شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران صادر گردیده بود، روز گذشته و با احضار این فعال دانشجویی به اجرای احکام زندان رجایی شهر کرج به اجرا درآمد.

بهروز جاوید تهرانی در سال 1384 در شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی حسن زارع دهنوی معروف به قاضی حداد به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در جبهه دمکراتیک ایران، عضویت در سازمان مجاهدین خلق و همچنین توهین به رهبری و نظام جمهوری اسلامی مجموعا به هفت سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم گردید، و هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج که توسط ماموران امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی برای تحت فشار گذاردن و حتی حذف فیزیکی زندانیان سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد دوران محکومیت خود را در میان مجرمان خطرناک سایر جرایم سپری می کند.

صدور حکم دو سال حبس برای وحید لعلی‌پور

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: حکم دو سال زندان تعزیری روز گذشته از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به وحید لعلی‌پور همسر مهدیه گلرو فعال دانش‌جویی ابلاغ شده است. وی فاقد وکیل بوده است.

به گزارش خبرنگار رهانا، حکم دو سال زندان برای لعلی‌پور در حالی صادر می‌شود که وی دارای هیچ فعالیت سیاسی نبوده است. وی تنها به خاطر همسرش مهدیه گلرو فعال دانشجویی که در زندان به سر می برد به این حکم محکوم شده است.

مهدیه گلرو همسر لعلی‌پور که به دوران ۳ سال و نیم محکومیت خود را در زندان اوین سپری می‌کند هفته گذشته به همراه چند تن دیگر از زندانیان بند عمومی زنان زندان اویم به قرنطینه زندان اوین و بند متادون منتقل شده است. گلرو به دستور دادستان تهران از حق تماس تلفنی محروم است.

وی روز گذشته توانست با همسرش لعلی‌پور در زندان اوین ملاقات کند. وی در این ملاقات روحیه بسیار عالی داشته و از وضعیت خوبی برخوردار بوده است.

طی چند ماه گذشته وی چه در دوران بازداشت در سلول‌های انفرادی اوین و چه در بند عمومی زندان اوین متحمل فشارهای گسترده‌ای از سوی بازجویان و قضات پرونده شده است، حکم دو سال حبس همسر وی نیز از نمونه‌های دیگر همین گونه فشارها است.

مهدیه گلرو و وحید لعلی‌پور در تاریخ ۱۱ آذر ماه ۱۳۸۸ در منزل خویش توسط نیروهای امنیتی بازداشت و روانه زندان اوین شدند. لعلی‌پور چند بعد با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیونی از زندان آزاد شد ولی گلرو همچنان در زندان به سر می‌برد. با گذشت نزدیک به یک سال از بازداشت گلرو تا کنون از حق استفاده از مرخصی نیز محروم بوده است و مسئولین قضایی از اعطای مرخصی به وی نیز خودداری می‌کنند.

محکومیت ابوالفضل قدیانی به یک سال حبس تعزیری و جریمه نقدی

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: ابوالفضل قدیانی با حکم شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به یکسال حبس تعزیری و صدهزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.

به گزارش سایت امروز، ابوالفضل قدیانی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در دادگاه بدوی به ریاست قاضی مقیسه به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس و به اتهام توهین به رئیس جمهور به صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.

این گزاش حاکی است احکام فوق به وکیل وی ابلاغ شده است.

گفتنی است قدیانی در دادگاه با تاکید بر وقوع کودتای انتخاباتی، به قاضی مقیسه گفته بود که احمدی نژاد را رئیس جمهور نمی‌داند و او را دروغگو و ریاکار خوانده بود.

حمله قلبی و فوت مادر آرش صادقی، در اثر حمله ماموران امنیتی برای بازداشت وی

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: بنا به گزارش منابع خبری، در اثر یورش ماموران امنیتی به منزل آرش صادقی دانشجوی كارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه علامه و عضو شورای مركزی انجمن اسلامی آن دانشگاه و از اعضای جبهه مشاركت ایران اسلامی، مادر این فعال دانشجویی دچار حمله قلبی شده و پس از چهار روز دربیمارستان فوت می کند.

به گزارش ندای سبز آزادی، صادقی که پس از انتخابات سال گذشته بازداشت شده بود، پس گذشت حدود یک سال و نیم برای مرخصی به منزل باز می گردد، اما پس از گذشت چند روز بدون هیچ گونه احضار نامه ای برای بازگشت و یا تماس تلفنی از سوی ضابطین قضایی، مامورین امنیتی جهت بازداشت مجدد آرش در ساعت چهار صبح به منزل مسكونی آنها یورش می برند، که همین مسئله منجر به حمله قلبی و فوت مادر آرش می شود.

لازم به ذكر است كه در حین بازجویی هایی كه از این دانشجو به عمل آمده دو بار كتف وی در رفته و یك دندان او نیز شكسته است.

آرش صادقی، دانشجوی كارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه علامه و عضو شورای مركزی انجمن اسلامی آن دانشگاه و از اعضای جبهه مشاركت، در دادگاه بدوی به شش سال حبس تعزیری و سه سال حبس تعلیقی محكوم گردیده است.
 

بازداشت همايون جابری، از اعضای سنديکای کارگران شرکت واحد

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: همايون جابری، از اعضای سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی روز سه شنبه در تهران بازداشت شد. ماموران امنيتی پس از بازداشت همايون جابری، به خانه او رفته و وسايل از جمله کامپيوترش را با خود بردند. ماموران امنيتی به همسر آقای جابری گفته اند در صورت عدم همکاری همسرش، او را برای مدتی نامعلوم در زندان نگه خواهند داشت.

به گزارش فردا، بر اساس گزارشها او هنگامی که همراه همسر غلامرضا غلامحسينی برای اطلاع از وضعيت اين فعال کارگری به وزارت اطلاعات مراجعه کرده بود، بازداشت شد.

غلامحسينی چهارشنبه هفته گذشته در شهر کرج توسط ماموران امنيتی بازداشت شده بود.

همایون جابری عضو شاغل سندیکای شرکت واحد سال گذشته در روز جهانی کارگر در پارک لاله دستگیر شده بود. وی بعد از گذشت 20 روز با قرار کفالت 50 میلیون تومانی آزاد وبا مراجعه به قاضی پرونده متوجه اعلام ختم رسیدگی برای پرونده اش گرديد، ولی هنگامي که بعد از آزادی به محل کار خود مراجعه کرد حراست شرکت واحد از ادامه همکاری وی جلوگیری به عمل آورد و این مسئله باعث شد که نامبرده با تنظیم دادخواست شکایت در اداره کار از طریق قانونی به سر کارخود بازگردد.

وکیل دراویش گنابادی: بازداشت هفتاد روزه هادی رحمانی قانونی نیست

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: فرشید یداللهی که وکالت دراویش گنابادی سروستان را بر عهده دارد با ارائه لایحه‌ای به دادستانی شهرستان سروستان، بازداشت 70 روزه هادی رحمانی از دراویش گنابادی آن شهرستان را به دلیل عدم اقامه دلایل کافی و مستند قانونی، غیر قانونی خواند و خواستار آزادی هرچه سریعتر وی شد.

به گزارش سایت مجذوبان نور، وکیل دراویش گنابادی سروستان از دیدار خود با دادستان سروستان خبر داد و افزود: دادستانی سروستان در تلاش است که پرونده دراویش گنابادی سروستان را به دلایل امنیتی به یک شهرستان دیگر احاله دهد و اين امر مغاير با قوانين دادرسي كيفري و حقوق متهمين پرونده می باشد.

گفتنی‌ست، علاوه بر هادی رحمانی که با استناد یک سویه‌ی قاضی به گزارش اداره اطلاعات و شکایت فرماندار سروستان، هفتاد روز از بازداشت وی در زندان شیراز می‌گذرد، 15 نفر دیگر از دراویش سروستانی نیز به اتهام اخلال در نظم عمومی و تخریب اموال دولتی، در نوبت احضار و تعقیب قرار دارند.

یادآور می‌شود چندي قبل، برخي افراطيون مذهبي با همراهي فرمانداري سروستان با قرار دادن تصویر بزرگ سلسله دراویش نعمت‌اللهی گنابادی در نمایشگاهی عوام‌فریبانه و توهین‌آمیز عواطف دراویش گنابادی ساکن آن شهرستان را تحریک کرده و دراویش سروستان نیز در واکنش به این اقدام، دست به تحصن زدند و خواستاربرچيدن این نمایشگاه موهن شدند كه اين اجتماع قانوني با يورش مأمورين امنيتي و گارد ضد شورش مواجه شد.

حكم چهار تن از متهمان وقایع پس از انتخابات صادر شد

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: دادستان عمومي و انقلاب تهران از صدور احكام قطعي چهار تن از متهمان وقایع پس از انتخابات خبر داد. عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران روز چهارشنبه در حاشیه مراسم تودیع و معارفه سرپرستان دادسرای ناحیه ۴ تهران، در جمع خبرنگاران افزود: احکام این چهار نفر قطعی است و اجرا خواهد شد و حداقل حکم آنان، حبس است.

عباس جعفري دولت آبادي در حاشيه مراسم معارفه سرپرست جديد دادسراي ناحيه چهار رسالت در جمع خبرنگاران گفت: اين احكام مربوط به عماد الدين باقي، حسن (اسدی) زيد آبادي، عباس ابوطالبي و خانم (بدرالسادات) مفيدي است.

جعفری‌دولت‌آبادی همچنین در ارتباط با پرونده "علی شکوری‌راد" نیز گفت: تحقیقات درباره پرونده وی ادامه دارد و پس از تکمیل، به دادگاه ارسال خواهد شد.

پرونده عبدالرضا تاجیک، عضو کانون مدافعان حقوق بشر به دادگاه ارسال شد

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: پرونده عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر به شعبه 26 دادگاه انقلاب ارسال شد. با مراجعه مکرر خانواده تاجیک به دادگاه، به تازگی پرونده این روزنامه‌نگار به شعبه 26 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس ارسال شده است. اما هنوز تاریخ دادگاه این روزنامه نگار تعیین نشده است.

به گزارش "تا آزادی روزنامه‌نگاران زندان" در تاریخ 27 مهر ماه، این روزنامه‌نگار طی تماسی با خانواده‌اش از صدور قرار وثیقه 500 میلیون تومانی خبر داد، این در حالی است که پس از مراجعه خانواده‌ وی به زندان اوین و شعبه بازپرسی دادسرای اوین برای تودیع وثیقه، از قبول آن سرباز زدند.

گفتنی است عبدالرضا تاجیک در تاریخ 22 خرداد سال جاری و برای سومین بار بازداشت شد. همچنین خواهر این روزنامه‌نگار به دلیل خبررسانی در خصوص برادرش به دادسرای اوین احضار و با قید کفالت آزاد شد.

گزارشی از وضعیت محمد حیدرزاده عضو منتخب شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت

به گزارش دانشجونیوز محمد حیدرزاده متولد 1368 ساکن اهواز بوده که در سال 1386 موفق به قبولی در رشته مهندسی مکانیک جامدات دانشگاه شهرکرد شده بود.

وی در بدو ورود به دانشگاه، عضو شورای انجمن اسلامی دانشکده مهندسی دانشگاه شهر کرد شده بود. در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری،عضو شورای مرکزی شاخه دانشجوئی مهندس میرحسین موسوی شده بود. محمد حیدرزاده در مهر ماه 88 به دلیل فعالیت هایش به ستاد خبری اداره اطلاعات استان احضار شده بود. وی در حوادث 13 آبان سال گذشته به دلیل آنکه یکی از سازمان دهندگان تظاهرات در سطح دانشگاه بود از سوی کمیته انضباطی دانشگاه به دو ترم معلق محکوم شده بود. مسئولین دانشگاه شهر کرد تحت فشار نیروهای امنیتی محمد حیدرزاده را به دلیل فعالیت های اخیرش در اتحادیه انجمن های اسلامی کل کشور ( دفتر تحکیم وحدت ) از خوابگاه دانشجوئی اخراج می کنند. این اخراج غیر قانونی در حالی صورت می گیرد که دانشگاه موظف به اسکان دانشجویان مقطع روزانه در خوابگاه دانشجوئی است.

