وسوسه های گريز
از وسوسه های گريز می ترسم
از بازگشت ، ادامه ، توقف .
ای چشم داشت ها
ای ناگزيری ماندن
ای ميوهء نياز
ای عشق ، ای ملاطفت ، ای مهر
ای چشم های دوخته بر در ،
از وسوسه های گريز می ترسم
ای عاطفه های لطيف و مزاحم .
می ترسم .
می ترسم !
می ترسم !
از وسوسه های گريز می ترسم
ای عاطفه های عزيز ، ای جلاد !
تهران 23-5-42
|