هرآنچه در اين سايت آمده است و می آيد ( حتی آنهائی که بانطرم کاملا در تضادند ) ، ببرای اطلاع رسانی ست . تنها مسئولِيتِ نوشته های خودم ـ و نه حتی نوشته هایِ فريدون ـ را می پذيرم . تعدادی از مطالب ِ سايت ، لينک به سايت هایِ قديمی "خلوت" می دهند : xalvat.com ; xalvat.org لازمست که آنها را تبديل به xalvat.info کرد . و اگر صفحه ای بازنمي شود ، لطفا ، مطلعم کنيد . ـ ميمالف |
||||||||||||||||||||||||
مجموعه ای از کتابها / نشرياتِ گوناگون /نوشته هائی با ديدگاه هایِ متفاوتِ ديگران ۱و ۲ / فرستاده های ديگران ... ادامه ... ادامه ...ادامه ... ادامه : m.ilbeigi@yahoo.fr dimanche, 29. septembre 2024 |
||||||||||||||||||||||||
م.ايل بيگی: دفاع از زندانيان سياسی صدالبته ، "سمبُل" ساختنِ شان هرگز ! از هر زندانی ِ عقيدتی وسياسی بايد دفاع کرد ، اما هرگز به آنان ـ به صِرف ِ زندانی بودن ِ شان ـ وجه ای بيش از آن که قابلش هستند ، نبايد داد . هر زندانی ِ سياسی آزاديخواه نيست؛ زندانيان ِ سياسی ای هستند که در کله شان دارند آينده ای نکبت بارتر از امروز برايمان فراهم می کنند ـ آنسان که "ديروز" يان کردند .. ادامه نوشته هایِ 1382 |
ما اين حرف مسخرهء عده ای را قبول نداريم كه : بايد تاريخ را از عددِ
صفر شروع كرد . نه ، فقط در يك جمله حرف دراين است كه آن
قهرمانانِ شماره ناپذير ( چه با نام و آوازه ، وچه ناشناس و گمنام ) به
اين منظورشقه شقه نشده اند، تويِ شعله های آتش خاكستر نگرديده اند ،
خنجرنخورده اند ، بزيرِ گيوتين نرفته اند،
وحشيانه ترين شكنجه ها را تحمل نكرده اند ، درمقابل جوخهءآتش قرار
نگرفته اتد تا ديگران در مرگشان نوحه و زاری سر دهند يا به به و چه چه
بگويند.
ادامه
ازنگاهِ
فريدون ايل بيگی / نوشته های سياسی |
|||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||||
"کيانوری گوئی" ها : *چرا خاطرات را نوشتم؟ *حکمِ تاريخ * پيش می رود (مصاحبه با "اکثريت") *حزبِ تودهء ايران و دکتر محمد مصدق. *نکاتی از تاريخِ حزبِ تودهء ايران. * کمونيسم اصلاح شده ، آيندهء شوروی را رقم خواهد زد! *ما نگفتيم هوادارِ جمهوریِ اسلامی هستيم بلکه گفتيم از موضعگيری سياسی ـ اقتصادی حمايت ميکنيم. *نادانی گورباچف را يلتسين با خيانت کامل کرد *حزبِ توده ، بارديگر بزگترين حزبِ ايران خواهد شد. * پيرِ ما چگونه رفت ؟ " کتابخانهء "خلوت"/ حزب توده |
احمد محمدپور: اختراع ایران : از "ایرانیت" به "فارسیبودن" |
نسيم کارون (گردآورنده : يوسف عزيزی بنی طرف) مقدمهای ازگردآورنده بر بازنشر نسیم کارون |
||||||||||||||||||||||
|
چند کتاب و نوشته ازعلی اصغر حاج سید جوادی :
* ارزيابی ارزش ها *بحرانِ ارزش ها * از اعماق * دفترچهء کارپانتیه * در بارهء " پيام انقلابی محمد ابن عبداله ": طلوع انفجار يا پيام و پيام آور
|
علی رمضانی پاچی/ علی اکبر عنايتی :
تاريخِ مازندران
(از آغاز تا جمهوری اسلامی) کتابخانهء "خلوت" / تاريخی / متفرقه
|
پناهندگان لهستانی1942-2024 میلادی؛ واکاوی ورود مهاجران لهستانی به بندر انزلی در آستانه هشتاد دومین سالگرد از اين و آن تارنما 4 |
|||||||||||||||||||||
شماره
هایِ کاملِ دوره های قديم (سالهای 1331ـ 32) و چديد (سالهای58 ـ 1357)
هفتگیِ تهران مصور
|
حسین منزوی : شاعری با یادگار چهار گلوله بر سینه! + شیرکو بیکس : میهن! باید دوستت داشته باشم؟ *زندگی و آثار ِ حسين منزوی * منزوی : چند غزل از "با عشق در حوالی فاجعه " *م.ايل بيگی: فرياد! (با يادِ حسين منزوی – غزلسرایِ بزرگِ معاصر) 17 ارديبشتِ 1383 |
|||||||||||||||||||||||
"آوای تبعيد" ، شمارهء 37 : ویژه نامه چشم انداز به یاد ناصر پاکدامن * شماره ها و نوشته هائی از "چشم انداز"
|
*عنايت ، محمود : چند نوشته در بارهء مصدق ، شاه و علم *شماره ها و نوشته هائی ازمنتشر شده در ايران و آمريکایِ "نگين" |
*باقر مومنی ، رهروی در راهِ بی پايان (با گردآوری و ويراستاریِ ناصر مهاجر) 1 2 *بخشیی ازشمارهء 38 گاهنامهء "آوای تبعيد" : درنکوداشت باقر مومنی بعد از رفتنش *ويزه نامهء مومنی را در اينجا ببينيد. |