حیدرزاده در روز یکشنبه 16 آبان پس از احضار به اداره اطلاعات شهر کرد بازداشت شد و به زندان اوین منتقل شده است.

تاکنون از وضعیت سلامت محمد حیدرزاده خبری در دست نیست.

گفتنی است در همین روز 2 عضو دیگر منتخب شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، علیرضا کیانی دانشجوی رشته کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه مازندران در بابلسر و محسن برزگر دانشجوی رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی نوشیروانی در بابل دستگیر شده و پس از انتقال اولیه به زندان اداره اطلاعات ساری ( شهید کچوئی ) به زندان اوین منتقل شده اند. گزارش ها حاکی از آن است که علی قلی زاده دانشجوی ستاره دار و دیگر عضو منتخب شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت پس از دستگیری در مشهد به زندان اوین منتقل شده است.

دستگیری فعال سندیکایی همایون جابری توسط مامورین وزارت اطلاعات

بنابه گزارشات رسیده به " فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" روز گذشته مامورین وزارت اطلاعات فعال سندیکایی همایون جابری را دستگیر کردند.
روز سه شنبه 18 آبان ماه حوالی ساعت 11:00 صبح هنگامی که فعال سندیکایی همایون جابری برای پیگیری وضعیت یکی از همکارانش غلامرضا غلام حسینی همراه با همسروی به اداره اطلاعات کرج مراجعه کرده بودند دستگیر شد. مامورین وزارت اطلاعات او را به منزل بردند و برای مدتی طولانی منزل آنها را مورد بازرسی قرار دادند. مامورین وزارت اطلاعات پس از بازرسی منزل وسایل شخصی این خانواده مانند تلفن همراه ،مدارک شناسایی و موارد د یگر را با خود بردند .
رفتار مامورین وزارت هنگام دستگیری،بازرسی منزل و انتقال به زندان وحشیانه و غیر انسانی بود. فعال سندیکایی به سلولهای انفرادی بند سپاه شکنجه گاه وزارت اطلاعات در زندان کرج منتقل گردید.
همایون جابری در جریان گرامی داشت روز جهانی کارگر در سال 1388 دستگیر شد و برای چند هفته در زندان اوین در بازداشت بسر برد ولی با قرار وثیقه آزادی شد او در شعبه 14 دادگاه انقلاب محاکمه شد و از تمامی اتهامات تبرئه گردید.
در حال حاضر 5 فعال سندیکایی در بازداشت بسر می برند که اسامی آنها به قرار زیر می باشد؛منصور اسالو،ابراهیم مددی،رضا شهابی،غلامرضا غلامحسینی و همایون جابری می باشند.

احکام قطعی عمادالدین باقی، بدرالسادات مفیدی، احمد زیدآبادی و عباس ابوطالب صادر شده و بزودی اعلام میشوند

مهر : عباس جعفری دولت‌آبادی گفت: احکام قطعی برخی از متهمان حوادث پس از انتخابات شامل عمادالدین باقی، بدرالسادات مفیدی، احمد زیدآبادی و عباس ابوطالب آماده شده است که به‌زودی اجرایی می‌شود.

عباس جعفری دولت آبادی صبح چهارشنبه در حاشیه مراسم تودیع و معارفه روسای دادسرای ناحیه 4 تهران در جمع خبرنگاران با اشاره به آخرین جلسه با پلیس در رابطه با پرونده‌های مهم و سرقت تاکید کرد: براساس آخرین تصمیمات قرار شد دادستانی تهران در جریان پیگیری پرونده‌های مهم سرقت قرار گرفته و این نوع جرایم تحت کنترل دستگاه قضائی باشد.

وی در ادامه افزود: دستگاه قضائی باید رفتاری با مجرمین داشته باشد که آنها لبه تیز تیغ دستگاه قضائی را احساس کنند.

دادستان تهران در ادامه اظهار کرد: برخی مجرمین به دلیل ارتباط با بیرون بر روند رسیدگی به پرونده‌ها تاثیر می‌گذاشتند که در این باره قرار است به زودی راههای نفوذ این افراد به بیرون بسته شود.

وی هر گونه اظهار نظر در مورد بازگشت مهدی هاشمی به کشور را به دلیل نبود مدارک لازم در پرونده به زمان تشکیل دادگاه وی موکول کرد.

جعفری دولت‌آبادی درباره وضعیت بازگشت سارا شورد به کشور گفت: شورد طبق مقررات ایران و معاونت قضائی آزاد شده و در صورت عدم حضور، وثیقه وی ضبط می‌شود البته عدم حضور این متهم مانع از تشکیل دادگاه وی نمی‌شود.

وی اقدام از طریق اینترپل را در این زمینه ضروری ندانست و افزود:‌ در صورت لازم وکیل وی احضار شده و وثیقه وی ضبط می‌شود. همچنین تشکیل دادگاه شورد و دو متهم دیگر به دلیل اشکال در زمان اجماع احضارها به تعویق افتاده بود که به زودی این دادگاه تشکیل می‌شود.

دادستان تهران در مورد پرونده شهرام جزایری و ارجاع آن به دادستانی گفت: وی اقداماتی در قبل از زمان تنظیم گزارش اخیر داشته که در حال حاضر ممنوع‌المعامله است و از نقل و انتقالات مالی و املاک او در بیرون جلوگیری می‌شود.

وی در مورد آزادی شکوری راد اظهار داشت: پرونده وی به زودی به دادگاه ارسال می‌شود.

جعفری دولت آبادی در مورد صدور احکام قطعی برخی متهمان حوادث پس از انتخابات تاکید کرد: احکام قطعی عمادالدین باقی، بدرالسادات مفیدی، احمد زیدآبادی و عباس عبدی آماده شده و به زودی اجرایی می‌شود.

شش هزار کارگر قزوینی در بلاتکلیفی به‌‌سر می‌برند

دبیراجرایی خانه کارگر استان قزوین می‌گوید: بیش از ۶ هزارکارگر منتظرند تا وضعیت بازنشستگی، اشتغال و حقوق عقب‌افتاده آنها درسفر هیات دولت به استان قزوین حل و فصل شود.
عیدعلی کریمی درگفت‌وگو با ایلنا گفت: جامعه کارگری استان قزوین از هیات دولت انتظار دارد تا در سومین سفر استانی نحوه اجرای مصوبات قبلی را پیگیری کند.
به گفته این فعال کارگری از سال ۸۴ تاکنون هیات دولت درسفرهای استانی خود به قزوین درخصوص بازنشستگی، ایجاد اشتغال و پرداخت مطالبات معوقه و تجدیدنظردر واگذاری واحدهای خصوصی بیش از ۶ هزارکارگر مصوباتی داشته است.
وی یادآور شد: تنها در بحث واحدهای بحران‌زده، کارگرانی هستند که با داشتن ۱۵ تا ۲۹ سال سابقه‌ کاری برای بازنشستگی و از کارافتادگی در بلاتکلیفی به سر می‌برند.

افشای جزییات اعدام دو تبعه ی نیجریه و غنا در زندان وکیل آباد مشهد

درادامه گزارشاتی که درخصوص اعدام محکومان به اعدام در زندان وکیل آباد مشهد توسط کمپین بین المللی حقوق بشر طی هفته های گذشته منتشر شد، منابع موثق به کمپین گفتند که دو تن محکومان به اعدام مرتبط با جرائم موادمخدری از اتباع نیجریه و غنا بوده اند و طی ماه گذشته به جرم حمل ۲ کیلوگرم هرویین که قصد خروج از کشور را داشتند اعدام شدند.

به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران منابع یاد شده به کمپین گفتند که نام این دو تن را “پل چین دو” از نیجریه و “آکواسی آکوابه” از کشور غنا بوده است. شهروند نیجریه ای ۴ آبان و شهروندی غنایی در تاریخ ۲۷ مرداد اعدام شده اند.

بنا بر اظهارات منابع یاد شده ”این اعدام ها بدون اطلاع و حضور سفارت این دو کشور، وکلا و خانواده ایشان صورت گرفته است .از آنجایی که این افراد زبان فارسی نمی دانند، حکمی برای آنها قرائت نشده و حتی هنگام امضا و تایید حکم از مترجم برای برقراری رابطه و آگاه سازی انان استفاده نگردیده است.”

منابع یاد شده مدعی شدند که “حتی هنگام برگزاری دادگاه محاکمه ایشان نیز، از این حقوق اولیه محروم بوده اند و هیچیک از اینان از حکم دادگاه خویش مطلع نبوده اند و از داشتن وکیل(چه تعیینی و چه تسخیری) محروم بوده و حتی از برقراری تماس آزادانه جهت رفع مشکل با سفارت کشور متبوع خویش محروم بوده اند.”

تا کنون مقامات جمهوری اسلامی در خصوص اعدام تبعه های کشورهای دیگر به دلیل جرائم مرتبط با مواد مخدر خبری منتشر نکرده اند. کمپین بین المللی حقوق بشر بار دیگر از قوه قضاییه ایران می خواهد که در خصوص اعدام های هفتگی زندانیان در زندان وکیل آباد مشهد و سوالاتی که در مورد عدم برخورداری متهمان از دادرسی عادلانه مطرح شده است به افکار عمومی پاسخ بدهد.

منابع موثق یاد شده همچنین در گفت وگو با کمپین گفتند: “تا زمانی که در قید حیات بودند، تنها یک بار در ماه به انها اجازه داده می شده با خانواده ی خود تماس تلفنی داشته باشند”

مادر نازنین خسروانی، روزنامه نگار: برای معرفی کفیل به دادسرا رفتم اما خندیدند و گفتند که لازم نیست

نازنین خسروانی ، روزنامه نگار در بند که عصر روز دوشنبه برای اولین بار با مادرش از زندان اوین تماس گرفت از مادرش خواسته است که دنبال کفیل برای او باشد. با این وجود مادر این زندانی عقیدتی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که امروز صبح با مشخصات کفیلی به دادسرای اوین رفته است با او گفته شده که کفیل لازم نیست و هر وقت لازم باشد آنها با او تماس خواهند گرفت.

به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ، اعظم افشاریان ، مادر این روزنامه نگار و زندانی عقیدتی با اشاره به اینکه عصر روز دوشنبه نازنین برای اولین بار به خانه تماس گرفته است به کمپین گفت : « در مکالمه ای کوتاهی که داشتیم نازنین خبر داد که در بند ۲۰۹ زندان اوین است . به او گفتم آیا قرص های قلبش را می خورد گفت بله قرص به من می دهند . بعد هم گفت که ماموران به او گفته اند باید دنبال کفیل باشد و تلفن قطع شد. پس از قطع تلفن به وکیل نازنین زنگ زدم که ایشان گفت خواستن کفیل نشانه خوبیست. ما هم خیلی خوشحال شدیم و فورا کفیلی برای نازنین پیدا کردیم.»

مادر این روزنامه نگار در ادامه گفت وگوی خود با کمپین ادامه داد:« اما امروز صبح که با مشخصات کفیل به دادسرای اوین رفتم اصلا اجازه ورود به من ندادند و در مقابل اینکه گفتم می خواهم برای نازنین کفیل معرفی کنم خندیدند و گفتند شما تشریف ببرید هر وقت لازم شد خودمان با شما تماس می گیریم.»

مادر نازنین خسروانی در خصوص تماس دخترش نیز گفت : « روز یکشبنه که برای پرس وجو از مکان نازنین به دادسرای اوین رفته بود موفق شدم دادستان تهران را ملاقات کنم که ایشان به من گفتند برو خانه ومنتظر تماس دخترت باش اما تا شب نازنین تماس نگرفت و من صبح دوشنبه دوباره به دادسرا رفتم و خواستم دادستا ن را ببینم که گفتند او در دفترش نیست . نامه ای خطاب به او نوشتم که من طبق قول شما به خانه برگشتم اما تا الان دخترم تماسی نگرفته است . ساعت سه ونیم عصر بود که نازنین برای اولین بار تماس گرفت.»

نازنین خسروانی ، روزنامه نگار روزنامه های اصلاح طلبی مانند نوروز ، کارگزاران ، سرمایه و جمهوریت روز چهارشبنه توسط نیروهای امنیتی در منزلش دستگیر شد . این در حالی ستکه او پس از انتخابات در هیچ روزنامه ای مشغول به کار نبوده است . مادر این روزنامه نگار اظهار امیدواری می کند که به زودی آنچه وی « سوء تفاهم» خواند رفع و دخترش آزاد شود.

