xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

"آگاهی نامهء " دیگران (مجموعه ای از اخبار روز)

آنچه که در اینجا می آید - و سعی میشود که روزانه بیاید - ، فرستاده های دوستان  از طریق ایمیل می باشد . من تنها تکثيرکننده ام و قصد تنها اطلاع رسانی است ونه جانبگیری.

فرستنده : اوتانِس

www.rudarru.net


شکسپیر :
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد

تالاب انزلي در باتلاق نابودي

ايلنا: تالاب انزلي را شايد بتوان آبروي تالاب‌هاي ايران خواند، تالابي كه اگر نگوييم شاهرگ اصلي ولي حداقل يكي از شاهرگ‌هاي اصلي حيات خطه سبز گيلان است.
تالاب انزلي نه تنها يكي از منابع درآمدي براي مردم حاشيه‌نشين خود بوده، بلكه مأمني براي هزاران پرنده مهاجري است كه در فصول مختلف مهمان اين پهنه سبز-آبي هستند.
شايد باورش سخت باشد اما سرما كه آغاز مي‌شود بيش از 110 هزار بال پرنده خود را از سردترين نقاط سيبري و شمال روسيه به دامن گرم اين تالاب مي‌رسانند و تمام زمستان را در آن به سر مي‌برند.
اردك، قو، چنگر، خوتكا،طاوسك، قرقاول، كبك، آبيا، آبچرار، غوصا، تنجه، عقاب دم سفيد، آكراس، غاز پيشاني سفيد كوچك تنها بخشي از صدها گونه پرنده‌اي است كه تالاب انزلي پناهگاه‌شان است كه در ميان آنها، قو، طاوسك، تنجه، عقاب دم سفيد، آكراس، غاز پيشاني سفيد كوچك و فيل وش (نوعي مرغابي) جز گونه‌هاي شكار ممنوع و حفاظت شده است.
اما تالاب انزلي، اكنون تنها نامش تالاب است و 16 سال است كه در مسير خود را به سراشيبي مردابي شدن آغاز كرده است و اگر بخواهيم واقع‌بينانه نگاه كنيم، دير زماني است كه مرگ تدريجي تالاب شاه ايران آغاز شده است.اين را حتي كساني كه براي نخستين بار تالاب را مي‌بينند با اندكي دقت در مي‌يابد، عرصه تالاب آرام و آرام كوچك‌تر مي‌شود و آب،‌ جاي خود را به ني‌زار و ني‌زار جاي خود را به زمين خشك مي‌دهد. مجموعه‌اي از عوامل دست به دست هم داده‌اند تا تالاب را مرداب كنند و اولين‌اش كاهش نزولات آسماني است.

حتي 70 ساله ها هم تاكنون اين قدر تالاب انزلي را خشك نديده‌اند
ابراهيم پورمجيب، مسئول پناهگاه حيات‌وحش سلكه كه سال‌هاي سال است كه زندگي‌اش با تالاب گره خورده است،مي‌گويد: در حال حاضر بي‌سابقه‌ترين كاهش آب را در تالاب شاهد هستيم به طوري كه 70 ساله‌ها هم چنين خشكسالي را به ياد ندارد.
او اضافه مي‌كند: اواخر فصل پاييز بايد حداكثر بارندگي را داشته باشيم اما امسال نه تنها باراني نيامده بلكه گرمي هوا هم بي‌سابقه است.
200 هزار هكتار وسعت كل تالاب آرام‌آرام كوچك و كوچك‌تر مي‌شود و چه بي‌رحم‌اند مردماني كه تنها براي چند متر زمين بيشتر تالاب را مي‌خشكانند. دست درازي حاشيه نشينان به حريم تالاب داستان تازه‌اي نيست از زماني كه تالاب بوده، تصرف و تجاوز به حريم تالاب هم بوده است. كاشتن درخت در همه جا تلاشي براي آباداني است اما اينجا هر درختي كه در حريم آبي تالاب كاشته مي‌شود امضايي است در تومار نابودي تالاب.
ماجرا از اين قرار است كه حاشيه نشينان تالاب در قسمت‌هايي از حريم تالاب كه آب عقب رفته و تبديل به نيزار شده اقدام به كاشت درخت مي‌كنند و با اين ترفند هم به خشك شدن سريع‌تر اين مناطق كمك مي‌كنند و هم به بهانه‌ اينكه با درخت‌كاري سبب آباداني شده‌اند اين نقاط را به زمين‌هاي كشاورزي خود اضافه مي‌كنند.
آيا به درستي اين مردمان نمي‌دانند كه حاصلخيزي زمين‌هاي كشاورزي‌شان را مديون تالابند و اگر تالابي نباشد اين زمين‌هاي پربار و محصول نيز وجود نخواهد داشت؟

هيچ كس از حريم تالاب انزلي محافظت نمي‌كند
شايد به ذهن اين سوال خطور كند كه مگر حريم تالاب مشخص نيست تا به واسطه آن كسي مجاز نباشد در محدوده آن دخل و تصرف كند؟
پاسخ اين است كه حريم تالاب به خوبي مشخص است اما كسي نيست كه از آن محافظت كند البته به گفته پورمجيب در اطراف برخي پناه‌گاه‌ها براي جلوگيري از تصرفات كانال‌هايي حفر شده است اما اين كانال‌هاي مختصر در برابر 20 هزار هكتار وسعت حريم تالاب انزلي هيچ است.

پساب‌هاي كارخانه‌ها و كشتارگاه‌ها، آب تالاب انزلي را مسموم كرده‌اند
از خشك‌سالي و تصرفات حاشيه نشينان كه بگذريم ورود انواع فاضلاب و پس‌آب شهري و صنعتي كه از طريق رود‌هاي ورودي به تالاب، آب تالاب را مسموم كرده است مشكلي است كه قدمتش از خشك‌سالي نيز بيشتر است پساب چندين كارخانه و كارگاه صنعتي از طريق رود‌خانه‌هايي مانند ثوفيان ده، هندخاله، راسته‌خاله، پيربازار، گوهررود، زرجوب و سياه درويشان به تالاب سرازير مي‌شود كه در اين ميان پيربازار آلوده‌ترين اين رودخانه‌هاست.
شب هنگام هم كشتار‌گاه‌ها و مرغ‌داري‌ها به طور مخفيانه پساب‌هاي خود را در اين تالاب بي‌نظير رها مي‌كنند انگار كه نمي‌دانند كه اين پساب‌ها و پس‌ماندها چه بر سر طبيعت مي‌آورد و آلودگي ناشي از آن نه فقط حياط وحش تالاب بلكه همه كساني كه به نوعي با تالاب سرو كار دارند را به مخاطره مي‌اندازد.
تالاب انزلي ميهمان ناخوانده‌اي هم دارد كه سالهاست مانند بختك از سرنوشتش سايه افكنده است اين مهمان ناميمون آزولا است.
آزولا سالها پيش‌ براي اين در تالاب رها شد تا به واسطه رشد خوب و ارزش تغذيه‌اي بالا به عنوان علوفه براي دام‌ها استحصال شود اما نه تنها آزولا منفعتي براي دامداران حاشيه تالاب نداشت بلكه همچون طنابي در گردن تالاب شد كه راه نفس كشيدن را بر آن بست.
عدم وجود رقيب غذايي و دشمن طبيعي براي آزولا كه از جنوب شرقي آسيا آمده بود، موجب شد تا در چشم بر هم زدني تمام عرصه آبي تالاب پوشيده از آزولا شود و وجود فاضلاب و غني بودن آب شرايط را براي شكوفايي و رشد بيش از حد آن محيا ساخت.

آزولا،‌ آبزيان تالاب انزلي را به ورطه نابودي كشانده است

پوشيده‌ شدن سطح آب از آزولا، لايه‌اي نفوذناپذير را به وجود آورد كه تبادل اكسيژن را بين هوا و آب تالاب مختل كرد در نتيجه آبزيان تالابي با كمبود اكسيژن مواجه شدند و بسياري از اين آبزيان مانند انواع ماهي‌ مانند اردك ماهي، سوف، سيم در اثر كمبود اكسيژن تلف شدند. سالها قبل گرفتن اردك ماهي و سوف براي ماهيگيران امري عادي بود اما اكنون معجزه است.

مي‌گويند حكم توقيف ميان گذرانزلي را گرفته‌اند و كار ساخت و ساز آن متوقف شده است بشنويد ولي باور نكنيد
كنارگذر، روگذر، زيرگذر، ميان‌گذر انزلي اسمش هرچه كه هست زماني براي اين كلنگ احداث آن زده شد تا مسير دسترسي به انزلي را كوتاه‌تر كند اما اين گذرگاه تنها عمر تالاب انزلي را كوتاه‌تر كرد واقعيت اين است كه بي‌رحمي توسعه ناپايدار به خوبي در ميان‌گذر انزلي نمود پيدا مي‌كند.مي‌گويند حكم توقيفش را گرفته‌اند و كار ساخت و ساز آن متوقف شده است بشنويد ولي باور نكنيد.
سنمبه وزارت راه آنقدر پر زور است كه سازمان حفاظت محيط‌زيست با آن اندام نحيفش ياراي برابري با آن را ندارد. مي‌گويند كنارگذر انزلي است نه ميان‌گذر ولي حقيقت اين است كه اين گذرگاه همان ميان‌گذر قبلي است كه فقط اسمش كنار‌گذر شده است، داستان ميان‌گذر تالاب انزلي هم داستان غريبي است.
به جد مي‌توان گفت كه حتي يك ضابطه زيست‌محيطي هم در ساخت آن رعايت نشده است شايد بهتر بود اول تالاب را خشك مي‌كردند و بعد با خيال راحت گذرگاه را مي‌ساختند چون اكنون هم به وسيله خاكريزي تالاب خشك شده و هم براي ميان‌گذر پايه زده شده، اين خاكريزي چيست و آن پايه‌گذاري چيست، كسي نمي‌داند. ولي هر چه كه هست احداث آن موجب شده كه تبادل آب ميان دو قسمت تالاب انزلي تا حد زيادي قطع شود و همين، روند خشك شدن تالاب را تسريع كرده‌است.

تالاب انزلي آبروي تالاب‌هاي ايران است، نگذاريم تالاب‌هاي ايران بي‌آبرو شوند

بايد دست مريزاد گفت به ما انسان‌هايي كه خوب ياد گرفته‌ايم نمك بخوريم و نمك‌دان بشكنيم خوب بلد شده‌ايم طبيعتي كه بدون هر بخل و تنگ‌نظري نعمت‌هايش را در اختيار ما قرار داده است استفاده كنيم و بعد دخلش را بياوريم يقين بدايند اگر طبيعت هم ما را ببخشد آيندگان ما را نخواهند بخشيد.
مرثيه‌سرايي كافي است حال چه بايد كرد حال نزار تالاب انزلي را ديد و دست روي دست گذاشت تا تالاب انزلي هم مانند بختگان، پريشان، كم‌جان، شادگان و... بميرد و آنگاه برنامه احيا تالاب اجرا كنيم.
هرچه زودتر بايد چاره‌اي بانديشيم مگر از آبرو مهم‌تر هم هست؟ تالاب انزلي آبروي تالاب‌هاي ايران است، نگذاريم تالاب‌هاي ايران بي‌آبرو شوند.
گزارش: حسين جمشيديان

چرا به جوک رشتی می خندیم؟

یاداشتی از پروفسور بیات استاد بخش
جامعه شناسی در دانشگاه تهران

"یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، می بینه زنش لخت روی تخت خوابیده ..."
"یه روز یه رشتی در کمد را باز می کنه، می بینه حسن آقا ..."

چه چیزی درباره لطیفه های رشتی خنده آور است؟

هنگامی که یک ماجرایی تعریف می شود که در آن فردی از میان ما بر خلاف همه آن انتظارات عمومی رفتار می کند، ما آن را بانمک و خنده دار می یابیم.

حالا بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفه های رشتی پنهان شده چیست.

در مورد لطیفه های رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتی است که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرد دیگری با زنش خوابیده است، و ما به حماقت او می خندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه می خندیم.

حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی از خود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد. یعنی وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خنده دار می آید.

حالا بیایید حالت دو را در نظر بگیریم و نگاهی عمیق تر به دلیل خنده داربودن جوک های رشتی بیاندازیم.

مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد!

در فرهنگ ما، ناموس و غیرت** متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم، در ذهنیت ما همواره جاری است.

اول از همه اینکه ما زن را ناموس مرد می دانیم و هنوز باور نداریم که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد. یک دلیل خنده دار بدون جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او نمی آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط "ناموس" مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند.

دوم اینکه مرد باید "غیرت" داشته باشد، یعنی اینکه از "ناموس" خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد** و خون بریزد!اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد می شود، برای ما بشدت خنده دار است.

آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد! فرهنگ و قانون کشور سوئد متفاوت است.

این وضعیت رقت بار فرهنگی ماست! به عنوان روشنفکر به نقد حکومت جمهوری اسلامی می پردازیم که چرا دست به سنگسار می زند، ولی کمتر به نقد فرهنگ ناموسی و غیرت پرستی خودمان می پردازیم که مسبب قتل زنان و دختران بسیاری در این مملکت بوده و هست.

برای اینکه عمق این وضعیت رقت بار روشن تر شود، اجازه دهید چند خطی از کتاب «فاجعه خاموش (قتل های ناموسی)» به قلم پروین بختیار نژاد *** را در اینجا نقل کنم.

"شیدا زن 16 ساله مریوانی که یک کودک 2 ساله نیز داشت ... در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
خانواده‌ای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند.
سعیده دختر 14 ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
دلبر خسروی، دختر 17 ساله‌ای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
مردی 46 ساله‌ای همسر صیغه‌ای و نوجوانش را که 15 سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرف‌زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر 15 ساله‌اش را به دلیل اینکه فکر می‌کرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند 7 ساله‌اش را برید.
زهرا دختر 7 ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدری‌اش می‌رود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار می‌گیرد. پدر به زهرای 7 ساله شک می‌کند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز دایی‌اش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته می‌شود."
*** پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر 7 ساله، خواهر 17 ساله و زن 15 ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست!

ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟

دلتنگی های من بعد از دیدن یک فیلم مستند بی بی سی / ژیلا بنی یعقوب

امشب تلویزیون بی بی سی فارسی یک فیلم مستند نشان داد که یافته های یک تحقیق علمی را به تصویر کشیده بود، فیلمی از آزمایش بر کسانی که به مدت 48 ساعت مجبور بودند در اتاقی که تقریبا شرایط سلول انفرادی را داشت بگذرانند. رفتارها، هراس ها و بیم و امیدهایشان ثبت و نمایش داده می شد.چقدر دلم گرفت. وقتی آنچه را که روزی خودم تجربه کرده بودم خیلی ملموس و با تجزیه و تحلیل علمی در مقابلم می دیدم.