شاهرخ وزيری (برگردان : مرتضی ثاقب فر): نفت و قدرت در ايران (از قنات تا لولهء نفت) کتاب های نوشته شده ها در اين باره را هم ببينيد :
|
|||||||||||||||||||||
* علی صدر : گپ با بيژن اسدی پور / می گويند (طنزهایِ بيژن اسدی پور) / عليرضا حسامی : گپِ مکتوب / نگاهی اجمالی به آثار بیژن اسدیپور آبکنار * تفريح نامه (طرح هایِ مشترک بيژن اسدی پور و پرويز شاپور) * بيژن اسدی پور با عمران صلاحی : طنزآوران امروز ايران (51 داستان طنز از 40 نويسنده) |
علی اصغر حقدار : آرامش دوستدار و هنرِ نينديشِدن
|
محمد علی تاج پور : تاريخ دو اقليت مذهبیِ يهود و مسيحيت در ايران |
||||||||||||||||||||||
ابوسعيد ، بابا طاهر ، حافظ ، جامی خيام ، رودکی ، سعدی ، سُهروردی
|
( آستورياس
، استرينبرگ ، اشتاين بگ ، ايبسن ، بالزاک ، برشت ، بکت ، بورخس ، پو ،
پوشکين ، تاگور ، توآين ، تولستوی ، چخوف ، داستايوسکی ، دوبوآر ، دوما ،
ديکنز ، راسل ، رولان ، ژيد ، سارتر ، سيلونه ،فرانس
، کافکا
، کامو ، کوئليو ، گورکی ، گوگول ، لندن ، مارگز ، مان ، موپاسان ، نسين ،
وولف ، همينگوی ، هوگو) (آخماتووا ، اليوت ، بروتون ، پاز ، خليل جبران ، درويش ، قپانی ، لورکا ، نرودا ، هيوز) (آربال ، آرنت ، آستروسکی ، افلاطون ، استاندال ، آلبا ، آندرسون ، تورگينف ، بونوئل ، بل ، پروست ، دوراس ، دوکاسترو ، رشدی ، سلين ، سولژنستين ، سنت اگروپری ، فاکنر ، فانون ، فرويد ، فلاچی ، کريستی ، کوندرا ، گراس ، گرين ، مارکوزه ، مُراويا ، نيچه ، وايلد ، يونسکو ، البياتی ، الوآر ، حکمت ، کوکتو ، گوته ، لامارتين ، ويتمن) |
( آزاد
، ابتهاج ، اخوان ، اعتضامی ، افراشته ، ايرج ميرزا ، بهار ، بهبهانی ،
رحمانی ، زهری ، سپهری ، سعيدی سيرجانی، سلطانپور) ( شاملو ، شفيعی کدکنی ، شهريار ، عشقی ، فرخزاد ، فروخی ، کارو ، کسرائی ، گلسرخی ، منزوی ، نادر پور ، نيستانی ، نيما) ( آتشی ، آذراوغلی ، اسدی ، اشکوری ، اصفهانی ، ايل بيگی ، باباچاهی ، باديه نشين ، پرنگ ، توللی ، حقوقی ، خوئی ، رويائی ، شاهرودی ، شيون ، عارف ، قائم مقامی ، کوش آبادی ، ميرزاده ، لاهوتی ، هنرمندی و ...) |
آخوندزاده
، آريانپور ، آل احمد ، ابراهيمی ، به آذين ، بهرنگی ، بيضائی ، پزشکزاد ،
تنکابنی ، جمالزاده ، چوبک ، خاکسار ، دانشور ، درويشيان ، دولت آبادی ،
دهخدا ، دهقانی ، رادی (ساعدی ، صادقی ، طياری ، فصيح ، فقيری ، قاصی نور ، قلی زاده ، کرمانی ، کوشان ، گلستان ، گلشيری ، محمود ، احمد ، ميرصادقی ، نجدی ، هدايت ) ( احمدی اسکوئی ، اسلامی ندوشن،آشوری ، افغانی ، بابا مقدم ، بهروز ، بهزاد ، پارسی پور ، پويان ، تقوائی ، حاج سيد جوادی ، حسام ، رحيمی ، سرکوهی ، شفق ، شهيد ثالث ، صفا ، طاهباز ، مخرائی ، فروغی ، فاضل ، کشاورز و ... |
|||||||||||||||||||||
( روزنامه های از اين دوره راهم ببينيد) ( ارانی ، تقی پيشه وری و آذربايجان پيکار و منضعبين مجاهدين حزبِ توده جزنی ، بيژن راهِ کارگر شعاعيان ، مصطفی طيف هایِ گوناگون فدائيان صفحات اوليهِ تعدادی از شماره های اقليت و اکثريت را هم ببينيد ) ( ) آمده ها تاکنون: ۵۵ |
||||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||||
بازرگان ، خمينی ، شريعتی ، طالقانی ، مطهری ، متفرقه باب ، بهاءالله ، شوقی افندی ، صبح ازل ، طاهره قره العين و... تورات انواع انجيل متفرقه | ||||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||||
(پله خانف چه گوارا دويچر زتکين سوئيزی فروم کائوتسکی متفرقه ) |
||||||||||||||||||||||||
فريدون دانشی که رفت ... (زندگينامه) کوتاه: کمی بلند: آخرين همسفر(منتخبِ اشعار) : نوشته های سياسی ترجمه ها عکسها فرريدون و "وحدتِ کمونيستی" (درپاسخ به نوشته ای ازخسرو پارسا) |
||||||||||||||||||||||||