دستگیری اعضا سازمان مجاهدین انقلابی اسلامی در خوزستان

ندای سبز آزادی: در پی یورش نیروهای امنیتی در خوزستان سه تن از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دستگیر شدند.

بنا به گزارشهای رسیده از خوزستان در پی یورش نیروهای امنیتی و اطلاعاتی سه تن از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دستگیر و از وضعیت دوتن از آنان هنوز خبری دریافت نشده است.
گفتنیست مهندس محمود توکلی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از فعالان پیش از انقلاب با شیوه ای تهاجم گونه ضمن بردن اموال شخصی دستگیر و به نقطه ای نا معلوم منتقل شد.
همچنین مهندس آریایی (عنانات) مسئول حوزه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در شهرستان ماهشهر نیز با حمله به محل کار نامبرده با وضعیتی نامناسب دستگیر و تا کنون هیچگونه خبری از نامبردگان به خانواده های آنان داده
نشده است.
شایان ذکر است از جمله دیگر افرادی که در چند روز اخیر با این مساله روبرو بوده است ، علیرضا شریفی جانباز دفاع مقدس و عضو شورای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در خوزستان که پس از بازرسی ، توقیف کامپیوتر و لوازم شخصی و بازجویی آزاد گردیده است.
این گزارش حاکی است، پیش از این نیز جمعی از فعالان دانشگاهی و فعالان ملی – مذهبی، از جمله دکتر شیروی عضو هیئت علمی دانشگاه ، خانم کهزادی از فعالان حقوق بشر ، آقای لدنی و مجتبی گهستونی، به اداره اطلاعات احضار شده بودند.

سهمیه کنکور به نوادگان شهدا هم انتقال می‌یابد

خبر آنلاین : نمایندگان مجلس در بررسی مواد ۴۸ و ۶۵ لایحه برنامه پنجم، سهمیه کنکور را به نوادگان شهدا نیز انتقال دادند.
به گزارش خبرآنلاین، علی عباسپور رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در اعتراض به این رویکرد مجلس در تذکری، گفت: در این دو ماده ابهام وجود دارد؛ چرا که در ماده ۴۸ ما فرزندان شهدا را مشمول کلیه امتیازات جانبازان ۵۰ درصد کردیم و در ماده ۶۵ مکرر هم ایثارگران، ‌فرزندان شهدا و فرزندان جانبازان ۷۰ درصد و بالاتر را از ممنوعیت به‌ کارگیری افراد در اجرای قوانین و مقررات بازخرید یا بازنشسته دستگاه‌های اجرایی مستثنی کردیم.
وی با تاکید بر اینکه در مواد ۴۸ و ۶۵ برنامه پنجم ابهام وجود دارد و در حال حاضر ما سهمیه کنکور را به نوادگان شهدا نیز انتقال داده‌ایم، خواستار رسیدگی هیئت رئیسه مجلس به این مسئله شد. چرا که در غیر اینصورت نوادگان شهدا هم با سهمیه به دانشگاه خواهند رفت.
محمدحسن ابوترابی‌فرد نایب رئیس مجلس که ریاست جلسه را بعد از لاریجانی بر عهده گرفته بود، در پاسخ به وی گفت:‌ در ماده ۴۸ جانبازان ۵۰ درصد و فرزندان آنها مطرح بود ولی در اینجا جانبازان ۷۰ درصد مطرح است که این دو موضوع با یکدیگر تفاوت دارد.

نوری زاد در پاسخ به قاضی : هم کتک زده اند، هم فحش های ناموسی داده اند، و هم کله ی بعضی را در کاسه ی مستراح فرو برده اند

ندای سبز آزادی: سایت محمد نوری‌زاد، یادداشتی را به قلم وی منتشر کرد که وی در آن از شکنجه خود و چند زندانی دیگر و توهین ماموران امنیتی به خانواده خود خبر می دهد.
به گزارش وبسایت شخصی محمد نوری زاد ، در این یادداشت آمده است:

صبح روز شنبه ۱۵/۸/۸۹ ، همچنان از عفونت شدید در ناحیه فک و دندان های خود در رنج بودم که ماموری آمد و گفت: آماده شوید باید برویم دادسرا. با وجود اینکه به خود قبولانده ام انتظاری جز از هر آنچه روی می دهد، نداشته باشم، اما نمی دانم چرا یک گرایش کورسو مانندی از دوردست های ذهنم خودی نشانم داد و به من گفت: احتمالا بعد از نگارش سه نامه ی رسمی به دادستان و رئیس زندان مبنی بر عفونت شدید در ناحیه ی فک و دندانها، و ارجاع آن بزرگواران به نظر مکتوب پزشک متخصص زندان اوین، می خواهند مرا برای مداوا به جایی بفرستند.

این گمان کورسو مانند، از سلول تا دفتر قاضی، که راهی طولانی نبود و من و مامور همراهم، پیاده آن را طی می کردیم،هر از چندی سر بر می آورد و خودی نشان می داد.که یعنی: زیاد بدبین نباش!می بینی به نامه های تو،گر چه دیر،اما به هر حال پاسخ گفتند.چرا که آنها،هرکس که باشند،انسان اند.سن و سالی پشت سر گزارده اند.درد کشیده اند .حالا نه اگر درد مردم را،اما درد دندان که تجربه کرده اند.حالا عفونت شدید نداشته اند که نداشه اند!این گمان خوب،تا دادسرا نیز با من بود. و حتی تا لحظه ای که او دست به پوشه ای برد و برگه ای را بیرون کشید و به مطالعه ی سطحی آن پرداخت.همان مترسک درون،باز برآمد و به من گفت این برگه ای که در دست جناب قاضی است، احتمالا نظر جناب دادستان یا ریاست زندان است.

که فلانی،ببین ما چه اندازه به فکر تو و امثال تو هستیم؟صورتت عفونت شدید دارد؟بفرما،این هم موافقت نامه ی بزرگان دستگاه قضا،برو خودت را معالجه کن!منتها به همین شرطی که خودت در نامه هایت آورده ای! با هزینه شخصی ! همه ی عمر این گمان مترسکی من،سه ثانیه بیش به درازا نیانجامید.جناب قاضی،برگه ی از پیش نوشته شده را به دست من داد و گفت:شما در نامه ی آخرت به رهبری،به ماموران وزارت اطلاعات توهین کرده ای.اداره کل حقوقی وزارت اطلاعات از شما شکایت کرده است.اگر پاسخی دارید بنویسید.برگه را گرفتم و به دستخط جناب قاضی نگاه کردم.بله ،او،پیش از ورود من،وتحت یک پرسش،مسئله توهین مرا مطرح کرده و از من خواسته است تا پاسخ بگویم.خودکاری گرفتم و نوشتم: ماموران وزارت اطلاعات در روزهای بازداشت، هم مرا کتک زده اند و هم به ناموس و خانواده ام فحش داده اند. این رفتار هیولاگون ماموران وزارت اطلاعات، در مورد آقایان سید مصطفی تاجزاده، عبدالله مومنی، حمزه کرمی، محمدرضا رجبی، و بسیاری دیگر نیز صورت پذیرفته است. هم کتک زده اند، هم فحش های ناموسی داده اند، و هم کله ی بعضی را در کاسه ی مستراح فرو برده اند.
خوب،این از سوال اول.برگه را به دست قاضی محترم دادم.مطالعه نکرده پرسش دوم را نوشت و به دستم داد.برگه را گرفتم.اطمینان دارم اگر همه ی حقوقدانان و قاضیان و وکلای ایران و جهان دست به دست هم بدهند ، نمی توانند سوال دوم را که سوال پایانی جناب قاضی نیز بود،حدس بزنند.و اما پرسش دوم:”اتهام شما از نظر من محرز است.آخرین دفاع خود را بنویسید”.به قاضی گفتم:یعنی شما با این سرعت،به احراز جرم و خطای من پی بردید؟گفت:بله.در پاسخ به پرسش دوم ،و به عنوان آخرین دفاع، فقط یک خط نوشتم:” به امید روزی که آن عده از ماموران خطاکار و فحاش و بزن بهادر و شکنجه گر وزارت اطلاعات ،در پیشگاه عدل خدا و مردم ، پاسخگوی رفتار شنیع خود باشند.والسلام علی من التبع الهدی”.به جناب قاضی گفتم:تمام است؟گفت:تمام است.می توانید بروید.به قاضی که نامش محبی بود گفتم:می دانید اجداد شما ،آنگاه که شهرت “محبی” را برای خود برگزیدند،اراده شان،ابراز ارادت به اهل بیت پیامبر اکرم بوده است؟متاسفانه ،شما امروز،به جای ابراز ارادت به پیشگاه عدلی که تاکید و توصیه ی بنیادین آنان است،سر به ارادت دیگرانی فرو برده اید که نسبتی با عدل ندارند.این گفتم و از اتاق او بیرون زدم.در راه بازگشت،مامور همراه من که از این همه شتاب تعجب کرده بود گفت: من هر وقت یکی را به اینجا می برم،حداقل سه چهار ساعتی معطل می شوم.به او گفتم:بی دلیل نیست که بزرگان دینی ما به قاضیان توصیه کرده اند که کفش تنگ نپوشند،به هنگام خشم قضاوت نکنند،واگر کم حوصله و از چیزی ناراحت اند،از قضاوت پرهیز کنند.حتی بزرگان دینی ما گفته اند اگر یک قاضی به تنگ افتاد،یعنی نیاز مبرمش بود که به مستراح برود و قضای حاجت کند،در همان حالت تنگ و فشار،دست به کار قضاوت نبرد.مامور همراه من چیزی نگفت،من اما در دل گریستم.که اوضاع قضاوت در این ملک، به کجا انجامیده است که سایه ی مخوف ماموران وزارت اطلاعات،یک قاضی بخت برگشته را چنان مرعوب خود می سازد که با چشمان بسته به اجابت دستورالعمل آنان شتاب می کند.گویا در همان مسیر رفتن ،طی دو پرسش برق آسا،سر و ته قضیه را به هم آورده است و در پاسخ به “چرا” ی متهم مبهوت، می گوید:”برو کنار من باید خودم را به دستشویی برسانم!”

وخامت وضع جسمانی عیسی سحرخیز، روزنامه نگار زندانی

عیسی سحرخیز ، روزنامه نگار زندانی وضعیت جسمانی مناسبی ندارد . او که هم اکنون در زندان رجایی شهر به همراه تعدادی دیگر ازروزنامه نگاران و فعالان سیاسی زندانی است طی هفته گذشته چندین بار ، دچارخونریزی داخلی و افت شدید فشار خون شده است.

براساس گزارش های رسیده از زندان رجایی شهر به کلمه، طبق تشخیص پزشکان ،سحر خیز باید هر چه زودتر درمان و تحت عمل جراحی قرار گیرد. اما مسوولان زندان رجایی شهر به بهانه پر هزینه بودن جراحی وی از آن خودداری می کنند . این در حالی است که سحر خیز و خانواده اش پذیرفته اند که هزینه عمل جراحی را خود بپردازند اما مسوولان زندان از پذیرش این موضوع نیز سر باز می زنند .

خانواده این روزنامه نگار زندانی بعد از مطلع شدن از وخامت حال وی خواستار مرخصی درمانی برای او شده اند اما مسوولان وزارت اطلاعات و دادستان تهران حتی با این خواسته نیز مخالفت می کنند .

سحر خیز تا کنون چندین بار به دلیل شدت خونریزی و کاهش شدید فشار خون، در بند زندانیان سیاسی بیهوش شده که این موضوع سبب افزایش نگرانی خانواده و هم بندی های او شده است.

این روزنامه نگار که در دوران اصلاحات سمت مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را داشت و همچنین از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران محسوب می شود. تیر ماه سال گذشته بازداشت شد و تاکنون نیز بدون مرخصی در زندان به سر می برد .سحر خیز به سه سال حبس قطعی محکوم شده است .

ناکامی ایران برای عضویت در هیات اجرایی نهاد زنان سازمان ملل متحد

رادیو فردا : به دنبال مخالفت گروه‌های هوادار حقوق بشر و کشورهای غربی، تلاش جمهوری اسلامی ایران برای عضویت در هیات اجرایی نهاد زنان سازمان ملل متحد ناکام ماند، اما با این حال عربستان سعودی یکی از کرسی‌های آسیا را از آن خود کرد.

