m.ilbeigi@yahoo.fr dimanche, 04. novembre 2018 |
تنها يک لحظهء خوش |
نشسته ام زيرِ درختِ زيزفون کم کمک بادی می وزد کورسو آفتابی صدایِ پسرکم از راهِ دور - درگفتگو بامادرش - رویِ ماهِ همسرم در جلویِ چشمم و خوبی هايش - که منِ تحمل ناپذير را با مهربانی تحمل می کند .
تنها تنها تنهايک لحظهء خالی از تمامِ دردها ! ( و حتی مگس های ِ سرخر هم نمی توانند اين تنها لحظهء خوشی را از من بگيرند ) 14 مرداد 83 / 4 اوت 04 |