و تمامِ اينها به عهده گرفته شده توسطِ "سازمانِ تامين اجتماعی Sécurité Socialeِ" فرانسه ـ اگرچه منهم به نوبهء خود با 25 سال کار ( از از1976 - 1355) در اينجا صندوقش را تامين کردم . بلاشک اگر ، در آنزمان در ايران بودم ، حتما همه گان می گفتند : فاتحه ! ين را هم بگويم که در ايران نامِ "سازمانِ تامينِ اجتماعی" به جایِ "سازمانِ بيمه های اجتماعی " را برادرم فريدون پيشنهاد کرد (همانطور که زندگينامه اش آوردم در اينجا و اينجا ) اما چرا تمامِ اينها را آوردم ؟ برای زانو زدن در مقابلِ دوستی که بيش از پنجاه سالست که اورا از نزديک نديده ام که تنها کسی ست که تمام اين سالها می فرستد : " ممد جان تولدت مبارک!" . او در ايران ست و من در بيست و چهار سال زندگیم در ايران ، اگر نگويم چندضد ، لاقل چندده "دوستِ جان جانی" داشتم و همه يا نيستند و يا پراکنده شدند . و اما اين پنجاه سال "زندگی"م در فرانسه :
دوسالی ـ در اولين هفتهء اقامتم در پاريس ـ،
با واقعا "خرحمالی" برای پخشِ کاغذیِ اگهی های تجاریِ ـ گاه حدودِ بيست و
سی کيلو در پشت ـ ، گذشت . دو سالی هم به عنوانِ
در آواخرِ سال 56 ، بازديدگنندگانی ديدم از از همين "شخيصت"ها : علی امينی ، فريبا قطبی ("ديبا") ، احمد بنی احمد ، شاهين فاطمی و نامش را به يادش را به ياد ندارم، باصطلاح "رئيس شورایِ نيابتِ سطنت"؟ تهرانی؟" ... و دو سالس بعد ، از نرده هایِ ساختمان : اسلام کاظميه ، علامحسين ساعدی ، ناصر پاکدامن و ... و اين قصه می تواند سرِ دراز داشته باشد. 17 ارديبهشت 1404 07.05.2025 |