روز چهارشنبه و در جریان رای‌گیری در مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای تعیین کرسی‌های هیات اجرایی نهاد زنان سازمان ملل متحد، ایران تنها موفق به کسب ۱۹ رای شد و بدین ترتیب در میان نامزدهای آسیایی در رده یازدهم و آخر قرار گرفت.

۱۰ کرسی از مجموع ۴۱ کرسی هیات اجرایی نهاد زنان سازمان ملل متحد برای کشورهای آسیایی در نظر گرفته شده بود و پیشتر ایران یکی از ۱۰ نامزد معرفی شده از سوی کشورهای آسیایی برای عضویت در این هیات به شمار می‌رفت.

از این رو در ابتدا عضویت ایران در هیات اجرایی نهاد زنان قطعی به نظر می‌رسید، اما در آخرین لحظات پایان ثبت‌نام برای نامزدی، تیمور شرقی نیز نامزدی خود را اعلام کرده و بدین ترتیب ایران را در رای گیری شکست داد.

به نظر می‌رسد، اعلام نامزدی دیرهنگام تیمورشرقی به تشویق کشورهای غربی و برای جلوگیری از انتخاب ایران در هیات اجرایی نهاد زنان سازمان ملل صورت گرفته است.

تیمور شرقی موفق به کسب ۳۶ رای شد و به عضویت هیات اجرایی نهاد زنان درآمد. همچنین عربستان سعودی نیز یکی از ۱۰ کشور آسیایی است که یکی از کرسی‌های هیات اجرایی نهاد زنان سازمان ملل را در اختیار گرفته است.

کشورهای بنگلادش، هند، چین، مالزی،‌ اندونزی، کره جنوبی، ژاپن، قزاقستان و پاکستان دیگر کشورهای آسیایی هستند که به عضویت این هیات درآمده‌اند.

به گفته دیپلمات‌های مستقر در مقر سازمان ملل متحد، ایالات متحده آمریکا، کشورهای عضو اتحادیه اروپا، استرالیا و کانادا تلاش‌های دیپلماتیکی فشرده‌ای را برای جلوگیری از راهیابی ایران به هیات اجرایی نهاد زنان انجام داده‌اند.

احتمال عضویت ایران در هیات اجرایی نهاد زنان سازمان ملل واکنش گسترده طرفداران حقوق بشر را نیز به دنبال داشت و شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل نیز عضویت ایران را در این نهاد «یک شوخی» خوانده بود.

خانم عبادی در این باره گفته بود: «چگونه یک کشور که زنان را شهروند درجه دوم می‌داند و در حق آنها تبعیض قائل می‌شود از حقوق زنان سخن می‌گوید؟»

به ویژه در ماه‌های اخیر و به دنبال انتشار اخبار مربوط به صدور حکم سنگسار برای سکینه محمدی‌آشتیانی انتقادها از وضعیت زنان در جمهوری اسلامی به شدت بالا گرفته بود.

مرگ يك دانش‌آموز در پي آتش‌سوزي در خوابگاه شبانه‌روزي

بر اثر وقوع آتش‌سوزي در يك خوابگاه شبانه‌روزي دانش‌آموزي در سيستان و بلوچستان يك دانش‌آموز جان خود را از دست داد.
ريگي فرد، معاون عمليات سازمان آتش‌نشاني استان سيستان و بلوچستان در گفت و گو با ايسنا، درباره جزئيات اين حادثه اظهار كرد: چند روز پيش آتش‌سوزي در يك خوابگاه شبانه‌روزي دانش‌آموزي در منطقه «چاه رحمان» واقع در 185 كيلومتري زاهدان به وقوع پيوست كه اهالي محل پس از اطلاع از اين آتش‌سوزي اقدام به مهار اين حريق كردند.وي افزود: در زمان وقوع حادثه 67 دانش‌آموز در خوابگاه حضور داشتند كه با كمك اهالي محل و معلمان از محل حادثه ديده خارج شدند، اما يك دانش‌آموز 13 ساله در اين آتش‌سوزي جان خود را از دست داد.معاون عمليات سازمان آتش‌نشاني استان سيستان و بلوچستان با تاكيد بر اينكه وقوع اين حادثه به آتش‌نشاني زاهدان گزارش نشده است، افزود: اين خوابگاه مربوط به امور عشايري استان سيستان و بلوچستان است.به گفته وي اين حريق حدود ساعت 2:30 بامداد هنگامي كه دانش‌آموزان در خواب بودند رخ داد و تاكنون علت وقوع اين حادثه مشخص نشده است.

اینبار۱۷۰هکتار جنگل باستانی شمال نابود می شود!

سایت شمال فردا: بالاي نقطه اي در شيرين آباد ايستاده ام . زير پايم همه كوه است ؛ اما تفاوتش با كوه هاي ديگر -همان ها كه در نقاشي هاي كودكي مي كشيديم- در يك چيز است : كوه هاي آن نقاشي ها هميشه پوشيده از برف بود که با مداد رنگي با چه سختي بر آبي كوه ها، سپيد مي كشيديم تا برفي شود . اما اينجا همه چيز سبز است ؛ سبز و رويايي و تمامش پر است از درخت . مجموعه اي بي نظير و گرانبها به قيمت زندگي آدم هايي كه در پايين دست زندگي مي كنند و اگر قرار باشد اينجا هم، روزي درختاني قطع شوند تا ششمين جاده كشيده شود ؛ مثل خيلي جاهاي گلستان، گيلان و مازندران، هر سال سيل مي آيد و همه چيز را با خود مي برد . حتي بچه هاي آن هايي كه خود جاده را ساخته اند. از پیرمردی در همان حوالی که می گویند طرفدار احداث جاده است می پرسم : چرا اصرار دارید جاده ابر ساخته شود ؟ مگر این درختان را دوست ندارید ؟ مبهوت نگاهم می کند ؛ می گوید : مگر قرار است درختی برای این جاده قطع شود ؟ به ما گفته اند هیچ درختی صدمه نخواهد دید . اگر جنگل قطع می شود ما جاده می خواهیم چه کار . جاده داریم دیگر . اما جنگل مثل مادر ماست ؛ اگر از دست برود .... ؟! این نظر همه مردم این منطقه است .

هفته گذشته جنگل هاي ابر و منطقه پيرامون آن، ميزبان مسوولاني بود كه با درخواست هاي جديد طرفداران احداث جاده، قدم به استان گلستان گذاشتند ؛ اما جلسه كارشناسي پيش از رسيدن آنها تشكيل شد و ميزبانان آنان در سمنان و علي آباد منتظر رسيدن آنها نشدند.

اين مهمانان، عالي ترين كارشناسان سازمان حفاظت محيط زيست و سازمان جنگلها و مراتع و آبخيزداري كشور بودند و ماموريت داشتند كه از پروژه جاده ابر و گزينه هاي پيشنهادي آن در منطقه بازديد و موضوع را از نزديك بررسي كنند . اما آنچه كه بايد آنرا حلقه تنگ لابي قدرت ناميد اصرار بر انتخاب يكي از دو جاده پيشنهادي "خط گاز" – نه جاده موجود گاز – و " دره سورمه " بود كه اصولا هيچكدام بر اصول مصوبات دولت در استان هاي گلستان و سمنان و ديگر مصوبات ، تطبيق نداشته و با فراموش كردن مسير پرونده و حتي تغيير تمامي مديران و كارشناسان و تصميم گيران و تصميم سازان از اساس راه ديگري را مي جويد .

جداي اهميت و ارزش جنگل هاي هيركاني در اين منطقه حساس و فرسايش پذير كه به واسطه آن دامنه هاي البرز شمالي و جنوبي به هم متصل شده و بدون هيچ كوه و دره اي نيمرخ هاي البرز شمالي و جنوبي را با پوشش گياهي خاص هيركاني و ايراني – توراني در كنار هم خواهيم يافت آنسوتر در يك بررسي اجمالي بايد اذعان داشت كه طي نامه وزير وقت وزارت جهاد كشاورزي در مهرماه ۸۶ به دولت كه تخريب حداقل پنجاه هكتار از جنگل هاي هيركاني با تاج پوشش بالاي ۸۰ درصد در طول مسير جاده ابر عايد منطقه خواهد شد مشخص مي شود كه در هر دو محور پيشنهادي ، قطع درختان جنگلي در سطحي در حدود ۱۷۰ هكتار مورد ارزيابي فني قرار گرفته است .

به عبارت ديگر با بررسي اسناد فني موجود ، مشاور راه ، مشخص مي شود كه در هر مسير پيشنهادي براي جاده ابر، چيزي در حدود ۳ ميليون متر مكعب خاكبرداري و سنگ بري گسترده ۵/۱ ميليون متر مكعب خاكريزي وجود خواهد داشت كه مابه التفاوت ۵/۱ تا ۲ ميليون متر مكعبي سنگ و خاك باقي مانده از عمليات جاده سازي را بايد به كجا هدايت كرد و در كجا انباشت خود جاي يك پرسش و معضل بزرگ در اين طرح است .

آخرين اسناد وزارت راه و ترابري حكايت از احداث جاده ابر با مشخصات فني راه روستايي اصلي تعريف شده كه با نگاه نخست هر ناآشنايي به فن جاده سازي ، نقشه هاي موجود ، نشان دهنده پيچ هاي تند و بسته روي همي بوده كه آوازه آن در جاده هاي ايران نه به نام " گردنه ابر " كه به نام " كشتارگاه ابر " زبانزد خواهد شد .

ماجرای جاده ششم

اسفند ماه سال ۱۳۸۴ دولت نهم در نخستين سفر استاني به استان گلستان مصوبه اي را با موضوع " تكميل جاده علي آباد – شاهرود " به وزارت راه و ترابري ابلاغ كرد . آنچه كه از متن مصوبه برداشت مي شد اين بود كه جاده جديد مواصلاتي ديگري استان هاي گلستان و سمنان را به يكديگر پيوند خواهد زد كه بيشترين بخش هاي آن ساخته و حتي آسفالت شده و تنها بيست و چند كيلومتر بخش كوهستاني اين جاده كه داراي جنگل هاي بكر و بي نظير است از طريق اين مصوبه بهسازی خواهد شد .

همين بخش از مسير نيز از گذشته هاي دور داراي يك جاده اختصاصي به نام " شركت نفت و گاز" بوده كه سال ها علاوه بر استفاده اهالي دو روستاي شيرين آباد و ابر كه در پايين و بالاي گردنه قرار گرفته اند شركت نفت و گاز نيز كنترل و خطوط لوله را به انجام رسانيده است .

آنروزها همه تصور مي كردند كه هدف دولت از عنوان تكميل جاد علي آباد – شاهرود در مصوبه سال ۱۳۸۴ همان مرمت ، شيب كشي و اصلاح پيچ ها و قوس هاي تند جاده گاز بوده كه در حال حاضر كاربرد ارتباطي عموم را برقرار نمي ساخت و تمام اين زحمات باعث مي شد كه جاده هاي آسفالته ابر به شاهرود از جنوب به شيرين آباد – علي آباد كتول وصل شود .

در روزهاي نخست اين مصوبه زمزمه هاي ضرورت و اهميت تكميل اين جاده در برابر خواسته ظاهرا ديرينه ساكنان شاهرودي و علي آبادي در دو شهر فوق كه چندان قوي نبود مطرح شد . سوال هايي چون " چرا با دارا بودن پنج راه ارتباطي بين دو استان گلستان و سمنان ، مجددا بايد هزينه اي ميليوني از بيت المال، صرف ساخت ششمين جاده شود . چه حجمي از ترافيك اقتصادي در اثر احداث اين جاده ماموريت آنرا تعريف خواهد كرد ؟ و اصولا توجيه فني احداث اين جاده چه خواهد بود . از سوي ديگر آوردهاي اقتصادي آن براي دو استان چقدر برآورد شده است ؟ " پرسش هايي كه تا امروز غالبا بي پاسخ مانده اند .

