بورخس، نويسندهای بدون رمان
آذر سلطانی
اگر
چه بورخس، نويسندهی
آرژانتيني،
صدها شعر سرود
و
داستان نوشت و مقاله منتشر كرد، ولي او رماني ننوشت.
بورخس را ميتوان
يكي از نويسنده
گان جهان سوم به
شمار آورد. او براي ادبيات كشورش همچون
يك بزرگ علوي براي ماست. بورخس چون هومر نيمي از عمر
طويل خود را كور و نابينا بود. او در جواني زير تأثير
ادبيات انگليسي واقع گرديد، چون مادربزرگاش
تبعهی
انگليس بود. از نظر سياسي بورخس ضدفاشيسم و مخالف
حكومت پرون در كشورش بود.
او ضدمبارزهی
مسلحانه در آمريكاي لاتين به رهبري چه
گوارا نيز بود. شايد به اين دليل سوسياليستها
او را نويسندهاي
راستگرا
ميدانستند.
منتقدان
ميگويند،
گرچه بورخس ناسيوناليست نبود، ولي به دموكراسي
هم باور نداشت. بورخس خود مدعي بود كه در جواني مدتي
آنارشيست و پاسيفيست بود و در تمجيد از انقلاب اكتبر
در شوروي شعر سروده و در مجلات آن زمان منتشر
كرده
است.
دوستداران
بورخس با اظهار تأسف
ميگويند
كه
او از جمله نويسندهگان
مهم جهانيست
كه همچون
جويس و پروست جايزهی
نوبل ادبيات را دريافت نكرد. خانم ماريا قدامه، بيوهی
او، به مناسبت صدمين سال تولدش در مصاحبهاي
گفت:
"در
حال حاضر،
چهارده
محقق قصد نوشتن بيوگرافي بورخس را دارند،
هشت
نفر از آنها
با ما تماس گرفتهاند،
ولي فقط يكي از آن پروژهها
را ميتوان
جدي و جالب به
حساب آورد."
اين هم از جمله نقشهاي
مهم بيوهها
در ادبيات است.
در تاريخ رسانههاي
جمعي هيچ نويسندهاي
به قدر بورخس مورد مصاحبه قرار نگرفت. به نظر صاحبنظران،
بورخس تبحر خاصي در دستكاري
و دست انداختن مصاحبهگران
داشت. او به سبب يك بيماري ارثي خانوادهگي،
حدود نيمي از عمر خود را در كوري و نابينايي بهسر
برد، به اين دليل تا شصت سالهگي
نزد مادرش زيست. دربارهی
بورخس گفته ميشود
كه گرچه تمام عمر عاشق بود،
ولي هيچ گاه شعر و داستاني عاشقانه ننوشت. در سال
1970
در يك همهپرسي
آزمايشي براي دريافت جايزهی
نوبل،او بيش از سولژنيتسين
برندهی
جايزه نوبل رأي
آورد.
بورخس درسال
1899
در آرژانتين به
دنيا آمد و در سال
1986
درسوئيس
درگذشت. او از خانوادهاي
مرفه و تحصيلكرده
بود. پدرش استاد روانشناسي
دانشگاه
و وكيل دادگاه بود. به دليل انگليسي بودن مادربزرگ،
بورخس زبان انگليسي را مناسبترين
زبان براي سرودن شعر ميدانست.
اواز
پانزده
سالهگي
در اروپا به تحصيل پرداخته بود. در سال
1955
بعد از اين كه گروهي از نظاميان عليه ديكتاتوري پرون
كودتا كردند، او مدتي رئيس كتابخانهی
ملي پايتخت
كشورش بود. بورخس يكي از مهمترين
نويسندهگان
قرن بيستم است كه روي ادبيات مدرن كشورهاي اسپانيايي
زبان در آمريكاي جنوبي تأثير
بزرگي گذاشت. او پايهگذار
ادبيات مدرن آرژانتين نيز
هست.
