xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                                                                                                                              

                       

کوتاه سخنی درموردِ "شعر/شعار ِ" اقايِ "رويائی"

 

درابتدا "  شعر/  شعار ِ " اقاي ِ رويائي به نقل از : http://www.ambigo.com/royai/actualite/nobel2003      را باهم بخوانيم . وبعد حرفک هائي دارم :

 

نوبل صلح 2003 : ضربه اي کور به لائيسيته ي جهاني

ضربه اي موهن به لائيک هاي ايراني

برچيده از سخنراني يداله رويايي در فستيوال بين المللي شعر هايدلبرگ، 26 اکتبر 2003

  

خبر کوتاه بود:

رسانه ها همه مي گفتند

که جايزه را امسال

به يک زن مسلمان دادند

 

خبر کوتاه بود

خلاصه بود خبر

خبر رسان ها همه خود را به خانه مي رسانيدند

خلاصه را خبر را

چنان که بايد جانانه مي رسانيدند:

نماد صلح امسال

نماد يک زن اسلامي است

زن حجاب،

زن حجاب و زن موعظه براي حجاب

زن نماز

زن روزه

زن دعا براي دموکراسي

زني که شيعه ي اسلامي را

عين حقوق بشر مي داند

و آزادي ها را

- فردي يا اجتماعي، جنسي يا غير جنسي، فرقي نمي کند –

براي او همه در اصل اسلامي بوده اند

و با کمي تامل، در يک به قول او «قرائت تازه»

همه اسلامي هستند.

 

کسي پرسيد:

- که جايزه را آيا

به هويت مذهبي زن دادند

يا به خود زن ؟

يعني به يک مسلمان ايراني ؟

و يا به يک زن ايراني ؟

و يا به، خيلي ساده، يک ايراني ؟

کس ديگر گفت :

- نه ! به هيچ کدام انگار.

حرف رسانه ها همه بر اينست:

که جايزه را

به « يک زن مسلمان ايراني » اما « مبارز حقوق بشر » داده اند

ولي برنده خودش را، در روزنامه ها و رسانه ها، پيش از همه « مسلمان » مي خواهد.

 

رسانه مي رسانيد

زن نيز با رسانه رساتر مي شد، زن حقوق دان

زن حقوق زنان دان

که در حقوق اسلامي جائي براي حقوق بشر مي بيند، ضمنا

جائي هم، براي حقوق زن

و در حقوق زن، البته، جائي براي زدن

جائي براي مبارزه، با سنگ، با سار

(حالا که سارهاي پراکنده از درخت پريده اند)

جائي براي ضرب، جائي براي شتم، جائي براي ختم، و خاتمي

که به عقيده ي شيرين براي جايزه ي صلح

صالح تر از خود شيرين بود (1)

صالح تر از زن، اين ضعيفه ي زدني

بل مرد

مرد عبا و دستار

شيخک مدني.  

 

حاشيه :

1- به نقل از مصاحبه ي شيرين عبادي با نشريه ي «الراي العام» چاپ کويت

 

ازاولين کساني بودم که بعداز شنيدن ِ خبر ِ برنده شدنِ  شيرين عبادي  ، هلهله کردم ، پاي کوفتم و شادي ها کردم و بلافاصله مطلبي فرستادم که يکي دوساعت ِ بعد در " روشنگري " و " عصر نو " آمد . وهنوز که هنوز است از اين موضع گيري شرمگين نيستم . گفته اند که جايزه را به " زنِ مسلماني " داده اند که از " حقوق ِبشر " دفاع مي کند . يعني به زني مسلمان در کشوري باقوانين ِ اسلامي که براي ِ حقوق ِ بشر پشيزي قائل نيست . اين جايزه را به " اسلام " نداده اند : اگر زني مسلمان در کشوري مسلمان از حقوق ِ بشرش برخوردار بود ، پس چه نياز به دادن ِ جايزه ؟! با دادن ِ اين جايزه ، حکومتِ ددمنش و اسلامي را که ديگر آبروئي ندارد را بي آبرو تر کردند . اين يکي از ثمرات ِ اين جايزه ... 

مي گوئيم که خواستار ِ حکومتي لائيک ايم . بسيارخُب . آيا اين معني اش اينست که پيروان ِ اديان را بايد پوزه بندي ببنديم و خفقان بگيرند و از حقوق ديني شان دفاع نکنند و تظاهر به بي ديني کنند . وقتي که مي گوئيم " لائيک " يعني اديان  مسائلي خصوصي هستند ونبايد درکِرد و کِردارهاي حکومت تاثير بگذارند ومعتقدانش در چهارچوب ِ قانون بهره مند از تمام ِ حقوق ِ انساني .

مي توانيم در ستيز با اسلام ( وهر اديان ِ ديگري ) باشيم ـ و من اولين اش ! اما حق ِ ستيز با معتقدانش را نداريم . شيرين عبادي ( ياهر زن ومرد مسلمان و متدين ِ ديگري ) آيا حق ِ دفاع از حقوق ِ انساني اش و انسانهاي ِ ديگر ( گيرم تنها متدين ها ) را ندارد ؟  

گمان براين ندارم که به اين زودي ها از شر ِ اديان ( اين آفت ها که تيشه به ريشهء همه چيز مي زنند ) ، خلاص شويم . آيا چارهء خلاصي از بين بردن ِ معتقدان ست : رعشه به اندام مي اندازد !

آقايِ رويائي مي فرمايند :

نماد صلح امسال ،

نماد يک زن اسلامي است .

زن حجاب .

زن حجاب و زن موعظه براي حجاب .

اين ديگر بي مروتي ِ تمام است ! شيرين عبادي ، اگرچه به نظرمن باتوجه به نامداري ِ جهاني شدنش مي توانست همچون درخارج ، بي حجاب به ايران برود و بزرگترين ضربه را به اين فلاکت و بلاهت رژيم زن ستيز بزند  ( و اين رانوشتم ودر تارنماها هم آمده است ) ومتاسفانه نکرد ـ که حق اش هست ، اما حامي و "موعظه گر ِ " حجاب نيست . چرا اينهمه بي رحمي! 

به عنوان يک ايراني ، هرگز " چک ِ سفيد " امضاء نکرده ام ودر اختيار ِ خانم ِ عبادي قرار نداده ام وهرگز هم نخواهم داد وحتي مخالفت کردم با کساني که پيشنهاد ِ نامزدِ رئيس جمهور شدنِ شان را مي دادند ( در " روشنگري " آمده است ) . با بسياري از موضع گيري هايشان (از جمله اينکه : " اسلام به حقوق ِ بشر احترام مي گذارد " . که حرف ِ ياوه اي ست  و... و... و... ) . اما اورا با باصطلاح سران ِ " اصلاح طلب" يکي دانستن ، زياده از حد زياده روي است (که تا آنجا که من مي دانم ، دست درجنايتي ـ چون آنان  )، نداشته است .

عليرغم بعضي از گفته ها و مصاحبه هايش ، هنوز زود است در مورد ِ او " قضاوت ِ نهائي " را کرد . پيش از اين کارهائي کرده است واميد که بعد ازاين هم بکند ـ هرچند " کارک " ها . به دين اش چه کار داريم !

3 آذر 82 / 24 نوامبر 03