m.ilbeigi@yahoo.fr                                

        اشعار

فريدون دانشی که رفت...(زندگينامه)    

  کمی بلند    PDF   HTM    کوتاه  HTM     PDF 

آخرين همسفر(اشعار) 

 PDF     HTM    

نوشته های سياسی

پراکنده (ترجمه ها)

عکسها

Text Box: آوردن اين مطالب ، نه به معنای تائيدست ونه به تبليغ ؛ قصد من تنها آوردن نوشته های فريدون است .
 

مردی که ...

 

 

مردی که تنها بود .
مردی که تنها زيست .
مردی که تنها رفت .
مردی که حتی سايه خود را زنزدش راند .
مردی که با انديشه اش تنهای تنها ماند .
مردی که قلبش را بدستش داد .
مردی که در عمق پليد شب ، غريو او ، سکوتش بود .
مردی که تنهائی ، سرشتش بود .
مردی که خودسوزی ، گذشتش بود .
مردی که اميد فريب او ، بدستش بود .
مردی که پيروزی ، شکستش بود .
مردی که خشمش را ، به وحشت داد .
مردی که تلخی شکستش را نه با اميد ، بل با ياس درمان کرد .
مردی که ايمان داشت .
مردی که دشمن را ز نيروی شگفت خويش ، حيران کرد .
مردی که تنها زيست .

اکنون ، دگر تنهای تنها نيست .
با آنکه قلب او ، بدستش هست
ديگر به عمق شب ، غريو او ، سکوتش نيست .
در آسمان ابراست ، باران است .
در کوچه ها باداست ، توفان است .
در دشتها بذر گياهء خشم پنهان است .
چشمان او ، اين بذر دلها را نگهبان است .
رنجش ، دوام او .
شعرش ، پيام او .


تهران
20-2-40