وقتی بیشتر دلم گرفت که دیدم گذراندن 48 ساعت برای این افراد با وجود اینکه داوطلبانه برای این آزمایش آمده بودند و می دانستند 48 ساعت بعد از این اتاق لعتنی بیرون می روند، این همه سخت و دردناک است و یادم آمد که بهمن و خیلی های دیگر تابستان سال گذشته بیش از سه ماه در سلول انفرادی بودند و تازه نمی دانستند چه وقت از آن سلول ها خارج می شوند.

در آخر این فیلم مستند، آزمایش شونده ها را نشان می داد که پس از 48 ساعت از اتاق های خود خارج شدند و وقتی به یک محیط باز که درختانی داشت وارد شدند چقدر طبیعت برای شان زیباتر و دلپذیرتر از گذشته شده بود و با چه حالت ویژه ای به درختان نگاه می کردند و من چقدر دلم گرفت که ضیا نبوی وقتی یک روز برای رفتن به بهداری از حیاط اوین می گذشت با چه حسرتی به گل ها و درختان اوین نگاه کرده و گفته چقدر حیف که من را از دیدن زیبایی های طبیعت محروم کرده اند.

و چقدر دلم بیشتر گفت وقتی یادم افتاد نازنین خسروانی 49 روز است که در انفرادی هست...

وقتی می بینی انسانهایی که داوطلبانه و برای یک ازمایش 48 ساعت در یک اتاق اند اما آن همه زجر می کشند، بیشتر دلت می گیرد.

چقدر دوست داشتم بهمن، ضیا و همه دوستان عزیزی که این روزها در زندان اند زودتر از لذت قدم زدن در یک بوستان بهره مند می شدند.

درخواست خانواده زندانیان رجایی‌شهر از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل

خانواده‌های عیسی سحرخیز، احمد زیدآبادی، مسعود باستانی، مهدی محمودیان، منصور اسانلو، حشمت‌الله طبرزدی، مجید توکلی، رضا رفیعی فروشانی و رسول بداغی، روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی که در زندان رجایی شهر دوران محکومیت خود را می‌گذرانند، در نامه‌ای به کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، خواستار دیدار و گفتگوی مستقیم وی با این زندانیان شدند.

به گزارش جرس، متن این نامه در نشستی تحت عنوان "روزنامه‌نگاری در ایران"، که روز سه‌شنبه ۱٤ دسامبر در مدرسۀ مطالعات شرقی آفریقایی دانشگاه لندن (سواز) برگزار شد برای حاضران در جلسه قرائت گردید.

در همین ارتباط همسران مسعود باستانی و احمد زیدآبادی در گفتگو با جرس درخواست رسیدگی مجامع بین‌المللی به وضعیت زندانیان تبعیدی ایران را کردند.

مهدیه محمدی همسر احمد زیدآبادی نامه به کمیسر عالی حقوق بشر را به نوعی واکنش خانواده‌های زندانیان به درخواست‌های بی‌پاسخ مانده این خانواده‌های در داخل ایران می‌داند و می‌گوید: اگر مجامع حقوق بشری پیگیر وضیعت حقوق بشر هستند، خب ما هم بشر هستیم که در ایران درمانده‌ایم و واقعا نمی‌دانیم چه باید بکنیم.

خانم محمدی با بیان این نکته که «ما هرچه به مراجع داخلی ایران مراجعه کرده‌ایم کسی پاسخ ما را نداده است»، تصریح کرد: ما نمی‌دانیم چگونه باید بگوییم که همسران ما بی‌گناه هستند، یعنی حتی از لحاظ قانون جمهوری اسلامی هم بی‌گناه هستند.

وی ادامه داد: به ما می‌گویند این زندانیان «امنیتی» هستند، ما نمی‌دانیم اقدام علیه امنیت ملی چگونه از طریق روزنامه‌نگاری رخ می‌دهد؟ ولی واقعا در داخل ایران به هر مرجعی که به فکرمان رسید برای دادخواهی مراجعه کردیم ولی کسی صدای مظلومیت ما را نمی‌شنود.


خانم محمدی با تاکید بر اینکه صدای خانواده های زندانیان به هیچ جایی نمی رسد گفت: برای همین ما فکر کردیم خانم پیلار وقتی می خواهد به ایران بیاید، طبیعتا حتما باید صدای ما را بشنوند، وگرنه صدای حکومت را آن سوی مرزها هم می‌شنوند، آقای محمدجواد لاریجانی می‌رود در خارج از ایران رسما حرف‌هایش را می‌زند، در صداوسیمای جمهوری اسلامی دیدگاهش را مطرح می‌کند، ولی این ماییم که صدای‌مان به جایی نمی‌رسد، چطور ما باید ثابت کنیم که خانواده‌های ما بی‌گناه هستند و یک سال و نیم بی‌دلیل هم در زندان هستند، ما واقعا از مجامع بین المللی می‌خواهیم که رسیدگی کنند تا مشخص شود که آیا واقعا حق خانواده‌های ما این است که در زندان باشند یا اینکه باید در زندان باشند.

مهسا امر آبادی، همسر مسعود باستانی روزنامه نگاری که پس از حوادث انتخابات دستگیر شده و تاکنون نزدیک به یک سال و نیم بدون حتی یک روز مرخصی در زندان رجایی شهر کرج به سر می‌برد به جرس گفت: انتقال برخی از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی از اوین به زندان رجایی‌شهر کرج در واقع به این منظور صورت می‌گیرد که این زندانیان فراموش شوند تا آنجا که خود این دربندان نیز از زندان رجایی‌شهر به عنوان «دیار فراموش شدگان» یاد می‌کنند.

خانم امرآبادی که خود نیز پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، چندین ماه زندانی بوده است می‌گوید: شاید مجامع حقوق بشری و سازمان‌های بین‌المللی تصورشان این است که زندانیان سیاسی و روزنامه‌نگاران دربند فقط در اوین به سر می‌برند و اگر دیداری هم قرار باشد صورت بگیرد احیانا فقط به بازدید از اوین خلاصه می‌شود که اگرچه این هم یکی از خواسته‌های ماست و مورد تقدیر است اما به هر حال خواسته دیگر ما این است که مجامع حقوق بشری نسبت به وضیعت زندانیانی که به زندان رجایی‌شهر کرج و زندان‌های دیگر در شهرستان‌های کوچک منتقل شدند حساسیت نشان دهند.

وی تاکید کرد: اگر نماینده‌هایی از سازمان ملل قصد سفر به ایران و بررسی وضعیت حقوق بشر را دارند باید بدانند که بسیاری از زندانیان سیاسی حوادث بعد از انتخابات به شهرهایی تبعید شده‌اند که وضیعت‌شان بسیار تاسف‌بار است لذا اگرچه ما در نامه‌مان به وضیعت زندانیان رجایی‌شهر اشاره کرده‌ایم، اما به نظرم حتی دیدار مجامع حقوق بشری با زندانیانی که به زندان‌های بهبهان و اهواز و شهرهای دیگر تبعید شده‌اند، واجب‌تر است.

متن کامل نامه خانواده‌های زندانیان رجایی شهر کرج به کمیسر عالی حقوق بشر

سرکار خانم پیلار

کمیسر عالی حقوق بشر

با سلام و آرزوی بهروزی برای شما

بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد بار دیگر احتمال و زمینه‌های سفر شما به تهران را قوت بخشیده است.

ما خانواده‌های تعدادی از زندانیان سیاسی و روزنامه‌نگاران زندانی حوادث پس از انتخابات سال 88 که در حال حاضر از زندان اوین به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل شده‌اند صمیمانه آرزو می‌کنیم تا در پی این سفر فرصت دیدار و گفتگوی مستقیم و بدون واسطه اغلب زندانیان سیاسی از جمله عزیزان ما با شما فراهم شود.

همانطور که چندی پیش هم در نامه‌ای به آقای «بان‌کی‌مون» دبیرکل محترم سازمان ملل متحد تاکید کرده‌ایم به شما هم می‌گوییم که همسران، پدران و فرزندان ما در شرایطی نامساعد و همراه با اعمال فشار و تهدیدهای مختلف بازداشت، بازجویی و محاکمه شده‌اند و پس از صدور احکام سنگین حبس‌های طولانی به دلایل نامعلوم از زندان اوین به زندان رجایی‌شهر تبعید شده‌اند تا شاید در حاشیه قرار گرفته و توجه کمتری به سوی آنان جلب گردد.

از شما نیز انتظار داریم تا نسبت به عدم رعایت حقوق قانون و شهروندی و استانداردهای حقوق بشری درباره این زندانیان حساسیت نشان دهید.

در پایان از شما تقاضا می‌کنیم تا با دقت و جسارت کامل به ایران سفر کنید و بدانید که زندانیان سیاسی در همه جای ایران هستند، پس به دنبال شرایطی باشید تا بدون هیچ‌گونه دخالت یا نظارت دولتی امکان ملاقات و گفت‌وگو با همه زندانیان سیاسی از جمله تبعیدشدگان و خانواده‌های آنان که شاهد و قربانی عدم رعایت حقوق بشر در ایران هستند برایتان فراهم شود.

دکتر وحید احمد فخرالدین وکیل دادگستری به سه سال حبس محکوم شد

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: دکتر وحید احمد فخرالدین وکیل پایه یک دادگستری، استاد دانشگاه و از همکاران سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران که در 13 اسفند در اهواز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به سه سال حبس تعلیقی محکوم شد.

بنا بر اخبار منتشره در رسانه های خبری، این وکیل دادگستری و از همکاران سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در اسفند ماه سال گذشته و در پی یورش سازمان یافته اطلاعات سپاه پاسداران به منازل فعالان حقوق بشری بازداشت شد، وی پس از تحمل ماهها انفرادی با قرار وثیقه از زندان آزاد شد.

دکتر وحید احمد فخرالدین وکیل پایه یک دادگستری و فعال حقوق بشر که در 13 اسفند ماه در شهر اهواز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام از طریق عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به سه سال حبس تعلیقی محکوم شده است.

شایان ذکر است، راس ساعت 21 روز سه شنبه 11 اسفندماه لغایت 9 صبح روز 12 اسفندماه به مدت 12 ساعت طرح ضربتی، گسترده و برنامه ریزی شده ای از سوی دستگاه امنیتی برای بازداشت فعالان حقوق بشر خاصه همکاران یا اعضای سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به اجرا گذاشته شد که منجر بازداشت بیش از 30 تن از فعالان حقوق بشر شد.

عفو بين الملل؛ بازداشت هفت نفر از طرفداران آيت الله کاظمينی بروجردی

رادیو فردا: سازمان عفو بين الملل می گويد: نيروهای امنيتی ايران طی هفته گذشته هفت نفر از طرفداران آيت الله حسين کاظمينی بروجردی را بازداشت کرده اند. سازمان عفو بين الملل دربيانيه ای نوشته است: طيبه حسينی، نگارغفار زاده، فروغ همتيار، مريم عظيمی، رويا عراقی و محمدرضا صادقی روز چهارشنبه هفته گذشته در خانه هايشان در تهران بازداشت شده اند.

محمد مهمان نواز يکی ديگر از هواداران آيت الله بروجردی نيز روز دوشنبه به دادگاه ويژه روحانيت احضار شده بود که پس از حضور در اين دادگاه بازداشت شده است.

عفو بين الملل می گويد: از سرنوشت و محل بازداشت اين افراد اطلاعی در دست نيست. این سازمان طرفدار حقوق بشر تصریح کرده که این افراد به دلیل اعتقادات خود بازداشت شده اند.

گزارشی از فضای امنیتی شدید روز گذشته

جـرس: تهران و شهرهای مختلف ایران، در عاشورای ۱٣٨٩، همزمان با اعلام آماده باش و آرایشِ یگان های انتظامی و شبه نظامیان بسیج و لباس شخصی ها، چهره ای مشابه حکومت های نظامی به خود گرفته و تحت کنترل محسوس نیروهای امنیتی و جو پلیسی قرار داشتند.

در این میان، اختلال در اکثر سیستمهای تلفن همراه، صف آرایی نیروهای یگان ویژه پاسداران در سطح شهر، کنترل دقیق و اطلاعاتیِ هیئت های عزاداری و همچنین گشت های پر تعداد و بعضا بازرسیِ شهروندان، تهران را به پادگانی بزرگ تبدیل کرده بود.

این درحالی است که علیرغم ادعای چند ماه اخیر مقامات حکومت مبنی بر عدم وجود هرگونه نگرانی امنیتی، برقراری حالتی شبیه حکومت های نظامی در سطح برخی شهرها، حکایت از چیز دیگری داشت.

منابع متعدد خبری، روز پنجشنبه ٢۵ آذرماه ٨٩، در عین اینکه از شرایط کنترل شدید امنیتی خبر می دادند، گزارش هایی نیز از چند حرکت اعتراضی و برخوردهای سریع و خشن نیروهای انتظامی و لباس شخصی مخابره کردند.

برخورد با خانواده های زندانیان
از اواسط روز چهارشنبه (تاسوعا)، تهران به سمت فضایی مشابه پس از عاشورای ٨٨ پیش رفت و گزارش منابع خبری، تصاویر منتشره و شاهدان عینی حاکی از حضور گسترده نیروهای انتظامی و نفربرهای ضد شورش در خیابان های مرکزی تهران و پرواز هلیکوپترهای ناجا از نخستین ساعات روز عاشورا بود.

در پی تحصن و بست نشینی خانواده محمد نوری زاد، زندانیِ سیاسیِ اعتصابی، در مقابل زندان اوین، ظهر امروز اعضای این خانواده همراه با همسر مصطفی تاج زاده، دیگر زندانی سیاسی، دستگیر و به داخل زندان منتقل شدند. (دستگیر شدگان شامگاه عاشورا آزاد شدند و همسر نوری زاد به سی سی یو منتقل گردید.)

آخرین خبر در این زمینه اینکه حاكمیت مانع برگزاری مراسم شب شام غریبان توسط خانواده های زندانیان در مقابل درب اوین شده است.

جلوگیری از برگزاری مراسم نهضت آزادی و جنبش مسلمانان مبارز
در پی یورش روز گذشتۀ ماموران امنیتی به منزل هاشم صباغیان، از اعضای ارشد نهضت آزادی ایران و وزیر کشور دولت موقت، و همچنین بازداشت چندین ساعتۀ وی و یکی از روحانیونِ حامی جنبش سبز (سلیمانی)، ماموران امنیتی همچنین مانع برگزاری مراسم سوگواری عاشورا توسط فعالان نهضت آزادی شدند.

همچنین در راستای همین فشارها و اِعمال ممنوعیتها، ماموران امنیتی از تشکیل جلسه دوهفتگی شرح وتفسیر قرآن در منزل دکتر حبیب الله پیمان، دبیر کل جنبش مسلمانان مبارز، ممانعت بعمل آوردند.

سوگ فرزند و همسر و برادر و پدر، ممنوع

طی هفته ای که گذشت، همزمان با فشار حکومت و اعلام ممنوعیت درج و انتشار آگهیِ مراسم سالگرد جانباختگان عاشورای سال گذشته توسط دستگاههای امنیتی، به خانواده های آنان گفته شده بود که از برگزاری مراسم سالگرد در بهشت زهرا یا اماکن عمومی دیگر خودداری کنند.