بورخس در سال
1921
بعد از برگشت به وطن، پايهگذار
سورئاليسم خاص وطن خود گرديد. او يايهگذار
فوتوريسم اسپانيايي در مادريد نيز بود. صاحبنظران
بورخس را يكي از آغازگران ادبيات پستمدرن
و مكتب رئاليسم جادويي آمريكاي لاتين ميدانند.
در زبان انگليسي سبكي وجود دارد بهنام
بورخسي
كه واژهی
ادبي كافكايي را براي خواننده تداعي ميكند.
بورخس در جواني در مقالهاي
با عنوان: نويسندهگي
و جادو، بوتيقاي داستانسرايي
مدرن را مطرح كرد. او در اين مقاله مينويسد
كه
ادبيات تصوير واقعيت نيست، بلكه كوششي جهت رضايت و كنجكاوي
خواننده است. به
نظر بورخس، ادبيات هميشه خصوصي و اتوبيوگرافيك است. او
ميگويد
كه
مشغوليت
به
ادبيات به او احساس رضايت و خوشبختي
ميداده.
بورخس به تقليد از هزار، شاعر باستان، مينويسد
كه
شعر نبايد طولاني باشد و به نقل از ادگار آلن پو توصيه
ميكرد
كه يك شعر مدرن نبايد طويلتر
از
پانزده
سطر باشد. اوكتاويو
پاز در مقالهاي
دربارهی
بورخس نوشت كه او سعي كرد در تمام زمينهها
آدمي ميانهرو
و متعادل باشد.
محققان،
بورخس را از نظر فلسفي زير تأثير
فلسفهی
كلاسيك ايدهآليست
انگليس ميدانند.
بورخس مدعي بود كه آثار جان لاك،
هابز،
هيوم،
بركلي،
اسپينوزا،
لايبنيتس
را مطالعه كرده است. او ميگفت
كه
نويسنده هنرمنديست
كه در هرج و مرج جهان و محيط اطراف خود، با كمك ايدهآلهايش
ميخواهد
نظمي به جهان انسان و فرد بدهد. نويسنده گر چه اسير
تاريخ و شرايط ملي كشور خود است، ولي او با كمك نيرو و
ارادهی
فردي ميتواند
جهان خاص خود را بسازد.
بورخس مينويسد،
قبل از اين كه در سال
1962
در آمريكا با يك فيزيكدان
ايراني بهنام
فريد هوشفر
آشنا شود، او با ادبيات، عرفان و فرهنگ ايراني،
از جمله با زرتشت،
فريدالدين عطار و كتاب هزار و يك شب، آشنا بود. بورخس
دوستدار
فرهنگ شرقي ازجمله ايراني،
هندي،
عربي و يهودي نيز بود. او ميگويد
كه
معشوقههايش
ادبيات،
فلسفه و اخلاق هستند.
بورخس، غير از كتاب شعر و داستان كوتاه، چند مجموعه
مقالات نيز منتشر كرد. از جمله آثار او
«تاريخ
ابديت،
هزار تو،
آلف،
كتابخانهی
شخصي،
پرچم سياه،
باغ كوره راهها،
تفتيش عقايد»
و
«تحسين
سايه»
هستند. او در كشورهاي انگليس،
فرانسه و آمريكا، قبل از كشور خود مشهور شد. بورخس در
سال
1961
همراه
ساموئل بكت، موفق به دريافت جايزهی
ادبي ناشران
اروپايي گرديد. او از جواني به ترجمهی
آثار كافكا،
فاكنر،
آندره ژيد و ويرجينيا ولف پرداخت. بورخس
هنري جيمز،
كنراد،
آلن پو و كافكا را معلمان
ادبي، و بودا،
شوپنهاور و عطار را از معلمان
فلسفي خود ميدانست.
چه بسا
درك و
شهرت
بورخس در ايران شايد به
همين
سبب باشد! |