توضيحا بگويم : قصدمن ؛ نشر نوشته ھای فريدون است ونه "تبليغ" برای اين وآن سازمان و تشکيلاتی ـِ که سالهای سالست که وجود ِ خارجی ندارند و گناه من نیست که نوشته ھای ِ فريدون در اين نشريات آمده اند ؛ او به راه خود مي رفت و ِ منھم به راه ِ خودم و ھمیشه و در ھمهء موارد با هم موافق نبوديم . به نظرم ، ھنوز ھم ، امروز ، خواندن نوشته ھايش عبرت انگیزست و قابل استفاده . م. ايل بیگی | ||||||||||||||||||||||||
بخشهائی از کتاب: قانون اساسی ايران يا شمشیر چوبین مبارزه نويسنده : د.بهروزی [ فريدون ايل بيگی] تاريخِ نگارش : مهرـآبان 1357 تاريخ نشر: آذر57 برایِ خواندنِ بخشهائی ازآن در اينجا و متن کامل در اينجا (نسخه اضلی) يا اينجا (نسخه تايپی) : این جناح [خمينی]، علی رغم عبارت پردازیهای بظاهر رادیکال و انقلابی اش، برای طبقۀ کارگر و سایر زحمتکشان ــ در صورتی که برنامه هایش امکان پیدا کند که در سطح جامعه فعلیت یابد ــ آنچنان خطرناک خواهد بود که می تواند مبارزات رهائی بخش طبقاتی شان را سرکوب کند. بگمان ما پاره ای از مارکسیست ها میزان عظمت خطر را چنان که باید و شاید حس و درک نکرده اند. بسیاری از نیروهای دمکرات و آزادیخواه متوجه نیستند که ضدیت این جناح با قانون اساسی و رژیم سلطنتی نه از یک موضع انقلابی، بلکه از یک موضع فوق ارتجاعی است. [...] اگر در دهۀ دوم شهریور ماه ۱۳۵۷، این جناح ، بفرض محال، بقدرت می رسید، زندانها و شکنجه گاهها مجددا از کمونیستها [ وتمامِ جريانهای فکری و سياسی. ـ م.ايل بيگی] پر می شد و صحنه های شلاق زنی از زندانها به خیابانها کشانده می شد. این جناح پس از استقرار و استحکام پایه های قدرتش سرنوشتی برای زحمتکشان تدارک می دید که اگر نه بدتر، بهتر از وضعیتی که قدرت حاکم امروز برایشان فراهم کرده است نمی بود*. رهبر جناح "رادیکال" در مصاحبه با بخش فارسی رادیوی بی. بی. سی (در ۱۷ اکتبر ۷۸) اظهار داشت که اگر کمونیستها "براه راست" بر گشتند ما با آنها کاری نداریم ولی اگر خواستند "خیانت" کنند ما با آنها رفتار دیگری خواهیم کرد. (صفحه ۲۸ ) [...] این جناح در صحنۀ مبارزۀ ایران شرایط بسیار حساس و ظریف و دشواری را بوجود آورده است که اگر کمونیستها و نیروهای آگاه جامعه با هشیاری با آن برخورد نکنند، زیان های بسیاری ببار خواهد آورد. این شرایط بسیار حساس و ظریف و دشوار، دو جنبۀ متفاوت دارد: از یک طرف، حمایت بی قید و شرط از این جناح، کمک به پراکندن این توهم است که گویا این جناح مواضع انقلابی و یا حداقل مترقی دارد و نتیجۀ این کار، تحمیق توده ها و خیانت به خلق است، از طرف دیگر، مثبت ندانستن جنبه هائی از مبارزۀ ضد رژیمی این جناح ــ با علم به اهداف و برنامه های فوق ارتجاعی آن ــ و بهره برداری نکردن آگاهانه از آن جنبه ها، چپ روی و بنوعی کمک به ادامه حیات رژیم حاکم است. در موقعیتی این چنین دشوار و حساس، به عقیدۀ ما ضمن اینکه باید از خصلت ضد رژیمی این جناح ( برای سرنگونی رژیم وابستۀ شاه) بشدت دفاع کنیم، در عین حال باید موضع و ماهیت فوق ارتجاعی این جناح را ( برای آگاهی دادن به توده ها )، با صراحت و شدت افشاء نمائیم. کمونیستها و نیروهای آگاه جامعه باید این دو جنبه از یک مسئله را از همین امروز تواماً در نظر داشته باشند. و اهمیت هر یک از این دو جنبه کمتر از دیگری نیست. [صفحه ۵۲ ] |
||||||||||||||||||||||||
برچيده هائی از "فدائيان اسلام" فدائيان اسلام ، امروز ديگر آن مفهوم محدود سالهای بيست را ندارد که توسط جهار تروريست قشری پايه گذاری شد. فدائيان اسلام ، امروز يک جريان وسيع فکری است با زير بنای مشروعه طلبی و ولايت فقيه که مبتکر و بنيانگذار اضلی آن شيخ فضل الله نوری ، "پيشوای کبير آن آيت الله کاشانی ، قهرمان آن نواب صفوی ، خطيب آن حجت الاسلام فلسفی ، بازوی مسلح آن سپاه پاسدارن ، حاكمِ شرعِ آن حجت الاسلام خلخالي و رهبر آن آيت الله خميني است . (و.