xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                                     

                     

دو شنبه 05 آبان 86 / 26 نوامبر 07

چرا نکنيم خودرا "گرم" با خورشيد  ؟

بيش از دو سالست که "بحران ِ اتمی ِ ايران" ادامه دارد و آنان که دل به زادگاه دارند را ، هر روز بيش از روز ِ پيش و هر بار بيش از بار ِ پيش ، دلهرهء کشتارهایِ عظيم ِ زادگاهی يان ِ بی گناه ِ اسيرِ اين "طايفهء" جهل و بی همه چيز و همه چيز بر بادده ؛  و خرابی های ِ عظيم تر ِ يک حملهء نظامی ِ هر روز تيتر ِ رسانه ها ، دارد به مرز ِ ديوانه گی می کشاند .

در تمام ِ اينمدت ، "کارشناسان" و "کارناشناسان ِ" بسياری "تحليل" های ِ "غلمی" و "سياسی ِ" بسياری دادند و در اينجا بود که با خود گفتم ، حال که بسياری از کارناشناسان "تحليل" می دهند ، مگرم اين "من ِ" کارناشناس را چه هست کمتر از آنها و چرا منهم "بادی به غبغب" نياندازم و "آروغ"ی نزنم - که يعنی "هستم" ! پس اينهم "افاضات ِ" اين "من" :

  • بايد کشوری وجود داشته باشد با مردمانی آزاد و تصميم گيرنده ؛

  • "رهبر"انی که مردم ِ خودرا "داخل ِ آدم" نمی دانند ، نمی توانند تصميم گيرندهء سرنوشت ِ  مردمان ِ شان باشند ؛

  • هر کشوری را حقِ اين است که تصميمات ِ سياسی و اقتصادی و نظامی و...ِ خودش را داشته باشد - و بگيرد ؛

  • هر کشور بخش ِ کوچکی ست از اين جهان ِ عظيم و لاجرم "تصميمات"ش تاثيرگذار بر زندگی ديگر مردمان ِ اين جهان ؛

  • پس هر کشور نمی تواند - و"حق" هم ندارد - ، که  ، بی نظرداشت ِ باقیِ جهان ، "منافع"خودرا تنها درنظر بگيرد و بزرگ کند - آنهم با ناديده گرفتنِ "منافع ِ" ديگران ؛

  • ايران حق دارد که "فناوری ِ هسته ای" کند و نيروگاه های ِ اتمی داشته باشد - و حتی "بمب" های ِ اتمی ؛

  • آيا ايران "نياز ِ" فوری و حياتی دارد به نيروگاه های ِ اتمی  ؟ ؛

  • بهتر نيست که به جای ِ ريختن ِ اينهمه "سرمايه" به پای ِ "اتم" ، بريزد آنها را به پای ِ "خورشيد ِ" مفت و مجانی ای که دارد - با "صحرا" ها و "کوير" هایِ عظيم اش ، با خورشيد ِ تمام ِ ساليانه شان ؟ ؛

  • گيرم که نه ! " منفعت" ، بيشتر با اتم است تا خورشيد ! به دنبالِ "سلاح"اش رفتن، از چه رو ؟ ؛

  • " منفعت" تنها در"پول"است و در "مقياس ها و معيارهای ِ اقتصادی" ؟    - پس "جان ِآدمی" هيچ نبايد به حساب آيد ؟ ؛

  • "بمب" هم با "پول" (خرابی های ِ عظيم) کار دارد و هم با "جان ِآدمی" (کشتارهای ِ عظيم تر) ؛

  • حرفی ست درست : "چرا دارنده گان ِ "بمب" ما را حذر می دارند از داشتنِ آن - و به چه حقی ؟" ؛

  • "درستی ِ" اين حرف مُجق و مجاز ِ مان می سازد برای ِ داشتن اش - آنهم با "رهبر"انی ديوانه و عقده ای که ما داريم ؟ ؛

  • خواهند گفت : «آنها هم رهبرانی ديوانه داشتند و دارند و نديد که با "هيروشيما" و "ناکازاکی" چه کردند ؟» - ديديم !  و درست بهمين دليلست که داشتن اش را در دست ِ شما ديوانه گان ِ بسا ديوانه تر از آنها ، فاجعه ای عظيم می دانيم برای انسان ها ؛

