xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                                                                                                                              

                       
عزا ، عزاست امروز ... شام ِ غريبان ست امروز ؟
اکبر گنجی اعتصابِ غذايش راشکست - و من از اولين خوشحال ها از اين ...
پيش از اين نوشتم که اگرچه هرگز ، به قولِ فرانسويان ، فنجانِ چايم (
Ma tasse de the ) نبود - که يعنی مراد م نيست ( و مرا حاشا به مريد ی ! ) ، رهبر ِ فکريم نيست ( و مرا حاشا به رهبر جوئی ! ) و خواست ها و افکارش ، خواست ها و افکارم ( اگرچه - شايد - به جزء ، اما به کل ) نيست و برایِ انجامشان ، گريبان چاک نخواهم داد...

گذشت آنزمانی که حنجره پاره می کرديم و مرگِ اين و آن می طلبيديم !... اگرچه ديروزهم از حقوقِ زندانيانِ سياسی دفاع می کرديم ، اما تنها از آنانی که به عقيدهء ما بودند ( و هنوز هم بسيارانی ، چه در داخلِ رژيم و چه در خارج از آن ،  بهمان راهِ  سابق اند ) و اما امروز ... رسيده ايم به اينجا که از دارندهء هر عقيدهء سياسی ای-هرچه که می خواهد باشد - بايدمان دفاع ! ...

... و هرکس که به زندان می رود ، حتی اگر دستانش ( چون شاه ، چه خمينی ، چون رفسنجانی و خامنه ای و ... ) ، چه مستقيم و چه غيرمستقيم ، تا مرفق آغشته به خون باشد ، بايدش برخورداری از حقوقی و حاشا و حاشا شکنجه و حاشا و حاشا اين علاقهء ما ايرانيان به شستنِ خون با خون ( اعدام و کشتن به بد ترين وجهی ) ! ...

برایِ گنجی ها بسيار نوشتم ؛ برایِ  سيامکِ پورزند ها هم ( که اين يکی اصلا فنجانِ چاي م نيست و حتی آشنائی با عقايدش ندارم ) ؛ ... اما ( با شرمنده گی تمام ) کم نوشتم - يا اصلن ننوشتم - برای ِ گمنامان و کم نامانی ( چون اکبر محمدی - نام را با مدد از حافظهء هيچم آوردم ، درست نوشتم ؟ - که بيش از چهل روزست در اعتصابِ غذا و کجايند امصاء دهنده گانِ حرفه ایِ داخلی و خارجی ؟ ) ...

چرا ننوشتم ؟ چون خبرم نيست از جريانات ، به جز از طريقِ کانال ها و رسانه های خبریِ ايرانی - که دريغا بندِ نافِ تمامیِ شان بسته است به رسانه هایِ رسمیِ رژيم ! ...
حقِ گفتن از گنجی بود ( وبسيار درست هم ) ، اما از ديگران ، نه ؟

زمانی که بايد می گفتيم ( به صِرفِ ناتشابُهیِ عقيده ) ، يا اصلن نگفتيم - يا کم گفتيم - از شکنجه ها و کشتارها و بدرفتاری با شکنجه گرانِ ساواکی و پول و خونخوارانِ شاهنشاهی ؛ کم گفتيم - يا اصلن نگفتيم � از شکنجه و کشتار و بدرفتاری با مجاهدين و انواعِ و اقسامِ فدائيان و توده ای ها و پيکاری ها و رنجبران و سربداران و دموکرات ها و جبههء ملی ها و نهضت ِ آزادی ها و کومه له ای ها ، بهائی ها و سنی ها و ...

... و کم گفتيم - يا اصلن نگفتيم - ، از شکنجه ، کشتن و بدرفتاریِ بخش و بخش هائی از اپوزيسيون در ميانِ اعضايِ شان ...

... و اگر عزا ، عزاست امروز ! و شامِ غريبان ی ، نه برایِ آنکه در هزارو چهارصد سالِ بيش رفت ، که برایِ گمنانانِ سياسیِ امروز ، دردکشانی و ناسير شکمانی که به آنجا نرسيده اند که � دريغا و هنوز � برای دفاع از حقوقِ خود ، اعتصابی ! ...
01 شهريور  84 / 23 اوت 05