m.ilbeigi@yahoo.fr                                

         

فريدون دانشی که رفت...(زندگينامه)    

  کمی بلند    PDF   HTM    کوتاه  HTM     PDF 

آخرين همسفر(اشعار) 

 PDF     HTM    

نوشته های سياسی

پراکنده (ترجمه ها)

عکسها

Text Box: آوردن اين مطالب ، نه به معنای تائيدست ونه به تبليغ ؛ قصد من تنها آوردن نوشته های فريدون است .
 به خاطر هيچ زيستن چه شيرين است .
 



من به اميد شکفته شدن شکوفهء سرود نگاهی نزيسته ام .
من به تماشای پرواز کبوتر سفيد لبخند مهر نيازی نداشته ام .
من برای گريز از آفتاب سوزانندهء کوير تنهائی به تسلی سايهء شاخه های شبز جنگل دوستی پناه نبرده ام .
من به آئينه های محدب و مقعر عشق دل خوش نکرده ام .
من به موسيقی گرم و نوازشگر عاطفه ها جز با نگاه بی تفاوت و سرد ننگريسته ام .
من از شور ديدن مداوم يک زن ، يک قفس ؛ يک لحن ، يک آهنگ و تکرار تکرارها به خود می لرزم .

آه ! از مگس ها و وزوز روح فرسايشان چه متنفرم !

اگر بدينگونه نبود ،
و من ،
دستاويزی برای زيستن خويش می يافتم
زندگی تا چه پايه حقير و ناچيز می نمود !

اوه ! به خاطر هيچ زيستن چه شيرين است .

تهران
29-7-41