با این وجود، اعلان هایی در سایت ها و وبلاگ های غیرحکومتی منتشر گردید که در آن ها از مردم خواسته شده بود تا روز عاشورا در مراسم سالگرد شهدای عاشورای ٨٨، در بهشت زهرای تهران حضور یابند.

بنا به گزارش منابع حقوق بشری و همچنین شاهدان عینی، امروز تعدادی از مادران وخانواده های جانباختگان که برای ادای احترام و مراسم یادبود شهیدان عاشورای ٨٨ به بهشت زهرا رفته بودند، هنگام مراجعه بر سر مزار سایر شهدای جنبش در قطعات مختلف با اعتراض و برخورد تند مأمورین امنیتی مواجه شدند.

تهران، پادگانی بزرگ

براساس گزارش كانون حمایت از خانواده جان باختگان وبازداشتی ها، امروز در بسیاری از دسته های عزاداری و حدفاصل آنها، لباس شخصی های بی سیم بدست مستقر بودند و جو را شدیدا کنترل می کردند.

گزارش هایی پراکنده نیز از بروز تشنج در دسته های عزاداری در چند نقطه تهران، توسط شهروندان در وبلاگ های مخالفان منتشر گردید، که رسانه های مستقل آن را تایید نکرده اند.

شهـــرهای دیگر، سوگ و اعتراض و بازداشت

بنا به گزارش منابع خبری، در روز پنج شنبه ٢۵ آذر ماه (عاشورا)، جمع کثیری از مردم کرمانشاهو دوستداران کیانوش آسا، دانشجوی شهید جنبش سبز، بر مزار وی شهید حضور یافته و یاد وخاطره او را گرامی داشتند.
دراین گردهمایی که جمعی از دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه و همکلاسیهای سابق کیانوش حضور داشتند شرکت کنندگان در غم فقدان کیانوش آسا به سوگ نشستند.

به مناسبت عاشورا و ایام سالگشت درگذشت مرحوم آیت الله العظمی منتظری، روز عاشورا با وجود فشار نیروهای امنیتی و حاکمیت جو پلیسی در شهرستان نجف آباد، جمعی از جوانان آن شهر، با تجمع در محل تولد آن مرجع مردمی، به سر دادن شعارهایی در حمایت از جنبش سبز و نفی دیکتاتوری سر دادند.

به گزارش منابع خبری جرس، جوانان، دانشجویان و مردم سبز نجف آباد، با سر دادن شعارهایی چون "دیکتاتور بداند، ما همگی منتظری گشته ایم"، "مرگ بر دیکتاتور" و "منتظری منتظری راهت ادامه دارد"، به سوگواری عاشورا پرداختند، که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی که مرتبا به گرفتن فیلم و عکس و شناسایی مردم معترض مشغول بودند، با کمک نیروی انتظامی به متفرق کردن جمعیت پرداختند که منجر به درگیری و بازداشت چندین نفر و برقراری فضای پلیسی تشدید شد.

گزارش های پراکنده از تهران و شهرستان ها

گزارش مذکور و همچنین مشاهداتِ شهروندان از وقایع عاشورای امسال، موارد زیر را مخابره کرده اند، از جمله:
- بازداشت پنج جوان در حوالی ساعت دو و نیم بعد از ظهر در خیابان بهبودی توسط ماموران امنیتی

- استقرار نیروهای انتظامی با ون وموتور از میدان امام حسین تا دانشگاه شریف هرچند متر به چند متر بخصوص سر تقاطع ها ومیادین درزیر پل حافظ وپیچ شمیران
- استقرارنیروهای گارد ویژه با زره پوش درمیدان انقلاب ومیدان فردوسی
- استقرار انبوهی از ماموران انتظامی درخیابان انقلاب تقاطع وصال به دلیل وجود پمپ بنزین
- استقرار ماموران بر سر ایستگاه های مترو امام حسین، دروازه دولت، فردوسی، انقلاب و كنترل افراد در خروجی های مترو
- مستقر كردن خودروهای انتظامی در پیچ شمیران
- استقرار نیروی انتظامی با ون وموتور در میدان توحید و ولیعصر
- استقرار ماموران یگان ویژه در بلوار كشاورز حدفاصل امیر آباد تا میدان ولیعصر به خصوص ابتدای خیابان ۱۶آذر، فلسطین، وصال و نبش پارك لاله
- استقرار نیروهای یگان ویژه به همراه اسلحه گاز اشك آوردر دست برخی از آنها در چهارراه ولیعصر
- گشت موتورهای لباس شخصی و بیسیم به دست در سراسر خیابان انقلاب و آزادی

- ساختمان پلیس راهنمایی و رانندگی نبش رودکی نیز محل استقرار نیروهای گاردی زره پوش بود.
- پرواز هلی كوپتر در حوالی ظهر بر فراز میدان امام حسین
- استقرار ماشین آتش نشانی در میدان انقلاب و میدان صنعت(شهرک غرب)

همچنین گزارش رسید که پایگاه بسیج مقداد، امروز مقرِ فعالِ شبه نظامیان بوده و نیروهایشان را از آنجا سازمان می دادند

دیگر گزارش ها که حکایت از حاکمیت جو امنیتی و فضای رعب و وحشت در پایتخت داشت، تجمع بسیجیان در ضلع شمالی میدان توحید، بلوار کشاور، میدان فردوسی، میدان ولیعصر، زیر پل حافظ، زیر پل پیچ شمیران و همچنین میدان امام حسین بود.

این گزارش ها همچنین از "حمله و دستگیری چهار تن در منطقه چهارباغ اصفهان توسط ماموران امنیتی"، "صف آرایی لباس شخصی ها و ماموران یگان ویژه در میدان قطب تبریز مقابل عزادارانی که شعار هیهات مناالذله سر می دادند"، "برخورد ماموران در شهر رشت با یکی از تجمعاتِ سوگواری و جراحت دونفر در همین رابطه" و همچنین استقرار یگان ویژه و لباس شخصی ها در اهواز و شیراز و بندرعباس، خبر داده اند.

بعد از به کارگیری تمهیدات پلیسی، انتظامی و امنیتی جهت کنترل شهروندان، شامگاه پنجشنبه (عاشورا) مقامات امنیتی حکومت، از "برگزاری مراسم عاشورا در امنیت کامل" خبر دادند.

احمد جنتی و برخی مقامات ارشد حکومت، طی هفته های اخیر از جنبش اعتراضی مردم ایران بعنوان "فتنه گرانی که هنوز آتـــش زیر خاکستر هستند" یاد کرده اند.

گفتنی است چند روز پیش در آستانۀ اولین سالگرد عاشورای خونین ٨٨، مهدی کروبی طی پیامی خاطرنشان کرد "مردم را کشته اند و می گویند خدا آبروی فتنه گران را برد. خدا آبروی آنهایی را برد که کهریزک به پا کردند. که مردم را از پل به پائین انداختند. آبروی آنهایی را بردکه خانواده ها را عزادار کردند. آنهایی که حق ملت را تضییع کردند."

بي اطلاعي سفارتخانه های نیجریه و غنا از اعدام شهروندانشان در زندان وكيل آباد مشهد

در تاریخ ۲۶ آبانماه ۱۳۸۹، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گزارش داد که یک شهروند فیلیپینی به نام ارنی تاموند به اتهام جرایم مربوط به مواد مخدر در زندان وکیل آباد مشهد به سر می برد. آقای تاموند با ارسال نامه ای به کمپین، اعلام کرده بود که در زندانی در مشهد محبوس است و خبر از بی گناهی خود داد.

در تاریخ اول آذرماه، کمپین در خصوص شرایط آقای تاموند با سفارت فیلیپین در تهران تماس تلفنی برقرار کرد. مقامات سفارت فیلیپین به کمپین گفتند که نسبت به پروندهء وی “آگاه” هستند. طبق اظهارات مقامات سفارت فیلیپین، آقای تاموند که در تاریخ ۲۲ دیماه ۱۳۸۸ در ایران دستگیر شده، در زندان از “امکانات ویژه،” ای برخوردار است که مطابق آن، مجاز به تماس تلفنی روزانه با وکلای خویش و سفارتخانه می باشد. در نامه ای مورخ ۹ آذرماه ۱۳۸۹، سفارت فیلیپین در ایران اعلام می دارد که با آقای تاموند در تماس است، اما مقامات سفارت نتوانسته اند آقای تاموند را از دیماه ۱۳۸۸ تا کنون ملاقات کنند. این نامه اعلام میدارد که آقای تاموند به سفارت اطلاع داده است که “دادگاه وی را به حبس ابد محکوم کرده است.”
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ازتابستان سال ۱۳۸۹ در خصوص ادعاهای اعدامهای گروهی مکرر در زندان وکیل آباد مشهد، که شامل شهروندان کشورهای غنا و نیجریه نیز بوده است و هرگز اعلام و گزارش نشده است، گزارشاتی ارائه کرده است.

بر اساس گزارشات منابع مختلف، مقامات زندان وکیل آباد یک شهروند کشور نیجریه به نام پال چیندو را در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۸۹، و یک شهروند غنا به نام آکواسی آکوابه را در تاریخ ۴ اکتبر ۱۳۸۹ اعدام کرده اند. این منابع ادعا می کنند که مقامات این شهروندان آفریقایی را بر خلاف قوانین بین المللی، بدون اطلاع سفارتخانه های متبوعشان محاکمه و اعدام کرده اند.

کمپین در تاریخ اول آذرماه سال جاری با مقامات هر دو سفارتخانهء نیجریه و غنا در تهران ارتباط حاصل کرد. نمایندگان هر دو سفارتخانه اعلام داشتند که فقط بعد از اجرای احکام اعدام از آن ها مطلع شده اند و هنوز منتظر این هستند که مقامات ایران رسما اجرای اعدام ها را تایید نمایند. یک مقام نیجریایی در تهران افزود که فقط بعد از اینکه یک خبرنگار از روزنامهء تایمز لندن با سفارتخانه تماس گرفت تا اطلاعات بیشتری در خصوص اعدام آقای چیندو کسب کند از این اعدام مطلع شده بود.

بر اساس کنوانسیون روابط کنسولی وین، که عهدنامه ای بین المللی برای تعریف روابط دیپلماتیک می باشد، دولت ایران می باید سفارتخانه ها را از دستگیری و محاکمهء شهروندان متبوعشان در ایران مطلع سازد و شهروندان خارجی را نیز از حقوق خویش برای تماس با سفارتخانه هایشان مطلع نماید. به نظر میرسد دولت ایران در مورد آقای تاموند تعهد خویش را انجام داده است، اما متاسفانه در مورد آقایان چیندو و آکوآسی که هردو اعدام شده اند، این تعهدات را انجام نداده است.

« مقصد سلاح های قاچاقی از ایران به نیجریه، گامبیا نبوده است»

رادیو فردا : گامبیا روز پنجشنبه این ادعا که گفته می شود مقصد سلاح های قاچاق شده از ایران به نیجریه، گامبیا بوده است را رد کرد و کشور سنگال را به «دامن زدن به نفرت» متهم کرد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، پس از کشف و ضبط سلاح و مهمات قاچاقی ارسالی از ایران در نیجریه، سنگال اعلام کردکه مقصد نهایی این محموله، کشور گامبیا بوده است. حتی گزارش شد که قطع روابط دیپلماتیک میان گامبیا و ایران، ناشی از همین مساله بوده است.

دولت گامبیا روز پنجشنبه طی بیانیه ای که از تلویزیون دولتی این کشور پخش شد، این ادعا را قویا رد و رییس جمهوری سنگال را به عنوان مسئول طرح این اتهام معرفی کرد.

در بیانیه دولت گامبیا آمده است: «اگر مقصد این سلاح ها و مهمات گامبیا بود، هیچ چیز جلوی ما را نمی گرفت که با دولت نیجریه وارد مذاکره شده و این سلاح ها را آزاد کنیم.»

این بیانیه می افزاید: «متاسفانه رییس جمهوری سنگال بدون توجه به حقایق و فقط به دلیل نفرت از گامبیا، ادعاهایی را مطرح کرده است. وی محموله قاچاق سلاح و مهمات از سوی ایران به نیجریه را دستاویز اهداف خود و مقابله با گامبیا قرار داده است.»

گامبیا اوایل آذر ماه سال جاری روابط خود را با ایران قطع کرد.

وزارت خارجه سنگال هم روز سه شنبه نسبت به سلاح هایی که در نیجریه کشف و ضبط شده «ابراز نگرانی» کرد و بار دیگر گفت که مقصد نهایی این سلاح ها، گامبیا بوده است.

مطبوعات و رسانه های سنگال گزارش دادند که داکار از این مسئله هراسان بوده که شاید مقصد این سلاح ها، شورشیان جدایی طلب در جنوب سنگال باشد که گفته می شود مرکز این گروه در گامبیا است.

در همین زمینه، سنگال هم روز سه شنبه سفیر خود را از تهران فراخواند چرا که «تهران پاسخ قانع کننده و کافی در مورد محموله سلاحی که در نیجریه ضبط شد، ارائه نکرده بود.»

گامبیا هرگونه وجود مرکز جدایی طلبان و مخالفان سنگال در گامبیا را رد کرده است. دولت گامبیا می گوید به هیچ وجه اجازه نمی دهد که به عنوان پایگاهی برای عده ای که فقط «به فکر براندازی» هستند، مورد سوءاستفاده قرار گیرد.

مقام های نيجريه روز ۲۶ اکتبر سال جاری اعلام کردند که يک کشتی حامل سلاح های ارسالی جمهوری اسلامی ايران را در بندر لاگوس ضبط کرده اند.

اين محموله که در ۱۳ کانتينر جاسازی شده بود شامل گلوله های توپ، خمپاره و ساير سلاح ها بود و برچسب مواد ساختمانی روی جعبه های آن خورده بود.

دولت نیجریه پس از ضبط این محموله اعلام کرد که دولت ایران در ارسال این تسلیحات به نیجریه دست داشته است و این در حالی است که به موجب چهارمین قطعنامه تحریمی علیه جمهوری اسلامی، «خرید، فروش یا ارسال مستقیم یا غیر مستقیم هر گونه سلاح یا تجهیزات مربوطه» از خاک ایران و یا از طریق ایرانیان، ممنوع است.

کشف و ضبط محموله تسلیحات در لاگوس، پایتخت نیجریه، باعث شد که دو ایرانی به سفارت این کشور در این شهر پناه ببرند. برخی دیپلمات‌ها و منابع امنیتی می‌گویند که این دو نفر از اعضای سپاه قدس هستند که فعالیت‌های خارجی سپاه پاسداران را هدایت می‌کنند.

دولت ایران به سرعت منوچهر متکی، وزیر وقت خارجه را به لاگوس فرستاد و سعی کرد که این موضوع را نوعی سوء تفاهم جلوه دهد. منوچهر متکی در آن زمان گفت این محموله شامل موشک‌های صد و هفت میلی‌متری است که توسط یک شرکت خصوصی در ایران ساخته شده و برای یک کشور آفریقای غربی ارسال شده است.

نیجریه این موضوع را به شورای امنیت گزارش داد و هنوز خبرهای آن ادامه داشت که یک محموله مواد مخدر که گفته می شود از ایران ارسال شده، در نیجریه توقیف شد.

آژانس مبارزه با مواد مخدر نيجريه اعلام کرد محموله ای به وزن ۱۳۰ کيلوگرم هروئين با کيفيت و خلوص بالا را که در ميان قطعات ماشين سازی ارسالی از ايران مخفی شده بود، ضبط کرده است.

ارزش اين محموله حدود ۱۰ ميليون دلار ارزيابی شده است. اين محموله در بندر «آپاپا» در لاگوس کشف و ضبط شد. آژانس مبارزه با مواد مخدر گفته با کمک آژانس های اطلاعاتی خارجی، از انتقال اين محموله مطلع بوده و توانسته شبکه و افراد مرتبط با آن را در چند ماه گذشته تحت نظر قرار دهد.

«ميچل اوفويه جو»، سخنگوی آژانس مبارزه با مواد مخدر نيجريه گفت:« بلافاصله پس از رسيدن محموله که قطعات ماشين و خودرو بود، آن را بازرسی کرده و درون قطعات موتور ماشين، محموله هروئين به ارزش ۹.۹ ميليون دلار، کشف شد.»

وی افزود:«اين محموله از ايران ارسال شده و سه نفر در ارتباط با آن دستگير شده اند.» او جزييات بيشتری از هويت اين سه تن را بازگو نکرده است.

جزییات این مسئله هنوز مشخص نشده و ایران هم به این اخبار واکنشی نشان نداده است.

محاکمه مجدد ابوالفضل عابدینی، روزنامه نگار خوزستانی

برگزاری هرانا – ابوالفضل عابدینی نصر روزنامه نگار و فعال حقوق بشر جهت محاکمه مجدد در خصوص عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به شعبه سوم بازپرسی احضار و مورد بازپرسی قرار گرفت.

بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، کیانمنش بازپرس شعبه سوم مستقر در زندان اوین یک شنبه هفته گذشته ابوالفضل عابدینی را جهت بازپرسی و کسب آخرین دفاعیات در خصوص پرونده 11 اسفند ماه به این شعبه احضار نمود.

این در حالی است که شعبه یکم دادگاه انقلاب اهواز این فعال حقوق بشر را پیشتر در خصوص عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به 5 سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

برادر این زندانی سیاسی در گفتگو با گزارشگر هرانا اعلام کرد در ملاقات کابینی که روز یکشنیه با برادرش داشته است این موضوع به وی منتقل شده است وی هم چنین در خصوص آخرین وضعیت جسمی وی گفت: پس از انتقال وی به زندان اوین وضعیت جسمی ایشان رو به بهبود بوده است اما کماکان از مشکلات قلبی رنج می برد.

وی در ادامه افزود: تماس های تلفنی وی به مانند سایر زندانیان محبوس در بند 350 قطع است و امکان ملاقات حضوری با وجود هفت درخواست تا کنون میسر نبوده است.

مهراب عابدینی در خصوص وکلای برادرش گفت: وکلای ابوالفضل آقایان جهانگیر محمودی و محمد اولیایی فرد نیز همچنان تحت فشار و یا در بازداشت هستند و مسئولین قضایی از وارد شدن وکیل سوم به پرونده وی مخالفت کردند.

ابوالفضل عابدینی، مسئول سابق روابط عمومی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در پی یورش سازمان یافته اطلاعات سپاه پاسداران به فعالان حقوق بشری در 11 اسفند در شهر اهواز بازداشت شد وی در زمان بازداشت از سوی شعبه یکم دادگاه انقلاب به اتهام عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، تبلیغ علیه نظام و ارتباط با دول متخاصم در مجموع به 11 سال حبس تعزیری محکوم شده است.

نامه‌سرگشاده ۳۰۰ روحانی اهل سنت بی پاسخ ماند

فعالیت "مراکز بزرگ اسلامی غرب و شمال کشور" اعتراض رهبران دینی اهل سنت در ایران را برانگیخته است. آنها دخالت این مراکز در امور دینی خود را بشدت محکوم می‌کنند. مدافعین حقوق بشر هم فعالیت این مراکز را "فراقانونی" می‌دانند.

"مرکز بزرگ اسلامی غرب" در استان‌های کردستان، آذربایجان غربی و کرمانشاه ۲۲ شعبه دارد. مرکز بزرگ اسلامی شمال کشور نیز در استان‌های گلستان و گیلان فعالیت دارد. این مراکز، فلسفه‌ی تاسیس خود را ساماندهی امور دینی اهل سنت تعریف می‌کنند.

مسئولان این مراکز می‌گویند که "وظيفه و ماموريت" آنها از جمله همکاری با نهاد "نمايندگی ولی فقيه در امور اهل سنت"، "دايره‌ی روحانيت اهل سنت" و "مرکز مديريت امور اهل سنت" است.

فعالیت این مراکز که از سال ۱۳۵۹ آغاز شده، همواره مورد انتقاد رهبران دینی اهل سنت و فعالان حقوق بشر بوده است.

"دعا کنید مدارس دینی ما را نبندند!"

برخی نمایندگان اهل سنت در شمال کشور به دویچه‌وله می‌گویند که اعتراض علنی علیه فعالیت "مرکز بزرگ اسلامی شمال کشور" منجر به بسته شدن مدارس دینی آنها خواهد شد. به نقل از آنان، این مدارس دینی «صدها سال قدمت دارند و علیرغم تشدید فشار از سوی "ارگان‌های شبه دولتی" و "نهادهای فراقانونی" توانسته‌اند مستقل از دخالت آنها به فعالیت خود ادامه دهند.»

اما پس از تصویب "طرح دولت برای ساماندهی امور حوزه‌های علمیه اهل سنت"، بیم آن می‌رود که فعالیت این مدارس تحت کنترل دولت قرارگیرد. نمایندگان اهل سنت در شمال کشور در تماس دویچه‌وله با آنان می‌گویند که "روحانیون بزرگ سنی از پیروان خود خواسته‌اند برای بسته نشدن مدارس دینی خود دعا کنند".

بی‌پاسخ ماندن نامه‌ی سرگشاده رهبران سنی

به‌گزارش منابع خبری اهل سنت و مدافعان حقوق بشر، اعتراض‌ به مراکز بزرگ اسلامی در مناطق سنی نشین کشور بویژه در سال گذشته، بیشتر از پیش شده و دولت تاکنون به این دلیل، موفق به اجرای مصوبه‌ی "طرح ساماندهی" نشده است.

کاوه قریشی فعال حقوق بشرکرد که به امور اهل سنت آگاهی دارد، در گفتگو با دویچه‌وله از اعتراض علنی روحانیون سنی در غرب کشورعلیه فعالیت مرکز بزرگ اسلامی غرب یاد می‌کند: « سال گذشته همزمان با سفر آیت‌الله خامنه‌ای به کردستان، حدود ۳۰۰ تن از علمای روحانی کردستان با نوشتن نامه‌ای سرگشاده به نفوذ و دخالت مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور اعتراض و از محدود شدن فعالیت اهل سنت و ایجاد فشار بر مراکز آموزشی آنها انتقاد کردند.»

کاوه قریشی اضافه می‌کند که این نارضایتی‌ها در دیدار مستقیم این روحانیان و رهبران دینی با آیت‌الله خامنه‌ای نیز ابراز شده‌اند. این فعال حقوق بشر در ادامه می‌گوید که علمای اهل سنت کوشیده‌اند اعتراض خود را از طریق استانداری و سایر مجاری قانونی نیز به گوش مقامات ارشد جمهوری اسلامی برسانند اما تاکنون پاسخی دریافت نکرده‌اند.

"مراکز بزرگ اسلامی غرب و شمال فراقانونی هستند"

کاوه قریشی در باره زمینه‌ی قانونی تاسیس مراکز یادشده می‌گوید که آنها در قانون اساسی جمهوری اسلامی تعریف حقوقی ندارند و تاسیس‌شان بر اساس مصوبه‌ی شورای عالی انقلاب فرهنگی و با هدف توسعه امور دینی در سراسر ایران انجام شده است: « اما این مراکز در حال حاضر عملا تلاش می‌کنند حوزه‌ی فعالیت اهل سنت محدود شود.»

سایت "آوای امین"، پایگاه اطلاع رسانی مرکز بزرگ غرب کشور از قول حجت الاسلام بهاری رئیس این مرکز می‌نویسد: «برای رفع مشکلات امور اجتماعی روحانیون، ۹۹ درصد از طلاب و روحانیون غرب کشور از طریق این مرکز تحت مزایای خاص شهریه، بیمه تامین اجتماعی و خدمات درمانی قرار گرفته‌اند». آقای بهاری در حالی از تسهیلات اجتماعی سخن گفته که پیروان اهل سنت حتی به فعالیت‌های اجتماعی این مرکز نیز با تردید می‌نگرند.

خادم مسجد را هم "مرکز" تعیین می‌کند

حسن امینی، حاکم شرع مردمی کردستان هم در گفت‌وگو با دویچه وله به نارضایتی رهبران دینی اهل سنت از فعالیت مراکز بزرگ اسلامی غرب و شمال کشور اشاره می‌کند: «ائمه‌ی جماعت اهل سنت را باید خودشان انتخاب کنند. آنها خودشان باید تشخیص دهند که کدام خطیب، مولا و یا امام برای آنها مناسب است. اما مراکز بزرگ اسلامی آنها را انتصاب می‌کنند وغالبا هم امامانی را تعیین می‌کنند که چیزی بلد نیستند. این مراکز در جزئیات امور دینی اهل سنت هم دخالت می‌کنند. اینکه آیا مسجدی ساخته شود و چه کسانی عضوهیات امنای مسجد یا خادم مسجد باشند و آن را جارو بکنند را هم این مراکزتعیین می‌کنند».

"حکومت مراکز بزرگ اسلامی را اداره می‌کند"

آیا نهادهای دولتی هم مستقیما در فعالیت‌های مراکز بزرگ اسلامی غرب و شمال کشور دخالتی دارند؟

حسن امینی، حاکم شرع مردمی کردستان در پاسخ می‌گوید: «هرچند این مسئله را اعلام نمی‌کنند، ولی در حقیقت دولت آن را حمایت می‌کند و رهبران اهل تشیع که غیر دولتی هستند، نمی‌توانند چنین زوری را تحمیل کنند. چنین اقدامی را فقط خود حکومت انجام می‌دهد. به باور من هر مرکزی که در امور اهل سنت دخالت می‌کند غیردینی وغیرقانونی است. من که مسلمان هستم و قانون این مملکت را پذیرفته‌ام، با کارهائی که بر خلاف دین و قانون انجام شود،از سوی هرکس و هر مقامی باشد، مخالفت می‌کنم. برای ما قانون محترم است نه اشخاص و اشخاص قانونی محترمند نه اشخاص غیرقانونی».

آگاهان به امور اهل سنت در ایران بر این باورند که فعالیت مراکز بزرگ اسلامی غرب و شمال کشور نارضایتی را بین پیروان اهل سنت و رهبران آنها افزایش داده است. آنها فعالیت این مراکز را دخالت مستقیم در امور دینی خود می‌شمارند و مخالفت خود را با آن ابراز می‌کنند. اما تابحال به اعتراض‌رهبران دینی سنی از جمله نامه‌ی سرگشاده ۳۰۰ تن از روحانیون بلندپایه اهل سنت در کردستان پاسخی داده نشده است.

طاهر شیرمحمدی

انتقال مهران فرجی، روزنامه نگار بازداشتی، به بند ٢٠٩ زندان اوین

جـرس: بنا به گزارش منابع خبری، مهران فرجی، روزنامه نگاری که روز پنج شنبه ۱٨ آذرماه ٨٩ در خانه پدری خود در شهر قزوین دستگیر شده بود، هم اکنون در بند ٢٠٩ زندان اوین به سر می برد.

این روزنامه نگارِ بازداشتی، هفته گذشته در جریان دستگیریِ تعدادی از فعالان مطبوعاتی و خبرنگاران، بازداشت شده بود.

به گزارش خبرنگار جرس، این روزنامه نگار در تهران به فعالیت های خبری می پرداخت، اما طی سفری که هفته گذشته به قزوین داشت، در پی یورش نیروهیای امنیتی به خانه پدری اش دستگیر شد.

بر اساس این گزارش، خانواده فرجی از نهاد بازداشت کننده و محل نگهداری بی اطلاع بودند ،اما روز گذشته مشخص شد که مهران در ساعات اولیه پس از دستگیری به بند ٢٠٩ زندان اوین منتقل شده است.

مهران فرجی، سابقه همکاری با روزنامه‌های همشهری، اعتماد ملی، کارگزاران و همچنین خبرگزاری ایلنا را دارد . وی در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته نیز، در ستاد مهدی کروبی، فعالیت می‌کرد.

گفتنی است در جریان بازداشت های اخیر روزنامه نگاران، ریحانه طباطبایی، کیوان مهرگان، احمد غلامی، فرزانه روستایی و هادی انواری از همکاران روزنامه شرق و همچنین علی خدابخش سرمایه‌گذار این روزنامه بازداشت شده بودند، که هادی انواری در آستانه تاسوعا آزاد شد.

بنا به گزارش سازمان های بین المللی، ایران با داشتن بیشترین تعدادِ روزنامه نگارِ زندانی، بزرگترین زندان روزنامه نگاران در دنیا شناخته می شود.

پیام میرحسین موسوی به زندانیان اعتصاب‌کننده: به اعتصاب غذا پایان دهید

به گزارش کلمه، متن کامل پیام میرحسین موسوی خطاب به زندانیانی که در اعتصاب غذا به سر می‌برند، به شرح زیر است:

دوستان و همراهان در بند،
طرفداران آزادی و حقوق انسانی و پایبندان پر استقامت ارزش‌های ایرانی و اسلامی

ملت ما امروز بیش از همیشه از رنج‌ها و فداکاری‌های شما آگاه است. پیام ایستادگی شما را نسیم سبز آگاهی دهن به دهن و سینه به سینه به همه‌جای ایران عزیز رسانده است.

امروز دوستداران ملت می‌دانند در این راه زنان و مردانی دلیر آماده‌اند که تا آخرین نفس مقاومت کنند تا همچنان امید برای تحقق زندگی شایسته برای مردم زنده بماند.

ترکیب کسانی که امروز در زندان‌ها جان بر کف نهاده‌اند، قابل تأمل و عبرت است: زن و مرد و هنرمند و کارگر و حقوقدان و معلم؛ انسان‌هایی فرهیخته از هر صنف و طبقه و گروه و قشر.

دوستان جان بر کف

امروز دلبستگان به آزادی و عدالت و عظمت ایران، نگران سلامت شما هستند و امید آنکه شما با شکستن اعتصاب غذای خود در این روزهای یاد و یادآوری حماسه‌ی حسینی، خانواده‌ها و همراهان جنبش سبز را از نگرانی نجات دهید.