رازي [فريدون ايل بيگی] : فدائيانِ اسلام و... تكثير از : هوادارانِ سازمانِ وحدتِ كمونيستي در اروپا ، فوريهء 1982 ، ص10 ) . با اينكه فدائيانِ اسلام همواره از كاشاني بعنوانِ " رهبر كبير " خود ياد ميكنند ، روابطِ آنها ، برخلافِ ادعايِ فدائيانِ اسلام ، همواره چندان حسنه نبود . آيت الله كاشاني هرجا كه منافعِ خاص ِ او ايجاب ميكرد ، به توقعاتِ فوق ِ ارتجاعي ِ فدائيان اسلام (مثلا در زمينهء " بيرون ريختنِ زنان از ادارات ) ، مهار ميزد . كاشاني قشريت و تحجر فكري شيخ فضل الله ها ، نواب صفوي ها و رهبرانِ كنونيِ جمهوريِ اسلامي را نداشت واز نوعي بينشِ سياسيِ بورژوائي برخوردار بود . ( همان ، ص 128 ) . اگر پيوندِ آيت الله خميني با فدائيانِ اسلام در طيِ چهل سالِ اخير محتاج به تحقيقِ وسيع تر و فاكتهايِ بيشتري است ( و ما در اينجا با طرحِ مساله و بدست دادنِ سر نخ ها از محققان و مورخان برايِ اثباتِ آن ياري مي طلبيم ) ، رابطهء تنگاتنگِ فدائيانِ اسلام با آيت الله كاشاني ، لااقل از سال 1325 به اين طرف ، از موشوعات کاملا شناخته و اثبات شده است . ( همان ، ص 14 ) . اين چه معمائيست كه از صد سالِ پيش تاكنون ، هرگاه كه توده ها بخاطرِ آزاديهايِ دموكراتيك و مبارزه با امپرياليسم (امپرياليسمِ انگليس – امپرياليسمِ روسيهء تزاري – امپرياليسمِ آمريكا ) بپا خاستند ، بلافاصله پس از مدتي ، ميرزا حسن آشتياني ، شيخ فضل الله نوري ، آيت الله كاشاني و آيت الله خميني را در مقابلِ خود يافتند . عليرغمِ تمامِ هوچيگريها بالاخره بايد باين سئوال مشخص پاسخ داده شود : چه رابطه اي در اين تقابل مداومِ روحانيت با خواستهايِ دموكراتيك و ضدِ امپرياليستيِ توده ها وجود دارد ؟ ( همان ، صص 28-29 ) . در رژيمِ جمهوريِ اسلامي ، حاكمانِ جديد و پا منبريهايِ آنها بارها برويِ اين نكته انگشت گذاشته و بدرستي گفته اند كه اكثرِ رهبرانِ جبههء ملي و دكتر مصدق ، خواهانِ سرنگونيِ رژيمِ شاه نبودند بلكه ميخواستند كه شاه سلطنت كند ونه حگومت . البته آنها با بيانِ اين نكته ، فقط نيمي از حقيقت را ميگويند و نيم ديگر آنرا ، كه در لايِ عبا ويا در جيبِ قبا پنهان ميكنند اينست كه در آن ايام ، كلِ روحانيت ، هم با سلطنت كردن شاه موافق بودند و هم با حكومت كردنِ او . مهمتر از آن اينكه : نه تنها روحانيت در مجموع بلكه حتي يك روحاني ( بويژه از ميانِ حاكمانِ جديد و طرفدارانِ بظاهر گوناگونِ آنها ، كه امروز مدعي هستند همواره دشمنِ رژيمِ سلطنتي و " ضدِ طاغوت " بوده اند ) را نميتوانيد بما نشان دهند كه در آن ايام با رژيم سلطنتي مخالفت كرده باشند [...] بلكه برعكس : پس از شكستِ كودتايِ 25 مرداد و فرار شاه ، روحانيت در مجموع ( البته حاكمانِ جديد و طرفدارانِ آنها جزء شان بودند ) عقيده داشتند كه برايِ نجاتِ اسلام ، شاه بايد به ايران برگردد و گرنه " دين و مملكت هردو از دست خواهد رفت " ( همان ، ص 38 ) . همه اش دروغ ، همه اش سرهم بندي و دغلبازي ، همه اش دوز و كلك كه چه بشود ؟ " ثابت " بشود در يكصد سالِ اخير هر جنبشي در ايران بوجود آمد بخاطرِ روخانيت و اسلام بود . واگر شكست خورد بخاطرِ اين بود كه ميگفتند : " روخانيت و اسلام نباشد " . " ثابت " شود كه قيامِ مسلحانهء بهمن ماه ِ توده ها " فقط بخاطرِ اسلام " بود ، كه " مبداء تاريخِ انقلابِ اسلامي ، پانزده خرداد 42 و هجرتِ امامِ امت " است .گيريم كه همهء اينها " ثابت " شد ، بعد چه ميشود ؟ در اينحال ، " حقانيت " ولايتِ فقيه " اثبات " خواهدشد . " اثباتِ حقانيتِ " هفده ساله اگر به تنهائي ميتوانست چيزي را " ثابت " كند ، قلم به مزدهايِ استاد و " روشنفكرانِ " خودفروختهء " حقانيت " ( نه فقط هفده ساله بلكه ) دو هزار و پانصد ساله، رژيمِ آريامهري را " ثابت " كرده بودند ... ( همان ، ص 53 ) . برچيده هائِ از " فدائيان اسلام" 1 2 3 4 5 6 در یک بخش يا در اينجا |
||||||||||||||||||||||||
