در عظيم خلوت من               در عظيم خلوت من / هيچ غير از شکوه خلوت نيست ... ـ فريدون ايل بيگی            به سراغ من اگر می آئيد / نرم و آهسته بيائيد / مباد که ترک بردارد / چينی نازک تنهائی من

        m.ilbeigi@yahoo.fr                                                dimanche, 04. novembre 2018   

                  

http://tabarestan.info

   

ونگ
Vang
گاهنامه اینترنتی
شماره1
ويژه همايش بزرگداشت نيما ،  ساری 1374
گزارنده: بمون تپوری
زمان: ژانویه 2004 = دی 1382
پخش: تبرستان
 
 
   برای آغاز "ونگ" بایسته تر از" خونریزی "  نیا فتم.
 
چه بانگی بهتر از این؟!  هم دردی را سر داده ام و هم سروده به نمایی را به دوستداران شعر نو رسانده ام.                                                    
                                                       خونریزی
                                                                           نیما  
 
پا گرفته است زمانی است مدید
ناخوش احوالی در پیکر من
دوستانم، رفقای محرم!
به هوایی که حکیمی بر سر، مگذارید
این دلاشوب چراغ
روشنایی بدهد در بر من!
 
من به تن دردم نیست
یک تب سرکش، تنها پکرم ساخته و دانم این را که چرا
و چرا هر رگ من از تن من سفت و سقط شلاقی ست
که فرود آمده سوزان
دمبدم در تن من.
تن من یا تن مردم، همه را با تن من ساخته اند
و به یک جور و صفت می دانم
که در ین معرکه انداخته اند.
نبض می خواندمان با هم و می ریزد خون، لیک کنون
به دلم نیست که در یابم انگشت گذار
کز کدامین رگ من خونم می ریزد بیرون.
 
یکی از همسفرانم که در این واقعه می برد نظر، گشت دچار
به تب ذات الجنب
و من اکنون در من
تب ضعف است برآورده دمار.
 
من نیازی به حکیمانم نیست
? شرح اسباب ? من تب زده در پیش من است
بجز آسودن درمانم نیست
من به از هر کس
سر بدر می برم از دردم آسان که زچیست
با تنم طوفان رفته ست
[از تنم خون فراوان رفته ا ست]
تبم از ضعف من است
تبم از خونریزی[است].
                                     
                                  یوش. تابستان 1331
(    به گزارش سیاوش کسرایی . بازگفته  کاوه گوهرین در همایش نیما.)
 
 
آنچه پیش رو نهادم گزیده ای از بزرگداشت نیما است که 14تا16دی1374 درمازندران برگزار شد.  هتل بادله -  میانه ساری و نکا-   گواه  کوشش  ده ها  هنروری بود که به پاس یاد نیما، سختی  سفر،سرما و دلشوره را تاب آوردند.
این گردهمایی آمادگی آن دسته ازاهل قلم را نشان می داد که کمابیش دگراندیش شمرده می شدند. بیشتردست اندرکاران سده نیما را مهر1376می دانستند وفراخوان همداستانی یونسکو و نهادهای دولتی ایران را گردن نمی نهادند. لابد برای همین بود که کاربدستان جمهوری فقها، مخالفین را سرگرداندند. حتی اجازه ندادند در شهر ساری بنشینند و آنان را به دور دست تاراندند. گرچه بسیار گزیدند وبرخی را به  کارشکنی واداشتند.البته شماری هم خواسته ویا ناخواسته شایعه می پراکندند.  داد وبیداد در هم آمیخت. اگرچه به جان سختی گذشت  ولی جوهر بسیاری هم رو شد!
دهه پایانی سده 20میلادی. زمانه آبستن   شگفتی. گوشه و کنار جهان "رفرم" می زایید . در ایران نیز شکم سنت  باد کرده بود.
به گمانم، پیشواز جشن 100سالگی نیما، نمایشگاه پدیده های شکننده و شکسته بود  که خوشبختانه بی خون ریزی سر شد! دستاوردش ، پیشکش فرهنگ و هنر نوزای  هزاره سه میلادی.ا
 
