m.ilbeigi@yahoo.fr 

  

                    

سيد علی صالحی : سفر بخیر مسافر غمگين [برای اعدامی های اصفهان : صالح میرهاشمی، مجید کاظمی شیخ شبانی و سعید یعقوبی کردسفلی بامداد ۲۹ اردیبهشت 1402]

ما سه نفر بودیم

دستهامان بی سایه

سایه هامان بر دیوار

و چشمهامان رو به رد پای پرندگانی

که در اوقات رویاها رفته بودند،

بعد هم اندکی باران آمد

ما دلمان برای خواندن یک ترانهٔ معمولی تنگ شده بود

اما صدای شکستن چیزی شبیه صدای آدمی آمد.

سالها بعد، از مادران مویه نشین شنیدیم

هیچ بهاری آن همه رگبار نابهنگام نباریده بود،

می گویند سال... سال کبوتر بود.

ما دونفر بودیم

یادهامان در خانه

خوابهامان از دریا

و لبهامان تشنه

تنها به نام یکی پیاله از انعکاس نوشانوش،

بعد هم اندکی باران آمد

ما دلمان برای دیدن یک رخساره آشنا تنگ شده بود

اما صدای شکستن چیزی شبیه صدای آدمی آمد.

سالها بعد، از مادران مویه نشین شنیدیم

هیچ بهاری آن همه رگبار نابهنگام نباریده بود،

می گویند سال... سال چاقو بود.

ما یک نفر بودیم.

بعد هم اندکی باران آمد...

 بهار 1402