مي تونستم
لنگستون هيوز
/ ترجمه علي چلچله
Alichel40@hotmail.com
تاريخ انتشار: 1 مرداد 1381
ميتونستم امشب
شباي هارلم و بگيرم
بپيچونم دورت
چراغاي وينگيلشو کلا کنم برات
مي تونستم امشب
ماشيناي گنده خيابون لنوکسو
تاکسيا و قطاراشو
واسونم
که صدا صداي تو باشه همش
ميتونستم امشب
صداي تپ تپ نفساي هارلمو فروش کنم
تو گرام
بگم بچرخه
همينجور بچرخه و باز بچرخه
و باش
با تو بچرخم
تا صب
سياي دختروي کوچه هاي هارلم
شبا . . .
لنگستون هيوز /
ترجمه علي چلچله
تاريخ انتشار:
1 مرداد 1381
باشي
شب باشه
ستاره نباشه جز چشات که باشه
باشي
شب باشه
خواب نباشه جز صدات که باشه
آهنگ هاي
كودكانه
لنگستون هيوز /
ترجمه بهاره جليلي
bahar_jalili@yahoo.com
تاريخ انتشار: 1 مرداد 1381
آنچه كه براي كودكان سفيدپوست
فرستاده مي شود
براي من فرستاده نمي شود :
مي دانم كه من
هرگز رئيس جمهور نخواهم شد.
آنچه كه هرگز كودكان سفيدپوست
را اذيت نمي كند
حتما مرا اذيت خواهد كرد :
ما مي دانيم كه
همه آزاد نيستند.
قوانين مكتوب براي
سفيدپوستان
هرگز براي ما نيستند :
آزادي و عدالت- -
اووه..!- - براي همه؟
روياي معوق
لنگستون هيوز /
ترجمه م.حيران
heyran@kalagh.com
تاريخ انتشار: 1 مرداد 1381
بر سر رؤيايي معوق چه مي آيد
؟
خشكيده مي شود
چونان دانه اي انگور به زير آفتاب ؟
يا چون زخمي چرك مي كند
و برجاي مي ماند ؟
آيا چون گوشتي فاسد مي گندد ؟
يا كبره مي بندد و قندك مي زند
چونان تكه شيريني اي شهد دار ؟
شايد تنها از وسط خم مي شود
چونان باري سنگين.
يا اينكه مي تركد ؟
زندگي خوش است
لنگستون هيوز /
ترجمه م.حيران
heyran@kalagh.com
تاريخ انتشار: 1 مرداد 1381
به سمت رودخونه رفتم،
لب آب نشستم.
سعي كردم فكر كنم ولي نتونستم،
واسه همين پريدم تو آب و فرو رفتم.
دفعه اول كه بالا اومدم فرياد زدم!
دفعه دوم كه بالا اومدم گريه كردم!
اگه آب اونقدر سرد نبود
احتمالا غرق مي شدم و مي مردم.
اما آب سرد بود ! سرد بود!
سوار آسانسور شدم
رفتم طبقه شونزدهم.
به معشوقه ام فكر كردم
و فكر كردم كه مي پرم پايين.
اونجا ايستادم و فرياد زدم!
اونجا ايستادم و گريه كردم!
اگه اونقدر بلند نبود
احتمالا مي پريدم و مي مردم.
اما اونجا بلند بود! بلند بود!
چون هنوز دارم زندگي مي كنم،
حدس مي زنم بازم زنده بمونم.
مي تونستم واسه خاطر عشق بميرم
اما واسه زندگي كردنه كه زاده شدم.
گفتم شايد صداي فريادم رو شنيده باشي،
و شايد گريه ام رو ديده باشي.
من سرسخت خواهم بود، عزيز دلم،
اگه خيال داري مردن منو ببيني [اينو بدون].
زندگي خوش است! خوش عينهو شراب! زندگي خوش است!
كاكا سياه از
رودخانه ها سخن ميگويد
لنگستون هيوز / ترجمه
بهاره جليلي
تاريخ انتشار:
1 مرداد 1381
رودخانه ها ديده ام:
رودخانه هايي به قدمت جهان و پيرتر از خون انسانها در رگهايشان
ديده ام
روحم نيز به عمق رودخانه ها شده است.
در سپيده دم تاريخ در دجله و فرات شنا كردم
كلبه ام را در كنار كنگو ساختم و با لالايي اش به خواب رفتم
نيل را ديدم و بر كرانه اش اهرام را برافراشتم
آواز مي سي سي پي را شنيدم ، آنزمان كه لينكلن به نيواورلئان رفته
بود
و بستر گل آلودش را ديدم كه در نور غروب يكپارجه طلائي رنگ
ميدرخشيد
رودخانه ها ديده ام
رودخانه ها يي باستاني و وهم آلود
روحم نيز به عمق رودخانه ها شده است
همچنان آمريكا را مي
خوانم
لنگستون هيوز /
ترجمه کاظم سبزي
kazemsabzi@msn.com
تاريخ انتشار: 29 خرداد 1382
من يك كاكاسياهم.
براي غذا به آشپزخانه مي فرستندم
وقتي هم قطاران شان مي آيند
اما من پوزخند مي زنم
و خوب مي خورم
و قوي مي شوم.
فردا،
پشتِ ميز غذا خواهم خورد
وقتي كه آدم ها مي آيند.
آن وقت،
هيچ كس را ياراي گفتن اين جمله نخواهد بود كه :
« در آشپزخانه اطعام كن! »
و بر عكس،
آنها خواهند گفت: كه من چقدر زيبا هستم
و شرمنده مي شوند.
من همچنان آمريكا هستم.
نغمه ي باران
بهاري
لنگستون هيوز /
ترجمه آرش معدني پور،مليحه بهارلو
maah_e_koly@yahoo.com
تاريخ انتشار: 13 خرداد 1383
بذار بارون صورتت رو لمس کنه
بذار بارون دونه هاي خيس نقره ايش رو رو سرت بپاشه
بذار بارون برات يه لالايي آروم بخونه تا بخوابي
بارون توي چاله چوله هاي پياده رو ، آب هاي راکد رو جمع مي کنه
بارون توي جوباي کنار خيابون ، آب هاي روون درست مي کنه
بارون شبا رو سقف خونه ي ما ، آروم آواز مي خونه تا ما خوابمون
ببره...
آخ که من عاشق اين بارون ام ...
سگ تازي
ويليام کارلوس
ويليامز / ترجمه حامد صلوتي
h.salute@yahoo.com
تاريخ انتشار: 26 بهمن 1386
زندگي سگي تازي را ماند
جست و خيزکنان
به سويم ميشتابد
با چهرهاي دوسان:
يکي درندهخويي در پي شقاق
ديگري مهربانخوبي براي رفاق
من ندانم اين بود يا آن يکان
تا جهد دستم بگيرد با زبان
يا فشارد از سر خصم و زيان
حالي در انتظارم اينچنين
آري حادثه آيد زکمين |