   از نگاه آماری 35 سراینده و نویسنده پای تریبون رفتند و به فراخور خواندند. با این همه چندین پژوهش، داستان وسروده( فارسی،گیلکی و مازندرانی)  ناخوانده ماند.ا
بیشتر  گویندگان  به فارسی  سخن گفتند. سرایندگانی نیزازچند شاخه  گیلکی و مازندرانی،  مایه گذاشتند  و کوشیدند نیمه جانی را سرپا نگهدارند.
ناگفته نماند که بیشتر مهمانان  آشنایی اندکی با تبری یا مازندرانی  داشتند، گویی این همانی نبوده است که برخی " لهجه" می شمرند. به سادگی می توان دریافت که  خواندن و گفتن واژه های مازندرانی  نیما ، نیز دشوارمی نمود.ا
گمان دارم ازهمین گردهمایی، مهمانان  فارسی زبانان دریافته آموخته باشند که تبری/ مازندرانی را گیلکی نپندارندوبپذیرند که زبان مردم  گیل مازازهم سوا است وگرنه فارسی، زبان رابطه  این دو  همسایه نمی شد
 
سه نگاه  نصرت رحمانی ؛غزاله علیزاده  و هوشنگ گلشیری ، سه نماد ازسه نگره درانبوه پیچاپیچ روشنفکران ایران  امروز. هر چه بودند و شدند ،گذشت. دردا که در جمهوری اسلامی  جان کندند ، به سختی گذراندندو درخاک آرمیدند.ا

  رحمانی ، سراینده  شکست دو- سه نسل آرمانخواه ،سخنگوی وادادگان و وارستان ،گواه پیکارکهنه و نو، پیر گریبانگیر،دست به عصا،از نفس افتاد و بزرگوار درگذشت. یادش بخیر؛ درآن سه روز گردهمایی،  با اینکه به سختی سرپا بود ولی پابه پای  دیگران نشست. ازیادگار دوره نیما خواسته بودیم که بیشتر بخواند  . چرایی اش را دانست و به تلخندی پذیرفت. از " آوازی در فرجام" آغازید. به ما فهماند چگونه زجر های  نسل رفته را  بشنویم که همچنان رساا ست. از سه بارشعرخوانی پیر گرانسران همایش بزرگداشت نیما، سه نمونه را  پیشکش تاریخ ادب فارسی نموده ام. گویای روزگار.ا

غزاله علیزاده  داستان نویسی آزاده و نوگرا. زنی کوشا و دادجو. گرفتار سرطان ودردهای جانکاه . درگیری مالی  آخوندزمین خواری ازآستانه داران مامون و شاه خراسان، دل آزرده اززمانه و چند هم  پیمان ، ناشروآشنا. آسودن را در مردن دانست. چشم انداز جواهرده رامسر را پسندید. تاب مرگ به درخت کوهپایه آویخت.ا

غزاله پیش ازآن  که فصلی از"  خانه ادریسیها" را بخواند به گلایه نابرابری زن ومردرا گوشزد همنشینان کرد پس آنگاه ازآشنایی با سرزمین نیما گفت. به یادش می شنویم . ا  

آن دیگری  سخن پروری سازمانده، سرگل داستان خوانی، ،جوشانده پرخاش و سازگاری،  سرخورده ازاصلاح طلبان بدنام، ناکام و پرگلایه، جان باخت . ا
دردومین غروب  نشست ، نوبت به گلشیری رسید. قرار بود از نیما بگویداما زیرک و با کنایه  داستان کوتاه"شرحی بر قصیده جملیه" را  پیش کشید. ساخته و پرداخته مازندران را به ارمغان اورده بود. گویی سر یکه تازی داشت . چشم ها را خیره ساخت و گوش ها را شنونده. خیال همنشینان را تا ناکجا کشاندو پراند. ساعتی چهره رانده شدگان شاد و خرسند گشت. برای پخش  نماز داستان  گلشیری درساری دنبال بهانه ام..نوشته،گفته ، فیلم ویدئووچند فتو  رابه  تبرستان سپرده ام. اذان  و شـآ ن نزول آفریده اش ، شنیدنی است.ا    ا 
 

