xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

         m.ilbeigi@yahoo.fr       

                                

      فهرست موضوعی نوشته ها
 

شنبه 26 اسفند 85 / 17 مارس 07

... اينهم مطلبي که برايِ « روشنگري » فرستادم :

دوستان روشنگري ، باسلام !

مدتهاست  ( حتي سالها پيش از راه اندازيِ سايتم ) ، مطلبي برايِ هيچ « تارنما » ( از جمله برايِ شما)  نمي فرستم و امروزه بسنده مي کنم به «روزانه ها ... » . اما «جدل » بين علي اکبر شالگوني و فرخ نگهدار را که در « روشنگري » دنبال کردم  و اينهمه « آقامنشي » بازي درآوردن و از « بالا به " ذزه ها " نگاه کردن » هايِ نگهدار و سعي در ادامهء ديگران فريبي اش ، وادارم کرد تا اين مطلب را برايتان بفرستم و به پيوست ، گوشه هائي از نوشته هايِ « کار اکثريت » .

نگهدار گمان دارد که به جز او هيج کس شماره هايِ گذشتهء « کار اکثريت » را در اختيار ندارد . به جز مطالبي که پيش از اين در « روزانه ها ... » از آن آورده ام ( که لينکِ شان را در زير خواهيد يافت ) ، تمامِ شماره ها و مطالبي را که نگهدار در پاسخ دومش به آنها اشاره کرده است را هم دارم و بزودي فشرده هائي از آنها را هم خواهم آورد . جيف از وقتي که بايد برايِ نقلِ « مزخرفات » - واقعا مزخرفات ! - ، اينها گذاشت ( اگر براي پيشگيري از تکرارِ  خطا ها و خيانت هايِ پيشين ، لازم باشد که وقت بهدر دهيم ، من باکم از اين وقت هدر دادنها نيست!)

رقيه دانشگری–مهدی فتاپور: در برابرِ خطِ سازش همچنان از خط امام بدون کوچکترين تزلزل دفاع خواهيم گرد  

« گامِ سترگِ   [...] رهبریِ سازمان در راهِ وحدت با حزبِ توده» و « اقدامِ  توطئه گرانه و نفاق افکنانه   کشتگر – هليل رودی» 

پيشاپيش سالي خوش و پُربار و بي حکومتِ فلاکت بار ِ اسلامي براي شما و خواننده گانِتان آرزومندم :  م.  ايل بيگي

26 اسفند 85 / 17 مارس 07

 

سه شنبه 22 اسفند 85 / 13 مارس 07

... اينهم توصيهء يک « وبلاگ نويس » برايِ خواندنِ « گاه روزانه ها ... » :

«  لينک دانلود چندين کتاب را براي دانلود مي گذارم.کافي است براي دانلود کليک راست موس را زده و گزينه save target as را انتخاب کنيد.در عرض چند دقيقه کوتاه دانلود مي شود.اين کتابها بيشتر با پسوند pdf هستند که با نرم افزار adobe acrobat reader خوانده مي شوند.خود من هر شب قبل از خواب يکي از اين کتابهاي دانلودي را مي خوانم.بخصوص براي کساني که مشکل بد خوابي دارند !خيلي خوب است قبل از خواب سراغ اين کتابها بروند.احساسي که بعد از خواندن اين کتابها به ادم دست مي دهد اين است که خوشحال مي شويم از اينکه فرصتي شد که اين کتابها را بخوانيم و به اندازه دهها سال تجربه را يک دفعه بياموزيم و اگر چنين فرصتي نبود چه اگاهيهاي ارزشمندي را از دست مي داديم.کتابهاي زير از سايت روزانه ها است.اگر بعضي از کتابها نوشته ريزي داشت کافي است که چند شماره بزرگنمايي انجام دهيد .چه نيکوست که هر کس فرصتي دارد اين کتابها را به صورت کتاب صوتي دراورد و براي دانلود در اينترنت در دسترس عموم قرار دهد.تا جواناني که در دستگاههاي پخش صدا در گوش راه مي روند گاهي هم اين کتابها را گوش کنند.چون معمولا شنيدن راحت تر از خواندن است... »

نشاني  وبلاگ:  http://www.hagh100.blogfa.com

 

