m.ilbeigi@yahoo.fr                                

         

فريدون دانشی که رفت...(زندگينامه)    

  کمی بلند    PDF   HTM    کوتاه  HTM     PDF 

آخرين همسفر(اشعار) 

 PDF     HTM    

نوشته های سياسی

پراکنده (ترجمه ها)

عکسها

گودال
 



گودال عظيمی در اتاق منست
با عمق بيست و پنجسال .

از پنجرهء عبوس اين اتاق
که چونان ديواری ضخيم و بی روزن است
در تاريکی عميق
بيهوده بارها
به بيرون چشم می دوختم
و با فريادی که از وحشت می گريست ، می خواندم :
ديوارها ! ای در ديوار ! ای پنجرهء ديوار !
آيا تيرگی اين شب کور ـ که تاريک ترين شبهاست ـ
اين گودال را که عميق تر و تيره تر از همهء گودالهاست
پر تواند کرد ؟

اما ، ديرگاهيست بی نياز از :
آب همهء درياها
سنگ همهء کوهها
روشنائی همهء ستارگان
و تيرگی تيره ترين شبها
با مرثيهء انزوای خويش
در کنار اين گودال نشسته ام
و باعماق تا بی نهايت آن خيره مانده ام .

تهران
16-8-42