تعدادی از
مطالب ِ سايت ، لينک به سايت هایِ قديمی "خلوت" می دهند : xalvat.com
; xalvat.org لازمست که آنها را تبديل به xalvat.info
کرد . واگر
صفحه ای بازنميشود ، لطفا، مطلعم کنيد.ـ م.ايل
بيگی
فرزادرا
می توان ازرویِ نامه هائی شناخت که
هرازچندگاهی ديوارهای سترگِ سانسورِ زندان
را در می نورديد و به بيرون درز می کرد .
بايد آنهارا خواند تا به افکارش ، به عشق
و شورِ بی پايانش ، به آتشِ درونش ، به
عُمقِ اميدش و به بزرگیِ روح اين جوانِ
اسطوره ای قرنِ بيست و يکم پی بُرد .
جمهوری اسلامی با شکنجه و آزارِ چندين
ساله تلاش کرد اتهاماتی به اين مُعلم
آزاده ببندد که فرزاد هيچگاه به آنها گردن
نگذاشت ختی به قيمتِ جانش . ائ
عميقا اعتقاد داشت که جرمی ندارد . روشن
بود که تنها "جُرم" او گفتن "نه" به وضع
موجود بود ، پاشيدن بذر آگاهی بود ، و
همين هارا تاريک انديشان اسلامی نظم
سرمايه تاب تحمل نداشتند . و به همين دليل
پيکرِ نحيفِ فرزاد را بارها و بارها
وحشيانه تا سرخد مرگ شکنجه کردند. سرانجام
هم در يک دادگاه فرمايشی شش دقيقه ای
بدونِ حضور وکيل و هئيت منصفه به اعدام
محکوم کردند . فرزاد برخلافِ ترهاتِ
دستگاهِ تبليغاتی جمهوری اسلامی نه "بمب
گذار" بود .نه "تروريست"! فرزاد يک مُعلمِ
آزاديخواه بود. او تلاش می کرد که ياد
بدهد و ياد بگيرد. تلاش می کرد علت
پابرهنگی کودکانِ دانش آموزان را پيدا کند
و بازبانِ شيرين و دوستانه به آنها بيامزد
. او تلاش مي کرد علتِ خودسوزیِ "مادر
ميديا" پيدا کند .
فرزاد رودِ روانی بود که به هر گوشهء اين نظامِ نابرابر سر می
کشيد .
جنبش و جريانی اين روزها[سال ۸۸]
در ايران (به ويژه در تهران) به وجود آمده است که شروعش بسا فراتر از جريانات
سالهای
۶۵
و
۷۵
است . اسمش را هرچه که می خواهید بگذاريد (خيزش ، قيام، انقلاب و ...) . من يکی
، چيزی از انقلاب در آن نمی بينم - همانطور که در سال ِ
۷۵
نديدم و توضيح اش در نوشته های ِ مختلف داده ام ... آخر اين چگونه "اتقلاب" يست
که شعارش ، در خيابانها و سر ِ بام ها ، "الله اکبر" است ! اگر قصد "اتحاد"است
و يکسانگوئی و يکسانحوانی ، شعاری بهتر از اين وجود نداشت ؟
درست مثل ِ سالهای
۶۵
و
۷۵
، که بحث هارا گذاشتند به "بعد از انقلاب" و بعد از انقلاب ، همه گان را خفه و
خفقان کردند و چيزی برای ِ "بحث" نماند . درست مثل ِ آن سالها ، زنان ِ حتی
لائيک ، برای "همرنگی و نشان دادن ِ اتحاد" ، بی هيچ اجباری، روسری برسر کردند
و خاک برسر خود کردند و شدند برای هميشه (لااقل در اين سی سال) توسری خور ! ...
رهبر ِ اين "انقلاب ِ اسلامی جديد" - ميرحسين موسوی _، از سالهای ِ"طلائی"
خمينی ياد می کند و ميخواهد دنباله رواش باشد - مبارکتان باد چنين "انقلاب"ی و
چنين"رهبر"ی!...
سومین و کامل ترین زندان پایتخت ( زندان قصر و زندان موقت
شهربانی، زندان زنان و بازداشتگاه مشترک ضدخرابکاری پیشتر ها ساخته شدند ) به
نام زندان اوین در طول حکومت پهلوی دوم به همراه زندان های عشرت آباد و قزل
قلعه ساخته شد. زندان اوین با هزینه بسیار سنگین و با همکاری دوستان اروپایی و
آمریکایی پهلوی دوم، عنوان مجهزترین زندان تهران و ایران را به خود گرفت. ساخت
این زندان از سال ۰۴۱۳
تا ۰۵۳۱
به طول انجامید و طبق اسناد، زمین زندان متعلق به سیدضیاء الدین طباطبایی
روزنامه نگار و نخست وزیر کودتای ۹۹۲۱
بوده است. زندان اوین تا قبل از پیروزی انقالاب اسلامی، مستقیما توسط ساواک
اداره می شد.
زندان اوین در ابتدای امر بمرور بازسازی شده است بطوری که برخی از زندانیان از
اوین جدید نام برده اند. این تغییرات اولیه بدین سبب بوده است که محدویت های
ارتباطی زندانیان با یکدیگر بیشتر ایجاد شود. بعنوان مثال ساخت توالتهای فرنگی
در سلولها بدینجهت بوده است. این زندان بطور کلی از سلولهای انفرادی و جمعی
تشکیل شده است. سلولهای انفرادی یک متر و ده سانت پهنا و
۲ متر طول داشته است.
سلولهای سه نفره یک متر و هشتاد سانت پهنا و دو متر طول آن بوده است. ( خاطرات
محمود بازرگانی از زندانیان سیاسی دوره پهلوی)