پنجشنبه 17 اسفند 85 / 8 مارس 07

زماني که « روزانه ها ... » راه افتاد ، از تمامِ « کله گُنده ها» ، « کله متوسطا» ، « کله کوچيکا » ي سايت هايِ فارسي خواستم که خبري - هرچند کوتاه  و هر چند در گوشه اي- ، از راه اندازي اش بيآورند و ، به جز دو سه تا ، دريغ از اشاره اي ! و حتي 40 يورو (که با مخارج بانکي شد ، 45 )  برايِ «مدير محترم » سايتي ( که سالها با آن همکاري يکجانبه کرده بودم و به گفتهء خودش ، مطالبم پُرخواننده ترين مطالبِ سايتش بودند )  فرستادم و او آنچنان خجلانه ، « گوشه پراکانانه » و بشکلي کاملا مفتضح آورد که ايکاش نمي آورد ! و ديگران به کُل بايکوت کردند ...

... و اما « روزانه ها ... » راهِ خود را - هرچند در « خفا » - ، پيمود و از طريق « دهان به دهان » ، ايميل هائي که کم خواننده گان اوليه براي ديگران فرستادند و ... عليرغم ِ ميلِ « بايکوت کننده گان » ، خواننده گانش را يافت و امروز ، تعدادِ صفحاتِ ديده شده اش به حدي رسيده است که خيلي از «کله کوچيکا » ، « کله متوسطا» - و حتي بعصي از «کله گُنده ها » - ، آرزويِ رسيدن به اين تعداد را دارند ...

... و خوشحالم که نزديک به 60درصد از خواننده گانش در ايران اند و در رتبه هايِ بعدي آلمان ، سوئد ، جمهوري چک (حتما به خاطرِ کارکنانِ « راديو فردا » يِ مقيمِ پراگ ) ، آمريکا و ...  وتعدادي از کشورها را ، قاره به قاره ، بيآورم :

آسيا  :  ايران ، امارات متحده عربي ، کويت ، عراق ، سوريه ، اردن ، لبنان ، عربستان ، عمان، قطر ، پاکستان ، هندوستان ، تايوان ، چين ، ژاپن ، سنگاپور، تايلند ، مالزي ، لائوس ، ويتنام ، کره جنوبي ، آذربايجان ، ارمنستان ، تاجيکستان ، قزاقستان ،اندونزي ، اسرائيل  و ...

آفريقا :  مصر ، تونس ، مراکش ، الجزاير ، جمهوري دموکراتيک کنگو ، افريقاي جنوبي  ، زامبيا ، ساحل عاج  و ...

اقيانوسيه : استراليا ، زلاند نو

آمريکاي شمالي :  ايالات متحده ، کانادا

آمريکاي جنوبي :  گواتمالا ، مکزيک ، آرژانتين ، کوستاريکا ، ونروئلا ، بوليوي ، شيلي ، پاراگوئه ، برزيل ، کلمبيا ،اکوادور ، پرو، ونزوئلا  و ...

اروپا : آلمان ، سوئد ، هلند ، جمهوري چک ، اسلواکي ، يوگسلاوي ، کُراسي ، فرانسه ، بلژيک ، دانمارک ،استوني ،  فنلاند ، اتريش ، ايتاليا ، پرتغال ، اسپانيا ، يونان ، قبرس ، ترکيه ، نروژ ، سوئيس ، لوکزامبورگ ، موناکو ، ايسلند ، ايرلند ، اوکراين ، روسيه ، بلا روسي ، بووسني هرزه گوين ، بلغارستان ، لهستان ، مجارستان ، روماني ، انگلستان و ...

از قديم گفته اند که کارِ زياد ، نتيجه خواهد داد و من هرگز از کار نهراسيده ام - هرچند ( و حتي ) اگر « خرحمالي » باشد...

 

دوشنبه 14 اسفند85 / 5 مارس 07

از زماني که « روزانه ها ... » براه افتاد ، تاکنون چندين بار ، روز ها ، هفته ها و حتي يکبار نزديک به دو ماه ، به روز نشد و دليلش ؟ - به « ددر » رفتن ها يم !

