xalvat@yahoo.com m.ilbeigi@yahoo.fr |
يکی گفت : - برويم ! آن ديگری پرسيد : - به کجا ؟ اولی گفت : - به آن خراب شده ! ديگری پرسيد : - به کدام خراب شده ؟ اولی فريادکشان : - به همان خراب شده که می دانی و می شناسی ! آن ديگری ، ديگربار پرسيد : - کجاست آن خراب شده که می دانم و می شناسم ؟ اولی ، اين بار ، عربده کشان : - مملکتت ؛ - وطنت ؛ - زادگاهت ؛ - همانجا که مادران و پدران و اجدادت را به خاک سپاردی ؛ - همانجا که ترا ساخت اينی که هستی ؛ - با کوروش هايت با داريوش هاي با انوشيروان « دادگر » هايت با شاه عباسِ کبيرت با رضا شاهِ کبيرت با « آريامهر » ت با « امام خمينی » ت با خاتمی ت !
آن ديگری ، نه با پرخاش ، که به سادگی گفت : « مملکتم ، وطنم ( زادگاهم را که عوض نمی توان کرد ) آنجاست که از من از فرزندانم از فرزندان ِ ديگران نان را دريغ نکند ( و نمی گويم که بدهد ) آزادی را دريغ نکند مسکن را دريغ نکند تفريح را دريغ نکند بودنم را از من نگيرد . 8 شهريور84 / 30 اوت 05 نظر شما نام: karim ای-ميل: 02:54 11 شهريور 1384 دمت گرام اقای ايل بيگی . عالی بود. خطاب به همه انها که در خارج نشسته کيف دنيا را میکنند ولی رياکارانه دم از خانه پدری و تماميت ارضی میزنند. نام . ای-ميل: 23:51 8 شهريورر 1384
وطن !
غير از آب و نان ، به معني احساس مسئوليت هم هست! |