فراخوان برای آزادی نسرین ستوده

صد روز از بازداشت نسرین ستوده وکیل و مدافع آزادی بیان می‌گذرد. وی برای سومین بار دست به اعتصاب غذا زده است. شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل و رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، ژان فرانسوا ژولیارد دیبر اول سازمان گزارش‌گران بدون مرز و فرانسوا کانتیه رئیس سازمان وکلای بدون مرز فراخوانی برای آزادی این وکیل مدافع زندانیان عقیدتی امضا کرده‌اند.
گزارش‌گران بدون مرز نگرانی خود را از تهاجم جمهوری اسلامی ایران به وکلا در شرایطی که زندانیان عقیدتی بیش از هر زمان دیگر به آنها نیاز دارند، اعلام می‌کند. در ایران محاکمات روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران افزایش یافته است و شرایط زندان‌ها برای بازداشت‌شدگان بدتر شده است. بسیاری از حرفه‌کاران رسانه‌ها همچون وکیل‌شان نسرین ستوده دست به اعتصاب غذا زده‌اند و در وضعیت بحرانی بسر می‌برند. از جمله محمد نوری زاد روزنامه‌نگار و مستند‌ساز که در تاریخ ٢٥ آذر ماه در بیمارستان بستری شد.

در دفاع از نبرد نسرین ستوده با مرگ
نسرین ستوده در نگاه جمهوری اسلامی ایران سه جرم دارد، زنی‌ست که بر باورهای خود استوار مانده است، وکیل مدافع حقوق بشر است و شجاعت انتقاد از حکومت اسلامی را دارد.

نسرین ستوده، همواره شجاعانه و بی قید و شرط، دفاع از روشنفکران، روزنامه‌نگاران، مدافعان حقوق زن و اقلیت های ملی و مذهبی را پذیرفته است. او در پی سرکوب اعتراضات به انتخابات ٢٢ خرداد ١٣٨٨ وکیل مدافع همه‌ی مخالفان زندانی شد، که قدرت حاکم صدای اعتراض آنها را تحمل نکرد. در تعرض نظام به همکارش شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه‌ی صلح نوبل، آگاه از خطری که تهدیدش می کرد، همیار کانون مدافعان حقوق بشر شد و به دفاع از آنان برخاست.

نسرین ستوده از ١٤شهریور ماه ١٣٨٩ در انفرادی‌های زندان هولناک اوین بسر می‌برد و اغلب محروم از حق ملاقات با خانواده‌ی خود است. تحت شدیدترین فشارها، در اعتراض به توهین و تحقیرهای بازجویان، دست به اعتصاب غذا زده است.

مبارزه‌ی او مبارزه‌ی ماست. باید جامعه جهانی و همه‌ی شهروندان را برای نجات او‌ به تلاش واداشت. جمهوری اسلامی ایران می‌خواهد صدایی را خاموش کند که از پژواک آن می‌هراسد. حال که زورآزمایی با مرگ را بر ما تحمیل کرده است. آزادی باید پیروز شود. هیچ سرکوب و هیچ زندانی نمی تواند جامعه‌ی شهروندی جوان ایران را که نسرین ستوده یکی از سخنگویان آن است، از حرکت به سوی اینده باز دارد. ما نیز با او همصدایم. نسرین ستوده را زنده و آزاد میخواهیم.

شیرین عبادی: برنده ایرانی جایزه صلح نوبل و رئیس کانون مدافعان حقوق بشر
ژان فرانسوا ژولیارد: دیبر اول سازمان گزارشگران بدون مرز
فرانسوا کانتیه : رئیس سازمان وکلای بدون مرز

افتخارى ديگر: افزايش 44 درصدى شيشه

دیپلماسی ایرانی: جمعه‌ها صفحه‌هاى تازه‌اى را در ديپلماسى ايرانى مى‌خوانيد – حتما بخوانيد – که هم بى‌تناسب با جمعه به عنوان يک روز تعطيل و تفريح نيست و هم خيلى دور از خبر و حاشيه نگارى و حاشيه سازى در حوزه‌هاى سياسى و بين المللي. بخش دوم "حاشيه نگارى بر خبرهاى ايرانى" را بخوانيد.

اگر جنگلى مانده باشد

وقتى تصاوير بدکيفيت و غيرشفاف آتش سوزى جنگل‌هاى شاهرود و شمال کشور از تلويزيون ايران پخش مى‌شد، همه اين پرسش را با خود مرور مى‌کردند که چوب و چنگک و سطل و دبه به جاى خود، آن هليکوپترهايى که فقط در شرايط خاص بکار مى‌آيند، کجا هستند و چرا هيچ اثرى ازشان نيست.

حالا که ديگر گذشته و دريغ از يک قطره باران که بر سر آتش درون و بيرون مان بريزد، اما چرا مى‌گذاريم اين آتش‌ها شعله بگيرند و گسترش بيابند و ککمان هم نمى‌گزد. طبيعت شهرستان‌هاى بهشهر و گلوگاه، در ادامه آتش سوزى‌هاى هفته گذشته طعمه حريق شدند. اين علاوه بر آن 30 هکتارى است که از جنگل ابر شاهرود در آتش سوخت. بهتر است بپرسيم چند هکتار مانده؟ يا زبانمان لال چند متر؟ نگرانی از وقوع مجدد آتش‌سوزی هم که جاى خود دارد. البته اگر جنگلى مانده باشد.

پزشکان آلمانی یک مبتلا به ایدز را درمان کردند

محققان علوم پزشکی در آلمان مدعی شدند یک بیمار مبتلا به سرطان را که ایدز نیز داشت از وجود ویروس اچ آی وی رها کرده و در واقع ایدز را در او درمان کرده اند.

به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از رویترز از واشنگتن ، این بیمار که هم ایدز داشت و هم سرطان خون از نوع لوسمی در او مشاهده شده بود ، در سال دو هزار و هفت میلادی تحت عمل جراحی پیوند مغز استخوان قرار گرفت .

شخص دهنده مغز استخوان ، نوعی ژن داشت که به طور طبیعی این ژن در برابر ویروس ایدز ، مقاوم است. محققان بر این باورندکه این بیمار مبتلا به سرطان خون ، با دریافت مغز استخوان از فرد یاد شده در واقع از شر ویروس ایدز نیز راحت شده است.

سرنوشت نامعلوم 3 معدنچی حادثه ریزش معدن هجدک راور

سایت آفتاب: سرنوشت 3 معدنچی حادثه معدن هجدک راور در استان کرمان که ظهر روز سه شنبه بر اثر ریزش معدن دچار سانحه شده بودند؛ پس از 3 روز و به رغم اقدامات صورت پذیرفته همچنان نامعلوم است.

در این حادثه 4 معدنچی در عمق 600 متری در زیر آوار معدن گرفتار شده بودند که جسد یکی از این معدنکاران شبانگاه سه‌شنبه به بیرون انتقال داده شد اما از وضعیت 3 معدنکار دیگر هیچ اطلاعی در دست نیست.

به گفته دادستان عمومی و انقلاب راور با توجه به وجود جریان هوا به مقدار ضعیفی در داخل معدن ؛ امکان زنده بودن این افراد كم است.

پس از اینکه استاندار کرمان و فرماندار راور نیز در روزهای گذشته در محل حادثه حضور یافتند و موضوع را از نزدیک بررسی کردند؛ روز پنجشنبه حسین صداقت مشاور وزیر صنایع و معادن نیز در معدن هجدک راور حضور یافت.

صداقت افزود: در حال حاضر تمامی توان خود را به کار بسته‌ایم و با استفاده از نقطه نظرات کارشناسان در مباحث فنی و معدن امیدواریم اقدام مناسب را انجام دهیم.

وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر مقدمات لازم را برای خاکبرداری و نفوذ در عمق و رسیدن به نقطه صفر حادثه آغاز کرده ایم و تاکنون پیشرفت خوبی حاصل شده است.

صداقت ادامه داد: امیدواریم در کوتاه ترین زمان ممکن تا امشب پنجشنبه و یا حداکثر فردا جمعه به محل حادثه برسیم

وی گفت: وضعیت سه معدنکار دیگر حادثه معدن هجدک کرمان هنوز مشخص نیست.

آذرماه سال گذشته نیز حادثه مشابهی در این معدن به وقوع پیوست که طی آن تعدادی از کارگران معدنکار؛ جان خود را از دست دادند.

شهرستان راور 140 کیلومتری شهر کرمان واقع شده است.
 

تجمع بر مزار دانشجوی جان باخته در روز عاشورا + فیلم

دانشجونیوز: در روز پنج شنبه ۲۵ آذر همزمان با ظهر روز عاشورا جمع کثیری از مردم کرمانشاه و دوستداران کیانوش آسا بر مزارآن شهید حضور یافته و یاد وخاطره او را گرامی داشتند.

دراین گردهمایی که جمعی از دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه و همکلاسیهای سابق کیانوش حضور داشتند شرکت کنندگان در غم فقدان کیانوش آسا به سوگ نشستند.

همچنین حاضرین با حضور بر مزار حسین طهماسبی یکی دیگر از جانباختگان ۲۵ خرداد، یاد و خاطره او را نیز گرامی داشتند.

کیانوش آسا اهل کرمانشاه و نقاش ، کاریکاتوریست ، تنبور نواز ، فعال محیط زیست و دانشجوی فوق لیسانس مهندسی پتروشیمی دانشگاه علم و صنعت ایران بود که در حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ مورد اصابت گلوله ی نیرو های نظامی قرار گرفت و جان باخت. او ۴ سال دوره ی لیسانس خود را در رشته ی مهندسی شیمی دانشگاه رازی کرمانشاه گذرانده بود.

گفتنی است که پیش از این و در روز ۱۶ آذر، جمعی از مردم کرمانشاه بر مزار کیانوش آسا گرد هم جمع شدند و یاد این دانشجوی شهید را گرامی داشتند.

کشته شدن پناهجویان باعث افزایش فشار بر دولت استرالیا

خبرگزاری «ریانووستی»/ کشته شدن 28 پناهجو به دنبال حادثه غرق شدن کشتی در جزیره "کریسمس" در اقیانوس آرام، باعث افزایش فشار بر "جولیا گیلارد" نخست وزیر استرالیا برای تسهیل سیاست های این کشور در زمینه پناهجویان شده است. این مطلب را خبرگزاری "رویترز" گزارش داد.

گیلارد روز پنجشنبه اذعان نمود که یکی از جنجالی ترین مسائل سیاسی استرالیا که در انتخابات گذشته سرنوشت ساز بود بار دیگر داغ شده است. اما وی اظهار کرد تلاش می کند از تجدید دوباره بحث در مورد پناهجویان که در گذشته با مسئله "بیگانه گریزی" همراه شده بود ممانعت کند و از حامیان کلیدی دولتش دلجویی نماید.

گیلارد که برای بررسی این حادثه تعطیلات کریسمس خود را نیمه کاره گذاشته و به سر کار برگشته بود در این مورد گفت: "بحث های عمومی در مورد پناهجویان و مهاجران اجتناب ناپذیر است. من طرفدار صداقت و گفتگوی آزاد مردم در باره سیاست دولت هستم".

گیلارد همچنین در یک اقدام غیر متعارف اعلام کرد که یک گروه سیاسی دو حزبی تمامی گزارشات را در مورد این حادثه تاسف بار مرور خواهد کرد و در صورت نیاز به تغییر در سیاست مهاجرتی، توصیه خود را ارائه خواهد نمود.

یادآوری می شود روز چهارشنبه یک کشتی حامل ده ها پناهجو به صخره ای در جزیره "کریسمس" در اقیانوس آرام برخورد کرد و منجر به کشته شدن 28 نفر پناه جوی ایرانی و عراقی گردید. این کشتی حامل حدود 70 مسافر بود که 42 نفر از آنها نجات داده شدند. اکثر مسافران ایرانی و عراقی بودند که برای پناهندگی به استرالیا می رفتند. علت این حادثه خرابی اوضاع جوی، باد و موج های بلند بوده است.

گراميداشت سالروز تولد دانشجوی دربند در شب يلدا

کمیته گزارشگران حقوق بشر- چهار تشکل مدنی به مناسبت تقارن شب یلدا با تولد ضیا نبوی، دانشجوی زندانی محروم از تحصیل که در زندان کارون اهواز در شرایط دشواری دوران حبس خود در تبعید را سپری می کند، سالروز تولد او را گرامی خواهند داشت.

فعالین كمپين دفاع از زندانياني سياسي تبعيدي، کمیته گزارشگران حقوق بشر، شورای دفاع از حق تحصیل و جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی با صدور این فراخوان از از فعالان مدنی، کنشگران حقوق بشر و مردم ایران دعوت کرده اند که در شب یلدا با برگزاري تجمع و جلسه و ضبط و انتشار پيام تبريك به ضيا، تولد او و یاد کلیه زندانیان سیاسی به ویژه زندانیان سیاسی در تبعید را گرامی داشته و یک بار دیگر همبستگی خود را با آنان و خانواده هایشان اعلام کنند.

متن این فراخوان در پی می آید:

یلدای هزاران ساله باز در راه است، و ما که در طول تاریخ آموخته ایم که در سیطره ی فزونی یابنده ی تاریکی، نشانه های زوال بی انکارش را بیابیم، در این شب گسترده بر وطن از یاد نبریم ستاره های دربندمان را که پاره های نورند در دل تاریکی. از یاد نبریم قلب های پرنورشان را که بشارت رفتن شب داده اند و به همین جرم در بند شب اسیرند. از یاد نبریم آنان را که در برابر یاوه و ظلم سرخم نکردند و به راستی ایستادند و اکنون به همین جرم قامت بسته اند تا به زانو بیفکنندشان.

از یاد نبریم ضیا نبوی، ستاره دار سرفراز و سر به زیرمان را که بیست و شش یلدای پیش چشم به جهان گشود. از یاد نبریم کینه ی شب را که حتی به در بند کشیدن او آرام نگرفته است. از یاد نبریم خانواده ی دردمندش را که تبعید جوانشان، مجال دیدار گاه به گاه را نیز از آنان دریغ کرده است... و به احترامشان بر خیزیم، به احترام این نشانه های نا پایداری شبی که می کوشد فریب ماندگاریش را باور کنیم.

ضیا، متولد یلداست؛ ضیا خوب می‌داند که یلدای ظلم دوام نخواهد آورد، ضیا می‌داند که مبارزه برای آزادی انسان، برای کرامت نوع بشر و برای پایان استیلای سیاهی بر سرزمین ایران است ضیا متولد شب یلداست، ستاره ای که در تبعید و دور از خانواده و عزیزانش شبهای سرد زندان را سپری میکند. ضیا شب تولدش را در تاریکای زندان به یاد همه مبارزان راه آزادی و شرافت صبح می کند.

ما یاران و دوستان ضیا، ما هموطنان و هم باوران او، به همراه خانواده اش، ضیافت یلدا را با امید به آزادی ضیا، با نام او و به یاد او به جشن می نشینیم.