مصوبه استانی

با سفر دولت نهم به استان سمنان طي مصوبه تيرماه ۱۳۸۶ مصوبه اي ديگر با موضوع " انجام مطالعه و ارتقاء راه موجود به راه اصلي شاهرود – علي آبا با رعايت ضوابط محيط زيستي " مجددا به وزارت راه و ترابري ابلاغ شد . بدين معنا كه همان راه موجود خط گاز و نفت با مشخصات راه اصلي يعني عرض بيشتر ، اصول فني كامل تر ، شيب هاي مناسب تر و در نهايت به مراتب هزينه ساخت بيشتر ، ضمن رعايت مسائل محيط زيستي – كه البته اين واژه نيز خود بسيار جاي ابهام دارد. بعد از مصوبه سفر به استان گلستان در زمستان ۱۳۸۴ يعني تكميل جاده علي آباد – شاهرود مجددا ابلاغ شد .

همزمان نيز در همان تيرماه ۸۶ رييس وقت سازمان حفاظت محيط زيست و وزير وقت جهاد كشاورزي طي نامه اي به دولت ، ضمن درخواست توقف عمليات راهسازي بدون مجوز، در چهار كيلومتر ابتداي مسير از استان گلستان ، خواهان بررسي هاي بيشتر پيرامون جاده فوق شدند.

در مهرماه سال ۱۳۸۶ ، دولت با اضافه كردن يك شرط جديد يعني " كاشت درختان جديد به ميزان درخت هاي قطع شده " با مصوبه سفرسال ۸۴ موافقت كرد و تلويحا نظرات محيط زيست درباره احداث اين جاده از طريق جبران بي شمار درختان در معرض خطر قطع جلب و مثبت شد .

در مهرماه همان سال وزير وقت جهاد كشاورزي نيز طي نامه اي به دولت ، علت مخالفت با اين جاده و خسارت هاي جبران ناپذير و به صرفه و صلاح نبودن اين پروژه را اعلام كرد .

با تمام اين كشمكش ها در مهرماه سال ۸۶ پرونده جاده ابر به كميسيون زيربنايي دولت ارجاع داده شد و با موضوع " طراحي محور علي آباد – شاهرود توسط مشاور راه با مشخصات راه روستايي حتي المقدور منطبق با مسير موجود و با هدف كاهش تخريب جنگل " به وزارت راه و ترابري ابلاغ شد .

مخالفت سازمان محيط زيست

آذر ماه ۸۶ بود كه سازمان حفاظت محيط زيست طي نامه اي به دولت ، ضمن مخالفت صريح با گزينه جديد پيشنهادي " دره سورمه " آنرا مغاير با مصوبه هاي پيشين اعلام كرد . اين در حالي بود كه با مروري بر روند پرونده پروژه فوق ، متولي جنگل هاي كشور سازمان جنگلها و منابع طبيي و آبخيزداري نظرات متفاوتي را در برابر آن اعلام كرده بود كه عموما در لايه هاي مختلف مديريتي و كارشناسي آن قابل بحث و بررسي است .

در سال هاي اخير دولت ، يكبار با آزمودن تصميم گيري نهايي مصوبه از طريق سپردن تمامي هماهنگي ها و تصميم ها به استانداران دو استان گلستان و سمنان ، نتوانست پاسخ لازم و عملياتي را دريافت كند و كار در نهايت دچار گره هاي چالشي شد . همين تجربه يعني حل موضوع از مجاري قانوني و مورد تاكيد سازمان حفاظت محيط زيست كشور نيز با اصرار بر تهيه طرح ارزيابي زيست محيطي جاده ابر نيز در دستور كار مشاور قرار گرفت و با طرح ارزيابي زيست محيطي جاده معروف به گاز – نه جاده موجود تداركات خط گاز – و جاده پيشنهادي سورمه با تمام جمع ، تفريق ، ضرب و تقسيم ها و ماتريس هاي عددي و .... به اين نتيجه رسيدند كه به دليل فقدان درخت سرخدار در دره سورمه و درختان كمتر در اين مكان، احداث جاده ابر در جاده سورمه متمركز شود؟!

تصميم نهايي اين بود كه دو جاده پيشنهادي " سورمه " و " خط گاز " – نه جاده گاز – از نظر ۱- هزينه تمام شده ۲- ميزان تخريب محيط زيست و جنگل 3- وضعيت ايمني راه از طريق نمايندگان دستگاه هاي ذي ربط بررسي و طي ۱۵ روز از تاريخ ابلاغ ، نظر نهايي اعلام شود .

حال همه باید منتظر بمانند تا مشخص شود در ایران اسلامی برای اجرای مصوبه ها قدرت حرف نخست را می زند یا قانون ؟ ! همان که در پرونده جاده ابر پنج سال است توسط چند آدم با نفوذ زیرپا گذاشته شده است .

منبع : روزنامه ملت ما / الهه موسوی

بیماری سارس در خوابگاه دانشگاه علامه طباطبایی

مدیرکل امور دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی با تأیید شناسایی بیماری "سارس" در یک خوابگاه دانشجویی دخترانه این دانشگاه گفت: با سمپاشی کل خوابگاه و ضد عفونی پتوهای دانشجویان جلوی شیوع بیماری گرفته شد.

ابراهیم نعیمی در گفتگو با مهر با بیان این مطلب افزود: خوابگاه دخترانه ای که در آن "سارس" مشاهده شد دارای ظرفیت اسکان 336 نفر در قالب 24 واحد است. در پی دریافت گزارشی مبنی بر اینکه دانشجویان یکی از واحدهای این خوابگاه از نظر بهداشتی دچار مشکلات پوستی شده اند، پزشکان مرکز بهداشت دانشگاه طی بازدیدی از این واحد موضوع را بررسی کردند.

مدیرکل امور دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی اضافه کرد: پزشکان مرکز بهداشت دانشگاه تایید کردند که بیماری "سارس" در میان تعدادی از دانشجویان این واحد وجود دارد. به این ترتیب بیماران برای درمان به مراکز بهداشتی و درمانی معرفی شدند.

نعیمی از شیوع "سارس" در 3 واحد دیگر این خوابگاه دخترانه دانشگاه علامه طباطبایی نیز خبر داد و به مهر گفت: با توصیه مرکز بهداشت دانشگاه این خوابگاه را برای یک روز خالی از دانشجو کرده و کل خوابگاه را سمپاشی کردیم. همچنین پتوهای دانشجویان شستشو و ضدعفونی شدند و اکنون دیگر مشکلی وجود ندارد.

خاطره رو به فراموشی نياکان در بازارهای سنتی

صداي پتک آهنگران، کوفتن چکش‌هاي مسگران و خاطره کاسبان بازار، امروز تنها در روايت‌ها شنيده مي‌شود و آنچه پيش‌تر درباره بازارهاي ايراني به عنوان محل توليد و عرضه گفته مي‌شد، از بين رفته است. با اين‌حال نسل ايراني، ايران نديده هنوز هم با خواندن سفرنامه‌ها و کتاب‌هايي درباره نياکان خود تصوري کهن از بازارهاي ايراني دارد؛ تصوري که تنها خاطره آن باقي‌مانده است.

خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه صنايع دستي ـ امروزه گذر از بازارها ديگر هيچ خاطره و نوستالژي به همراه ندارد. بسياري از مردم ترجيح مي دهند کالاهايشان را از مراکز لوکس خريداري کنند. مارک هاي خارجي در مرکز خريد هاي بزرگ جايگزين صنايع سنتي سراها وحجره هاي بازار شده است. به شهرهاي کوچکتر که مي رويم تقريبا اوضاع به همين منوال است با اين تفاوت که اگر بازار و حجره يي هم وجود دارد کالايش وارداتي و چيني است.

به گزارش CHN امروزه مشاغل و خاطره بازارهاي سنتي از ياد رفته است صاحبان مشاغل سنتي به خاطره ها پناه برده اند. اين درحالي‌ است که بسباري از مهاجراني که ترک سرزمين ّآباء و اجدادي کرده‌اند براي حفظ هويت و اصالت و همچنين آشنايي با پيشينه و داشته‌هايشان به سرزمين نياکان‌شان باز مي‌گردند تا بدين وسيله با هنر و صنعت به ارث رسيده پدران خويش انس بگيرند.

ديگر از بازار مسگرها و رويگرها و رنگرزها خبري نيست. صاحبان مشاغل سنتي درايستگاه گذشته جا مانده‌اند و کسي نيست که آنها را به امروز دعوت کند. آنها ميان مردم متجدد امروزي غريبگي مي‌کنند به‌طوري که هنر اجدادي‌شان را که همواره از پدر به پسر ارث رسيده بود را به انبارهاي خاک خورده مي‌سپارند.

«ناصر مشهدي زاده»، کارشناس ميراث فرهنگي بازار را محلي براي دادو ستد و تبادل اطلاعات و تعاملات اجتماعي مي‌داند و مي‌گويد: «در گذشته در راسته‌هاي بازار فعاليت‌هاي توليدي انجام مي‌شده، راسته رنگرزها، راسته مسگرا و راسته آهنگران که با توليدات سنتي بازار ايراني را تبديل به يک موزه باشکوه از فرهنگ، تمدن و ارزشهاي عالي مي‌کرده است؛ بازاري که همواره يک سر آن به مهمترين دروازه شهر منتهي مي‌شده که درواقع محل ورود تمدن بوده است.»

به واقع گردشگري که به قصد شناخت نياکان خود و آنچه در گذشته ايرانيان به وقوع پيوسته، خود را به بازار مي‌رساند. او شنيده و خوانده است که بازارها محل توليد صنايع دستي ايرانيان بوده و استادکارهاي ماهري در آن مشغولند. او شنيده است که کاسبي بازار سنت‌ها و روش‌هاي خاص خودش را دارد و قوانين آن به جاي تومار شدن در مراودات روزمره شکل مي‌گيرد. با اين‌حال وقتي پا به بازار تهران، اصفهان، شيراز، کرمان، خوي، تبريز و .... مي‌گذارد، به جز پاساژهاي بي‌قواره، اجناس بي‌کيفيت توليدات خارجي از جمله چيني، هندي و پاکستاني با هيچ پيشينه‌اي به غير از نماي تاريخي مواجه نمي‌شود.

مشهدي‌زاده مي گويد: «امروزه توليدات سنتي وجود دارد ولي نه به صورت منسجم که در گذشته وجود داشت. امروزه بازارهاي سنتي رنگ مدرن‌گرايي به خود گرفته است، فرهنگ توليد و استفاده از توليدات تغيير کرده است. صاحبان مشاغل سنتي تضمين حرفه‌اي پيدا نکردند و ديگر فرزندانشان دنباله رو راه و پيشه پدر نيستند در اين ميان مردم نه تنها با مشاغل سنتي و توليدات آن آشنا نيستند بلکه مزاياي استفاده از آن را هم نمي‌دانند.»

فرهنگسازي و ايجاد تشکل‌هاي خودگران
درحاليکه صنايع دستي و هنرهاي سنتي همواره نسل به نسل و از پدر به پسر منتقل مي‌شده و درواقع امروز جزو ميراث مردمي محسوب مي‌شود امروزه در حال فراموشي است. به طوري که هر چه به پيش مي رويم نياز مبرم به آن بيش از پيش احساس مي‌شود چرا که به عنوان اثري ملموس مي توان آن را به همراه داشت.

«عادل فرهنگي»، کارشناس عالي حوزه ميراث فرهنگي درباره برخورد جوامع امروزي با آثار اجدادي به جا مانده از گذشته مي‌گويد: «در دنياي امروزي جوامع به دو دسته تقسيم مي‌شوند. دسته اول شامل جوامعي است که در اصل با محتويات و فرهنگ و اصالت خويش پيش مي‌روند و وارد دنياي تجدد مي‌شوند به‌طوري که ميزان صدمات آن بسيار کمتراست. دسته دوم جوامعي را در بر مي‌گيرد که در يک فاصله زماني با پديده تجدد مواجه مي‌شوند و فاصله بسياري با دنياي مدرن احساس مي‌کنند؛ لذا به سرعت در جهت مدرنيته شدن پيش مي‌روند، به‌طوري که باشتاب ارزش‌هاي گذشته خود را ناديده گرفته و آنچه را که در گذشته داشته‌اند از دست مي‌دهند.»

