m.ilbeigi@yahoo.fr                                

         

فريدون دانشی که رفت...(زندگينامه)    

  کمی بلند    PDF   HTM    کوتاه  HTM     PDF 

آخرين همسفر(اشعار) 

 PDF     HTM    

نوشته های سياسی

پراکنده (ترجمه ها)

عکسها

يکبار ديگر
 


يکبار ديگر
من رشته هارا پنبه کردم
در خود فر رفتم به خود باز آمدم ، باز
ديدم در آنجائی که بودم ايستاده ام .

در خواب بودم :
ديوارها ، دروازه های بی کلون بود
فرسنگها ، از عقل تا مرز جنون بود .

بيدار هستم :
دروازه ها ، ديوار چين است
هر گام ، از خورشيد تا قعر زمين است .

در خواب بودم ؟
بيدار هستم ؟

تهران
12-3-41