xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

  

                  

شماره 1082 ، 17/1/85 http://www.magiran.com

رضا قنبر :

نقد و بررسی جهان شعر «هوشنگ باديه نشين» ؛ بازكن، دروازه بان شعر اين در را به رويم؟

«یك لحظه زیستم \ در زیر آسمان بلورین دست او\ باران لطف ها\ سرشار كرد پهنه خشك كویر را\ آن لحظه زیستم \ در لحظه یی كه طعم دگر داشت زندگی \ گلدان هر نفس \ پر بود از ترانه زرین یاس ها\ این زندگی و قصه تلخ بود و نبود\ یك لحظه كاش بود.»
(او با غروب رفت آتش تلخ ص 107 و ص 106)
«بادیه نشین » به معنی دقیق كلمه ، شاعر نابغه یی است كه كمتر دیده شده و چه در دوران حیاتش و چه در دوران پس از مرگ ، در میدان شعر، نبوده ! او حاشیه نشین شعر نو بود.
شعر او، در دوران خودش ، از بسیاری از هم نسلانش جلوتر و نوآورانه تر بود. بطوری كه تایید و تشویق شاعرانی مثل «شاملو»، «اشكوری » و «خویی » را به دنبال داشت .
برخورد او با زبان و ساختمان شعر، بسیار جسورانه تر و جلوتر از شعر و شاعران هم دوره خودش بودأ عبارت سازی ها و تركیب سازی های متفاوت او، موسیقی و وزن تلفیقی ، آوردن صداهای طبیعت (پرندگان ، باد، سگ و...)، پیوند ذهنی تقریباص شهری با طبیعت ، كنایه و استعاره های چندلایه و عمیق ، كنش تصویری شدید، بطوری كه تصاویر بطور سیل آسا و هجومی ، در بستر روایت ، به سمت مخاطب هجوم می آورند و یك ذهن درویش مابانه مدرن ! از عناصری هستند كه شعر او را از شعر شاعران دهه 30 و 40، به مفهوم عمیق كلمه متمایز می كند:
«در كلیسای دریا\ گفته شد مردی امشب بمیرد\ درفضا، موج های دعا رفت \ در كلیسای دریا\ چلچراغ مه افتاد و بشكست \ میز برصندلی كوفت \ سقف برچار دیوار».
(ماهی وصیت أ از كتاب آتش تلخ )
تركیبات عجیب و نو (نسبت به آن زمان ) و عبارت سازی های خاص و ویژه ، از مهم ترین عناصر شعری «بادیه نشین » است . او ذهن عجیبی برای ساختن عبارات و تركیبات خاص ، در جهت القای نگره ها و مفاهیم مورد نظرش داردأ اما به جرات می توان گفت كه هدف او از این كار صرفاص القا (منتقل كردن !) یكسری مفاهیم نیست ، بلكه نوعی دغدغه شدید فرمی و زبانی هم در عملكرد او دیده می شودأ او از این تركیب سازی های خاص و موسیقی و وزن تركیبی برای به دست آوردن قالبی خاص و زبانی ویژه استفاده می كند و سعی در دادن تشخا و تفاوت به شعرش را دارد! جسارت او در تجربه گری در حوزه زبان ، بستری را برای او فراهم می آورد كه عملاص نبوغش را هم در حوزه زبانی و ساختاری و هم مفهومی ، آزاد كند: «دست غروب \ خنجر آلوده می كشید\ ره را قطار باد\ به خط اوفتاده بود\ فتنه \ درون دره تنگ كبود رنگ \ چون چشم ره زنان \ به كمین نشسته بود».
(فاجعه أ از كتاب آتش تلخ )
شعر او به شكلی عجیب با طبیعت گره خورده است ، بطوری كه تشبیه ها، استعاره ها و تصویرهای زیادی را با عناصر طبیعت یا به واسطه آنها می سازد. این استعاره ها و تشبیهات ، در نهایت یك فضای خاص را برای مخاطب می سازدأ فضایی كه رمزگشایی و خواندن كدهای آن اگرچه آسان نیست ! اما لذت كشف و درگیری حسی فكری را برای مخاطب مهیا می كند. كنش استعاری شعر او بسیار زیاد است و این استعاره ها با انبوهی از تصاویر و تشبیهات ، همراه است أ به عبارتی ، ذات شعر او در كدها و نشانه هایی است كه در برگیرنده یك نظام اندیشگی قوی و پرجوش و خروش است . فضای شعرهای او آمیخته یی است از یك نوع تفكر درویش مابانه (و تاحدودی شرقی ) و یك تفكر شدیداص انتقادی ، حساس و تقریباص شهری ! كه اینها در كنار هم شعر او را شعری نه چندان راحت یاب ، اما قابل تاویل و تفسیر می كندأ هرچند كه این تفسیرها، چندان راحت و آسان نباشد. «سوژه شناسایی » شعرهای «بادیه نشین » معمولاص، انسان ، عشق ، طبیعت و شناخت جهان و زندگی (یك شبه عرفان درویش مابانه ) است . رویكرد او در شعرهایش برای پرداختن به این مفاهیم أ یك رویكرد «توصیفی تصویری » است أ یعنی اگرچه به واسطه تشبیه و كنایه و طنز فراوان در شعرهایش ، تو
