xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                                                                                                                              

                       

آقایِ عبدالرحيم پور ، مرحباکه قدم ِاول را برداشتيد !



در 10/15 روز گذشته ، در دو نوشته با عناوينِ " اگرايرانی ديگر می خواهيم : اين نظام – همچون نظام ِ شاه - بايد برود ؛ باتمام ِجناح هايش!" و " مسعود جان ، "برایِ اتحاد... " و هرچه دلِ تنگت ميخواهدرا امضاءکن ! اما ... " ( که درچند تارنما آمدند ) ، اين مسئله را مطرح کردم که چرا نميشود ، بخاطر ِوجودِ برخی نامها ، اسنادی از نظير ِ " برای اتحاد جمهوری خواهان ايران " را امضاء کرد .
نويسنده ای (
آزاد الماس )  در " عصرنو " يکشنبه ۱۱ خرداد 1383  ( بسيار خوب و سنجيده )  تحت  عنوان ِ " سخنی کوتاه با آقای ايل بيگی " ، مطالبی راعنوان کرده اند که بعض آنها را می پذيرم و بعض ديگررا نه . تعدادی از گفته هایِ پذيرفتنیِ شانرا در اينجا می آورم :
- نکته اصلی اين بيانيه است که آن رابه فداييان اکثريت منتصب دانستن به نظرمن دور ازانصاف است ؛
- امضای افراد سرشناسی از سازمان فداييان اکثريت دليل برسازمانی بودن اين نوشته هانيست .

تنهادرجوابشان بگويم که : من دراين نوشته ها ادعا نکرده ام واصلا اشاره ای به اين نکرده ام که اين بيانيه "منتصب " به فدائيان اکثريت است . منی که هيچ رابطه ای با امضاءکنندگانِ اوليه وثانوی ندارم ، باتوسل به کدام " علم ِ غيب " مدعیِ چنين چيزی شوم ؟ وصدالبته که آمدنِ "
امضای افراد سرشناسی از سازمان فداييان اکثريت دليل برسازمانی بودن اين نوشته هانيست " . تا بدين پايه هم بی اطلاع نيستم که ندانم که بسياربسيارازامضاءکننده گان ، نه ديروز با " اکثريت " در رابطهء سازمانی بودند ونه امروز ونه حتی فردا  - اصلا آبِ شان به يک جوی نمی رود! دربينِ امضاء کننده گان ، صدالبته کسانی يافت مي شوند که با اين وآن سازمان ( با نظرگاه هایِ مختلف ) رابطهء تشکيلاتی دارند ، اما درعينِ حال ، بسيارندکه تعلقِ سازمانی ندارند . گرچه کسانی ادعا دارند که خيلِ بيش تاکم ِ شان ، نزديک به جريانی هستند که ديگرانی ، آنرا " جريانِ جمهوری خواهانِ آلمانی " می خوانند ( چرا به اين نام ؟ نميدانم . شايد به دليلِ مقيم بودنِ شان درکشورهایِ آلمانی زبان و شايدهم به اين دليل که اينان خودرا به " جناحِ اصلاح طلبِ 2 خردادی " نزديکتر می دانند تابه کسانی – چون من - ، که می گوئيم اين نطام اصلاح پذير نيست و ار هيچ " جناح " ش " بخاری " برنخواهد خواست و نياز به جمهوریِ ديگری داريم ) .

من ، باعلم به آنچه که در بالا گفتم ، ميخواستم که بگويم که مردم ِ ايران ، وقتی که برخورد می کنند با  نام ِ کسانی  از " حزبِ توده " ،  " اکثريت " و امثالهم دربينِ امضاءکننده گانِ يک بيانيه ( باتوجه به آشنائی شان ازگفته ها و کرده هایِ گذشته ِ شان ) بهائی به چنين اسنادی نخواهند داد و ترجيح می دهند که سوارِ " خر ِ " رضا پهلوی شوند تا " کاديلاکِ " اين "سابقه داران " ! (وبقيهء امضاء کنندگان به چوبِ تر ِ اينان می سوزند - حالا سندِشان هرچه قدرکه می خواهيد خوب باشد ! ) . حتما باخود خواهند گفت که جوانست و هيچ  خطائی  تاکنون  از او نديده ايم  و  شريک در جنايت هاي  پدر و پدربرزگ نيست .  اما در مورد ِ  " کاديلاک نشيننان " خواهند گفت : " اصلا حرفشان رانزنيد که بوی گندگاریِ شانرا هنوز دردماغ داريم ! ... "
آری هرگز ، نه اين سندرا منتسب به " اکثريتی ها " کردم و نه احمقانه مدعی " اکثريتی " بودنِ تمام ِ امضاء کننده گان شدم . حالااگر برفرض هيچ کس رانشناسم ، لااقل اينرا که مي دانم که ، مسعودفتحی ، اکثريتی نيست ! ميخواستم به دليلِ ديدنِ بعضی از نام ها ، مسائلی کلی را مطرح کنم و بگويم که چرا مردم ِ ايران حاضرنيستند که به خيلی از ما های درخارجه نشين " سلام ! " کنند و چرا انواع واقسام ِ اسناد و بيانيه ها و چه وچه هایِ مانرا به پشيزی نمی گيرند . والا اشاره ام به توکل و توکليان موردی نداشت ! گمان براين ندارم توکليان چنين بيانيه هائی را امضاء کنند . پس اگراشاره بآنهاکردم ، غرضم اين بودکه ازنويسند گانِ بيانيه اند ؟!

***

نمی خواستم اينهمه " روده درازی " کنم و مي خواستم مقدمهء کوتاهی بياورم وبروم سر مطلب ِ
آقایِ عبدالرحيم پور . پس بروم :
ار ايشان ، امروز مطلبی خواندم با اين عنوان : " کالبد شکافی يک برخورد " در " اخبار روز " . پيشاپيش نمونه هائی بيآورم :
- وقتی نامه شما رفيق فرخ نگهدار خطاب به دوست گرامی تابان را خواندم با خود گفتم ما اگر با دوستان شناخته شده و شريف خود چنين کنيم با مخالفين خود چه خواهيم کرد؟
- رفيق گرامی!
درگذشته, هم ما و هم ديگران روشهای مخربی را عليه يکديگر بکار گرفتيم و آسيبهای فراوانی را نصيب خود و ديگران کرديم. ولی امروز بعداز اين هم تجربه و اين همه تغيير و تحول, ديگر حق نداريم آنها را در اشکال جديد و اين بار به بهانه دفاع از جمهوريت و جمهوری خواهی تکرار کنيم.

- يادمان باشد که تاثير منفی اعلاميه ها و مقالات نامطبوعي را که در سالهای 1359 و
1360 درباره عبدالرحمان قاسملو رهبر فقيد حزب دموکرات کردستان ايران, درباره رفيق فقيد هليل رودی و رفيق مصطفی مدنی نوشتيم و منتشر کرديم, هنوز هم در ذهن بسياری از دوستان و رفقا فعال است. ما هنوز هم بابت کاربست اين روش, يک عذرخواهی جدی و صميمانه به آنها و رفقا و دوستان و خانواده هايشان بدهکاريم . جنبش دموکراتيک ايران و ما تجربه تلخ فراوانی در اين زمينه داريم.
- ما بايد با رفتارمان نشان دهيم که از روشهای گذشته فاصله گرفته ايم و درصدد و درجهت اعتماد آفرينی هستيم. فاصله گرفتن از روشهای مخرب گذشته يکی از راه های اعتماد آفرينی است .

