1
پرندگان پر دارند
من چه دارم ؟ :
- هيچ !
بايد بمانم ، بمانم
در اين خراب شده
- و بميرم .
2
چه روراست امروز ؟
- نوروز !
مادرم نيست تا برايمان سفرهء هفت سين بچيند .
3
جنگ است و جنگ
و تمام ِ زندگيمان جنگ ِ باخته بود
- و هست .
4
پنجاه و دو سال دارم
چند سال زيستم ؟
- نه چندان !
5
نه از حلقوم ِ کسي ناني برداشتم
ونه در حلقوم کسي ناني گذاشتم
و هميشه هيچ بودم
و چنانچون مني هيچاهيچ
هرگز مباد کسي !
6
آمدم
و دارم مي روم
- وهيچ کس بر مزارم نخواهد گريست .
7
و مرگ هميشه مرا دنبال کرد :
- اينک بخت اش !
8
همسرم مي خواهد
دخترم مي خواهد
- پسرانم کمتر -
که بساط ِ سبزي پلو و ماهي را براه بياندازم
ودر حلفومشان بريزم
گوارايشان باد
گوارايشان باد
اما ... دلم نيست
- با اينهمه ، مي کنم .
9
نوروز و شادي .
نوروزم و گريه ؟
10
هيچ کودکي گرفتار ِ سرنوشتمان
نشود
هيچ کودکي شاه و شيخ را نشناسد
دردمان هرآنچه هست
از اين " دو " ست :
- فرنها و قرنها .
11
و هنوزست و که هست
کودک ام
- کودک ماندم و
دردم از کودکي ست .
12
چه هست بر دلت محمد
که اينچنين زار و زار مي گري
- حتي به نوروز ؟
اولِ فروروردين 82
|