قرار گذاشته ایم به ضیا بگوییم که به یادش هستیم حتی اگر کیلومترها فاصله بین ما و اوست. قرار گذاشته ایم برای ضیا بنویسیم، از بهترین و صمیمانه ترین آرزوهایمان برای بودنش برای آزادی اش. قرار گذاشته ایم به خانواده اش شادباش بگوییم، به مادرش دست مریزاد بگوییم برای پروردن آزاد مردی چون ضیا.

بیایید همراه هم در یلدای امسال ، سالگرد تولد ضیا را در هر کجای دنیا که هستیم و به هر ترتیبی که می توانیم از برگزاري تجمع و جلسه تا ضبط و انتشار يك پيام تبريك ساده به ضيا ، گرامي بداريم. همچنين از همه ايرانيان در سراسر دنيا دعوت می کنیم در شبكه هاي اجتماعي و خصوصا صفحه فیس بوکی که به همین مناسبت آماده شده پیام های تبریک خود را به هر شکل که می توانند (متن فیلم و تصویر) برای ضیا بنویسند. قرار است این نوشته ها، تبریک ها و پیام های دوستی در شب تولد ضیا به اطلاع وي برسد و مطمئن باشید نیرو و ایمانی که این قدم کوچک می آفریند همان قصه پیروزی امید و نور است بر تاریکی و شب

یادمان نرود فرزندان این خاک را، تبعیدی هایی که به جرم ناکرده، مزید بر سختی زندان، تبعید و دوری از خانواده را تحمل می کنند، یادمان نرود مجید دری ها و حامد روحی نژادها را یادمان نرود زندانیانی که سالیان دراز است کسی خبری ازآنها ندارد و در غربت روز را به شب و شب را به روز می رسانند.

یادمان نرود و به یاد همه آنها در این یلدای میلاد ضیا با همه آنان همدل شویم

كمپين دفاع از زندانياني سياسي تبعيدي

کمیته گزارشگران حقوق بشر

شورای دفاع از حق تحصیل

جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی

ممانعت نیروهای امنیتی از برگزاری عزاداری توسط دراویش

ممانعت نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم تاسوعا توسط دراویش گنابادی در بروجرد

جمعی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی به رسم سنت ، مراسم تاسوعا را با برافروختن شمع در محل حسینیه تخریب شده بروجرد برگزار کردند که این امر ممانعت مأمورین امنیتی از ادامه مراسم و عدم برگزاری آن در روز عاشورا را در پی داشت .
به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور ؛ این اقدام دراویش در حالی صورت گرفت که اداره اطلاعات بروجرد از روز قبل از تاسوعا با احضار چند تن از دراویش بروجرد ، خواستار عدم حضور آنها در محل حسینيه تخریب شده این شهرستان شده بود .
براساس اين گزارش ؛ شماری از مردم بروجرد درجریان برگزاری مراسم عزاداری تاسوعای حسینی ، انزجار خود را از تخريب حسینیه دراویش گنابادی در این شهر ابراز کردند .
يادآور می شود حسینیه دراویش نعمت اللهی گنابادی شهرستان بروجرد ،در آبانماه سال 86 با پشتیبانی نیروهای امنیتی و انتظامی به دست برخی عوامل افراطی و تندرو در آتش سوخت و سرانجام توسط لودرهای دولتی تخریب شد .

بازداشت پدر یكی از نوكیشان مسیحی در كرج

خبرگزاری هرانا - "هاشم كریمی" پدر "حسین كریمی" از نوكیشان مسیحی توسط ماموران لباش شخصی در خانه خود بازداشت شد.

بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران(هرانا)، ماموران امنیتی در روز دوشنبه ۱۵ آذرماه ۱۳۸۹ با ورود به خانه آقای "هاشم كریمی" در كرج ضمن تفتیش و بازرسی كامل خانه نامبرده را بدون هیچ توضیحی بازداشت و وی را به مكان نامعلومی انتقال دادند.

به گزارش " محبت نیوز" ماموران پس از ورود به خانه گویا قصد بازداشت فرزند ایشان حسین كریمی از نوكیشان مسیحی را داشتند و هنگامی كه موفق به یافتن وی نشده و متوجه شدند حسین از كشور خارج شده است پدر 63 ساله ایشان را بازداشت نمودند.

پس از بازداشت نامبرده همسر و فرزندان وی جهت اطلاع از وضعیت سلامت و محل نگهداری ایشان با مراجعه به اداره اطلاعات و سازمانهای مربوطه تاكنون موفق نشدند اطلاعاتی در این مورد كسب نمایند و مسئولین در این خصوص حاضر به جوابگویی نبوده و همچنان اطلاعی از وضعیت ایشان تا كنون در دسترس نیست.

حسین کریمی در گفتگو با گزارشگر هرانا دستگیری پدر خود را نوعی گروگانگیری دانسته تا از این طریق ضمن فشار بر ایشان وی را مجبور سازند به ایران بازگردد و خود را به نیروهای امنیتی معرفی كند.

به گزارش محبت نیوز، در روز ۹ آذر ماه ۱۳۸۹ درست ۶ روز پیش از بازداشت پدر ایشان ماموران امنیتی كرج با اطلاع از محل یك كلیسای خانگی كه وی سرپرستی آنجا را برعهده داشت ضمن هجوم به آنجا و بازداشت یكی از ساكنان آن كلیه وسیله از قبیل كتاب مقدس ، ارگ، جزوات مسیحی و یكدستگاه كامپیوتر را ضبط و با خود بردند .

این شهروند نوكیش مسیحی افزود: پس از این حادثه و با خبر شدن از هجوم ماموران به كلیسای خانگی كه سرپرستی آن را عهده دار بود و همچنین نظر به اینكه ایشان پرونده ایی با حكم دادگاه در وزارت اطلاعات داشت اقدام به خروج از كشور نمود.

لازم به ذكر است "حسین كریمی" از نوكیشان مسیحی ساكن كرج تا كنون بدفعات بخاطر اعتقاد و باورهای مسیحی خود بازداشت شده است . وی یكبار در تاریخ ۲۶ آبانماه ۱۳۸۷ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از انگشت نگاری و اخذ تعهد مبنی بر عدم فعالیت های مسیحی پس از چهار روز آزاد شد.

همچنین در نوبت دیگر در مورخه ۱۱ بهمن همان سال نیز بار دیگر بازداشت شد كه در نهایت به اتهام عضویت در كلیساهای خانگی ، بشارت انجیل ، برپایی جلسات كلیسایی درخانه ، در مورخه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۸۷ در دادگاه انقلاب اسلامی شعبه ۱۹ دادیاری كرج ایشان به دو سال حبس تعلیقی محكوم گردید.

بر این اساس بازداشت هاشم كریمی پدر حسین كریمی به منزله فشار بر این پدر سالخورده و خانواده وی می باشد تا از این طریق فرزند ایشان "حسین كریمی" را كه در حال حاضر در خارج از كشور بسر می برد وادار كنند تا به كشور بازگردد.

مادر یکی از جانباختگان به دادستانی انقلاب احضار شد

خبرگزاری هرانا - مادر اشکان سهرابی یکی از جان باختگان اعتراضات سال گذشته به دادستانی انقلاب فراخوانده شده و برای وی احضاریه ای در رابطه با معرفی خود به دادستانی ارسال گردیده است.

به گزارش كانون حمايت ازخانواده هاي جان باختگان وبازداشتي ها ، حاکمیت بدنبال ایجاد فضای رعب و وحشت در بین خانواده های جانباختگان می باشد.

در همین راستا، مهدی رمضانی، پدر شهید رامین رمضانی نیز، از روز یکشنبه ۱۴ آذر در مراسم یادبودی که به مناسبت تولد امیر ارشد تاجمیر برگزار گردیده بود ،به همراه تعداد دیگری از مادران جانباختگان و خانواده های آنان بازداشت گردید.

تعدادی از نفرات بازداشت شده در این مراسم آزاد گردیدند و خانمها حکیمه شکری و ندا مستقیمی و آقای مهدی رمضانی تا کنون در اوین بازداشت می باشند و خانواده های آنان از وضعیت آنان مطلع نیستند.

گفتنی است روز گذشته (عاشورا)، ماموران امنیتی مانع برگزاری مراسم بزرگداشت جانباختگان عاشورای سال گذشته گردیدند و با اهانت و خشونت، خانواده های جانباختگان و تجمع کنندگانی که برای سوگ جانباختگان در بهشت زهرای تهران حضور داشتند را متفرق ساختند.

آخرین وضعیت زندانی کرد رضا شریفی بوکانی

خبرگزاری هرانا – رضا شریفی بوکانی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج که به اتهام ارتباط و همکاری با یکی از احزاب کردی در اردیبهشت ماه سال جاری در تهران بازداشت شده بود جهت اخذ آخرین دفاعیات احضار شد.

بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران(هرانا)، شعبه 7 بازپرسی دادگاه انقلاب شهریار در طی هفته جاری با این زندانی در زندان رجایی شهر برای اخذ آخرین دفاعیات ملاقات داشته است این در حالی است که این زندانی پیشتر از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی احضار و محاکمه شده است. بازپرس پرونده بدون توضیحی در خصوص محتوای پرونده این زندانی در دادگاه انقلاب شهریار به وی اعلام داشته است که شما پرونده دیگری در تهران دارید که مربوط به ما نیست.

دادستانی تهران تا کنون از تبدیل قرار بازداشت وی به قرار وثیقه ممانعت به عمل آورده است و از سویی محاکمه این زندانی در دو پرونده جداگانه از نکات مبهمی است که دستگاه قضایی تا کنون پاسخ مشخصی به آن نداده است.

رضا شریفی بوکانی که به اتهام ارتباط با همکاری با یک حزی کردی بازداشت شده است به دلیل عضویت همزمان در سپاه پاسداران با اتهام جاسوسی نیز مواجه شده است وی هم اکنون بیش از هفت ماه است که در بازداشت موقت بسر می برد و حکمی از سوی دستگاه قضایی برای وی صادر نشده است.

این همه در حالی است که وی در زندان از بیماری های متعددی رنج می برد و می بایست در بیمارستان در خارج از زندان مورد درمان قرار گیرد هم چنین او از جمله افرادی است که اخیرات در پی شیوع یک ویروس ناشناخته در زندان، بدان مبتلا شده است.

مسئولین بهداری زندان که از امکانات بسیار محدودی برخوردار است از درمان جدی بیماری وی سرباز میزنند و این امر موجب تشدید بیماری وی و وخیم تر شدن وضعیت جسمی ایشان گشته است.

قاضی گفت: حتما طناب اعدام را به گردنت می‌اندازم

خبرگزاری هرانا - حبیب الله گلپری پور زندانی سیاسی محکوم به اعدام در نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی ضمن شرح شکنجه های جسمی و روحی خود در طول دوران بازداشت در پایان خطاب به رهبری می نویسد" اگر شما به مشکل بنده نرسیدید در مرحله بعد که از حمایت و نظارت شما ناامید شدم مجبور خواهم شد صدای عدالتخواهی خویش را به گوش سازمانها و ارگانهای بین‌المللی برسانم و شکایت‌نامه‌ای به دبیر کل سازمان ملل متحد ،شورای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، دادگاه عالی لاهه ، سازمان دفاع از حقوق زندانیان سیاسی سازمان ملل متحد و هر ارگان و یا شخص حقوقی و بین‌الملی که در گیر مسائل حقوق بشری هستند مینویسم."

متن این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:

خدمت رهبر جمهوری اسلامی ایران آیت‌الله خامنه‌ای
با عرض سلام .
این جانب زندانی حبیب‌الله گلپری پور که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی توسط شعبه یک دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به اعدام محکوم شده‌ام که همین کیفرخواست اعدام نیز در یکی از شعبه‌های دیوان عالی کشور به تائید رسیده است .
با توجه به اینکه بنده به عنوان یک شهروند ایرانی در مراحل دستگیری و بازجوئی ودادگاهی خویش شاهد پایمال شدن حقوق اولیه‌ام شده‌ام و تا به حال نیز دستگاههای مربوطه در این امر به اجحافهایی که در پرونده بنده شده معترض که نشده‌اند هیچ, بلکه هیچ اقدامی در جهت اصلاح اشتباهات فاحش خویش نکرده‌اند.
بلکه مصرانه در پی اجرای ناعدالتی و نادیده گرفته شدن تظلم وارده بر بنده هستند به همین سبب بنده مجبور شدم به خاطر چندین دلیل که بیان می‌کنم به شما که به عنوان فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی ایران هستید نامه ای نوشته و آن جناب را مطلع سازم و شکایت خویش را از ارگانهای سپاه پاسداران مهاباد ،اداره اطلاعات سنندج و ارومیه به شما می‌کنم و انتظار رسیدگی و پیگیری دارم.
اولا شما به عنوان رهبر جامعه بایستی از مسائل اتفاق افتاده در سایر ارگانها مطلع شوید و اگر خلافی و ظلمی در حق کسی می‌گردد جلوگیری نمائید.
ثانیا شما به عنوان رهبر معنوی جامعه مسئولیت شرعی دارید که به فریاد دادخواهی تمامی افرادی که شهروندی جمهوری اسلامی ایران را دارند برسید و در فردای قیامت اشتباهات زیر مجموعه‌های تحت الامر شما باعث تاوان پس دادن شما نباشد.
ثالثا چون شما فرمانده کل قوا هستید می‌توانید در مقابل قانون شکنی ارگانهای تحت‌الامرتان از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، وزارت اطلاعات و دستگاه قضائی توضیحات لازم را از آنها خواسته و همچنین اگر تخلفی صورت بگیرد می‌توانید خاطیان را مجازات کنید و این خود باعث اصلاح آن نهادها می‌گردد.
به شاهد امر در شرایط کنونی جامعه و به خصوص شرایط حاکم بر استان آذربایجان‌غربی که هم سپاه پاسداران و هم اداره اطلاعات فراتر از وظایف و اختیاراتشان عمل می‌کنند و هم دستگاه قضائی استان که به صورت سلیقه‌ای عمل می‌کند، فقط شما می‌توانید با دستورات و راهنمائی‌ها و نظارت خویش به نواقص ذکر شده رسیدگی و باعث کاهش رواج ظلم در ارگانهای این استان شوید. بعد از ذکر دلایلی که چرا به شما نامه نوشته‌ام ،اکنون با دلایلی که استناد به خود قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و قوانین آئین دادرسی کیفری دارد عمق ظلمی را که به بنده شده است تا حدودی برایتان معلوم می‌سازم .
حالا برای روشن شدن مطالب نخست شرح مختصری از دستگیری و نحوه بازجوئی‌هایم در پنج ماه بازداشتم در سپاه پاسداران و اداره اطلاعات را برایتان می‌نویسم.
این جانب حبیب‌الله گلپری پور فرزند ناصر به شماره شناسنامه ٢٦٦٤ که در مورخ٤. ٧ . ٨٨ .در شهرستان مهاباد به اتهام اقدام علیه امنیت ملی توسط نیروهای سپاه پاسداران مهاباد دستگیر شدم . بنده جمعا ٥ ماه در بازداشت نیروهای سپاه پاسداران مهاباد و المهدی ارومیه و اداره اطلاعات سنندج و ارومیه بودم و در طول این ٥ ماه تحت شکنجه‌های فیزیکی و روحی زیر قرار گرفتم.