رفيق فرخ نگهدار گرامی !
کوشش جدی و فراوان درجهت فاصله گرفتن از روشهای نامطبوع گذشته , بويژه از جانب شما بسيار ضروری است. چرا که مسئوليت آن برخوردهای منفی و ايجاد فضای نامطبوع پيرامون افرادی نظير قاسملو و هليل رودی در درجه اول بر عهده شما بوده است!!
برانگيختن ظن نامطبوع ِ بی پايه و اساس نسبت به دوستان و حتی مخالفين خود, اعتماد سوز است. کار ما بايد اعتماد آفرينی و برانگيختن اعتمادها باشد . وجود اعتماد ميان نيروهای دموکراتيک يک جامعه و يک کشور جزو بزرگترين سرمايه ملی آنها است. در لحظه کنونی, جنبش دموکراتيک ايران و جنبش چپ ايران بعنوان يکی از پايه های اساسی آن, به شدت نيازمند اعتماد آفرينی و برانگيختن اعتمادها است. بکوشيم درخدمت برآوردن اين نياز باشيم و اين سرمايه ملی را باز سازی کنيم.

آقایِ عبدالرحيم پور ! قدم ِ اولِ بسيار بسيارخوب برداشته ايد ومطمثنم که قدم هایِ بعدی را خيلی بهترازاين خواهيد برداشت.شمابعنوانِ يکی ازرهبرانِ قديمیِ اکثريت( جناحِ چپ ؟ جناحِ راست ؟) ؛ شمابعنوانِ يکی ازکسانی که بعدازکشته شدنِ حميد اشرف و يارانش ، درمرکزيت سه نفرهء سازمان بوديد ، لازمست که سازمانِ تانرا متقاعدکنيدکه درطیِ يک بيانيه رسمی ومفصل ، ازمردم ِ ايران ، بخاطر ِ " خبط و خطا " هايش ( اگرچه درکله ام کلمهء " خيانت " هست ، اما جلویِ دهانِ بی درو پيکرم رامي گيرم و نمي گويم ! ) پوزشخواهی کند و منبعد به جز به منافع ِ آنان به هيچ نخواهد انديشد . تا چنين نشود ، گمان نميبرم که آنان بروی شما آغوشی باز کنند .
خودرا گرفتار ِ سرنوشت ِ حزب توده نسازيد ! هنوز تمام ِ راه ها بروی شما بسته نشده اند . حزبِ توده ، گوئی که قرنهاست که تاخرخره در باتلاق است ؛ هيچ راهِ نجاتی برایِ او نيست . اينان با آنکه بخوبی می دانند که کارِشان تمام است ، اما تا آخرين نفس ، هرآنکه ، در خشکی ، ازکنارِشان ميگذرد را به تهِ باتلاق می کشانند . اما شما تنها يک پا ( گيرم يک پا و نصفی ! ) در باتلاق داريد ، هنوز خيلی خيلی خيلی ديرنيست ، به جنبيد و آبرویِ از دست رفته را بازخريد !
من ازامروز ابائی نخواهم داشت که نامم را درکنارِ نامتان بگذارم – نه تنها ابائی نخواهم داشت ، بل " در و همسايه " راخبرخواهم کرد که " ببينيد ! من هم آدم شده ام و نامم درکنار ِ نام ِ فلانی ست ! ". اما اين سئوال باقی می ماند : چگونه می توانيد در سازمانی باشيد که چون شما نمی کند ؟ پچ پچ کردن فايده ندارد : بايد باصدای ِ رسا پوزشخواهی !

15 خرداد 82 ( سالروزِ " تاريخِ جديدِ ايران " )

