شنبه 6 اسفندماه 1384بیژن جلالی
نام: بیژن
نام خانوادگی: جلالی
آمد: 1306
رفت:1378
محل تولد: تهران
و بعد...
خانوادهی او در اصل تفرشی بودند. زندگی مشترک پدر
و مادر او خیلی دوام نداشت. بیژن نزد پدرش در
آلمان ماند.
او پس از چندی به تهران برگشت و تحصیلات ابتدایی و
متوسطه خود را در تهران گذراند. از سال 1352 تا
1331 در رشتهی فیزیک دانشگاه تهران و چند سالی را
در رشتهی علوم طبیعی دانشگاههای تولز و پاریس درس
خواند. علاقه او به شعر و ادبیات او را وادار کرد
تا در رشتهی زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه تهران
ثبت نام کند و لیسانس خود را در همین رشته بگیرد.
جلالی از سال 1325 مشاغل مختلفی را تجربه کرد:
تدریس انگلیسی، کار در موزه مردم شناسی وزارت
فرهنگ، کار در شرکت فرانسوی آنتروپوز و ...و سپس
در سال 1359 بازنشسته شد.
او از سال 1340 اشعار خود را به چاپ سپرد. جلالی
هیچگاه ازدواج نکرد و در تنهایی شعر خواند و شعر
گفت.
او چند روزی پس از نیمهی آذرماه 1378 دچار سکتهی
مغزی شد و روز جمعه 24 دیماه و در 72 سالگی از
دنیا رفت.
آثار:
روزها(1341)، دل ما و جهان(1344)، رنگ آبها(1350)،
آب و آفتاب(1362)، روزانهها(1377)، آب و
آفتاب(گزینهی اشعار/1369)، درباره شعر(گزینهی
اشعار/1377)، نقش جهان(گزیدهی شعرهای 1372
تا1375)، شعر خاک، شعر خورشید(گزینهی اشعار منتشر
نشدهی سالهای 1335 تا1345)
1
من در بیرون خودم هستم
همچنانکه باد در بیرون پنجره است
یا آب در دریاست
من همه جا هستم ولی بیرون از خود
و آنچه هست بیرونی است
آکنده از من
فقط ممکن ها
به روی من خندیدند
و از کنارم گذشتند
و من با ناممکن ها
دست به گریبان شدم
2
حرفی دارم
که تا کنون
آن را ننوشتهام
زیرا سفیدتر از کاغذهاست
3
چه سعادتی است
وقتی که برف میبارد
دانستن اینکه
تن پرندهها گرم است