m.ilbeigi@yahoo.fr                                

          اشعار

فريدون دانشی که رفت...(زندگينامه)    

  کمی بلند    PDF   HTM    کوتاه  HTM     PDF 

آخرين همسفر(اشعار) 

 PDF     HTM    

نوشته های سياسی

پراکنده (ترجمه ها)

عکسها

Text Box: آوردن اين مطالب ، نه به معنای تائيدست ونه به تبليغ ؛ قصد من تنها آوردن نوشته های فريدون است .
 

طرحی برای سه سايه

 

 



1

ای خفته در چشم تو ، از خشم تو ، اندوه
ای رسته در خون تو ، از ياد تو ، افسوس
ای با سکوتت سوخته انديشهء باغ
ای نام تو ، از ياد تو ، گلبوتهء شرم ؛
ازمن گريزانی ، بفکر خويشتن باش .
در ياد خود گر نيستی ، در ياد من باش .

2

ای جسته در چشم تو ، از خشم تو ، آذر
ای رسته درخون تو ، از ياد تو ، لبخند
ای با خروشت سوخته پندار مرداب
ای ياد تو ، از نام تو شيرين ترين ياد ؛
ای آنکه پنهان منی ، پيدای من باش .
ای آنکه مرداب توام ، دريای من باش .

3

ای در بهاران ، بيغم از پائيز خون ريز
ای باد و برف و سوز و سرمای زمستان
خون تو ، از ننگ تو ، لبريز
ياد تو ، از نام تو ، بيزار ؛
در آسمانها بوده ای ، يکدم زمين باش .
از من ، نه ! از پندار شومت شرمگين باش .

تهران
10-3-40