به واقع پيشينه فرهنگي هر بخش از ايران، سرمايه‌اي در جهت جذب گردشگران است. حفظ ارزش‌هاي ميراثي و سنت‌هاي به جاي مانده با نمايش واقعي‌ آن‌ها مي‌تواند نسل خارج نشين ايراني را با بستر و گستره فرهنگي ايرانيان آشنا کند. سرمايه‌اي که در شرف نابودي کامل است.

فرهنگي مي‌گويد: «درحال حاضر بسياري از جوامع که به مدرنيته مجهز هستند به دنبال هويت مي‌گردند، به‌طوري که سعي مي‌کنند آنچه را که از دست داده‌اند احياء کنند. جامعه امروزي ما بر اين باوراست که ارزش‌هاي معنوي را حفظ کند، به‌طوري‌که از منظر هويت و هويت‌يابي بيش‌تر بر ميراث معنوي تاکيد دارد تا ميراث مادي که شامل ميراث منقول و غيرمنقول است.»

فرهنگي يادآورشد: «در اين ميان ميراثي که از پيشينيان ما به ارث رسيده تحت تاثير جريان تجدد به شدت صدمه ديده است.»

اين آسيب‌ديده‌گي باعث مي‌شود تا جاذبه‌هاي گردشگري براي آن دسته که صنايع دستي را در بازارها جستجو مي‌کنند کم شود. اين عده در روايت‌ها و خوانده‌هاي خود با موضوع بازار به عنوان يک مقوله سنتي آشنا شدند. اما با آمدن به ايران و ديدن منظره فعلي‌ بازارهاي سنتي، خشک‌شان مي‌زند.

فرهنگي راه برون رفت از اين مشکل را فرهنگسازي و ايجاد تشکل‌هاي مردمي دانست و افزود: «آنچه مسلم است سرمايه‌هاي انساني و مالي با توجه به شرايط نابسامان اقتصادي تهي و کمرنگ شده است. ايرانيان داخل و خارج از کشور با ايجاد تشکل‌ها و سرمايه‌گذاري مي‌توانند به حفظ آنچه که از گذشته به ارث رسيده بپردازند.»

تخريب پارک جنگلی مشگين شهر متوقف شود

روزنامه مردمسالاری: فرماندار مشگين شهر با انتقاد شديد از روند رو به رشد تخريب پارک جنگلي اين شهرستان در طي ماه هاي اخير، گفت: بايد از تخريب کامل اين پارک جلوگيري شود.
به گزارش مهر، فتح الله آقا محمد اوغلي عصر دوشنبه در جلسه ستاد گردشگري اين شهرستان، ساخت و سازهاي غير مجاز در محدوده اين پارک طبيعي طي ماههاي اخير را از مهمترين دليل تسريع در روند تخريب پارک جنگلي برشمرد.
وي قطع بي رويه درختان، احداث اماکن نگهداري احشام، سرقت سيستمهاي روشنائي، خاک برداري و... را از ديگر دلايل تخريب اين پارک عنوان کرد و افزود: روند سريع تخريب پارک جنگلي مشگين شهر هم اکنون موجب اعتراض شهروندان و گردشگران شده است.
پارک جنگل مشگين شهر با صد هکتار وسعت و هفت کيلومتر جاده دسترسي داراي گونه هاي نادر گياهي بوده و يکي از اماکن مهم گردشگري شهرستان مشگين شهر و استان اردبيل به شمار مي رود.
آقا محمد اوغلي همچنين با اشاره به اختصاص اعتبار 24 ميليارد ريالي براي بهسازي، آسفالت و ترميم روشنايي مسير پارک جنگلي اضافه کرد: با وجود تخصيص اين ميزان اعتبار هنوز اقدام قابل توجهي از سوي شهرداري و اداره ميراث فرهنگي صورت نگرفته و عمليات اجرايي به صورت نيمه کاره رها شده است.
وي با بيان اينکه اعتبار آبشار پارک جنگلي نيز از محل اعتبارات ملي تامين شده است، ابراز داشت: با توجه به زيبايي و جاذبه هاب گردشگري اين پارک جنگلي مسوولين اين شهرستان بايد تلاش بيشتري براي حفظ، احيا و توسعه اين منطقه انجام دهند.
پارک جنگلي مشگين شهر به لحاظ داشتن ده ها هزار اصله درخت ميوه از جمله گردو، گيلاس، آلبالو و تامين علوفه هزاران راس دام، از اهميت ويژه اي در اکو سيستم زيست محيطي منطقه و استان داشته و عليرغم اين، سالانه پذيراي جمع کثيري از گردشگران داخلي و محلي است.

افزايش ۲۰درصدى اجاره بها در پايتخت

روزنامه ابرار اقتصادی: بنا بر اعلام مركز آمار ايران، اطلاعات مربوط به معاملات مسكونى شهر تهران نشان مى دهد در تابستان امسال به طور متوسط ميزان اجاره بهاى واحد مسكونى به ازاى يك مترمربع در شهر تهران نسبت به فصل بهار امسال ۱/۱۲ درصد و نسبت به تابستان سال گذشته ۷/۲۰درصد افزايش يافته است.به گزارش ايسنا، در تابستان سال جارى كمترين ميزان اجاره بهاى واحد مسكونى مربوط به منطقه ۱۸ تهران بوده كه رقمى به طور متوسط ۴۶ هزار ريال براى يك متر مربع را به خود اختصاص داده است. اين عدد نسبت به فصل بهار ۱/۲درصد افزايش و نسبت به تابستان سال گذشته ۹/۶درصد كاهش داشته است.همچنين در اين فصل بيشترين ميزان اجاره بهاى واحد مسكونى مربوط به منطقه يك تهران بوده كه عدد متوسط ۱۲۹ هزار ريال براى يك مترمربع آن ثبت شده است. اين عدد نسبت به بهار امسال ۱/۱۱ درصد و نسبت به تابستان سال گذشته ۶/۲۰درصد افزايش يافته است.متوسط اجاره بهاى ماهانه به علاوه سه درصد وديعه پرداختى بابت اجاره يك مترمربع زيربناى مسكونى معامله شده از طريق بنگاه هاى معاملاتى ملكى در شهر تهران ۹۶ هزار و ۳۹۱ ريال بوده است.بر اساس اطلاعات مركز آمار ايران، همچنين بيشترين افزايش اجاره بها در تابستان امسال مربوط به منطقه ۲۲ تهران با ۲/۳۱ درصد و بيشترين كاهش مربوط به منطقه ۱۶ تهران با منفى ۹/۶ درصد بوده است.

شکلات، نایاب و گران خواهد شد

سایت خبرآنلاین: مزارع کاکائو بسیار محدودند و درآمد کشاورزان آن‌قدر پایین است که انگیزه‌ای برای کشت بیشتر ندارند. شاید تا 20 سال دیگر،‌ وضعیت شکلات مانند وضعیت امروز خاویار باشد، کم‌یاب و خیلی خیلی گران‌قیمت

بهنوش خرم‌روز: شکلات خوردنی بسیار پرطرفداری است که بیشتر افراد، ‌اگر نگوییم همه، کوچک و بزرگ، به آن علاقه دارند. اما شاید در آینده‌ای نه چندان دور، شکلات به فراوانی امروز در اختیار همه نباشد. محققین معتقدند میزان مصرف شکلات در مقایسه با تولید کاکائو بسیار بالاتر است و این امر یعنی شکلات گران‌تر خواهد شد و شاید به همین دلیل، برخی ناچار شوند از خیر آن بگذرند.

به گزارش پاپ‌ساینس، ‌همین حالا هم قیمت شکلات در حال افزایش است. طی شش سال گذشته میانگین قیمت شکلات در جهان دو برابر شده است. شاید برایتان جالب باشد بدانید که درختان کاکائو تنها در مناطقی می‌رویند که از نظر عرض جغرافیایی،‌10 درجه با استوا فاصله دارند، یعنی مناطقی بسیار محدود که اغلب هم در کشورهای در حال توسعه قرار دارند. به گفته محققین،‌ کشاورزانی که کاکائو می‌کارند، انگیزه کافی برای کاشت درختان تازه به جای درختانی که عمرشان به سر می‌رسد ندارند. اغلب آن‌ها درآمد بسیار پایینی دارند، حدود 80 سنت در روز،‌ به همین دلیل هم اهمیتی به درختان مرده و کاشت درختان تازه نمی‌دهند. بیشتر آن‌ها سعی می‌کنند به شهرها مهاجرت کنند تا کاری پردرآمدتر پیدا کنند.

چندی پیش گروهی از محققین موفق شدند توالی ژنوم کاکائو را کشف کنند. کشفی شیرین که طرفداران شکلات را خوشحال کرد. اما حتی اگر بتوان کاکائو را با اصلاح ژنتیکی در مناطق بیشتر و با شرایط متنوع‌تری کاشت، باز در آینده این گیاه باید بر سر زمین با ذرت اصلاح شده، سویا و حتی روغن نخل رقابت کند، ‌چون این گونه گیاهان، هم در مواد غذایی و هم برای تولید سوخت زیستی کاربرد دارند و کشاورزان در ازای کاشت آن‌ها درآمد بیشتری خواهند داشت.

جان میسون،‌ مدیر اجرایی و بنیانگذار کنسول مطالعات حفاظت طبیعی قنا، معتقد است تا 20 سال دیگر، وضعیت شکلات در جهان مانند وضعیت امروز خاویار خواهد بود، خیلی نایاب و آن‌قدر گران که مردم متوسط قادر به خرید آن نخواهند بود. خب، به نظر می‌رسد احتمال این که به این فراوانی در آینده شکلات بخوریم وجود ندارد. شاید بهتر است تا زمانی که فکری به حال مزارع کاکائو نشده و کاشت این گیاه یا دست کم درآمد کشاورزان اصلاح نشده، مقداری از شکلات‌هایمان را ذخیره کنیم!

روستای گاودانه؛ سند انحراف از مسير صحيح توسعه

روزنامه تهران امروز: شهرام تازه 11 ساله شده بود كه پدرش قول داد اين بار كه از دهدشت برگشت يك خودنويس برايش بخرد. وقتي شنيد پدر نزديك است دوان دوان به سمت رودخانه رفت. سوار نيمكت شد، دستش را روي سيم گرفت و آن را به جهت مخالف حركت نيمكت كشيد. همه هوش و حواسش پي خودنويسي بود كه در دستان پدر و زير نور خورشيد گرم گاودانه مي‌درخشيد. با صداي بلند خوشامد گفت. مي‌خواست هر چه زودتر از رودخانه بگذرد، داشت نزديك مي‌شد كه ناگهان چيزي در دل پدر شكست و هري پايين ريخت. صداي شهرام بود كه داد مي‌زد. فريادش خوشامد نبود، از درد بود. از درد انگشتي كه لاي دندانه‌هاي چرخ گرگر مانده بود. از درد، دردي كه ديگر نمي‌توانست خودنويس را در دست بگيرد. مدت‌هاست شهرام خودنويسش را روي تاقچه خانه گذاشته و نگاهش مي‌كندچون ديگر تكيه گاهي براي نگه داشتنش در دست ندارد. (خبرگزاري مهر؛18آبان 1389؛خبرشماره 1144503) عبارات بالا داستان نيست. خيال‌پردازي نيست. بلكه بخشي از يك حكايت سوزناك از توسعه نيافتگي مناطقي از كشور عزيزمان ايران است. حكايت رنجي است كه فرزندان ما و خواهران و برادران ما از توسعه نيافتگي مناطق روستايي دور افتاده مي‌برند. اين بار سخن از روستانشيناني محروم در استان كهگيلويه و بويراحمد است كه براي خروج از روستا مجبورند از رودخانه‌اي كه بين جاده و محل زندگي‌شان واقع شده با «گرگر» عبور كنند.

