نوشته های : 1381 1382 1383 1384 1385 1386 1387 گاه به گاه |
![]() ![]() |
|
آيا ما خارجه نشينان نمی توانیم کمی خفقان بگيريم؟ |
نمی دانم به چه حقی ، اينجا ، در امنيت ِ نسبی يا کامل نشسته ایم و هی "نسخه" می پيچيم : که چنين کنيد و چنان ! مستقيما درگير با وحشی ترين حکومت ِ تاريخ ِ ايران نيسنيم و به خود جرات ميدهيم که بگوئيم : از راه ِ "جنبش ِ مدنی" برويد و از خشونت پرهيز کنید و يا آنکه خشونت را با خشونت جواب بدهيد؟آيا باپوست و گوشت ِ مان پرپر شدن ِ اينهمه جوان های ِ خوب ِ مانرا حس می کنيم ؟؛ برمزارشان خون گريه کرده ايم؟؛ به دنبال ِ کوچکترين خاطره ای از آنان ، تمام ِ خانه را زيرورو کرده ايم؟ ؛ در حين ِ با ايمانی و بي ايمانی ، فرياد از ته دل ِ آورده ايم : خدايا! ؛ تابوت ها و جنازه هايمانرا دزديده اند؟ ؛ جوان ِ مانرا گرفته و اضافه برمازاد می گويند : خفقان! ؛ آيا من ِ باصطلاح "مرد ِ غيرتی" را وادار نکردند که تا به همسرم بگويم: برو به فحشا که بچه ها نان می خواهند؟ و...و... کجای ِ کاريم؟ يک بار حماقت کرديم و اين بختک ِ حکومت ِ بلاهت و قلاکت ِ اسلامی را طاقچهء سرمان کرديم و يک ملت را به عزا نشانيدم . بس نيست و نمی توانيم و ياد نگرفته ايم که گاه : خفقان بايد گرفت! چهارشنبه 4 اسفند 89 / 23 فوريه 11
|