xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                                     

                     
يکشنبه 23 دی 86 / 13 ژانويه 08
"گرواز" ، گرواز می خورند ...

خوب که بنگريم ، خيلی از وزراء و "صاحب منصابان" دوران ِ شاه ، "توده ای ِ" سابق بودند که با ميل فرمايشی ِ قاشق قاشق گُه (ودراکثر ِ موارد ، به "فرمودهء حزب") ، به جاه و مقام و نان (از نوع ِ "اعلاء") رسيدند . ای کاش که از روی ِ "عقيده" چنين ميکردند - که در اينصورت برآنان حرجی نبود !

تا جهان بود و جهان خواهد بود ، چنين "انسان"هائی ، بودند و هستند و خواهند بود. و آخرين نمونه اش ، "ماوراء چپی" يانی هستند که اکثرند - و نه همه - ، مائوئيستهای چند آتشه بودند که دائما " انقلاب" می کردند  - حتی در کافه ها - ،  و امروزه بدشان نمی آيد که در زير ِ پرچم ِ آمريکای ِ درم بخش - و خوب هم بخشنده -، دست در دست " شاه بچه" راهی ايران شوند و سر ِ پيری به آب و نانی برسند  ودست يابند به  بيشتر از اينی که دارند - و کم هم درم بخشان، نصيب ِ شان نکرده است .

اگر توده ای ها ، قاشق قاشق می خوردند ،اينها " گرواز گرواز"[ بيل بيل ] دارند می خورند - و با چه اشتهائی هم ! ... اگر توده ای ها ، با قاشق قاشق - و گاه با قاشق ِ چايخوری - ، مدت ها وقت گذاستند تا از اين رو به آن رو شوند ، اينها - اين جديدی ها - ، آنچنان گرواز گرواز در حلق فرو دادند که يک شبه از "ماوراء چپ" به "ماورای ِ راست" رسيده اند و چه فاخرند و چه قلمفرسائی هائی که نمی کنند و چه درس هائی که به ما نمی دهند ! ... اين "مبارزان" که "تمام ِ زندگی ِ" شانرا "در راه ِمبارزه" گذاشته بودند ، پس از آنکه از ملاها ( که خدمت های ِ بسيار براي ِ شان کرده بودند ) ، مايوس شدند که به مجيز ِ شان هم حتی نگرفته بودند ، " سرخوردند" و يا می بايست خود را يا حلقه آويز کنند و يا در حلق بريزند گروازها و گرواز ها ...

اينان که دائما به دنبال ِ يافتن ِ صاحب ِ قدرتی هستند تا قربان صدقه شان بروند و از "بد ِ روزگار" ، دائما "کلينکس ِ يک بار مصرف" بودند ، اين بار دل خوش کرده اند به آمريکا که گويا " می خواهد غلطی بکند " ، پس چه باک چسبيدن به آن ...

تا بدانجا رفته اند که " شاه بچه" يکباره برای ِ شان عزيز شده است و يواشکی يواشکی به پابوسی اش می روند ! شاه بچه ای که می خواهد تمام گذشته را فراموش کند که "گذشته ها ، گذشته !" و غرض اش از گذشته ها - بی آنکه به زبان آورد - ، خيانت ها و جنايت های ِ "موش ِ تاجداری" ست که به گفتهء خودش " دمش را گرفتند و بيرون انداختند" ( نگاه کنيد به کتابش " پاسخ به تاريخ" ) . اما همين شاه بچه ، يک گذشته را فراموش نکرد و هرگز نخواهد کرد : دارائی های چند صد ميليونی ( و آگاهان آمريکائی ، دم از چند ميليارد دلار می زنند و خود ِ دزدش تا صد ميليون دلار را قبول کرد - نگاه کنيد به "آخرين سفر ِ شاه " ) . به خوبی می داند که اين دارائی ها حاصل ِ دزدی ها و چپاول ها و خون ريختن ِ "گذشتهء" بابا جان است -که چه باک ! از گذشتهء پولی تا دلتان بخواهد با او بگوئيد و مبادا که دم از گذشتهء جنايتکاری ها بزنيد ! ...

باری ، گيرم که شاه بچه سر ِ کار بيآيد - که نه تنها زبان ِ من لال ، که زبان ِ شمايان هم ! خُب ، کابينه ای بايد راه بياندازد . بدنيست ببينيم که در اين چنين کابينه ای ، "گرواز گرواز گُه خوران" چه پست هائی خواهند داشت ( شايد خواب ِ "پنبه دانه ای" و " شتری" شان باشد - چه می شود کرد ، بايد دلِشان را خوش کرد ! ) :

- "ناخوش وزير" ، داريوش همايون

 و "وزراء" :

- دربار : شجاع الدين شفا

- امور خارجه : کامبيز روستا ؛

- سامانه دهی ؛ اطلاعات و امنيت ِ کشور ( "ساواک" ) : فرخ نگهدار ؛

- آموزش و پرورش : عباس ميلانی (معاون ِ "پژوهشی" : حميد شوکت)

- آموزش ِ عالی : احسان نراقی

- فرهنگ و هنر : احسان يارشاطر

- تبليغات ، جمع آوری ِ اطلاعات و وارونی وقايع : علی ميرفطروس ؛

- جنگ : حسن ماسالی ؛

- امور زنان : نادره افشاری

بهداشت و امور درمانی : امير حسين گنج بخش ؛

کار و اموراجتماعی : مصطفی مدنی (مغاون و سرپرست ِ " تامين اجتماعی" : حشمت الله رئيسی ) ؛

( خسته شدم ، بابا ! بقيه را خودتان ، تکميل کنيد ) .