                            
  پنجشنبه 4ژانویه1996/14دی1374
 
سخن آغاز-گزارش کوتاه صمدی.  روخوانی کیانوش فرید.  ( فتو ) 
نصرت رحمانی. یادی از نیما و سروده خوانی.  
سه سروده از نیما. با کلام غزاله علیزاده.
داروک.  
مازندرانی قورباغه درختی راداروک می نامد ولی چاپگران  سروده های نیما،داروگ نگاشتند.Dārvak
خانه ام ابری ست. 
 ترا من چشم درراهم.  
مسعود طوفان. راز نام نیما.   .1   .2
محمود رستمی. داروک. به نیما. سروده ای مازندرانی.  
محمد تقی شمس لنگرودي. غربت نیما.   .1    .2   .3
محمدعلی سپانلو. نیما کیست؟      .1    .2    .3    .4    .5
نصرت رحمانی. سروده ای  از دومین روزشعرخوانی .     
فرج سرکوهی. طرح مقدماتی در باب دوره بندی  شعر نیما.    .1   .2   .3   .4   .5   .6
پنج نامه از نیما. با خوانش فرزانه طاهری. 
نامه نیما به ارژنگی.4 سنبله1303.  
نامه نیما به عالیه.14 اردیبهشت 1304.  
نامه نیما به عالیه.8 اردیبهشت1305.   ( فتو ) 
درچند چاپ نامه ها ی نیما، فراز زیر را سانسور نمودند:
«خلفا زن را مي‌فروختند. مسلمانها او را در زير حجاب حبس مي‌كنند. قوانين حاضر براي سركوبي و انقياد او آراء مخصوص ديگر دارد، من نمي‌دانم چرا «!
گویا طاهری هم خواندن: « مسلمانها او را در زیر حجاب حبس می کنند. » را نپسندید که گفت: اینجا یه جمله داره، بنده- با اجازه - حذفش کردم!
نامه نیما به عالیه. 1خرداد1305.  
فرازهایی از نامه نیما به جلال آل احمد (کدخدا رستم). خرداد1332.  
منصور کوشان. تاثیراندیشه نیما روی نسل های بعد از خود.   .1   .2   .3
نصرت رحمانی. برگزیده  پایانی.اشاره به نیما و ....   
عنايت سميعي. صدای آزادی در شعرنيما.  
محمود نيکويه. عناصر طبيعت شمال در شعر نيما.   .1   .2   .3   .4
کاوه گوهرین. چند خاطره گفت . کاستی « خونریزی » نیما رابرشمرد.   
حسین صمدی. چند برش ازگزارش پایانی همایش.  

یادگاری ازآدینه روز5-1-1996 برابر با 15-10-1374. غزاله هم میان  چند تن از برگزارکنندگان. برای نخستین گزارش از خودمشت مالی زیبنده  نبود که علی صدیقی را کنار اندازم. ازجنجال نابخردانه بپرهیزیم  وبه جایش، کارنامه تازه ای بگشاییم! ا 
پوزش که امروزه نتوانسته ام، یکا یک گردآمدگان و دست اندرکاران را نشان دهم.  چنانچه دست دهد  داشته ها و نویافته ها را در ویژه نامه دیگری پخش می کنم.ا
 رفتگان ببخشایند، بودگان به جا آرند. روشنگران جلوه دهند، باشندگان ببینند. پویندگان غربالند. بی گمان آیندگان داناتر از کذشتکانند.ا