ياد ِمان ِ
اکبر رادی
http://kotal.mihanblog.com
استاد اکبر رادی برای نهمين جشنواره بين المللی تئاتر دانشگاهی ايران پيام
ارسال کرد
استاد رادی نمایشنامه نویس ایرانی، در پیامی
به نهمین جشنواره بین المللی تئاتر دانشگاهی ایران، این جشنواره را به عنوان
بزرگترین همایش فرهنگی، هنری دانشجویان کشور دانست.
به گزارش خبر گزاری "مهر" به نقل از روابط عمومی نهمین جشنواره بین المللی
تئاتر دانشگاهی ایران، استاد رادی در پیام خود می گوید:
خوشوقتم كه در محضر نهمین جشنواره بینالمللی تاتر دانشگاهی ایران چند كلمهای
به عرض برسانم، كه بزرگترین همایش فرهنگی ـ هنری دانشجویان كشور و بیگمان یكی
از مهمترین جشنوارههای مشابه در سطح جهان است و شما زنان و مردان جوان ما از
هر گوشه عالم كه آمده باشید و با هر گونه ذائقه یا دیدگاه و گرایشی، در نقش
خادمان این خانه عهدی به خود بستهاید سخت، و آن میزانسنی است روی صحنه كه باید
به این بشریت آویخته به ناكجای زمین بدهید. به عبارت دیگر، مجموعه آثاری كه
اكنون و هر وقت دیگری به صحنه میبرید، صرفنظر از ساختار و مهندسی یا قدرت
آناتومیكشان، و با وجود مسافت اقلیمی و اختلافی كه در جنس بیان و تناسب اندام
خود دارند، تصویرهای درشتی از پشت و روی سكه روزگار مایند كه بر حساسیت یك
مضمون واحد معنی دار انگشت گذاشتهاند: انسان ریخته! نهایت اینكه شما گاه به
حكم یك جمالشناسی تجربی از تاریخ و جغرافیای معاصر خود دور میشوید تا با
تبدیل محیط، زبان، لباس و اشیا منظر آشنایی را بیگانه كنید. (زیرا چشماندازهای
زمانه تمام كهنهاند؛ مگر در فاصله مطلوب قرار بگیرند.) و افسون بصریِ این
بیگانه سازی عمدتاً بسته به نیروی ابداع و خلاقیت شماست در ایجاد یك دستگاه
كامل درام با جلوه مخصوص كه درك خون زمان است. یعنی اگر ذهن جوان مركز تاثرات
انتزاعی اوست، دنیایی كه شما در صحنه ترسیم میكنید، واقعیتِ پرورده به نیروی
تخیلی است كه در ابعاد فانتزیهای خود به مخاطب تقدیم كردهاید. به این حساب
بازی در یك نمایش غربی قرائتی است پلیفونیك از رئالیسم خاص آن خِطه، هر چند
پرسهای به طریقه «وارو» در فرمهای شرقی بوده باشد. بنابراین، شما فرزندان
من! باید بدانید كه نه علم، نه ماده، نه حركات رباتیك و نه هم گسستهای عاطفی
زبان، روی صحنه هیچ چیز جز حسانیت نیرومندی از شعور جمع جهانی وجودندارد. و آن
صدای سم یك نفر خر دجال آخرالزمان زمین نیست كه از زیر دم بمبهای طلایی میان
منتظران تقس میكند؛ بلكه طنین گامهای مسافری است رند و قلندر كه كولهای به
دوش دارد و الساعه از كنار یك جاده آبی آهسته عبور كرده است.
آری! در تعریف تئاتر همواره كلمات مجللی از تجارب انسانی، وحدتهای آرمانی،
حقایق بلند و عدالت بشری مصرف میكنیم؛ اما هرگز نمیگوییم این واژههای فاخر
بین حجمهای بسته، جعبههای كارتون، صورتكهای مومی، سكوتهای ملالانگیز و
ناگهان عربدههای ملیح یك نفر بازیگر مگسی كجا هستند؟ من به شما ابنای این قرن
كه در كارگاه تئاتر تجربههای مخاطرهآمیز میكنید و لامحاله آبای صحنههای
زمانید، شفاف بگویم: اكنون مساله این نیست كه زنانِ صحنه روسری بگذارند یاكلاه
روباندار و بِرِه مادمازل فیفی به سر كنند، و یا جماعتی از یاجوجیان بریزند و
ادبیت زبان ملی، این مفاد هویت آدمی را با ادبیات دویست كلمه روزمره از صحنه
بیرون بروبند. ما به این چیزهای یومیه بند نمیكنیم. (آنچه در سطح جاری است،
به یك باد تبخیر میشود.) مساله اینك برای ما انسان ریخته روی این زمین گرد
كوچك است، گندزدایی از جهان پلشتی است كه مردمان ملولش یك پرده آب رفته، یاس و
ترس و دلهره روح تلخشان را چرك، تاریك، مبتلا كرده است. و این اضطراب عظیم
عصری است كه به «تم»های دیالوگی”روسو” نیاز بیشتری دارد تا آنارشی وحشتی
كه”ولتر” در قالب یك رشته مونولوگ تك ساحتی به راه انداخته... اما طرح چنین
تمهایی در قید رسمهای روز چگونه میسراست؟ آیا یك «كلاژِ» بینامتنی از مضامین
و شیوههای متون یا یك پستمدرنیته آخرین مدل در كادرهای مقطع الگوهای پازلی
قادر است به عصبیت مدرن دوران ما جواب بدهد؟
شما در این تعاملات چند صدایی قدم به حریم امنی گذاشتهاید(صحنه) كه حوزه
اقتدار امپراطوران، كاخنشینان و جهانیسازان تكصدا نیست؛ آشیانه محقر
آبیدلان فروتنی است كه مرغان عشق و صلح و صفایند. پس به یاد داشته باشید كه
تمهای صحنه بیشمارند؛ ولی درست این زمان جذابترین تجربههای دراماتیك عرصه
نمایش نبرد بیپایان دو ورطه جلاد و قربانی، دوجبهه مدرنیته و سنت، دو وادی
الحاد و ایمان است. آری تو ای خوب، ای جوانی من كه از كجای جهان بازگشتهای،
حتی آنكه سرانجام پشت به محراب میكند، دریچههای آسمان را به صحنه گشوده است.
و این سونات عشق جوان است؛ زمزمهای عاشقانه از شور زندگی در هیابانگ سنگین عصر
ما.
|