نالهء يک برگ
برگهای جدامانده از شاخه ها را ، نوازشی .
برگهای به جا مانده در شاخه هارا ستايشی .
به جا ماندن مانده
به ريشه های درختان ،
خواهشی ، نالشی ، غرشی و نيايشی .
ای عابر !
در رهگذار بادهای تند و سرد
چسبيده ام به سختی بر شاخهء درخت .
هرچند من نخواهم هرگز جدا شوم از آن
ليکن ندانم که لحظه ای ديگر
بر سر آن باشم يا نه .
آنگاه
اما
روانيست پای بکوبی به خشم و کينه و نفرت
برمن
برمن ، منی که در رهگذار بادهای تند و سرد
چسبيده ام بسختی بر شاخهء درخت .
ای عابر !
برگهای جدامانده از شاخه هارا ، نوازسی .
برگهای به جا مانده در شاخه ها را ، ستايشی .
تهران
10-1-41
|