فريدون ايل بيگی : مقررات تدوين شده ای از دوران توحش و بربريت نکته ای [...] که درسرتاسرلايحه شورای عالی قضائی بچشم ميخورد وآن عبارت ازاينست که قتل وجنايت يک امر جصوصی است که بايد بين "قاتل" و اوليای"دم" حل و فصل شود وهيچ ربطی به جامعه ندارد."ولی مسلمين يا نمايندهء او نقش رابطه را ايفاء می کند"(ص2) برای اينکه چهره عدل اسلامی مخدوش نگرددقصاص سيمای انسانی بگيرد، ماده51 ميگويد: "قصاص باآلت کندوغيربرنده که موجب آزارجانی باشد جايژ نيست بلکه بايد باشمشيرتيزگردن اورا بزنند ويا باتفنگ ومانندآن که نظيرشمشيرکه جانی را براحتی می کشد ، قصاص نمايندو مثله او جائز نيست" [...](ص 3) ماده 23 شورای عالی قضائی دراين زمينه صراحت دارد:پک قتل نفس درصورتی مجازاست که مقتول شرعامستحق کشتن نباشد ، پس اگرمستحق قتل باشد مانند کسی که به پيامبراکرم(ع) يا ائمه ءاطهار(ع) ياحضرت زهرا(ص) دشنام دهد ياشوهر ، کسی را درحال زنا بازن خودببيندکشتن هردوآنها برای(خصوص) شوهر جايزاست" (ص4) لايحه "قصاص ومقررات آن" به شديدترين ووقيحانه ترين نحوی خصلت طبقاتی دارد.تاجائيکه قوانين مجازات عمومی بورزوائی(ايصا طبقاتی ونتیجتا ظالمانه) درمقام مقايسه بااين مقررات مربوط به قرن ششم ميلادی ، قوانينی فوق انقلابی جلوه می کنند.درلايحه"قصاص" قاتل مردومسلمان اگرثروتمندهم باشد اساسا ميتواند باپرداخت "ديه" ازمجازات معاف شود.(ص7) اين لايحه ، نفی بيشرمانه حقوق انسانی زنان و اقليت های مذهبی است .زن درصورتيکه مسلمان باشد درمقام مقايسه بامردنسلمان ، نصف انسان است. اما زنان(ومردان) پيرو اديان ديگروبدترازاينها ، زنان (ومردان) کافروبی دين، درجرگه انسانها بشمارنميروندومانندگوسفندوشترذبح اسلامی هستند. هرمردمسلمان، بدون کمترين واهمه ازمجازات("قصاص") ، ميتواندآنهارا بکشد، دربهترين حالت (درمورد پيروان اديان ديگر) "ديه" بپردازدودرحالات ديگر، حتی ازپرداخت "ديه " نيزمعاف باشد زيرا نه تنهاجرمی مرتکب نشده بلکه بوظيفه شرعی خود عمل کرده است (صص7و8) ماده 45: "قتل عمدی موجب قصاص است و لکن بارضايت ولی دم وقاتل يا به مبلغی کمترازآن يازيادترازآن تبديل ميشود" [...] ماده 5 : "هرگاه مردمسلمانی عمدا زن مسلمانی رابکشد محکوم به قصاص است ليکن بايد ولی زن قبل ازقصاص قاتل نصف دیه مردرا به او[به قاتل) بپردازد". [...] ماده 46 : "هرگاه مردی زنی را بقتل رساند ول [يعنی ورثه]مخيراست بين قصاص ياپرداخت نصف ديه کامل به قاتل وبين مطالبه ديه زن از قاتل" (صص12و13) [...] ماده16 : "هرگاه پدر و جد پدری فرزندخودرا بکشد قصاص نميشود بلکه بايد ديه قتل را به ورثه مقتول بدهد.حاکم شرع اورا تعزيربنمايد وغيرپدرو[غير] جدپدری [ازجمله مادر و جدمادری] مانند ديگران قصاص ميشوند" (ص13) ماده 18 : "هرگاه عاقل ديوانه ای را بکشد قصاص نميشود بلکه باید ديه قتل را به ورثه مقتول بپردازد" (ص14) [...] قتل وجنايت درحقوق اسلامی ودرجمهوری اسلامی ، هيچ ربطی به جامعه ندارد بلکه يک امرخصوصی است که ميتواند بين قاتل و "اولياء دم" بطورکدخدامنشی حل و فصل گردد. برای کشتارفردی و جمعی کمونيستها، نيروهای مترقی ، کارگران وسايرزحمتکشان ، خلقهای تحت ستم ، زنان ، اقليت های مذهبی وخلاصه هرانسانی که باافکارارتجاعی حاکمان جديد ، باديکتاتوری ولايت فقيه وبامقررات پوسيده قرون وسطائی به مخالفت برخيزد ، لايحه قصاص مجوزهای شرعی وقانونی لازم را پيش بينی کرده ، قاتل ياقاتلين درآن کشتارها نه تنها هيچگونه جرمی مرتکب نمی شوند بلکه بانابودی کسانی که"شرعامستحق کشتن " هستند به تکليف شرعی خود عمل می کنند. (ص35) درموردقتل عند ، شهادت دو مردعادل لازم است ولاغير ، يعنی که شهادت يک مردعادل درکنار شهادت حتی چندين هزار زن عادل برای اثبات وقوع قتل عمد ، کافی نيست (ص41) کامل نوشته در اينجا |
||||||||||||||||||||||||
*نامه های فدريکو گارسيا لورکا PDF HTM *حقایقی درباره فرهنگهای لغات * پُل اِلوآر : کارِ شاعر PDF HTM * آندره ژيد: داستايووسکی PDF HTM *برتولت برشت : تفنگ های ننه کارار *متنِ کاملِ کتابِ "برتولت برشت : سقراط مجروح " در دو بخش : ۱- سقراط مجروح ۲ - سزار و سربازِ رومی اش * ويلی دواسپن : کامو و بدبينی * آلبر کامو: قرن ِ وحشت * روبر مِرل : سی زيف و مرگ / ترجمهء آزاد با: احمد شاملو * پای صحبت سویفت *مصاحبه ای با ژان پُل سارتر PDF HTM * ولادیمیر مایا کوفسکی : معراج (ترجمه با: يداله رویائی) PDF HTM * مالکم ایکس : انقلاب سياه راه پيمائی سياه پوستان يا يک جنبش قلابی ؟ *ديويد کات:فرانتس فانون در چند کلمه/ الجزاير * مرگ يک هنرمند قهرمان [ ويکتور خارا ] *اسلام بربسترچه شرايط تاريخي بوجود آمد؟ ( مروري در کتاب "محمد" اثر ماکسيم رودنسون) (۱) (۲) (۳) (۴) (۵) (۶) *کارل مارکس (برگردان : آذرمبشر / شمسی مقدم نژاد [هردو : فريدون ايل بيگی ]) : قدرت پول در جامعه بورژوائی/ بعدازپيدايش حزب واقعا انقلابی / مبارزه طبقاتی ، قانون تاريخی/ دستمزد *يادداشت های يک چريک [کلمبيائی] * فیدل میدود، میدود (گزارشگر : گراهام گرین) PDF HTM * از ويتنام تا اروگوئه و درسهائی از آنان * انقلاب پنجم يا گروگانگيری دوم * سير مشروعه طلبی در ايران *کمونيست ها و ضرورت برخورد با دين * نگاهی به " ميثاق " بنی صدر" برای استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی " و گذشتهء بی افتخار او *جنگِ دو رژيمِ حاکم بر ايران و عراق / 1 - کی ، چگونه و چرا آغاز شد ؟ *توضيحي بر يخشي از کتاب ِ حسن ماسالي * رژيس دبره: در بارهء اروگوئه ۱ ۲ ۳ ۴ در يک بخش *ما توپاماروها (تجربيات جنگ چريکی شهری در اروگوئه - جلد سوم - با پيشگفتار " رژيس دبره " : " از آنها بيآموزيم ") ۱ ۲ ۳ ۴ دزيک بخش * "احکام اسلام" يا تلاش برای استحکام حکومت آخوندی * "بندج" ريسمان ِ پوسيده برای ِ بندبازی ِ جديد * "بيانيهء الجزاير" : سند پرداخت وجوه شرعيه به امپرياليسم امريکا ! * از مبارزهء جاری تا مبارزهء توده ای [نوشته ای مشترک فريدون با "کسی ديگر"] *دولت آيت الله کنی "کابينهء آشتی اسلامی" *انفجار . حريق در کاخ نخست وزيری (آنانکه باد ميکارند) *ربودن ناوچهء تبرزين : آخرين دسته گُل « ارتش مکتبی » * فدک به جای صمد بهرنگی | ||||||||||||||||||||||||
طرحی برایِ پرچم آيندهء ايران سه رنگ (سبز و سفيد و سرخ) تاريخچه های خودرا دارند(از جمله: در اينجا، اينجا و يا اينجا )، ا:اما: قهوه ای برای کوهستان ها،که حتی دامنه هايشانرابرایِ ويلاسازی ملاخورکردند؛آبی برای درياها و درياچه ها و رودخانه ها،که تعدادیشانرا خشکاندند (درياچهء اروميه ، زاينده رود، کارون و ..) بزرگترش در اينجا و اينجا |
بزرگتر و شعرش در اينجا |
گند پاشيده اند به همه جا ، حتی به آينه بزرگترش در اينجا و شعرش در اينجا شاهآيت الله ها به تاراج ساغری زدند! ادامه
|
بزرگتر و شعرش در اينجا |
|||||||||||||||||||||
آشه کشکه خالته ، بخوری پاته ، نخوری پاته ! چنديست که سلطنت طلبان به هياهویِ عجيبی افتاده اند: از رضاشاه روحت شاد! شروع کرده اند و بزودی به آريامهر روحت شاد! خواهند رسيد و درخاتمه خواهند گفت : جغله شاه بيا ! طبيعتا نوکِ حمله شان به حکومت فلاکت بارِ اسلامی ست ، اما حملهء شديد به چپ و روشنفکرانِ چپ را هم فراموش نمی کنند که گوئيا اينها بودندکه اين حکومت را به سرِکار آورده اند و آنهارا از نانخوری انداخته اند و آواره ! و در اين راه همراه شده اند با "چپی"هایِ سرافکندهء ديروزی ـ اگرچه همين ها بودند که به قولشان بيچاره شان کرده بودند و برایِ چپی های واقعی تا دلتان بخواهد خط و نشان ! نمی پذيرند که در دورانِ شاهِ شاهان فقر و جنايت و سرکوبی وجود داشت ـ اگرچه بمراتب کمتر ـ ، اما همهء اينها ناپذيرفتنی هستند ـ چه از سویِ شاهِ شاهان و چه ازجانبِ امامِ امامان ! نمی پذيرند که شکنجه گرانِ ساواک اعجوبه هائی بودند از نوعِ خود ـ گرچه سربازانِ امام به مراتب وحشی تر ! نه تنها اينرا نمی پذيرند ، بلکه آنانرا از افتخارات دورانِ طلائی شاهنشاهی می دانند ـ بسان دورانِ طلائی امام ! چپ ـ در کل (به تقسيماتش خواهم رسيد) ـ ، چه در ديروز ، چه در امروز و چه در آينده ، از اولين قربانيانِ آنان بودند و اينان اند که از اولين دشمنانشان می خوانند و اگر آنانِ ديروز دوباره سرِکار بيايند آن خواهند کرد که ديروز می کردند با چپِ همیشه درمُقابلِ محروم کُشان . چپ هميشه اجبار داشت که آشه کشکه خاله را بخورد . امروزه ، آنان خيلی دلشان می خواهد که چپی های سر افکندهء ديروزی به آنان به پيوندند ـ و خيلی هايشان شروع کرده اند - ، حتی شکنجه شدگان ، منکر شکنجه شده اند . 17 بهمن 1400 ادامه | ||||||||||||||||||||||||
آقایِ پهلوی ، به همين سادگی: "گذشته ها ، گذشته"؟! ادامه حرمت گذار ناموس انسان ، اينان؟!