گرگر يا جره كه شبيه به تله كابين دستي يا تله اسكي و درواقع يك نيمكت آهني است كه به وسيله سيم محكمي دو طرف رودخانه مارون را به يكديگر متصل مي‌كند. بايد هر قرباني براي رفتن از روستا به جاده روي اين وسيله بنشيند و سيم را براي حركت گرگر به سمت چرخ‌هاي دو طرف آن هدايت كند. در بيشتر مواقع انگشت دست قرباني زير چرخ گرگر مي‌رود و انگشتش را قطع مي‌كند. گرگر تابه‌حال انگشت دست اعضاي چندين خانواده روستايي را قطع كرده است.اميدواريم گزارش مستند خبرگزاري مهر منجر به رفع محروميت از روستاي مذكور شود اما همه ماجرا اين نيست. ماجرا انحرافي است كه ساليان مديدي است در نگاه به توسعه ملي در كشور رخداده و هنوز اصلاح نشده است. رويكردي كه آنقدر در كلان نگري و كلي گويي فرو رفته كه از ديدن مشكلات و دردها و محروميت‌هاي پيش روي شهروندان يعني صاحبان حقيقي كشور عاجز و غافل است. تجارب گذشته نشان مي‌دهد دو رويكرد غلط و انحرافي نسبت به مشكلات و نارسايي‌هاي كشور وجود داشته و وجود دارد.

1 - رويكرد اول كه در دولت‌هاي سازندگي و اصلاحات به‌طور برجسته به چشم مي‌خورد رويكردي است كه با كلان نگري صرف و برنامه‌ريزي‌ها ي دراز مدت فرآيند توسعه را در مدلي تمركزگرا پيگيري مي‌كند و درد‌هاي انسانهاي عادي و بي‌ادعا را يا نمي‌بيند يا بي‌اهميت مي‌شمارد. رويكردي كه شرعا، اخلاقا و قانونا حرام و مذموم و نارواست زيرا برنامه‌هايي كه توسعه را هدف قرار داده باشند ولي برخي از انسانها را قرباني اهداف توسعه بشمارد غير انساني ترين برنامه‌ها هستند و كسي اين حق را به مديران نمي‌دهد كه نسل امروز را فداي نسل فردا كنند و بالعكس.چنانچه الگوي اصلي توسعه نيز امروز در جهان با محوريت انسان تعريف مي‌شود نه صرفا با برج‌ها و آسمان‌خراش‌ها و هواپيماهاي پيشرفته آن هم از نوع نظامي.هنوز از يادمان نرفته است هشدار شديداللحني كه حضرت آيت الله وحيد خراساني چند سال پيش به يكي از روساي جمهور سابق درخصوص كارتن‌خواب‌هاي تهران دادند و از وظيفه محتوم دولت در رسيدگي به آنها سخن گفتند.

2 - رويكرد دوم رويكردي است كه هرچند رويكرد نخست را مردود مي‌شمارد و سعي مي‌كند مديريت و سياست را ابزاري براي رفع مشكلات دم دستي و جزئي مردم قرار دهد اما خود دچار دو انحراف ديگر مي‌شود يكي اينكه تصور مي‌كند رسيدگي به مشكلات مردم به معناي كنار گذاشتن برنامه‌ريزي و به‌كار‌گيري دانش و تخصص‌هاي برآمده از علوم انساني و علوم اجتماعي است و دوم اينكه با رويا پردازي سرگرم مفاهيم پيچيده انتزاعي و استعلايي مي‌شود در حالي كه اين رويكرد نيز نه تنها دردي از دردهاي شهروندان را دوا نمي‌كند بلكه فرصت‌هاي بسياري از پيش روي توسعه كشور از دست مي‌دهد.

آنچه كه ايران امروز به آن نياز دارد عبارت است از:

1 - تمركز زدايي از برنامه‌ريزي‌ها واجراي آنها و توزيع منابع و امكانات ملي براساس مطالعات دقيق آمايش سرزميني

به گونه‌اي كه توسعه كشور متوازن و عادلانه باشد.

2 - توجه بيش از پيش به برنامه‌ريزي و مطالعات علمي آينده پژوهانه با محوريت نخبگان.

3 - عزم جدي براي رفع مظاهر آشكار محروميت و فقر از كشور حتي در دور افتاده ترين نقاط كشور و پرهيز از ظاهر سازي و افزايش تجملات در مناطق شهري در حالي كه برخي هموطنان از امكانات حداقلي رفاهي محروم هستند.

4 - پرهيزجدي از رويا پردازي و طرح شعارهاي غير مرتبط با زندگي و نيازها ي مردم و توجه به وظايف اوليه‌اي كه همين مردم براساس قانون اساسي برعهده دولتمردان و ديگر مسئولان در قواي سه‌گانه و نهادهاي مسئول گذاشته‌اند.شرح مطالب مذكور نيازمند تفصيل بيشتري است و مجال ديگري مي‌طلبد ولي انتظار مي‌رود گزارش‌هاي جانسوزي مانند محروميت مردم روستاي گاودانه تنها تلنگري باشد براي همه ما كه فراموش نكنيم در مسير ناهموار توسعه گردنه‌هاي سختي وجود دارد كه جز با تعهد ديني و ملي، محوريت نخبگان و صاحب‌نظران، دلسوزي و ميهن دوستي و بلند نظري و صداقت در رابطه با مردم طي كردني نيست.

پديده عجيب آتش سوزی در يکی از روستاهای شيراز

20 هکتار از زمین های اطراف روستای اسلام لو در بخش مرکزی شیراز بیش از یک ماه است که به طرز عجیبی از زیرزمین در حال سوختن است.

معاون فرماندار شیراز و نماینده ستاد حوادث غیر مترقبه استان گفت: این آتش سوزی پدیده ای نادر است که دامنه آن در زیر زمین بسیار گسترده تر از سطح زمین دیده می شود.

وصالی افزود: بررسی های انجام شده روی خاک این منطقه نشان داده است که وجود بقایای گیاهان و پسماندهای فاضلاب در طول سالیان متمادی باعث تولید خاک نباتی و در نهایت بیوگاز در زیر زمین شده است.

وی گفت: به علت متخلخل شدن زمین های منطقه در اثر آتش سوزی و تصاعد گازها در زیر زمین ، مهارکردن آتش تاکنون امکان پذیر نبوده است.

معاون فرماندار شیراز افزود : وضع خاص زمین ها باعث فرو رفتن ماشین آلات و افرادی شده است که برای خاموش کردن آتش به منطقه وارد می شوند.

نهاد زنان سازمان ملل؛ رژیم سنگسار با مخالفت روبرو است

خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی نوشت، جمهوری اسلامی برای کسب کرسی در هيئت مديران نهاد زنان سازمان ملل متحد با مخالفت مواجه می ‌شود، زیرا این رژیم هنوز مجازات وحشیانه سنگسار را اعمال می کند.

قرار است رای گيری نهايی در مورد اعضای هيئت مدیران نهاد زنان سازمان ملل امروز (دهم نوامبر) انجام شود.

جمهوری اسلامی از سوی اعضای آسيايی سازمان ملل بعنوان يکی از نامزدهای هيئت مديران نهاد زنان این سازمان معرفی شده است. اما اين اقدام اعتراض سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشر و بسیاری از اعضای سازمان ملل را برانگيخته است. اين نهاد يکی از جديدترين نهادهايی است که در سازمان ملل تاسيس شده است.

تعطیلی ۴کارخانه از ۱۲کارخانه تهران‌پارس ظرف یکماه

در ادامه بحرانهای اقتصادی و مشکلاتی که گریبانگیر واحدهای تولیدی و صنعتی در ایران شده است، تنها در عرض یکماه از ۱۲کارخانه و واحد تولیدی منطقه‌ ای در تهران‌پارس ۴کارخانه به‌طور کامل تعطیل شده اند.

یکی از سران دراویش مجبور به ترک بیدخت گناباد شد

شیخ طریقت گنابادی با فشار اداره اطلاعات بیدخت مجبور به ترک بیدخت گناباد شد

سایت اینساید آف ایران : آقای سیداحمد شریعت ، شیخ طریقت نعمت اللهی گنابادی ، در بدو ورود به مزار سلطانی بیدخت توسط مأموران اداره اطلاعات بیدخت مجبور به ترک این شهر شدند.

سیداحمد شریعت از مشایخ سلسله نعمت اللهی گنابادی روز جمعه با هماهنگی و اطلاع به زیارت مزار سلطانی در بیدخت رفتند، که در بدو ورود ماموران اداره اطلاعات بیدخت به محل اقامت ایشان رفته و از ایشان میخواهند که بدون درنگ این شهر را ترک کنند.

در نتیجه ایشان هم از بیدخت به مشهد می روند و در حال حاضر در مشهد بسر می برند.

لازم به یاداوری است که در سال ۱۳۸۴ خورشیدی ساختمان تازه احداث حسینیه طریقت نعمت اللهیه گنابادی در شهر قم مورد حمله عناصر خشونت طلب قرار گرفت و بعد از احتراق کامل با بولدوزر از جا کنده شد.

فردای آن روز هم در محل مخروبه حسینیه پیروان طریقت گنابادی در قم چادری توسط شورای تامین استان قم برپا شد که هدف از برپایی آن سیاه نمایی درویشی و تصوف و توجیه اعمال خصمانه علیه انان بود.

در این ماجرا ۱۴۵۰ تن از پیروان طریقت گنابادی به جرم عزاداری در حسینیه خود در ایام محرم و انجام اعمال عبادی دستگیر و به زندان ساحلی متعلق به سپاه پاسداران در قم منتقل شدند.

در این حمله سرکوبگرانه تعداد بسیاری از دراویش مصدوم و مجروح و برخی هم دچار نقص عضو شدند.

چند نفر هدف گلوله جنگی و چندنفر هم هدف اسلحه های ساچمه ای متعلق به سپاه پاسداران و ناجا قرار گرفتند.

از آن تاریخ تاکنون آقای سید احمدشریعت شیخ طریقت گنابادی برای ده سال از قم نفی بلد و ممنوع از سفر یا اقامت یا عبادت در این شهر زیارتی شده است.

افشای فعالیت‌های تروریستی جمهوری اسلامی در نروژ

ايران امروز:
روز شنبه تلویزیون سراسری و دولتی نروژ برای اولین بار از اقدامات تروریستی دولت جمهوری اسلامی پرده برداشت. در این روز برای نخستین بار خبرنگاران و فیلم برداران نروژی وارد مسجد امام علی سفارت جمهوری اسلامی در اسلو شدند. مسجد امام علی نروژ در سال 2005 توسط جمهوری اسلامی راه اندازی شده است. کلیه هزینه های معمولی و متعلق به برنامه های جاسوسی آن از سوی بیت رهبری و سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی ایران تامین می شود. سفارت جمهوری اسلامی در اسلو، این مسجد را توسط فردی بنام سید مسیح سلطانی افغانی تبار اداره می کند و به عنوان یک مرکز اسلامی- فرهنگی در سازمان ثبت شرکتهای نروژ به ثبت رسانده است.

خبرنگار نروژی، در گزارش روز جمعه خود چنین گزارش داد: جمهوری اسلامی ایران، هزینه های مسجد ها در اسلو را تامین می کند و از ایران به نروژ امام یا آخوند اعزام میکند. وظیفه امام ها موعظه کردن و ایجاد تنفر در مسلمانان نسبت به غربی هاست. هدف از اینکار شستشوی مغزی مسلمانان نروژ و آماده ساختن آنان برای روزی است که به آنها دستور دهند که در خاک این کشور عملیات تروریستی انجام دهند. خبرنگار نروژی این موضوع را از طرف منبعی که نخواسته بود نامش فاش شود، نقل کرد.

یکی از عوامل سفارت جمهوری اسلامی بنام علی رضا معدلی که خود را یکی ازاعضای شورای مسئولین مسجد امام علی معرفی می کند به خبرنگار نروژی می گوید: امام ها از ایران می آیند و کارشان تفسیر قرآن و آموزش مسائل شرعی است. وی اضافه می کند که، این امام ها مسلمانان را در مسائل و مشکلات اجتماعی کمک می کنند و مرکز اسلامی امام علی 200 نفر عضو دارد. وی اعتراف می کند که این مسجد تحت هدایت کامل دولت جمهوری اسلامی است و رژیم در سال، چند بار آخوندی را انتخاب می کند و آنان را به نروژ اعزام می کند. آخوند های اعزامی در مدت اقامت خود در نروژ درسویتی که در این مسجد قرار دارد زندگی می کنند. این آخوندها وابسته به بیت رهبری،علی خامنه ای هستند. درغیاب آخوندهای اعزامی به نروژ، یک تبعه افغانی امامت مسجد را عهده دار است. ساختمان این مسجد توسط بیت رهبری در سال 2005 به مبلغ چند میلیون کرون توسط جمهوری اسلامی خریداری شده است.

