xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr         

  

                  

ياد مان ِ

 

 

 

 

   http://rozha.blogsome.com

 

 قسمت هايي از نامه ی کارو به يک عکاس
 

ملک عزيز

اگر من به عنوان يک شاعر ، عکاس قيافه ي پنهاني بشر باشم ، تو به عنوان

يک عکاس ، شاعر قيافه ي آشکار بشريتي

من ، قهرمانان خود را آنچنان ميافرينم که طپشهاي قلبم فرمان مي دهند

در حاليکه قهرمانان تو ، آفريده ي دل خودشان هستند

گوش کن ملک ! نمي دانم من ارزش اين را دارم که به جاي ذره بين مرا در

دوربين عکاسي خودت جاي دهي ؟ ! خواهش ميکنم اين کار را انجام بده

باور کن ملک ، من ذره بيني هستم که هرگز عکاس حقيقت فرداي زحمت را

ناراحت نکرده ام ! بالاتر از اين ، از تو خواهش ديگري دارم . اکنون که من

ذره بين يک دوربينم . . . تو هم ، دوربين يک ذره بين باش

فهميدي چه شد ؟ خيلي ساده است

من و تو هم اکنون وسيله ي کامل يک عکسبرداري همه جانبه هستيم

و عکاس ما . . . دست پينه بسته ي زحمت است

بنابراين بيا برويم . . . بگرديم . . . برويم تا آنجا که مقدور است از اين مرگ

معکوس ، يعني اين زندگي بي ربط منحوس که به فرزندان بشري تحميل

کرده اند ، عکس بگيريم

. . .

نمي دانم کوله پشتي تو براي اين سفر دور و دراز آماده است؟

اگر هم نيست ناراحت مباش

کوله پشتي گرسنه ي من ، پر است ! از نصيحت ! ميداني يعني چه ملک ؟

در هر جا ، به هر کس کوله پشتي گرسنه ي زندگي خانه بر دوش خود را

ارائه دادم ، نصيحت بارش کردند ! فکرت راحت باشد

علي رغم روده هاي گرسنه اي که داريم ، هر وقت در بيکران اين سفر

شکم ما غرغر کرد ، نصيحت به خوردش مي دهيم

و عکس هايي را که بايد بگيريم ، ميگيريم

. . .

و اين سومين گذرگاه است

اينجا مقر حکومت علف هاي هرزه ي بياباني بر سرنوشت گرسنه ي

هزاران انسان است . اگر اشتباه نمي کنم نام اين قسمت از ملک شش

هزار ساله ي ما بلوچستان است

خواهش مي کنم بگير ملک . . . عکس اين چوپان جوان را بگير

ببين از گوسفند گله ي اربابش خواهش ميکند که علف دهانت را

با من تقسيم کن . . . عکس را طوري بگير که زمينه اش کاملا پيدا باشد

ببين چه زمينه ي وحشتناکي ! . . . دهها گله ي بي چوپان از صدها خانواده

که فقر خانمان سوز ، نانشان را به علف هاي باران نديده ي بيابانهاي

لخت حواله داده

. . .

ملک ! سري هم به خارجه بزنيم

اينجا کنياست ! گورستان بي نام و نشان مائومائوها

در اينجا هر کلاه سيلندر انگليسي ، سنگ مزار يک آرزوي تشنه است

در سرتاسر اين زمين انگليسيها تنها دو نوع درخت کاشته اند

نوعي از ان سرنيزه ، و نوع ديگرش دشنه است

عکس بگير از سايه ي يک دشنه ي خونين بر مزار يک ملت تشنه

گرفتي ؟ خيلي خوب

و اکنون به خانه هايمان بر ميگيرديم

در آنجا . . . در آنجا هيچ . . . عکس ميگيريم از صاحب خانه هامان

که همراه با مامورين اجرا ، مشغول تخليه ي اثاث منزلمان هستند

و بعد . . . مي نشينيم و مي خنديم . . . به حال زار اثاث از دست

رفته مان . . . که ضريب قيمتشان به اندازه ي پيچ و مهره ي يکي از

تانکهايي که گلوله شان سينه ي ملتها را شليک ميکند ، نيست

و نام پر طمطراقشان هم ، اثاث زندگيست