- شکستن دست راست توسط باجویان سپاه پاسداران مهاباد
- شکستن پای راست توسط بازجویان سپاه پاسداران مهاباد
- ضرب و شتم به مدت چندین ساعت در هر روز توسط بازجویان سپاه پاسداران مهاباد
- آویزان کردن از ناحیه دست و پاهایم به مدت چندین ساعت و حتی یک مرتبه به مدت ٢ روز توسط بازجویان سپاه پاسداران مهاباد.
- استفاده از شوک برقی برای شوک دادن به اعضای بدنم ،حتی اندامهای تناسلیم به دفعات توسط بازجویان سپاه پاسداران مهاباد.
- ترک خوردگی و خون ریزی پوست دست و پاها در اثر ضربات شلاق و هم وارد کردن جریان برق به بدنم توسط بازجویان سپاه پاسداران مهاباد .
- کتک زدن با میله آهنی به مدت یک هفته توسط بازجویان اداره اطلاعات سنندج.
- نشان دادن افراد شکنجه شده برای تضعیف اعصاب و روان و ایجاد فشار روحی و روانی توسط نیروهای اطلاعات سنندج.
- دستگیری اعضای خانواده‌ام و تهدید من و آنها برای اقرار به حرفهای دروغین و ساختگی بازجویان توسط بازجویان اداره اطلاعات سنندج.
- تهدید به مرگ به دفعات توسط بازجویان اداره اطلاعات سنندج.
- ایجاد صداهای گوش خراش توسط بلندگوهای بازداشتگاه و ایجاد فشار عصبی فوق تحمل برای اعمال شکنجه روحی و روانی توسط بازجویان اداره اطلاعات سنندج.
- فحاشیهای رکیک و ناموسی حتی توسط زندانبانان بازداشتگاه توسط اداره اطلاعات سنندج.
- در نقل و انتقالات متعدد به سپاه المهدی ارومیه و اداره اطلاعات سنندج که از سوی سپاه پاسداران مهاباد صورت میگرفت ،در بین راه‌ متحمل مشت و لگدهای ماموران بدرقه‌ام و ایجاد جو ناامن روحی در حین انتقالات توسط مامواران بدرقه سپاه پاسداران مهاباد.

خلاصه 5 ماه در ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی فوق الذکر که شکنجه‌های فیزیکی جسمی و روحی شدید وغیر قابل تحمل بر من وارد شد به زندان شهرستان مهاباد منتقل گردیدم و بعد با حضور در یک جلسه چند دقیقه‌ای در شعبه بازپرسی دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد که آقای شیخ لو بازپرسی را انجام داد ،فقط ایشان اسم و فامیل من را پرسید و بعد دستور انگشت زدن به کاغذی را داد و بنده با این توصیف بازپرسیم تمام شد.
در جلسه دادگاهیم که در شعبه یک دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به ریاست قاضی خدادادی انجام گرفت ،قبل از اینکه قاضی اسم و فامیل مرا پرسیده و شروع به طرح سوالی بکند ،بلادرنگ به بنده گفت، چرا با ماموران همکاری نکرده‌ای، اگر بالاتر از اعدام هم حکمی بود به شما می‌دادم . حتما طناب اعدام را به گردنت می‌اندازم و بعد گفت دادگاهی شما تمام شد.
در آن اولین و آخرین جلسه دادگاهیم فقط قاضی خدادی لایحه دفاعیه‌ای که وکیلم نوشته بود را گرفت و دادگاه را مختومه اعلام نمود. دادگاه نمایشی و چند دقیقه‌ای نیز این‌چنین گذشت .
خلاصه هفته بعد از دادگاهیم مرا به دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد برده و شخصی مجهول الهویت که حتی نفهیدم چه سمت حقوقی دارد مطلبی را به طور شفاهی خواند و گفت این هم حکم و رای صادره شماست ،که تقریبا مضامین آن ابلاغیه شفاهی این چنین بود. جناب آقای حبیب‌الله گلپری پور فرزند ناصر شما به علت اقدام علیه امنیت ملی و فعالیت موثر،به عنوان محارب و مفسد فی الارض شناخته شده و به اعدام محکوم میگردی .وکیل بنده نیز بعدآ به حکم صادره اعتراض نموده که جواب اعتراض بعد از تقریبا ٣ ماه باز به طور شفاهی برایم ابلاغ شد و آن نیز حکایت از تائید رای اولیه در یکی از شعبات دیوان عالی کشور بود .
در این میان تعجب‌آورتر آنکه بنده که مدتی نیز به خاطر همین اتهام در اداره اطلاعات سنندج مورد بازجوئی و شکنجه‌های شدید فیزیکی و روحی قرار گرفته بودم ، دادگاه انقلاب اسلامی سنندج با نیابتی که به شعبه نیابت دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد فرستاده بود از من در آن شعبه نیابت مهاباد نیز دوباره بازپرسی به عمل آمد و بعد از مدتی حکمی بسیار جالب برایم ابلاغ شد که دادگاه انقلاب اسلامی سنندج مرا به خاطر همین اتهام و اتهام علیه امنیت ملی با وثیقه‌ای ١٠ میلیون تومانی آزاد کرده بود.
حال فکر نمیکنم در هیچ کجای دنیا و حتی کشور ایران دستگاه قضائی این چنین شاهکاری داشته‌اند که فردی در دو شهر متفاوت به خاطر یک اتهام مورد بازجوئی قرار بگیرد و آن فرد به خاطر یک اتهام اتفاق افتاده به دو کیفر محکوم شده باشد ،که در یک دادگاه انقلاب اسلامی در شهر مهاباد به همان اتهام اعدام داده شود و در شهر دیگری یعنی سنندج ،دادگاه انقلاب اسلامی سنندج به همان اتهام قرار آزادی با وثیقه ١٠ میلیونی صادر کرده باشد.
خلاصه این را نیز باید جزو هشتمین عجایب دنیا در کتاب رکوردهای آن ثبت کنیم.
و یا به خاطر این پرکاری و دقت دستگاههای امنیتی و هم دستگاه قضائی کشور آنها را تشویق کنیم.
خلاصه با بیان مختصر و مفید ماوقع اکنون شروع می‌کنیم به اعلام دلایل تضاد حکم صادره با اصل قانون اساسی کشور و قوانین آئین دادرسی کشور که دلایل بنده از این قرار است.

هیچ کس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم و یا ترتیبی که قانون معین میکند و در صورت بازداشت موضوع اتهام باید ذکر و دلایل بلافاصله کتبا به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت ٢٤ ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالح قضائی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.
خوب این متن کامل اصل ٣٢ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. حال شما به من بگوئید چرا به هنگام دستگیری فقط اتهاماتی آنهم به طور شفاهی به بنده گفته و هم ٥ ماه در پیچ و خم بازداشتگاهها و ارگانهای اطلاعاتی مورد شکنجه قرار گرفتم و در ضمن آقایان مقدمات محاکمه را در اسرع وقت فراهم کردند ، یک سال بعد البته خواستند به قانون عمل کنند. در بازپرسی صحبت نکردم و در مرحله دادگاهی قاضی گفت اگر بالاتر از اعدام حکمی بود برایت صادر میکردم. اولین سخن خوب حتما ایشان هم به خاطر همین موضوع در اسرع وقت می‌خواستند دادگاه بدون شنیدن دفاعیان بنده در عرض حدود پنج دقیقه تمام کرده و سریعا حکم به اعدام من بدهند.

اصل برائت است. هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالحه ثابت گردد و خوب این هم متن کامل اصل ٣٨ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است . ولی موضوعی که برایم جالب است و جای سوال این است که در پاراگراف آخر گفته شده ، جرم او در دادگاه صالحه ثابت گردد . ولی نمیدانم بگویم خوشبختانه و یا متاسفانه، نه جرم بنده در دادگاه صالح که حتی در بازداشتگاههای ارگانهای مذکور در حد فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی موثر علیه نظام ثابت گردید، نه فعالیتهای نظامی و موثر و یا هر اقدام دیگر مسلحانه و من نمیدانم چرا حکم اعدام و جرم محارب به بنده داده و زدند.

بنده از همان روز اول که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مهاباد دستگیرشدم و انتقالهای متعدد به بازداشگاههای المهدی ،سپاه پاسداران ارومیه ،اداره اطلاعات سنندج و اداره اطلاعات ارومیه که چند ماهی طول کشید مورد شکنجه‌های شدید فیزیکی و روحی روانی قرار گرفتم ،حال آنکه با توجه به اصل ٣٨ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آیا مراکز اطلاعاتی و امنیتی ذکر شده حق داشتند بنده را تحت انواع و اقسام شکنجه‌های جسمی و روحی و روانی فوق قرار دهند.

باتوجه به حکم صادره، استناد قاضی به دلایل و اقناعات سپاه بوده و بر این اساس اتهام محارب بر بنده زده شده است .حال آنکه باید به قاضی دادگاه و هم دیوان عالی کشور این ماده قانون آئین دادرسی کیفری را بنده متذکر گردم که اتهام محارب تنها از طریق
الف : یک بار اقرار متهم با شرط انکه اقرار کننده بالغ عاقل و بوده و اقرار وی با قصد و اختیار باشد.
ب: با شهادت فقط دو مرد عادل حکم. با بررسی پرونده بنده می‌بینند که نه اقراری از سوی بنده بوده و نه شاهدی. خوب آیا جای سوال این نیست که آقایان چگونه حکم بر محارب بودن من داده‌اند. بنا بر این بنده معتقدم که برخورد ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی با بنده خارج از چهارچوب مجموعه قوانین اساسی جمهوری اسلامی ایران بوده است. ایران به ٣ معاهده بین‌المللی مهم حقوق بشری ملحق شده است ،که مهمترین آن اعلامیه جهانی حقوق بشر میباشد و رعایت حقوق بشر در چهارچوب قوانین اساسی جمهوری اسلامی ایران پیش بینی شده است.
اصل 32 دستگیری را با حکم و ترتیب قانون مقرر داشته و حداکثر مدت 24 ساعت مهلت جهت تشکیل پرونده و ارجاع به مراجع صالحه قضائی است . در حالی که بنده در تاریخ 88.7.4 دستگیر و در مورخ 88.12.17 یعنی به مدت 5 ماه بعد از دستگیری در شعبه بازپرسی حاضر شدام، یعنی بنده به مدت 5 ماه به طور غیر قانونی در اختیار ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی و سپاه پاسداران بوده‌ام در طول این 5 ماه بر خلاف اصل 38 قانون اساسی تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفته‌ام .

اصل 168 می‌گوید که رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیئت منصفه در دادگستری صورت می‌گیرد. حال پرونده‌ای که برای بنده ردیف و آماده شده است سیاسی است و اگر مطالب بنده را خوانده باشید می‌بینید که بنده در یک جلسه بازپرسی مذکور و در جلسه دادگاهی خویش به جز خود ،قاضی و وکیل ،هیئت منصفه‌ای ندیم ، بلکه قاضی در بدو سخن با این مطلب که اگر بالاتر از اعدام حکمی بود برایت صادر میکردم به بنده اعلام کرد که روزهای قبل از دادگاهی حکم را صادر فرموده بودند، و احضار بنده و صرف2 الی 3 دقیقه مثلا برای برپائی دادگاه، حرکتی نمایشی بود ،بسا که متاسفانه نمایشی تراژیک از آب درآمد.

هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر ، بازداشت ،زندانی و یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است، خوب این هم اصل 39 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ولی متاسفانه به طوری که در شرح ماوقع دستگیری و ایام بازداشت و شکنجه که اشاره کردم ،هتک حرمت توسط زندان‌بانها هم صورت می‌گرفت.
حال نمی‌دانم این ممنوعیت و مجازات علاوه بر آقایان بازجویان سپاه پاسداران و اطلاعات شامل حال زندان‌بانهای ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی نیز می‌شود و یا نه .

طبق اصل 57 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هر سه قوه مستقل از یکدیگرند.
ولی باز بنده شاهد بودم که در پرونده قضائی ،دادگاه که خود یکی از زیرمجموعه‌های دستگاه مستقل قضائی کشور است، به جای آنکه مستندات خود ، و سوالات متعدد و حتی جلسات متعدد رسیدگی به موضوع ،یعنی اتهام مربوطه را در دستور کار خویش قرار دهد، به تمامی پرونده سازیهای دستگاههای مجهول امنیتی و اطلاعاتی استناد کرد.
و بنا به گفته قاضی، چون با ماموران همکاری نکرده‌ام پس سنگین‌ترین حکم را صادر می‌کنند، آیا میتوان به مستقل بودن این قاضی اذعان کرد؟
در حالی که قاضی هر آنچه ارگانهای مذبورنوشته بودند پذیرفته ،و با عدم توجه به استقلال شغلی خویش و یا به هر علت دیگری که برایم معلوم و بارز نیست یک‌طرفه قضاوت کرد.

در مورد بازجوئی سپاه پاسداران مهاباد و المهدی ارومیه و اداره اطلاعات سنندج و ارومیه آیا مگر جز این نیست که این ارگانها طبق قوانین کیفری دستگاه قضائی، جزو ضابطین دادگستری محسوب میشوند ، حال با توجه به این قانون ماده 15 آئین دادرسی کیفری ، مگر تحت نظارت و تعلیمات مقام قضائی در کشف جرم و بازجوئی مقدماتی به دلایل جرم اقدام نمی‌کنند؟
پس در این میان آیا تمامی آن شکنجه‌های فیزیکی و روحی که در جریان بازجوئیها صورت گرفته به دستور قاضی‌های دستگاه قضائی بوده؟ یا آقایان بازجوها اقدام سرخود و غیرقانونی نموده‌اند؟ که اگر قاضی یا مقام قضائی شهرستان مهاباد، سنندج و ارومیه دستورقضائی مبنی بر اعمال شکنجه را داده‌اند باید توسط دادگاه عالی انتظامات قضات به تخلفات ایشان رسیدگی شود. و یا نه اگر بازجویان سپاه پاسداران و اداره اطلاعات به عنوان ضابطین قضائی تحت‌الامردستگاه قضائی خودسرانه و فقط با تشخیص و تصمیم شخصی ، سازمانی و غیر قانونی خودشان اقدام به شکنجه فیزیکی و روحی 5 ماهه بنده کرده‌اند، از تمامی ایشان که مسئولیت بازجوئی این پرونده را داشته‌اند شاکی بوده و تقاضا دارم که به جریان تک تک ایشان در یک دادگاه صالحه رسیدگی شود.