خبرنگار نروژی در گزارش خود می نویسد که، سه نفر به عنوان منابعی موثق راجع به ارتباط مساجد مسلمانان در اسلو با دولت ایران، کارکرد و هدف اصلی این مساجد، اطلاعاتی در اختیار وی قرار داده اند، اما هیچ کدام از این سه نفر به دلیل ترس از عواقب اینکار، تمایل نداشتند که نامشان فاش و در مقابل دوربین تلویزیون قرار بگیرند.

یکی از این شاهد ها که خود ایرانی تبار است و به این مرکز رفته بود، می گوید: آخوند های مرکز امام علی، اهداف و نقطه نظراتی دارند، که ما در نروژ با آنها مخالفیم. یکی از آخوندهای این مرکز بمن گفته است که، مخالفان نظام اسلامی از سوی صهیونیست ها مسموم فکری شده اند، او برای اثبات ادعای خود مثلی زده و گفته است که: "هنگامی که زنی منکر حق همسرش مبنی بر کتک زدن می شود، این نفوذ یهودیان است" در سایت اینترتی این مرکز، لینک هایی وجود دارد که دارای محتوای یهودی ستیزیست و هولوکاست را انکار می کند و این ادعا را قبول ندارد که مسلمانان عامل جنایت 11 سپتامبر در آمریکا بوده اند.

واکنش وزیر دادگستری نروژ
وزیر دادگستری نروژ از مسلمانان ساکن این کشور خواست، از وابستگان مسجد جمهوری اسلامی در اسلو، که تنفر به غرب را ترویج می کنند به پلیس شکایت کنند.

آقای کنوت استوربرگ از مردم خواست چنانچه در مسجد و یا هر مرکز اسلامی دیگرسخنانی که نشانگر و تروج کننده نفرت و تنفر از غرب می باشد، بیان شد، بیدرنگ به پلیس خبر دهند.

آقای کنوت استوربرگ وزیر دادگستری نروژ، نسبت به آنچه که در باره مسجد امام علی جمهوری اسلامی شنیده بود، بویژه از اینکه جمهوری اسلامی به لحاظ مالی این مسجد را تامین می کند و از ایران به نروژ آخوند اعزام می کند تا دیگران را شسشوی مغزی نموده و آنها را آماده عملیات تروریستی در خاک نروژ نماید، شدیدا اعتراض نمود.

وزیر دادگستری اعلام کرد که: نروژ نیازی به ملاقات این ملاها ندارد. کاری که این آخوند ها انجام می دهند، مجازاتهای بسیار سنگینی دارد. اینکه این افراد دیگران را به ترور تشویق کنند و برای عملیات های تروریستی، برنامه ریزی و سربازگیری می کنند، بطور حتم، عملی مجرمانه محسوب می شود.

وزیر دادگستری: به این ملاها ویزا نمی دهیم .

وزیردادگستری اعلام کرد با وجود این اخبار، از این پس دادن ویزا به امام هایی که بخواهند از ایران بیایند و در خاک نروژ مسلمانها را برای عملیات های تررویستی آماده کنند، بسیار دشوار خواهد شد. ایشان اضافه کرد که من از همه کسانی که چنین موعظه هایی را از امام ها می شنوند، می خواهم بیدرنگ آنرا به پلیس اطلاع دهند.

سفارت جمهوری اسلامی در اسلو به گزارشاتی که در رابطه با انتشارفعالیت های تروریستی مرکز امام علی منتشر شد، واکنش بسیار تندی نمود. سفارت از طریق انتشار یک بیاینه مطبوعاتی اعلام کرد: چنین ادعاهایی در باره مرکز امام علی، صحت ندارد و این توطئه ای است که توسط اسرائیلی ها طرح ریزی شده است.

مسئولان سفارت جمهوری اسلامی در اسلو، حاضر نشدند تا در مقابل دوربین خبرنگاران نسبت به گزارش پخش شده از سوی تلویزیون دولتی نروژ، اظهار نظر نمایند. اما هنگامی که این خبر به صدر خبر های همه رسانه های گروهی نروژ تبدیل شد، مجبور شدند بطور رسمی واکنش نشان دهند.

سفارت رژیم در اسلو در بیانیه خود، ادعاهای مطرح شده از سوی تلویزیون نروژ را، برنامه از پیش طرح ریزی شده اسرائیل علیه جمهوری اسلامی قلمداد کرد و نوشت که این ادعاهای کذب را اسرائیل برای تخریب روابط دو جانبه ایران و نروژ انجام داده است.

وزیر دادگستری در واکنش به بیانیه سفارت رژیم در اسلو اعلام کرد، توضیحات سفارت جمهوری اسلامی شگفت انگیز است. همه ما شهروندان نروژ بخوبی می دانیم که تلویزیون رسمی دولت، توسط منابعی که سفارت در نامه خود شرح داده است، هدایت نمی شود.

وزیر دادگستری در روز دوشنبه 8 نوامبر با پلیس امنیتی و همچنین مدیرکل اداره اتباع بیگانه این کشور تماس گرفت و از آنان خواست تا بطور ویژه، امام هایی را که از ایران می آیند، تحت نظر بگیرند.

علیرغم اینکه بارها و بارها مخالفین جمهوری اسلامی نسبت به فعالیت های جاسوسی و غیر قانونی سفارت جمهوری اسلامی در اسلو به مقامات نروژی تذکر دادند و خواهان بسته شدن سفارت جمهوری اسلامی شده اند ، اما متاسفانه دولت نروژ تا کنون نسبت به این موضوع واکنشی جدی نشان نداده بود. این اولین مقام رسمی نروژی است که بطور شفاف و علنی، نسبت به فعالیت های تخریبگرانه جمهوری اسلامی موضعگیری می کند و از پلیس این کشور می خواهد با اینگونه اقدامات ضد امنیتی، برخورد جدی نمایند.

در طی سالهای گذشته، جمهوری اسلامی با اختصاص بودجه هنگفتی که در اختیار سفارت خود قرار داده است، تلاش نموده است که در درون نیروهای اپوزیسیون نفوذ کند و از طریق تماس با پناهجویان ایرانی در اسلو و کمک کردن به آنان به شیوه های مختلف، آنان را وادار به همکاری های غیر قانونی در نروژ نماید. در حال حاضر دو پناهجو ایرانی ادعا می کنند که فردی که به مسجد امام علی و سفارت جمهوری اسلامی تردد داشته است، با آنها تماس گرفته است و از آنان کمک خواسته است تا وی را در یک عملیات تروریستی علیه یکی از سفارتخانه های خارجی در اسلو کمک کنند. این فرد به این دو پناهجو قول داده بود که اگر آنها در این عملیات شرکت کنند، جمهوری اسلامی آنان را کمک می کند تا تضمین شده به کانادا بروند و مبلغ 120.000 کرون نروژی نقدا به آنها به عنوان پاداش پرداخت نماید. در آن عملیات تروریستی قرار بود که کامیونی پر از مواد منفجره را در مقابل سفارتی در اسلو قرار دهند.

گرفتن عکس و فیلم از فعالین سیاسی و حقوق بشری، فرستادن مهره های اطلاعاتی خود به جلسات صنفی و سیاسی پناهجویان ایرانی از جمله دیگر اقدامات جمهوری اسلامی در نروژ می باشد.

شرکت یک تروریست در دوره بمب سازی در ایران
یک نفر از سه تروریستی که چند ماه پیش در نروژ و آلمان دستگیر شدند بنام داود میکائیل، ماه پیش در بازجویی خود اعتراف کرد که وی به مدت 40 روز در ایران دوره بمب گذاری را گذرانده است. میکائیل و دو تن دیگر قصد داشتند در اسلو بمب گذاری نمایند. این سه تن قبل از اینکه اقدام به این عملیات کنند دستگیر شدند. اعترافات این فرد چند روز پیش در مطبوعات نروژ منتشر شد.

رحمان ساکی
نروژ- اسلو
9 نوامبر 2010

انتقال کارمندان به کلان شهرها ممنوع شد

مردمک:
براساس مصوبه مجلس، کارمندان دولت به جز مقامات نمی‌توانند در یک یا چند نوبت، بیش از شش ماه از موسسات و نهادهای عمومی غیردولتی، به وزارتخانه‌ها و شرکت‌های دولتی مامور یا منتقل شوند
نمایندگان مجلس شورای اسلامی، امروز 19 آبان‌ماه، در ادامه بررسی قانون برنامه پنجم توسعه، طرحی را تصویب کردند که در صورت تایید نهایی شورای نگهبان، انتقال كارمندان به كلان شهرها را ممنوع می‌کند، اما مقامات و موارد خاص از این قاعده مستثنی شده‌اند.

طرح ممنوعیت انتقال کارمندان به کلان شهرها با هدف ساماندهی، کاهش نیروی انسانی و کوچک سازی دولت، تصویب شده است.

از سوی دیگر علاوه بر تلاش برای جلوگیری از انتقال کارمندان به کلان شهرها، دولت سعی دارد شمار کارمندان را در تهران -به‌عنوان یکی از کلان‌شهرها- کاهش دهد و تعدادی از کارمندان و شرکت‌ها را از تهران به دیگر استان‌ها منتقل کند.

هیئت دولت اوایل مرداد امسال مصوبه‌ای را به دستگاه‌های اجرایی ابلاغ کرد تا 40 درصد از پست‌ها و کارکنان خود را به خارج از تهران منتقل کنند.

بر اساس مصوبه اخیر هیئت دولت، هرگونه استخدام و ایجاد سازمان و پست‌های جدید در تهران ممنوع است و کارکنان دستگاه‌های اجرایی مستقر در تهران که در کرج و دیگر شهرستان‌های استان تهران ساکن هستند، باید به محل سکونت‌شان منتقل شوند.

موضوع انتقال شهروندان از پایتخت به شکل جدی پس از اعتراضات گسترده در تهران به نتیجه انتخابات مطرح شد.

مهر ماه گذشته لطف الله فروزنده، معاون توسعه و منابع انسانی محمود احمدی نژاد، به خبرگزاری ایسنا گفت: بحث انتقال از تهران بحث جدی است و رییس‌جمهور یكشنبه‌ها این موضوع را دنبال می‌كند. در هیچ كجا، تمام مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در یك جا متمركز نمی‌كنند. در فتنه‌ی اخیر نیز در استان‌ها خبری نبود. نهایت اینكه در تهران دو میلیون نفر به آقای موسوی رای داده بودند كه در مقابل 40 میلیون هیچ است، اما هشت ماه كشور گرفتار بود.

از زمان اعتراضات که بیشتر از همه پایتخت را تحت تاثیر قرار داد، مقام‌های رسمی بیش از پیش از نحوه رشد و افزایش جمعیت در تهران انتقاد کرده و به انتقال اجباری کارمندان دولتی از تهران روی آوردند.

تهران یکی از بزرگ‌ترین شهرهای جهان است که بیش از 15 درصد جمعیت کل ایران را در خود جای داده است. اما بزرگ بودن بیش از حد پایتخت تنها محدود به ایران نیست؛ برای نمونه در توکیو، پایتخت ژاپن، بیش از 10 درصد یا در پراگ، پایتخت جمهوری چک، نیز 13 درصد جمعیت کل کشور ساکن‌اند.

در صورتی که شورای نگهبان مصوبه امروز مجلس را تایید کند، سالانه تعداد كل كاركنان هر دستگاه به استثناء اعضا هيئت علمی نیز دست کم دو درصد کاهش می‌‌يابد.

براساس مصوبه امروز مجلس در راستای بررسی برنامه پنجم توسعه، به جز مقامات دیگر افراد نمی‌توانند در یک یا چند نوبت، بیش از شش ماه از موسسات و نهادهای عمومی غیردولتی، به وزارتخانه‌ها و شرکت‌های دولتی مامور یا منتقل شوند.

براساس مصوبه دیگر مجلس نیز به‌كارگيری افراد بازخرید یا بازنشسته در دستگاه‌های اجرایی و پرداخت حقوق به آنها به هر عنوان، به استثناء مقامات، اعضای هیئت علمی، ایثارگران، فرزندان شهدا و جانبازان بالای 70 درصد ممنوع است.

بالای صفحه

... بیشتر