xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                                     

                     

چهارشنبه 22 ضهريور ۸۶ - 11 سپتامبر 07

از ( و نه تنها )  " سياست " می نويسم ، اما " سياستمدار " نيستم !

" ايميلی " فرستادند و جويایِ " نظر " م شدند در بارهء " وبلاگ " به تازه به راه افتاده . در جواب نوشتم : « نظرِ خاصی ندارم . به کارِ [ ... فلانی ] ميماند .»

جوابی " دندان شکن " آمد :  «  ما شما رايك انسان سياسي كه در هر  موردي  نظر خاص خودرا دارد مي شناسيم [ . ]  از اينكه در مورد بلوك ما  نوشته بودي نظر خاصي ندارم[ ، ]  يعني بي طرف هستم يا خنثي ؟ واقعا تعجب [ بر] انگيز  بود. »

از لحنِ غيردوستانه - و حتی "کينه توزانه " ( که يعنی چرا به تعريف و تمجيد ننشسته ای ) - که بگذرم ، اينها دارم برای گفتن :

1)  در جوابم ، نه به صراحت - که به اشاره - ، به نوعی نظر داده بودم  : "به کارِ [ ... فلانی ] ميماند " : که يعنی چه حاصل از کُپی برداری ( اگرچه با رنگ و شمايلی ديگر )  ؛ که يعنی برويد به دنبالِ کاری تازه که کپی برداران بسيارند و بی هيچ شرم و حيا ( لااقل شما به ذکرِ منابع و مآخذ پرداخته ايد - پس : درود بر شما ! ) . اگرِتان حرفی برای گفتن  ( يا کاری برای نشان دادن هست ) ، پس دريغ از آوردنِ شان نکنيد و اگر خيال برسر داريد که با کپی برداری ، "سری" بينِ "سرها" بنمائيد و "وبلاگدار" و "وبلاگنويس" شويد ، چه بِه که دست از آن برداريد و ندهيد به هدر وقت خود و خواننده گان را ...

2) من " انسان سياسی " نيستم . اگر چه از ( نه تنها ) سياست می نويسم، اما "کارو حرفه" ام سياست نيست و " سياستمدارانه " به دنبالِ مقام و ميز و دفتر و دستک نيستم - و هرگز چنين خواری برمن مباد !

3) درآن ويران شده و گُه دانی که بزرگ شديم و هنوز گرفتارش هستيم ، يا بايد خفقان بگيرم و يا اگر دم زنيم ، به يکباره می شويم " انسانِ سياسی " !  ما از گرفتاری هایِ مان ، از بدبختی هایِ مان ، از نداری هایِ مان - چه امکاناتِ زندگی و چه آزادی ( يعنی در يک کلام از : انسان و زندگی ) - ، سخن می گوئيم و بفوريت بايد " انگِ سياسی " بودن را يدک کشان شويم ! ... و بعد تا خرخره در باتلاقِ " سياست " فرو می رويم و فراموشکارِ همه چيز می شويم - حتی زندگی ! ...

3) اينها به کنار ، آيا " انسان سياسی " بايد « در هر  موردي  نظر خاص خودرا » داشته باشد ؟ و اگر - حتی - داشته باشد ، " بالاجبار" بايد بيان کند ؟ من گمان بر اين ندارم و گمان براين هم ندارم که " انسان سياسی " آگاه برهمه چيز است ، پس " نظر دار " ! و " نظر " هم بايد ، لامحاله ، تعريفی و تمجيدی باشد !