از سالِ 1360 - که به « ددر » رفتن هايم شروع شد ، هرگز عکسي نگرفتم ، مگر تنها يکبار ، به اصرارِ خواهرم ، با جراحانِ آمريکائيِ قلبم :

 

شنبه 5  اسفند 1385  /  24   فوريه  2007 

بازديدکننده اي  با نامِ « عذرا عذرا » - که به گمانم مي شناسمش - ، مرتب مطالبي برايم مي فرستد که بسيارِشانرا پيش از اين ديده ام در جاهايِ مختلف و بعضِ شانرا ، نه ... هرآنچه را که خوانائي داشت با مضمون اين سايت ، تاکنون آورده ام ( با سپاسي مديونش ! )  و ديگر فرستاده هايش را هم خواهم آورد ... و اما دلم مي خواهد که سايت ِ خودش را بسازد و تمامِ اين مطالب را در آن بيآورد  ... و باقي بقايش !

 

جمعه 4 اسفند 1385 / 23 فوريه 2007

4

در کوچه اگر مي روي

پشتِ سرت را نکاه کن

تا نيافتي دوباره

در چالهء گُه

پشتِ سرت را نگاه کن

و آينه اي بردار

و حتما خواهي ديد در آن

- گُه در اندر گُه -

کامبخش را

کيانوري را

شاه و شاهان را

نگهدار را 

خميني را

رفسنجاني را

« رجوي » يان را

« اکثريتي » ها ر ا

« رنجبران » را

« حزب کمونيست کارگري » را

بني صدر را

تمامِ شاهان را

تمامِ آخوند هارا

تمامِ ...

و نخواهي ديد اينهارا  :

3

دلم آنجنان گرفته است ... دلم آنجنان گرفته است ... دلم آنچنان گرفته است که انگاره برمنِ « نافِ زمين و زمان » تمامِ بدبختي هايِ زمان باريده است و مي بارد  و جهان را خلاصه است  تنها بر « بختِ بدِ  من »  ! و « فراموش » ام ؟ مي شود به تمامِ ناروائي هائي که بر انسان ها مي رود - و سهم ِ ما هم کم نيست ! ...

آيکاش مي توانستم ، ايکاش مي توانستم ، ايکاش مي توانستم ...  سرو ساماني به زندگيِ خودم بدهم و بعد « برزو گوزئي » شوم که مثلا چه ؟ - به ديگران برسم ؟! ...

2

يک به حتم ساواکي ِ بينِ 60 تا 80 سال - و نمي گويم «شاهنشاهي » ( که خوب يا بد - و از نظرم ، بد ،  که بهرحال حقِ ابتدائيِ انتخابِ شان ست ) - ، « فحش ايميل » هائي برايم فرستاد که : « هان ! فهميدم که کمونيستِ بد ذات هستي و خميني را شماهايِ بي همه چيز آورديد و حسابهايِ بانکيِ تان پُرست از « روبل » هاي روسي و مادر قحبه ايد و مادر جنده ايد و حقِ تان ست که باطوم در کونِ تان کرد و ...» و امضا مي کرد ، هر بار :  « دخترِ هفده سالهء ايراني ، مقيمِ آلمان » ...

و حالا چرا تمامِ اين « فحش ايميل » ها ؟  « جرات » کرده بودم که بر چيده هائي از کتابِ « آخرين سفرِ شاه » نوشتهء «ويليام شوکراس » ( که بر حسبِ اتفاق آنرا در آلمان خريدم) را ( از طريقِ « اسکن » و بس هيچ دخل و تصرف ) تحتِ  عنوانِ « گوشه هائی از زندگیِ "فلاکت بارِ" خاندان پهلوی » را در « گاه روزانه ها ... » بيآورم و اين « دختر هفده سالهء ايرانيِ مقيمِ آلمان » [ يا در واقع، ساواکي 60- 80 ساله - که به گمانم در زندگي اش هيچ کتاب نخواند ( مگر - و شايد ؟ - کتابهايِ « چگونه بايد شکنجه داد؟ »  ] مدعي شد که تمامِ کتاب را خواند و هيچ از آورده هايم را نيافت و من همه را از خودم « بافتم » !...

با چه کساني - از « ماورايِ راست » تا « ماورايِ چپ » سرو کار داريم که روزانه گُه ريختند و هنوز مي گويند که : « در کونِ مان هرگز ، حتا ، حتا ، يک ذزه گُه يافت نمي شد ! »

1

مانده ام که چرا  در اينجائيم - و هنوز هم ...

آيا سهمِ ما ازاين جهان ، به چز اين ، هيچ نبود ؟

چه « گُهکده » اي  برايِ مان ساختند - و چه جهاني برايِ آينده گان ، گُه واره ، مي گذاريم ؟!