xalvat@yahoo.com m.ilbeigi@yahoo.fr |
خدايا ! خدايا ! نفرينِ خلايق بر تو باد ! |
در اين سالهایِ سال ( در اين روزانه هایِ روز و در اين شبانه هایِ شب - در اين شبانه ها که به روزانه ها نمی رسند ؛ و يک تاريکیِ سياه تر از ديگری به جایِ آن می نشيند و خلايق هيچانه تر از پيش ) . دلم هرگز از تنگی در نيآمد دلم هرگز از تنگی در نمی آيد که غم از زايشم جوانه زد ريشه دواند بارور شد ( چه خرابانه باروری ای ! )
خدايا ! خدايا ! لعنت بر تو که جهان را اينچنين بر مدارِ ظلم آفريدی ! خدايا ! خدايا ! تمام نفرين هایِ عالم بر تو باد که جهان را اينچنين برایِ کم کسان آفريدی ! خدايا ! خدايا ! تفی برتو که جهان را به کفرِ خود آغشتی ! ( کفر نه آنست که « دين پخش کنانت » می گويند ؛ کفر تنها توئی کفر تنها اعتقاد به وجودِ توست ) و جهانی اينچنين کفرآلود به يکباره به يکباره به يکباره ويران باد !
شبانه روزانه هايم را کی ؟ کی ؟ روزانه ای خواهد بود ؟ روزانه ای نخواهد بود مگر انکه تو خدايا ! خدايا ! از جهان محو شوی و بميرانی جهانِ دين پخش کننده گانت را !
بدترين آفرينشِ انسان - شايد - بمبِ اتمی و بدترين آفرينشِ تویِ نابه وجود : دين ! آخوند ! کشيش ! خام خام ! ... و ثمرهء تمام ِ اين هرزه دهانان و گند پخش کننده گان : شاهان ! مفت خواران ! خونخواران ! جنگ سازان ! پارو کننده گانِ پول ! 14 مرداد 83 / 4 اوت 04 |