خویِ آخونديشان منبع : ازنگاهِ م.ايل بيگی / نوشته های گاه به گاه ايکاش دينی نبود ، ايکاش جنايتکارانِ دينی وجود نمی داشتند ... جنايتکار ، جنايت کارش است،حالا می خواهد يهودیِ اسرائيل باشد و يا مسلمانِ حزب االهی لبنان و ايران ... اين به ديگران شوکران خور ، اگرچه ، به ظاهر،در دفاع از دين برخاسته اند، اما،در واقع, عمله هایِ پُر جيره و مواجبِ «سرمايه» «بهره» اند (کمی - که از سرشِان ژيادی ست - ، در جيب می کنند و بسيار ها در جيبِ اربابان خود خواسته و ناخواسته، آشنا و غريبه می کنند: تفاله هائی بيش نيستند و ديندارانی که بعينه نشان دادند که از دين به جز جنايت هيچ بر نمی خواهد ... 14 مرداد85 / 06 اوت 06 ادامه
خامنه ای ضحاک ! بگذاريد که دشنامم دهند لعن و نفرينم کنند چه اهميت دارد؛ نامم در تاريخ خواهد ماند : ضحاک زمانه ! و فردوسی های زمانه از من ياد خواهند کرد. اول خرداد 1402 |
«وطن» م آنجاست که « بودن » م را از من نگيرد ! - کجاست آن خراب شده که می دانم و می شناسم ؟/اولی ، اين بار، عربده کشان:/-مملکتت؛/-وطنت؛/ زادگاهت؛/همانجا که مادران و پدران و اجدادت را به خاک سپاردی؛/- همانجا که ترا ساخت اينی که هستی؛/با کوروش هايت/ با داريوش هايت/با انوشيروان «دادگر»هايت/ با شاه عباسِ کبيرت/با رضا شاهِ کبيرت/با "آريامهر" ت/ با "امام خمينی" ت/ با خاتمی ت !آن ديگری ، نه با پرخاش ، که به سادگی گفت:/"مملکتم،/ وطنم/ (زادگاهم را که عوض نمی توان کرد)/آنجاست که از من/از فرزندانم/از فرزندان ِ ديگران/نان را دريغ نکند (و نمی گويم که بدهد)/آزادی را دريغ نکند/مسکن را دريغ نکند/تفريح را دريغ نکند/بودنم را از من نگيرد 8 شهريور84 ادامه تو از برای از همه چيز هيچ ساختن آمده ای !
چه ات بايد گفت ؟ منبع : برگزيدهء شعر/شعار "دريا کابوس هایِ مان را نخواهد شست؟!" منبع : کلِ نوشته های م.ايل بيگی
تن فروشي
از تن فروشي |
قروغ دهکردی [م.ايل بيگی] گفتند : " از مقاله توهين آميز شروع شد
برما
خرده نگيريد كه چرا دنباله رويِ خمينی ها ،/شريعتمداری ها ،/بازرگان ها
،/سنجابی ها ،/اسكندری ها شده ايم[...]سالهاست كه امكانِ تربيتِ سياسی را
از ما گرفته اند/رهبرانِ واقعی مانرا " حذف " كرده اند منبع : کتابِ "قانون اساسی ايران يا شمشير چوبين مبارزه" نوشتهء د. بهروزی [فريدون ايل بيگی] منتشر شده در آذر1357 روُنِيه خيابُونا با دسته خالی نِميشه !
چاقو دارن وقتی که نيستی/ جهان چه خوبست/ - و شبهايمان بی کابوس ./ وقتی که نيستی/ مردمانم/ - در تمام ِ جهان - ،/ زندگی می کنند :/ زخمی به تن ندارند ؛/ به زندان نمی روند ؛/ شکنجه نمی شوند ؛/ اعدامی در کار نيست ؛/ تجاوزی در کار نيست./17 ارديبهشت 90 ادامه آقايِ خاتمی هرچه دلش مي خواهد " ز ِر " بزند ، تنها يک راه حل : برچيدنِ تمام ِ "نطام "! هيچ "نظامي" به خودي خود از بين نمي رود؛بايد هُل اش داد ـ يا "مسالمتانه" يا به "خشونت". کم ديده شده است که يک نظام ِ رو به پايان خودرا "مسالمتانه " کناربکشد ؛ آنان به خون ريختن عادت دارند و تا آخرين لحظه يا خون ميريزند يا خون ِ خود. از وحشتناکترين ِ اين نظام ها ، "جمهوري ِ اسلامي"ست ـ که شروعش با خون بود و پايانش هم ... دريغا! باور کنيد که تمام ِ آرزويِمان اينست که " اينان " با " صلح و صفا " بروند و خوني از دماغ ِ احدي ريخته نشود . اما " آنان " اين نمي خواهند که مي دانند اين آخرين شانس ِ شان است : ديگر هرگز به قدرت باز نخواهند گشت ؛ پس تا هستند ، کيف ِ دنيا را بُکنند!... وبراي ِ اين حاضرند : هم با خدايان ِ دروغين ِ شان بسازند و هم باهر نوع شيطان . اصل ونسب و پرنسيب ندارند . براي ِ روي ِ کارماندن ، ديروز حاضر بودند که خاتمي روي ِ " کار " بيآيد و فردا حجاريان و گنجي و سحابي و يزدي و نگهدار و حتي کيانوري ـ اگر که زنده بود: حيف ! 12 آذر 82 منبع : ازنگاهِ م.ايل بيگی / نوشته های 1382 |
خدايتان ، خدائی اگر می دانست ... به : آخوندهای بسيار خدا شناس !