پيوست :
کالبد شکافی يک برخورد
مجيد عبدالرحيم پور


چهارشنبه 14خرداد
1382

به رفيق گرامی فرخ نگهدار
نامه عجيبی بود . نامه شما به سردبير اخبار روز را می گويم . اگر اين نامه را کسی نوشته بود که سردبير اخبار روز و پيرامونيان اورا نمی شناخت می گفتم خوب شناخت ندارد . اگر اين نامه را کسی نوشته بود که اهميت خبر رسانی را نمی دانست تعجب نمی کردم . اگر اين نامه را کسی می نوشت که کار مطبوعاتی نکرده است بازهم جای تعجب نداشت . اگر اين نامه را يک جوان سياسی تازه کار می نوشت می گفتم خوب تازه کار است ديگر , چه می شود گفت, بتدريج ياد می گيرد. ولی متاسفانه اين نامه را شما نوشته ايد, کسی که, سردبير اخبار روز و پيرامونيان ايشان را بدقت می شناسد, اهميت خبر و خبر رسانی را بخوبی می داند, سالها کار مطبوعاتی کرده, حداقل 43 سال از عمرش را وقف مبارزه در راه آزادی و عدالت و رفاه و آسايش و شادی انسان و مردم ايران کرده است و بمدت 10 سال رهبری يکی از بزرگترين سازمانهای سياسی ايران را بعهده داشته است.
شما طی نامه کوتاهی از «دوست گرامی»ات ف – تابان , به تاکيد خواسته ايد نام و مشخصات روشن و کامل ارايه دهنده سند مربوط به همکاری ميان آقای سيدعلی خامنه ای و سازمان القاعده را در اولين فرصت اعلام کند. و اضافه کرده ايد: «امتناع از اين کار ظن بسياری از استنتاجات و ارتباطات نامطبوع پيرامون شما را تقويت می کند». و بعد, از دوست گرامی تقاضا کرده ايد که دراولين فرصت «اين نگرانی من از آنچه که پيرامون نشريه شما می گذرد را به اطلاع خوانندگان خود برسانيد».
شما با مشاهده يک سند در نشريه اينترنتی اخبار روز به طرز عجيبی به ظن عجيبی رسيده و دست به اقدامات عجيبتری زده ايد: 1- شخصا به ظن استنتاجات و ارتباطات نامطبوع پيرامون دوست گرامی اتان رسيده ايد 2 – از دوست گرامی خواسته ايد نام و مشخصات ارايه کننده سند را در اولين فرصت اعلام کند 3- دوستتان را تهديد کرده ايد که اگر از اين کار امتناع کند «ظن بسياری از استنتاجات و ارتباطات نامطبوع پيرامون شما را تقويت می کند» 4- به دوست گرامی ياد آوری کرده ايد که تقويت ظن ... به هيچ وجه به صلاح او بعنوان يک امضاکننده منشور جمهوری خواهی نيست 5 - بشدت نگران پيرامون دوست گرامی و پيرامون نشريه او شده ايد و شدت نگرانی چنان بوده است که از دوست گرامی ات خواسته ايد نگرانی شما اندر پيرامون نشريه را در اولين روزکرد نشريه اخبار روز به اطلاع خوانندگان برساند . 6 – نامه شما بگونه ای نوشته شده است که گويا قبلا, پيرامون دوست گرامی «ظن بسياری از استنتاجات و ارتباطات نامطبوع» بوده است واگر او نام و... ارايه دهنده سند مربوطه را اعلام نکند اين ظن تقويت می شود.
اينکه شما با چه انگيزه ای چنين نامه عجيب و تخريب کننده سيمای شريفِ دوست گرامي و نشريه وزين اخبار روز را نوشته و آنرا منتشر کرده ايد برای من روشن نيست. و من نمی خواهم درباره انگيزه شما کنجکاوی کنم. ولی اطلاع از دلايل شما برای انجام چنين کاری مهم است. اميدوارم شما دلايل اين کارتان را در اختيار خوانندگان نشريه اخبار روز بگذاريد. ولی تا آنزمان و نظر به اينکه شما بدون ارائه دليل و برهان فضای نامطبوعی پيرامون دوست گرامی خود و نشريه اخبار روز ايجاد کرده ايد من وظيه خود می دانم که به نامه شما و به روشی که شما در آن نامه بکار گرفته ايد بپردازم.
شايد شما بگوئيد, سندِ مربوط به همکاری ميان آقای سيدعلی خامنه ای و سازمان القاعده يک سند جعلی است و انتشار چنين سندی می تواند درخدمت سياست دولتمداران جنگ طلب آمريکا و يا ... قرار گيرد. شايد بگوئيد من نگران اين بودم که مبادا عوامل مخربی اين سند را در اختيار نشريه اخبار روز قرار داده و می خواهد نشريه را مورد سواستفاده قرار دهد و با يک تير دونشان بزند. شايد بگوئيد ما تجربه فراوانی در اين زمينه داريم که چگونه با دادن اطلاعات ساختگی به سازمانهای سياسی سياستهای آنها را تحت تاثير قرار می دهند. شايد هم دلايل ديگری برای نوشتن نامه و انتشار آن داشته باشيد. ولی شما هر دليل و برهانی پيش خود داشته باشيد در نامه منعکس نيست. شما حتی در نامه به دوست گرامی اتان ننوشته ايد که اين نامه جعلی و مشکوک است. فقط نوشته ايد که اسم و... ارايه دهنده سند را اعلام کنيد و اگر اعلام نکنيد «ظن بسياری از استنتاجات و ارتباطات نامطبوع پيرامون شما تقويت می شود». آخر به چه دلايلی بايد ظن بسياری از استنتاجات و ارتباطات نامطبوع پيرامون دوست گرامی شما بوجود بيايد و تقويت شود؟!
اولا اين سند قبلا در نشريه ديگری انتشار يافته بود. شما که اين قدر نگران سرنوشت کشور هستيد چرا به آن نشريه مربوطه نامه ننوشتند. ثانيا شما از کجا به اين نتيجه رسيده ايد که سند جعلی و مشکوک است. ثالثا اگر شما چنين اطلاعاتی داشتيد چرا آنرا در اختيار نشريات, دوست گرامی ات و نشريه اخبار روز قرار نداديد. چهارم اينکه اگر شما هنوز نمی دانستيد که سند جعلی است يا اصلی, مشکوک است يا نه, چرا چنين موضع تند و مخرب و غيرمسولانه ای عليه دوست گرامی اتان و عليه نشريه اخبار روز گرفته ايد؟؟!!
شايد شما, اندر اشتباه بودن انتشار سند مربوطه در اخبار روز, چندين و جند دليل درست و محکم داشته باشيد, ولی چرا حتی يکی از آنها را بطور علنی و برای عموم و يا بطور خصوصی در اختيار دوست گرامی اتان نگذاشته ايد؟؟!
انتظار از شخصی نظير شما اين بود که در چنين موارد حساسی, قبل از اينکه نوشته خود را منتشر کنيد, حداقل پرس و جو و تحقيقی بعمل می آورديد ولی شما با وجدان راحت قلم بدست گرفته و به خودتان اجازه داده ايد پيرامون دوست گرامی اتان - سردبير نشريه اخبار روز – و خود نشريه, ظن نامطبوعی ايجاد کنيد.