  • تازه ، گيرم که دست يافتيد به "آن" ، آخر شمایِ ابلهان را به چه کار خواهد آمد با سه چهار "کوچولو"ی ِ آن در مقابلِ خروارها که دارند ؟ ؛

  • شمائی که با مردمان ِ خود اينچنين وحشيانه رفتار می کنيد و به درنده حيوانی بيشتر می مانيد تا به انسان ، وای به روزگاری که دست بيازيد به اين "اسباب بازی" !  اگر نتوانيد جهان را ويرانه ای سازيد چون ايران (که اين خواست ِ عظيم ِ تانست) ، لااقل "منطقه" را "کشتارگاه ِ اسلامی" خواهيد کرد - چرا که شمايان ، جز برای ِ همه چيز از بين بردن نيامده ايد ؛

  • می خواهيد به "اسرائيل" "به پريد" (!) و "منطقه" را بالکل "اسلامی" کنيد؟ - دلمان را خون کرديد با اسلام ِ تان ، دست از سر ِ ديگران برداريد که نمی خواهند اين اسلامِ تنها به خون- انديش و گريزان از خوشبختی اتسان ها ! ؛

  • مارا چه کار به مداخله در امور ِ ديگران ؟ نکشيده ايم به اندازهء کافی از دخالت ِ ديگران در امور ِمان ؟ ؛

  • چه بخواهيم و چه نخواهيم ، کشوری به نام ِ " اسرائيل" وجود دارد . چرا نبايد با اسرائيل - ماننذ ِ بسياری از کسورهای ِ "دل نابخواه" - رابطه داشته باشيم ؟ ؛

  • می گوئيد - و درست هم می گوئيد : «يهوديان ِ قتل عام شده توسط ِ اروپائيان (گرچه منکر ِ "قتل ِعام" هستيد ) ، دارند قتل عام می کنند فلسطينی يان ِ "مسلمان" را » و "فلسطينی يان ِ نامسلمان " را حتی به "پشم ِ فلان ِ" تان هم نمی گيريد! و تازه فلسطينی يان ِ "خيلی مسلمان" را به جان ِ "کم تر مسلمان" هايشان ريخته ايد تا دلِ هميشه خون خواه ِتان شاد شود ! ؛

  • مردمانی ( چه يهود ، چه مسلمان و چه مسيحی و صدالبته ، چه عير ِ دينی يانش ) که در محدوده ای که امروز "اسرائيل" نام دارد ، زنده گی می کنند ، حق دارند که بی کُشت و کشتار در کنار هم باشند و باهم بسازند و خود برای آينده و نام ِ کشورشان تصميم بگيرند و مارا چه که اين و آنرا به "دريا" بريزيم ؟! ؛

  • می گوئيد - و درست هم  می گوئيد : «چرا از "اتمی" بودن ِ اسرئيل ( که تا به کنون نشان داده است هيچ هراسش از تجاوز نيست و حسابی هم به هيچ کس پس  نمی دهد) ، حرفی ، نه تنها اين اروپائيان و آمريکائيان به ميان نمی آورند ، بل کمکش کرده اند برای ِ اتمی شدن» . جُب ، نتيجه بايد اين باشد که "ماهم!" ؟ ؛

  • به اندازهء "پشيزی" قدرتِ آن نداريم که جلوی ِ ديگران را بگيريم . اما "قدرت ِ" اين را  داريم که جلوی ِ خودمان را بگيرم - نداريم ؟ چرا بايد تسليمِ "منطق ِ" ويرانسازی جهان به دست ِ ابلهان ِ به هرقيمت به دنبال ِ "منفعت ِ" يک عدهء قليل  شويم که جهان را بدينگونه کرده اند که انسان از زيستن اش تن در می زند ؟ هيچ ِمان اين در "کله" نبايد باشد که جهانی ديگر می توانيم - و بايد - بسازيم ؟

  • اين چه "منطق"يست که اروپائيان و آمريکائيان و اسرائيليان دارند که برای جلوگيری از "اتمی شدنِ ايران ، بايد با اتم به آن حمله کرد و ويرانش کرد به يکباره و به "تُخم ِ" مان خلايقش ؟!

خاتمه دهم به کارناشناسيم و باقی بگذارم به ديگر کارناشناسان ...