-
بايد کشوری وجود داشته باشد با مردمانی آزاد و
تصميم گيرنده ؛
-
"رهبر"انی که مردم ِ خودرا "داخل ِ آدم" نمی دانند
، نمی توانند تصميم گيرندهء سرنوشت ِ مردمان ِ شان باشند ؛
-
هر کشوری را حقِ اين است که تصميمات ِ سياسی و
اقتصادی و نظامی و...ِ خودش را داشته باشد - و بگيرد ؛
-
هر کشور بخش ِ کوچکی ست از اين جهان ِ عظيم و لاجرم
"تصميمات"ش تاثيرگذار بر زندگی ديگر مردمان ِ اين جهان ؛
-
پس هر کشور نمی تواند - و"حق" هم ندارد - ، که
، بی نظرداشت ِ باقیِ جهان ، "منافع"خودرا تنها درنظر بگيرد و بزرگ کند
- آنهم با ناديده گرفتنِ "منافع ِ" ديگران ؛
-
ايران حق دارد که "فناوری ِ هسته ای" کند و نيروگاه
های ِ اتمی داشته باشد - و حتی "بمب" های ِ اتمی ؛
-
آيا ايران "نياز ِ" فوری و حياتی دارد به نيروگاه
های ِ اتمی ؟ ؛
-
بهتر نيست که به جای ِ ريختن ِ اينهمه "سرمايه" به
پای ِ "اتم" ، بريزد آنها را به پای ِ "خورشيد ِ" مفت و مجانی ای که
دارد - با "صحرا" ها و "کوير" هایِ عظيم اش ، با خورشيد ِ تمام ِ
ساليانه شان ؟ ؛
-
گيرم که نه ! " منفعت" ، بيشتر با اتم است تا
خورشيد ! به دنبالِ "سلاح"اش رفتن، از چه رو ؟ ؛
-
" منفعت" تنها در"پول"است و در "مقياس ها و
معيارهای ِ اقتصادی" ؟ - پس "جان ِآدمی" هيچ نبايد
به حساب آيد ؟ ؛
-
"بمب" هم با "پول" (خرابی های ِ عظيم) کار دارد و
هم با "جان ِآدمی" (کشتارهای ِ عظيم تر) ؛
-
حرفی ست درست : "چرا دارنده گان ِ "بمب" ما را حذر
می دارند از داشتنِ آن - و به چه حقی ؟" ؛
-
"درستی ِ" اين حرف مُجق و مجاز ِ مان می سازد برای
ِ داشتن اش - آنهم با "رهبر"انی ديوانه و عقده ای که ما داريم ؟ ؛
-
خواهند گفت : «آنها هم رهبرانی ديوانه داشتند و
دارند و نديد که با "هيروشيما" و "ناکازاکی" چه کردند ؟» - ديديم !
و درست بهمين دليلست که داشتن اش را در دست ِ شما ديوانه گان ِ بسا
ديوانه تر از آنها ، فاجعه ای عظيم می دانيم برای انسان ها ؛
-
تازه ، گيرم که دست يافتيد به "آن" ، آخر شمایِ
ابلهان را به چه کار خواهد آمد با سه چهار "کوچولو"ی ِ آن در مقابلِ
خروارها که دارند ؟ ؛
-
شمائی که با مردمان ِ خود اينچنين وحشيانه رفتار می
کنيد و به درنده حيوانی بيشتر می مانيد تا به انسان ، وای به روزگاری
که دست بيازيد به اين "اسباب بازی" ! اگر نتوانيد جهان را ويرانه
ای سازيد چون ايران (که اين خواست ِ عظيم ِ تانست) ، لااقل "منطقه" را
"کشتارگاه ِ اسلامی" خواهيد کرد - چرا که شمايان ، جز برای ِ همه چيز
از بين بردن نيامده ايد ؛
-
می خواهيد به "اسرائيل" "به پريد" (!) و "منطقه" را
بالکل "اسلامی" کنيد؟ - دلمان را خون کرديد با اسلام ِ تان ،
دست از سر ِ ديگران برداريد که نمی خواهند اين اسلامِ تنها به خون-
انديش و گريزان از خوشبختی اتسان ها
!
؛
-
مارا چه کار به مداخله در امور ِ ديگران ؟ نکشيده
ايم به اندازهء کافی از دخالت ِ ديگران در امور ِمان ؟ ؛
-
چه بخواهيم و چه نخواهيم ، کشوری به نام ِ "
اسرائيل" وجود دارد . چرا نبايد با اسرائيل - ماننذ ِ بسياری از
کسورهای ِ "دل نابخواه" - رابطه داشته باشيم ؟ ؛
-
می گوئيد - و درست هم می گوئيد : «يهوديان ِ قتل
عام شده توسط ِ اروپائيان (گرچه منکر ِ "قتل ِعام" هستيد ) ، دارند قتل
عام می کنند فلسطينی يان ِ "مسلمان" را » و "فلسطينی يان ِ نامسلمان "
را حتی به "پشم ِ فلان ِ" تان هم نمی گيريد! و تازه فلسطينی يان ِ
"خيلی مسلمان" را به جان ِ "کم تر مسلمان" هايشان ريخته ايد تا دلِ
هميشه خون خواه ِتان شاد شود ! ؛
-
مردمانی ( چه يهود ، چه مسلمان و چه مسيحی و
صدالبته ، چه عير ِ دينی يانش ) که در محدوده ای که امروز "اسرائيل"
نام دارد ، زنده گی می کنند ، حق دارند که بی کُشت و کشتار در کنار هم
باشند و باهم بسازند و خود برای آينده و نام ِ کشورشان تصميم بگيرند و
مارا چه که اين و آنرا به "دريا" بريزيم ؟! ؛
-
می گوئيد - و درست هم می گوئيد : «چرا از
"اتمی" بودن ِ اسرئيل ( که تا به کنون نشان داده است هيچ هراسش از
تجاوز نيست و حسابی هم به هيچ کس پس نمی دهد) ، حرفی ، نه تنها
اين اروپائيان و آمريکائيان به ميان نمی آورند ، بل کمکش کرده اند برای
ِ اتمی شدن» . جُب ، نتيجه بايد اين باشد که "ماهم!" ؟ ؛
-
به اندازهء "پشيزی" قدرتِ آن نداريم که جلوی ِ
ديگران را بگيريم . اما "قدرت ِ" اين را داريم که جلوی ِ خودمان
را بگيرم - نداريم ؟ چرا بايد تسليمِ "منطق ِ" ويرانسازی جهان به دست ِ
ابلهان ِ به هرقيمت به دنبال ِ "منفعت ِ" يک عدهء قليل شويم که
جهان را بدينگونه کرده اند که انسان از زيستن اش تن در می زند ؟ هيچ
ِمان اين در "کله" نبايد باشد که جهانی ديگر می توانيم - و بايد -
بسازيم ؟
-
اين چه "منطق"يست که اروپائيان و آمريکائيان و
اسرائيليان دارند که برای جلوگيری از
"اتمی شدنِ ايران ، بايد با اتم به
آن حمله کرد و ويرانش کرد به يکباره و به "تُخم ِ" مان خلايقش ؟!