البته اين اولين بار نيست که شما با کسانی که مخالف نظر و رای اتان هستند چنين اهانت آميز برخورد کرده و فضای منفی پيرامون او ايجاد می کيند. شما چندی پيش با مسئولين نشريه ايران امروز نيز درباره انتشار اخبار جنگ امريکا و عراق چنين برخوردی داشتيد.
من قصد نداشتم راجع به برخوردهای اين چنينی دست به قلم ببرم, چرا که در جنبش سياسی جامعه ما مسايل و مشکلات حل نشده بزرگتری هنوز وجود دارد. فکر می کردم که بلاخره بعداز اين همه تجربه تلخ و تحولات مثبت درجنبش سياسی ايران, درسهای لازم درباره روش برخورد با دوستان و مخالفين خود را فراگرفته ايم. ولی وقتی نامه شما رفيق فرخ نگهدار خطاب به دوست گرامی اتان را خواندم با خود گفتم ما اگر با دوستان شناخته شده و شريف خود چنين کنيم با مخالفين خود چه خواهيم کرد؟ بنابراين به صلاح جنبش و سازمان و شخص شما دانستم که موضوع را بطور آشکار و شفاف منتشر کنم.
ما حق نداريم با مشاهده يک سند در يک نشريه و بر مبنای ظن نامطبوع خودساخته و بی پايه و اساس, فضای نامطبوعی پيرامون دوستان و مخالفين خود بسازيم.
کاربست اين روشها در گذشته, به اعتماد ميان نيروهای سياسی کشور آسيبهای فراوانی رسانده است.
شما می توانستيد مطلبی اندر باره سند مربوطه بنويسيد و حساسيت افکار عمومی را نسبت به صحت و سقم و اهميت آن توضيخ دهيد. می توانستيد مطلبی در اخبار روز خطاب به دوست گرامی ات منتشر کنيد و از او بخواهيد که نام و... ارايه کننده سند را منتشر کند . می توانستيد در آن نامه از او انتفاد کنيد که چنين سندی را منتشر کرده است. می توانستيد درنامه به دوست گرامی ات تذکر دهيد که مواظب باشد که نشريه اخبار روز از جانب عوامل مخرب مورد سواستفاده قرار نگيرد. ولی شما بجای چنين کارهائی نوشته ايد: «امتناع از اين کار ظن بسياری از استنتاجات و ارتباطات نامطبوع پيرامون شما را تقويت می کند». از کدام ظن بسياری از استنتاجات و ارتباطات نامطبوع پيرامون دوست گرامی ات سخن می گوئيد؟ از جانب چه کسانی سخن می گوئيد؟ با استناد با کدام سند و مدرک چنين سخنی را منتشر می کنيد؟.