صیفی جالب توجه در شعر او وجود دارد، اما هجوم سیل آسای تصاویر، این توصیف را كامل تر و از سویی بیشتر قابل كشف و درك می كند:
«تك درختی مسلول \ در خط گمشده جاده باغ \ باد پر كرده ز برگ \ مشت ها را و خزان را بسیار...\ باغبان رفته غم انگیز و فكور». (پاییزأ از كتاب یك قطره خون ). ذهن «بادیه نشین » با موسیقی آشنایی زیاد داردأ در واقع كلمات در شعر او برمبنای یك موسیقی (ارزش موسیقیایی ) كنار هم می نشینندأ به عبارتی او مانند یك معمار، كلمات را براساس بار معنایی موسیقیایی شان كنار هم می چیند. موسیقی در شعر او، رها و آزاد و بدون قید و بند است ، متغیر و سیال است و تن به قالب و نوع خاصی نمی دهد. موسیقی شعر او، براساس وزن نیمایی شعرش تنظیم می شودأ بسته به بلندی و كوتاهی وزن شعر این نكته كه ذهن «بادیه نشین » كلمات را براساس بار «معنایی موسیقیایی »شان به چیدمان می رساند، آنجایی تشخا و اهمیت می یابد كه در شعر او، عبارات و تركیبات و تصاویر بكر و نو را می سازند: «چنگ فضا\ سرشار نغمه های كبود است »أ
«استخوان من ، قلم ، بشكست \ خون من مركب بود و پایان یافت \ و كاغذ چون كفن با پیكرم پوسید».
تصاویر در شعر او، مثل قایق هایی كوچك ، در رودخانه موسیقی حركت می كنند! این موسیقی نه در وزن نیمایی شعر او، بلكه موازی وزن در شعر اتفاق می افتدأ شناخت او از كلمات و ارزش های آوایی و ریتمی آن ، مهم ترین عنصر در ساختن موسیقی شعرهایش است .
شعر «بادیه نشین » بر بسیاری از شاعران هم نسلش و حتی شاعران بعد از او تاؤیرگذار بود. ریسك و جسارت او در حوزه زبان ، راهی را باز كرد كه شاعرانی دیگر هم بتوانند، در حوزه زبان و فضاسازی های خاص برای مخاطب ، خلاقیت و جسارت به خرج بدهند. تقریباص به جرات می توان گفت شعر او (كم یا زیاد، شدید یا ضعیف ) بر شعر، «سهراب سپهری »، «یدالله رویایی »، «منوچهر آتشی »، «اخوان ثالث » و چند شاعر دیگر در دهه 40 و 30، تاثیرگذار بوده و رد و نشانه های اندیشه و فرم و شیوه اجرایی شعر او، در شعر آنها دیده می شود.
«كاظم سادات اشكوری » در مقدمه مفصلی كه برچاپ جدید مجموعه اشعار «هوشنگ بادیه نشین » نوشته است (آتش تلخ، انتشارات نیم نگاه ، به كوشش احمدرضا احمدی و كاظم سادات اشكوری ) به همین نكته اشاره می كند: «از این شعرها، بویژه «چهره طبیعت »، بعدها شاعران موج نو و حتی شاعران نیمایی همزمان او، بهره ها گرفتند و تاؤیرها پذیرفتند، اما به روی مبارك خود نیاوردند».
(آتش تلخ ، پیش گفتار، ص 19)
«هر شعر و مجموعه شعری را با توجه به فضای حاكم بر زمان سرودن آن ، باید بررسی كرد. وقتی به شعرهای نخستین سال های دهه سی نگاه می كنیم ، بادیه نشین را با همه جوانی و كم تجربگی ، پیشروتر از دیگران می بینیم ، اما متاسفانه ، درخشش این شاعر در حد جرقه باقی می ماند و شعله ور نمی شود!».
(آتش تلخ ، پیش گفتار، ص 26)
بیشترین تاؤیر را از شعر او، «سهراب سپهری » گرفته است . تاؤیری همه سویه أ در حوزه زبان ، وزن و موسیقی ، تركیبات و عبارات عجیب و نو و «شبه عرفان مدرن ».
اگر شعرهای سه دفتر شعر آخر «سپهری » را با شعرهای «بادیه نشین » مقایسه كنیم ، دقیقاص متوجه می شویم كه چقدر و چگونه از «بادیه نشین » متاؤر است :
«باید امشب چمدانم را بردارم \ و به سمتی بروم \ كه همواره درختان حماسی پیداست ».
(سهراب سپهری )
«ابر، صیقل می دهد شمشیر زنگ آلود\ آسمان را، پنجره بسته است \ روز برسنگ سیاه شب ، بلورین جام بشكسته است.»
(هوشنگ بادیه نشین )
«یك لحظه زیستم \ آن لحظه سركشید ز من قصرهای یاد\ برساحل طلایی تن \ تابید موج آتش و رقصید موج باد\ آن لحظه جان گرفت \ هر مرده یی كه بود به گودال روح من ».
(هوشنگ بادیه نشین )
«بادیه نشین » هرگز یك شاعر معروف و مطرح نبود، اما این موضوع ، چیزی از اهمیت و تاؤیرگذاری اش در حوزه شعر نو فارسی كم نخواهد كرد.
? تیتر قسمتی از شعر كولی أ از هوشنگ بادیه نشین است .

بالای صفحه

: