دو ترجمه از ترانه ای از ژان فرا
، خوانندهء
فرانسوی (1930 ـ 2010)
تراب حق شناس / م. ایل بیگی
( باحروف قرمز از
تراب حقشناس*
و با حروف سياه
از م. ايل بيگی)
-
“J’ai
souvent pensé c’est loin la vieillesse
غالباً پیش خود فکر کرده ام که پیری حالا حالاها
زود است
چه بارها انديشيدم که پيری چه دورادورست
Mais tout doucement la
vieillesse vient
اما آرام آرام پیری سر می رسد
اما پيری لنگان لنگان می رسد
Petit à petit par
délicatesse
ذره ذره با ظرافت
بلطافتی اندک
Pour ne pas froisser le
vieux musicien
مبادا نوازندهء پیر را بیازارد
که نرنجاند نوازندهء پير را
Si je suis trompé par sa
politesse
اگر من گول نزاکت او را خورده ام
اگرچه گول نزاکتش خوردم
Si je crois parfois
qu’elle est encore loin
اگر گاه فکر می کنم که هنوز زود است
اگرچه ، به گاه ، دورادورش می انگارنم
Je voudrais surtout
qu’avant m’apparaisse
به
ویژه از آنرو ست که آرزو داشتم نخست ببینم
هم ازآنرو که میخواستم به رويتم آید
Ce dont je rêvais quand
j’étais gamin
همان را که در بچگی در رؤیا داشتم
همانچه که در رويای کودکانه ام داشتم
Ah qu’il vienne au moins
le temps des cerises
آه
که دست کم موسم گیلاس فرا رسد
آه ! چه خوبست آمدن ِ موسم گیلاس [فصل تابستان]
Avant de claquer sur mon
tambourin
پیش از آنکه بر طبلم بکوبند
پيش از تپيدن بر طبلم
Avant que j’aie dû
boucler mes valises
پیش از آنکه به ناگزیر چمدانم را ببندم
پيش از ناگزيريم به بستن چمدانم
Et qu’on m’ait poussé
dans le dernier train
و
مرا به درون آخرین قطار هل دهند
وپيش از آنکه هُلم دهند به آخرين قطار
Bien sûr on dira
que c’est des sottises
مسلم است که می گویند این حرفها احمقانه است
و حتا خواهندگفت چه مزخرفانه حرفی
Que mon utopie n’est plus
de saison
که
اتوپی من دیگر موسمش سر رسیده است
و موسم خيال واهی ام به سر رسيده است
Que d’autr’ ont chanté le
temps des cerises
که
دیگرانی ترانهء موسم گیلاس را سر دادند
که ديگرانی ترانهء موسم تابستانهء گيلاس سر دادند
Mais qu’ils ont depuis
changé d’opinion
اما از آن پس رأیشان را عوض کردند
اما از اينرو به آنرو شدند
Moi si j’ai connu des
années funestes
من
اما اگر سال های نکبتبار دیده ام
منی که شرمگنانه سالهارا ديده ام
Et mes cerisiers
des printemps pourris
و گیلاس های
بهارانم پوسید
و گیلاس های بهارانم پوسیدند
Je n’ai pas voulu
retourner ma veste
من نه خواستم رنگ
عوض کنم
من نه خواستم رنگ عوض کنم
Ni me résigner comme un
homme aigri
نه
چون آدمی سرخورده تسلیم شدم
نه آنانچون سرخورده آدمی تسليم شونده
Ah qu’il vienne au moins
le temps des cerises
آه
ای کاش موسم گیلاس سررسد
آه ای کاش موسم [تابستانه] گیلاس سررسد
Avant de claquer sur mon
tambourin
پیش از آنکه طبل مرا بکوبند
پيش ازآنکه برطبلم بکوبند
Avant que j’aie dû
boucler mes valises
پیش از آنکه به ناگزیر چمدانم را بربندم
پيش از بربستن به ناگزير چمدانم
Et qu’on m’ait poussé
dans le dernier train
و
مرا به درون آخرین قطار هل دهند
و هُلم دهند به آخرين قطار
Tant que je pourrai
traîner mes galoches
تا
زمانی که بتوانم پاهایم را بکشم
تا به آنگاه که بتوانم گالوش هايم را به اينجا و آنجا بکشم
Je fredonnerai
cette chanson-là
این ترانه را زمزمه می کنم
زمزمه گر اين ترانه خواهم شد
Que j’aimais déjà quand
j’étais gavroche
از
همان زمان که پسربچه یی تخس بودم
از همان زمان که پسربچه یی تخس [لابلای
آشغلالدانی های پاريس] بودم**
Quand je traversais le
temps des lilas
از
همان زمان که دورهء شوخ و شنگی ام را طی می کردم .
همانکاه که طی میکردم کشتزارهای درخت ياس
Que d’autres que moi
chantent pour des prunes
بگذار کسانی دیگر جز من برای هیچ و پوچ آواز سر دهند
که ديگرانی سر مي دهند
هرآنچه آواز هيچ و پوچ
Moi je resterai fidèle à
l’esprit
من
به روحیه ای وفادار می مانم
وفادار ماندم به خرد
Qu’on a vu paraître avec
la Commune
که
دیدیم با کمون پدیدار شد
خردی که پديدار شد با "کمون پاريس"
Et qui souffle encore au
cœur de Paris
و
هنوز در قلب پاریس می تپد
و هنوز می طپد در قلب پاريس
Ah qu’il vienne au moins
le temps des cerises
آه
ای کاش دست کم موسم گیلاس فرا رسد
آه ای کاش دست کم موسم گیلاس فرا رسد
Avant de claquer
sur mon tambourin
پیش از آنکه طبل مرا بکوبند
پيش از آنکه بر طبلم بکوبند
Avant que j’aie dû
boucler mes valises
پیش از آنکه به ناگزیر چمدانم را بربندم
پيش از بربستن به ناگزير چمدانم
Et qu’on m’ait poussé
dans le dernier train”
و
مرا به درون آخرین قطار هل دهند
..و هُلم دهند
به آخرين قطار.
*
برگرفته از :
http://www.asar.name/1984/06/1930-2010-jai-souvent-pense-cest-loin.html
**
یکی از "قهرمانان" ويکتور هوگو در "بينوايان"
برای دیدن و
شنيدن آوا- ترانه های ژان فرا ، بروید به اينجا :
http://xalvat.info/AvaVaNama/Nama/Motafaregheh/Jean%20Ferrat.htm
|