خدايتان ،
خدايتان ، بزرگترش در اينجا
چارقدي بر سر مي كنم و مرداد 1381
از کدامين تبارند اينان ؟ - به جز درنده جيوانی وحشی ؟ و خوی ِ شان به چه ميماند ؟ - به جز درنده جيوانی وحشی ؟ سال 88 ، بهنگام تظاهرات |
|||||||||||||||||||||
|
فیدوس: سری
به انبار "خلوت" بزنید باکليک کردن روی عکس ، بزرگترآنرا می بينيد
|
گفتوگو[ی راديوزمانه]بام. ایلبیگی، مدیر کتابخانهی مجازی"در عظیم خلوت من" : یک کتابخانهی مجازی پر از کتابهای نایاب تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۳۸۹ | ||||||||||||||||||||||
" روز
ِ کارگر "
، " کار ِ " اقليت و قضايای
ِترجمهء فارسيِ "مادرجونز"
خاطرات " مادر جونز " (با برگردانی: ع.پاشائی و محمد رسولی [م. ايل بيگی] ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ |
*نامه
ای سرگشاده به "رهبران" ـ و به ويژه ـ به اعضای ِ "مجاهدين" "* پشتِ
ديوارِ بلندِ حاشا ! * مبادا
که سرنوشتمان بعداز آن دو، اين یکی باشد ! * شاهآيت
الله ها به تاراج ساغری زدند ! * ايکاش
دينی نبود، ايکاش جنايتکارانِ دينی وجود نمی داشتند ... * يا
سکوتت،يا مرگ ! * خدايا!خدايا!نفرينِ
خلايق بر تو باد! * به
آياتِ قرآن متوسل می شويد و اينچنين به ناانسانی ترين وجهی می کُشيد؟ * خانهء
عفاف *م.رهسپار/
ن.سرمدی [م.ايل بيگی]:جهان
وهم آلود پنداربافان حرفه ای (درنقدنوشته ای از علی شريعتی:فاطمه،فاطمه
است) * و
تا چشم گشودم اورا يافتم * * کور
خوانده ايد!... * کجايند
"دگر"- انديشانی که تنها خودرا دگرانديش می دانند ؟ * برگزيدهء شعر/شعار "دريا کابوس هایِ مان را نخواهد شست؟!" *بی سلام ای درمانده! *توضيحاتی برنوشتهء خسروپارسا دربارهء شاملو وفريدون ايل بيگی *ول معطلی کَل ممدآقا! * ابلهانی بوديم - نه کم و نه بيش! *من هم حقوق و هويتِ ملي ام را مي خواهم! *اگر آزادي،"آزاديِ حزب اللهي ِ"چپ و راست است،من اين آزادی را نمي خواهم. * دريا کابوسهايمان را نخواهد شست؟ * ...با گذاشتن دلم براي ِ انسانهايش * زادگاهم را چال می کنم *کَرجی بان،کَرجی بان،بنَه اَمی دريايه اَمره! (به گيلکی) *متاسفم:باور به شعار ِ محوری ِ"الله اکبر" ندارم * عجيب دنيائی ساخته ايم ، نازنين ! * باز كن پنجره را... *دفاع از زندانيان سياسی صدالبته،"سمبُل"ساختنِ شان هرگز! * احمدی نژادم من،گاو چاله دهانم،من! * "ول معطليم!" * «سه فاز ِ» تاريخِ معاصر ِ مجاهدين (ازدواج هایِ سه گانهء «رهبر ِ اخص») |
|||||||||||||||||||||||
خاطرات ِ مادر جونز " ( "تراژدی هايمارکت" [مبداء "روزِ کارگر"] (به نقل از کتابِ :"خاطرات مادرجونز" از مبارزات کارگران درآمريکا/جلداول ، ازانتشارات : سازمان چريکهای فدائی خلق ايران |
980 هزار
نفريم ( ماکسيم
اِن دب کا )
پُل اِلوُآر : اشعار ِ عاشقانه و رهائی يانه
پُل لوژون ( Paule Lejeune ) : اوژن وارلن (Eugène Varlin) تجربه و عملِ مبارزاتی ، نوشته هایِ يک کارگرِ کُمون |
مادر شعری
از : موريس کارِم Maurice
Carême معروف
به "شاهزادهء [ کوچولوی ِ ؟] شعر" ( شاعر بلژيکی1978 -
1899 )
نامه ازجهانِ کارگران ("بگذار سخن بگويم"/" مادر جونز")
|
چند ترجمه : خويشاوندانم پابلو نرودا ( شاعر شيليائي 1904/1973 )
|
|||||||||||||||||||||
آمده ها در اين بخش ، تاکنون :۵۱۸ اين را هم ببينيد: |
||||||||||||||||||||||||
در اينجا کتابها و نشرياتی از "کتابخانهء شخصی" م را ـ عموما بخشا و بعضا بطورکامل ـ، می آورم . چرا ؟ که شايد به کار آيند و ديگر آنکه ، بی آنکه "غيب گوئی" کنم ، نه من ماندگار هستم و نه - بد ِتان نيآيد !- ، شما . به فرزندانم فارسی نيآموخته ام (چرائی اش به احدی - به جزبه خودم - ، مربوط نيست) ، با رفتنم ، به احتمال ِ زياد ، تمام ِ انها را به دور خواهند ريخت ، پس تا هستم ... | ||||||||||||||||||||||||
آنتونيو گرامشی (برگردان : منوچهر هزار خانی) : پيدايش روشنفکران | پیمان وهابزاده : روشنفکر بیمانند: مصطفی شعاعیان، پژوهشگر انقلابی |