xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                                     

                     

چهارشنبه  16 آبان ۸۶ / 7 نوامبر 07

نوشته هارا آنگونه بايد خواند که هستند ...

ايميلی در يافت کردم به خطِ لاتين ، بدينگونه ( که اميدوارم در "ترجمهء" آن به خطا نرفته باشم ) :

«  با سلام ، نوشته هایِ زيبایِ شما ( در بابِ قضيهء هما ناطق و بابيان و آدميت ... ) را خواندم ، باتشکر از ريزبينی و نکته سنجیِ شما ، انتقادِ کوچکی هم داشتم :

قبل از هرچيز ، اينجانب  برائتِ خود را از دينِ اسلام اعلام می دارم ! تا سوء تفاهم نشود .

در قسمتِ مربوط به آدميت آنچنان سنگِ ظواهرِ اعتقادی بهائيان ( که در بارهء آن بسيار تبليغ می کند ) را به سينه می زنيدکه خواننده را به فکر وا می دارد که ...

می دانم که برداشتِ درستی نيست ، اما لحنِ نوشتارِ شما اينچنين می نمايد .

در مسئلهء خانم ناطق شما ايشان را به دلايلِ مستند محکوم به دانشِ کم در موردِ متونِ بابی می کنيد . آيا نوشتارِ شما خوانندهء آشنا به متئنِ بابی را مجبور به همين نتيجه گيری در موردِ شما نمی کند ؟

به عنوانِ مثال "جمال ابها Jamal abha " يا قوانينِ اقدس نمی توان نتيجه گرفت که تساویِ زن و مرد در آئين بهائی شايعه ای بيش نيست ؟ «زن از بيتِ مامور (خانهء پدری) ارث نمی برد!» يا عضويتِ زنان در بيت العدل عظما ( مجلس قانونگذاری) ممکن نيست و هزار نکتهء ديگر که شما صدالبته از من بهتر می دانيد ...

حتما می خواهيد اين موضوع را مطرح کنيد که در عصرِ قاجار و قرنِ 19 چنين مسئله ای در اين حد ، کلِ توانِ روشنگری و روشن فکری در آن زمان بوده که فرمايش شمارا  درست می دانم ، اما لحن شما در مقاله کمی تعصب آميز بوده و انگار شما در حالِ دفاع از انديشه های بهائيت هستيد تا روشن کردنِ جلوه ای از تاريخ نويسیِ معاصرِ ايران .

از نوشته هایِ تحليلی و زيبایِ شما کمالِ تشکر را دارم .  »

ضمنِ تشکر از الطافِ فرستنده ، بايد بگويم که "شاخ" در آوردم! گرچه اين اولين شاخ در آوردنم نيست و بايد بگويم که سرم پُرشاخ است !

من "ويژه نامهءهما ناطق" را با نوشته هائی از خودِ او و ديگران آوردم . بی هيچ تفسير و نوشته ای از خودم - حتی يک يا دو کلمه از من - و متهم شده ام به "برزو گوزی" ای و تفسير و تحليل دادن های علمی ! آخر مرا چه به اين غلط ها 1

بارها گفته ام و نوشته ام که اين سايت سه بخش دارد : نوشته های فريدون ، نوشته هایِ ديگران و نوشته هایِ خودم . تنها مسئوليتِ نوشته هایِ خودم را  ، بالکل ، به عهده می گيرم  .

برایِ خواندنِ تویِ خواننده ، کتابها و نشرياتی را می آورم  ( از راست ترين تا چپ ترين )  و اين بدان معنا نيست که موافق با نظرياتِ شانم ( که بگويم در بسياری از موارد نيستم) و چرا بايد بدين خاطر به زيرِ "فلک" بروم و متهم شوم به شاهی ، به امامی و به هزار کوفت و کاریِ ديگر ؟! رها کنم "خِر"را از آوردنِ آنها؟

دوستان ! نوشته هارا آنگونه بخوانيد که هستند و نه آنگونه که می خواهيد!