رفيق گرامی!
درگذشته, هم ما و هم ديگران روشهای مخربی را عليه يکديگر بکار گرفتيم و آسيبهای فراوانی را نصيب خود و ديگران کرديم. ولی امروز بعداز اين هم تجربه و اين همه تغيير و تحول, ديگر حق نداريم آنها را در اشکال جديد و اين بار به بهانه دفاع از جمهوريت و جمهوری خواهی تکرار کنيم.
يادمان باشد که تاثير منفی اعلاميه ها و مقالات نامطبوعي را که در سالهای 1359 و
1360 درباره عبدالرحمان قاسملو رهبر فقيد حزب دموکرات کردستان ايران, درباره رفيق فقيد هليل رودی و رفيق مصطفی مدنی نوشتيم و منتشر کرديم, هنوز هم در ذهن بسياری از دوستان و رفقا فعال است. ما هنوز هم بابت کاربست اين روش, يک عذرخواهی جدی و صميمانه به آنها و رفقا و دوستان و خانواده هايشان بدهکاريم . جنبش دموکراتيک ايران و ما تجربه تلخ فراوانی در اين زمينه داريم. ديگران مسئول گفتار و کردار خود هستند ولی ما بعد از اين همه تجربه حق نداريم با ديدن يک سند و شنيدن چند خبر فضای نامطبوعی پيرامون دوستان و رفقا و حتی مخالفين خود درست کنيم. کاربست اين روشها اعتماد شکن است. ما بايد با رفتارمان نشان دهيم که از روشهای گذشته فاصله گرفته ايم و درصدد و درجهت اعتماد آفرينی هستيم . فاصله گرفتن از روشهای مخرب گذشته يکی از راه های اعتماد آفرينی است .

رفيق فرخ نگهدار گرامی !
کوشش جدی و فراوان درجهت فاصله گرفتن از روشهای نامطبوع گذشته , بويژه از جانب شما بسيار ضروری است. چرا که مسئوليت آن برخوردهای منفی و ايجاد فضای نامطبوع پيرامون افرادی نظير قاسملو و هليل رودی در درجه اول بر عهده شما بوده است!!
برانگيختن ظن نامطبوع ِ بی پايه و اساس نسبت به دوستان و حتی مخالفين خود, اعتماد سوز است. کار ما بايد اعتماد آفرينی و برانگيختن اعتمادها باشد . وجود اعتماد ميان نيروهای دموکراتيک يک جامعه و يک کشور جزو بزرگترين سرمايه ملی آنها است. در لحظه کنونی, جنبش دموکراتيک ايران و جنبش چپ ايران بعنوان يکی از پايه های اساسی آن, به شدت نيازمند اعتماد آفرينی و برانگيختن اعتمادها است. بکوشيم درخدمت برآوردن اين نياز باشيم و اين سرمايه ملی را باز سازی کنيم.
با تفديم احترام
مجيد عبدالرحيم پور 2003 . 06 . 03

 

کالبد شکافی يک برخورد مجيد عبدالرحيم پور
http://www.iran-chabar.de/1382/03/14/majid820314.htm