xalvat@yahoo.com m.ilbeigi@yahoo.fr |
ببنديد "دکان ِ فدائی"گری ِ تانرا ! |
*۱. در مورد ِ تعدادی از اينان ("چرتکه" ندارم تا بگويم چند درصد ) که تز ِ دکترای ِ شانرا ديگران نوشته اند و حتی ، گاه ، هيچ تسلطی به زبانی که تز ِ شان در آن برايشان نوشته شده است ، ندارند، وقاحت (عقده ؟) را تا بدانجا می رسانند که حتی پيش از نام ِ شان در ايميل ، " Dr" (که مثلا "دکتر" !) می آورند ( وای به روزی که "پروفسور" بشوند ، که حتما خواهند آورد "Pr "! - "عقده های ِ جقارت" را نهايتی نيست ؟! ) ، در چند جا (از جمله در اينجا : گرفتاري ِ ما با « دکتر » نا پزشک هاي ِ اهل ِ قلم! )، پيش از اين نوشته ام .
(۲) و (٣) کنگره دوم سند آماج ها : "سازمان ما يک سازمان ايدئولژيک، يعني سازماني که از نظام فکري – فلسفي خاصي پيروي مي کند نيست ... سازمان ما مدافع حقوق بشر و دموکراسي، عدالت اجتماعي، رشد اقتصادي و رفاه مردم ايران است ودر راستاي باور به ارزش هاي انساني و عموم بشري، خواهان تامين منافع ملي و استقلال کشور، صاح و ارزش هاي سوسياليستي مي باشد. ... سازمان ما در راه سوسياليسم به مثابه يک آرمان اجتماعي و نظام ارزشي پيکار مي کند." [ به نقل از : فريدون احمدی : پاره اي از حقيقت، حقيقت نيست! (نکاتي پيرامون پاسخ به نامه "جمعي از مادران و خانواده هاي جان باختگان فدائيان خلق") ] (۴) کنگره دوم سند آماج ها: "به باور سازمان، بنياد آزادي، آزادي فردي است و فرد بايد از حق تعيين سرنوشت برخوردار باشد." [ به نقل از : همان ]
*5. برخي از رفقاي ما در نشست هائي شرکت کرده اند و مسئوليت پذيرفته اند که عمده نيروي آن را مشروطه طلبان سلطنتي تشکيل مي دهند. [ به نقل از: پاسخ به نامه "جمعي از مادران و خانواده هاي جان باختگان فدائيان خلق" ( هيات سياسي - اجرايي سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت]
*6.که يعنی بسياری از مصرف کننده گان ِ کالای ِ شرکت ِ تجاری "اکثريت" در يافته اند که در مورد ِ "اکثريت" به خطا رفته اند و "تحول" يافته اند و شده اند ، به فراوان ، خريدار ِ کالای ِ اين شرکت ِ تجاری ! [نگاه کنيد به پاراگراف ِ پايانی نوشته "بهزاد کريمی"، تحت ِ عنوان ِ : اين چنين کژ خوانی تاريخ در حضور زندگان؟! ]
*7. به ياد دارم که پس از کشته شدن ِ "حميد اشرف" و يارانش ( تير 55؟) ، تا چند ماهی هيچ خبر از فدائيان نبود ، تا بدستمان رسيد اولين بيانينه ِ شان (16 آذر 55؟) ، با افزودن ِ "داس و چکش" به آرم ِ شان و با انشائی بسيار ابتدائی و با خط ِ فکری ِ بسيار ابتدائی تر ، که ، در آن از "پذيرش خط ِ فکریِ رفيق جزنی " ، سخن می رفت - و اين خط رساندشان تا به اينجا که هستند ، امروز... "ما"ئی ( ومن به عنوان ِ يک حلقهء بسيار بسيار کوچک) که در آنزمان انتشار ِ ( و در واقع تمام ِ کار ِ انتشاراتی فدائيان و بخشی از انتشارات ِ مجاهدين) ، تمام ِ "منتشرات ِ" آنهارا به عهده داشتيم ، بی هيچ داشتن ِ امکانات ِ فراوان ِ امروزی ، ده روزی به تمامی وقت گذلشتيم تا آن نوشتهء يک صفحه ای را - بی دستبرد به متن و عليرغم ناپذيرفتن متن - ، بصورتی آبرومند برای چاپ آماده کنيم .
|
چهارشنبه 21 فروردين87 - 9 آوريل 08 از آنجائی که اين نوشته تنها در سايت ِ شخصی ام ("روزانه ها...") می آيد و آنرا به هيچ سايتی نمی فرستم (و سالهاست که نمی فرستم ) ، تا داد ِشان از "بی حرمتی کلامِ" برآيد ، پس :
بروم سر ِ اصل ِ مطلب : من نمی دانم که از چه رو آنانی که به "اکثريتی" (هردو جناح ِ "چپ" و "راست ِ" شان - هردو ، بدون ِ گيومه ، راست) ، معروف اند ، هنوز که هنوز است، از نام ِ "فدائی" استفاده می کنند؟ اينان که صريحا می گويند :
وارد ِ ارزشيابی و "خوب" و "بد ِ" نظريات ِ جريان های ِ "قربانش بروم ِ" فراوان ِ "فدائيان" نمی شوم ، اما بگويم :
اما "اکثريتی" ها به هيچ عنوان مُحق به بکارگيری ِ اين نام نيستند که تمام ِ گذشته شانرا نه به "زباله دان ِ تاريخ" ، که به "مستراح" ريخته اند . اينان که ، گوئيا ، "رهبران ِ تاريخیِ"شان ، دست در کشت و کشتارها و بگيروببندهای ِ درونی داشته اند ، نه تنها "مارکسيست" ، نه تنها " سوسياليست" ، نه تنها "سوسيال-دموکرات" نيستند ، که شده اند ازنوع ِ بدترين "ليبرال" ها - ازنوع ِ "سرمايه داران ِوحشی" و می نشينند برسر ِ سفرهء "پرويز ثابتی" - همانی که رهبری ِ کشتارِ جزنی ها راداشت *5 . اينان که رهبر ِ "عظيم الشان ِ" شان "بی مُخ فرخ نگهدار" - بسان ِ "شعبان بی مُخ" - ، بود و هنوز هم ، در پرده ، هست ، تنها يک دکان دارند و شده اند "شرکت ِ تجاری ِ زدوبندهای ِ سياسی " و در خدمت اند برای ِ "مشاوره" و دادن ِ "نيرو" ( "بازوی ِکار ِ مجانی" برای ِ اهداف ِ متفاوت ِ سياسی - بيچاره اعضايش که شده اند خرحمال ِ هر کس و ، بيشتر، ناکس!). چه "تفاوت" هست بين ِ رهبر ِ ديروزی و هنوزامروزی شان نگهدار (که مرادش شده است "داريوش همايونِ" جوجه عربده کش ِ جريان ِ فاشيستی ِ "سومکا" ) و بظاهر "رهبر" امروزی ِ شان "بهزادکريمی" - همانی که شرکت ِ تجاری اش را در اختيار ِ همهء فرصت طلبان ِ سياسی گذاشته است و خيال می کند که خيانت ها و جنايت های ِشان فراموش شده است و شده اند "قابل ِمعاشرت" *6. *** چندين بار از "بيژن جزنی" صحبت به ميان آورده ام ، پس به گويم اينها در باره اش:
|