یکی از موارد استثنائی تشکیل پرونده برایم در مورد همین اتهام اقدام علیه امنیت ملی و فعالیت فرهنگی موثر علیه نظام در دو شهرستان متفاوت یعنی دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد و هم سنندج به حالت جالبتر ،صدور دو رای متفاوت و مغایر اولیه دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد که رای بر اعدام بنده صادر فرموده بودند و دومی یعنی رای دادگاه انقلاب اسلامی سنندج مبنی بر صدور قرار وثیقه ١٠ میلیون تومانی ، حال کسی نیست که از هر دو دادگاه محترم سوال کند که چرا
اولا، برای یک شخص که یک جرم مرتکب شده دو پرونده در دو شهرستان متفاوت باز شده؟
ثانیا ، چرا برای همان اتهام دادگاه انقلاب مهاباد اعدام و دادگاه انقلاب سنندج وثیقه ١٠ میلیون تومانی صادر می‌کند ، آیا این موضوع در تاریخ دادگاه انقلاب ایران و حتی دنیا سابقه داشته؟ و دیگر آنکه این اشد مجازات دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد نوعی اغراق و حتی نشانگر آن نیست که فضای استان آذربایجان غربی توسط ارگانهای امنیتی بسیار ویژه توصیف شده و دادگاههای مربوطه نیز کاملا عنان کار را به نظریه‌های مثلا کارشناسی ارگانهای مورد بحث می‌دهند؟ و هیچ تلاش ، پرس و جو و حتی شنیدن اظهارات متهم را برای صدور رای به کار نمی‌برند.
آیا این است استقلال و عدالت قاضی؟

موضوع بسیار مهم دیگر آنکه بازپرس و قاضی هیچکدام تحقیق از بنده در موارد اتهامی اصلا به عمل نیاورده‌اند. به طوری که می‌دانیم طبق آئین دادرسی کیفری ابتدا قاضی هویت و مشخصات متهم و همچنین آدرس او را دقیقا سوال نموده و سپس موضوع اتهام و دلایل آن را به صورت صریح به متهم تفهیم می‌کند و آنگاه شروع به تحقیق می‌نماید.و سوالات باید مفید و روشن باشد . سوالات تلقینی یا اغفال یا اکراه یا اجبار متهم ممنوع است . چنانچه‌ متهم از دادن پاسخ امتناع نماید امتناع او در صورت جلسه قید میشود . حال کدامین مورد در مراحل پازپرسی و دادگاهی من اجرا شده؟ هیچکدام.
و دردآور انکه قاضی با جمله چرا با ماموران همکاری نکرده‌ای، اگر بالاتر از اعدام حکمی بود برایت صادر می‌کردم، در حقیقت خواستند به کدامین وظیفه خویش عمل کنند . و این سخنان قاضی مگر جز این را آشکار می‌سازد که از مقام خویش سوء استفاده کرده و قصاص قبل از جنایت نموده ؟
و آیا با چنین قضاتی ادعای آن را داریم که دستگاه قضائی طلایه‌دار عدالت‌خواهی است؟
طبق قوانین آئین دادرسی کیفری پس از انتشار رای باید در دادنامه صادره نکات زیر را رعایت کند.
الف : شماره دادنامه با ذکر تاریخ و شماره پرونده ب : مشخصات دادگاه رسیدگی کننده و قاضی آن ج: مشخصات طرفین دعوی د: دلایل و مستندات رای ه: ماهیت رای و قانونی که رای مستند به آن می‌باشد و همچنین رای دادگاه پس از امضای دادنامه در دفتر مخصوص دادگاه ثبت شود و رونوشت رای به طرفین دعوی داده شود.
حال بنده با توجه به قوانین کیفری خود دستگاه قضا، از آن مقام محترم می‌پرسم چرا دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد پس از بیش از یک سال سپری شدن از صدور رای اولیه و همچنین چندین ماه پس تائید رای اولیه از سوی دیوان عالی کشورهیچ رونوشتی از هیچکدام ،یعنی نه رای بدوی و نه رای نهائی به بنده و وکلایم نداده‌اند؟
آیا این حق وکلای بنده نیست که لااقل یک رونوشت از حکمی که برایم انشا کرده‌اند را داشته باشم ، تا واقعا بخوانم قاضی محترم در آن دادنامه با استناد به کدام دلایل و مستندات متقن و محرز رای به محارب و مفسد فی‌الارض بودن من داده است ؟
آیا این تقاضای بسیار سنگینی است؟
و این ابلاغ نکردن کتبی رونوشت رای‌های صادره علیه من آیا خود بی قانونی نیست؟ آیا مجازاتی در بر ندارد؟ حداقل رونوشت دادنامه را به من ندادند تا با استناد به نوشته‌های موجود در آن اعتراضیه صحیحی بنویسم . این اعمال واقعا به چه منظور انجام می‌گیرد؟

آیا خود کسانی که باید الگوی رعایت قوانین باشد این چنین بی قانونی کنند فردا بنده از بازجویانم چه انتظاری خواهم داشت ؟ مطمئنا با این چنین منطقی که قضات دارند هیچ موقع به عدالت واقعی نخواهیم رسید .چون مرجعی که باید مامن امید و عدل و قسط باشد و جلو هرگونه پیشداوری و ظلم و جور را بگیرد خود به این مسائل آمیزه‌ شده و دامن میزند.
در آخر این جانب درد دل و وضعیت پیش آمده را برایتان نگاشتم تا دستور تشکیل دادگاهی علنی ، صالح و مستقل را برای رسیدگی به پرونده بنده صادر فرمائید.
اگر شما به مشکل بنده نرسیدید در مرحله بعد که از حمایت و نظارت شما ناامید شدم مجبور خواهم شد صدای عدالتخواهی خویش را به گوش سازمانها و ارگانهای بین‌المللی برسانم و شکایت‌نامه‌ای به دبیر کل سازمان ملل متحد ،شورای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، دادگاه عالی لاهه ، سازمان دفاع از حقوق زندانیان سیاسی سازمان ملل متحد و هر ارگان و یا شخص حقوقی و بین‌الملی که در گیر مسائل حقوق بشری هستند مینویسم.
کمترین اثر این کار این خواهد بود که اقلا وجدانم آرام گیرد و روزی که از سوی دستگاه‌های مذبور به قتل رسیدم دچار عذاب وجدان نشوم .
به امید روزی که مسئولان جمهوری اسلامی ایران حداقل در حق شهروندان این مرز و بوم کمترین حقوقی را که در قانون اساسی کشور نوشته شده اجرا نمایند، و هیچگاه خود را بالاتر از قانون نپندارند و در هر مقام و پستی که داشته‌ باشند خویش را تابع قانون نوشته شده خودشان بدانند.

حبیب‌الله گلپری‌پور
زندانی سیاسی زندان مرکزی ارومیه بند

من فرزند ایرانم, من از خاک شیرانم, من عاشق ایرانم


شبنم سهرابی، مادر۳۴ ساله، شهید روز عاشورا، پس از زیر گرفته شدن توسط ماشین نیروی انتظامی ـ


سالروز درگذشت مولانا

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان:

مولانا جلال الدين محمد صوفي بزرگ و صاحب مثنوي 17 دسامبر سال 1273 ميلادي در قونيه (تركيه امروز) درگذشت و هر سال به اين مناسبت مراسمي در كنار مزار او بر پا مي شود كه يك هفته به طول مي انجامد.

مولانا جل𦞤 الدين محمد متخلّص به مولوي که بيش از 26 هزار شعر عرفاني سروده است بسال 586 هجري خورشيدي (سی ام سپتامبر 1207 ميلادي = هشتم مهرماه) در بلخ خراسان يكي از مراكز بزرگ فرهنگ و ادبيات فارسي و تمدن ايراني به دنيا آمده بود. مثنوي وسعت انديشه و صفاي مولانا را منعكس مي سازد.

براي مولوي در سرودن شعر، اداي مقصود بر زينت هاي لفظي ترجيح داشته است. همه جا بر ضد خودپسندي، غرور، جاه، ظاهردوستي و ريا بوده و تاكيد بر راهنمايي و نجات بشر داشته است.

مولانا از این جهت به رومی معروف است که مدتی و اواخر عمر در قونیه و در آن زمان در قلمرو روم شرقی (دولت قسطنطنیه) زندگی کرد.

از سال 1336 به این سوی مراسم بزرگداشت مولوي منظما در تهران برگزار شده است. مراسم سال 1336 که هشتم آبان این سال (30اکتبر 1957) برگزارشده بود بسیار باشکوه توصیف شده است

°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°

فرستنده ».ش.

گوشه ای از جنایات اعراب در ایران

این ایمیل را بخوانید شاید چشمهایتان را باز کند و یا اینکه هنوز هم اگر کسی به این واقعیتهای تلخ تاریخی میهنمان اشاره کند او را بی دین مینامید و میگویید به اعتقادات مردم نباید توهین کرد این جنایات بیش از هزاروچهار صد سال است که همه روزه در میهن من و تو ایرانی اتفاق میافتد وتو از همین دشمنان قسم خورده ایران و ایرانی انتظار معجزه داری و از مردگان انها میخواهی که حاجات تو را بر اورده کنند و هر ساله میلیونها تومان و دلار به پای انها میریزیدشما را به ایران قسم کمی بیشتر فکر کنید


اسلام چه كرد با ايران

در سال ۶۳۶ میلادی اعراب مسلمان به ایران حمله کردند. بسیاری از ما از جنایت اعراب کم و بیش شنیده ایم. کیست نداند تازیان با ما چه کردند .اما از اسناد و جزئیات این وقایع بی‌ خبریم. این فقر آگاهی‌ تا آنجا پیش رفته است که متاسفانه عده‌ای نیز بر این گمان هستند که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند!!! به همین دلیل بر آن شدم که به بخشی از آن اشاره ‌کنم .
اسناد جنایات اعراب در ده‌ها کتاب معتبر بیان شده است که آن را غیر قابل انکار می‌کند.اعرابِ شبه‌جزیرهٔ عربستان در طی گشودن پیاپی شهرهای ایران قساوتی در خور شهرت تاریخیشان بروز دادند. سوزاندن شهر، آتش زدن کتب، برکندن درختان، کشتار مردان و برده‌ گرفتن زنان و کودکان و فروش آنان در بازارهای عربستان از جمله این جنایت بود. بارها کار بدانجا رسانیدند که مردان اسیر را می کشتند تا جوی خون برانند.

ایرانیان در جنگ جلولاء و جنگ نهاوند از خود مقاومت درخشانی نشان دادند. اعراب مسلمان در این جنگ سفاکی و خشونت بسیار. در این جنگ تعداد فراوانی از زنان و کودکان ایرانی به اسارت رفتند و از اموال و غنیمت ها؛ چندان نصیب اعراب مسلمان گردید که در هیچ کتابی اندازه ی آن ذکر نشده است. عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد: فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند.شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند.
پس از تسلط اعراب نیز ایرانیان هرگز دست از مقاومت در برابر آنان بر نداشتند. درطول سالهای اشغال در همه شهر ها و ولایات ایران؛ اعراب مسلمان با مقاومت های سخت مردم روبرو شدند. در اکثر شهرها؛ پایداری و مقاومت ایرانیان بیرحمانه سرکوب گردید که به موارد ذیل می توان اشاره کرد:
در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه ربیع ابن زیاد ( سردار عرب ) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان ( یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند ) و هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار ( یک میلیون ) درهم به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و کنیز. ( کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷)
در حمله اعراب به ری مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند ؛ بطوریکه مغیره ( سردار عرب ) در این جنگ چشمش را از دست داد . مردم جنگیدند و پایمردی کردند... و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود .( کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵)
در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا ( سردار عرب ) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛ مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه 2011)
در حمله به الیس؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی ایرانیان؛ خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید « چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسیان مغلوب شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ می آوردند و در رود گردن می زدند » مغیره گوید که « بر رود؛ آسیاب ها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند؛ آرد کردند ... کشتگان ( پارسیان ) در الیس هفتاد هزار تن بود.( کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ 123)
در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند ؛ خارها به دست و پای ایشان بنشست ؛ و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خود داری کرده بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶)
در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه (دادرسی ) و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند ... و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور می بردند. (کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب تاریخ رویان؛ صفحه ۶۹ )
در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ی مردم شهر را بجز یک صد نفر ؛ کشتند . (کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303)
در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه « آنروز از وقت صبح تا نماز شام می کشتند و غارت می کردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 282 (
در حمله ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار عرب ( سعید بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پایداری و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸ )
پس از فتح" استخر" (سالهای 28-30 هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم" استخر" را محاصره کنند.مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم " استخر" که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی رفت تا آب گرم به خون ریختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند "چهل هزار کشته " بودند بیرون از مجهولان.(کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه 135-- کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 163)
رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند.(کتاب الفتوح؛ صفحه 215)
مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند.(کتاب تاریخ یعقوبی صفحه 62 -کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه 2116, 2118 - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 178,179)
جنایات اعراب تنها به این شهر‌ها ختم نشده است و اینها تنها گوشه‌ای از تاراج میهنمان به دست تازیان بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت می‌کند. اگر شهر خاصی‌ مورد نظر شما بود خوشحال خواهم شد که روایت آنرا شرح دهم.

در کتاب عقدالفرید چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ -سخنی از خسرو پرویز نقل شده که می گوید: اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند .فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند.از خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند.

برگرفته از:

کتاب تاریخ طبری - محمد بن جریر طبرى – بازگردان ابوالقاسم پاینده- چاپ پنجم 1375 ،ناشر اساطیر
کتاب فارس نامه ابن بلخی, ناشر بنیاد فارس شناسی - چاپ 1374
کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران -تالیف عبدالعظیم رضایی – چاپ دهم 1378
کتاب آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسى (م381) ، بازگردان محمد رضا شفیعى كدكنى، تهران، آگه، چ اول، 1374ش
کتاب ملاحظاتی در تاریخ ایران، علی میرفطروس. آلمان. چاپ اول-1998
کتاب تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. تهران. انتشارات امیرکبیر. چاپ2. جلد2
کتاب اسلام در ایران. ایلیا پاولویچ پطروشفسکی. ترجمه کریم کشاورز.تهران. انتشارات پیام. 1363
کتاب فتوح البلدان، احمد بن یحیی بلاذری / کتاب مروج الذهب ، علی بن حسین مسعودی
کتاب غرر اخبار ملوک الفرس، ابومنصور ثعالبی / کتاب تاریخ بخارا، ابوبکر نرشخی
کتاب مجمل التواریخ و القصص- به تصحیح محمدتقی بهار / کتاب اخبار الطوال، ابوحنیفه دینوری
کتاب عقدالفرید، ابن عبدربة المالك / کتاب تاریخ طبرستان، ابن اسفندیار
کتاب تاریخ سیستان، مولانا شمس‌الدین محمد موالی- محمود بن یوسف اصفهانی
کتاب تاریخ رویان، مولانا اولیاءالله آملی / کتاب تذکره شوشتر، سید عبدالله شوشتری
کتاب تاریخ کامل، علی ابن اثیر / کتاب تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب
کتاب دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین کوب / کتاب الفتوح، ابن اعثم کوفی
کتاب شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی

بالای صفحه

... بیشتر