xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                                     

                     

دو شنبه 17 ضهريور ۸۶ - 6 سپتامبر 07

ناگزير از گفتنِ " نه ! " به بعضی از خواست هايم !

در رابطه با کتابها و نشرياتی که پيش از اين در " گاه روزانه ها ... " آورده ام و هم اکنون در " نشرِ ديگران " می آورم ، خواننده گانی ، گاه به گاه خواستارِ آن شده اند و می شوند که " تمامِ کتاب ( يا نشريه ) " را بيآورم و من ناگزير از آنم که در جوابِ خواستِ شان بگويم : " نه ! " -  نه بی ادبانه که به دلايلِ زير  :

روالِ کارم - چه در " گاه روزانه ها ... " و چه در " نشرِ ديگران " - ، براين بوده و هست که مطالبی را از کتابی و نشريه ای انتخاب کنم و با رویِ جلد و مشخصات ، نامِ ناشر و محلِ نشر ، تاريخ انتشار و فهرست مطالب و عناوين بيآورم و گريز می زنم از آوردنِ تمامِ مطالب - چرا که :

1-  نه جانش ، نه وقتش و نه امکانات فنی و مالی اش را دارم که " تمام " - که در اغلبِ موارد - ، به صدها صفحه می رسند ) را بياورم ؛

2- اگر فهرست و مشخصاتِ کتاب را می آورم ، هم از اينروست که خوانندهء مشتاق به مطلبی ، بگردد و کم کمکی " رنج " به خود بدهد و اصلِ کتاب را بيآبد و به کازش آيد - و حتما خواهد يافت (  چه در کتابفروشی های داخل و چه در خارج از کشور و حتا شنيده ام که در ايران - به ويژه در تهران و کوچه و پسکوچه های ِ روبرویِ دانشگاه تهران ، " بازارِ سياهِ  " انواع و اقسام کتابهایِ جديد و قديم است ) ؛

3- اما تمام ِ اين دلايل به جای خود - و درست يا نادرست - ، اصلِ مهمتری مانع ام می شود : ارج گذاشتن به کارِ مولف و ناشران ( گرچه خواهيد گفت - يا اگر نمی گوئيد ، من بگويم ؛ کم و بيشِ شان ، کم و بيش "شارلاتان " اند و چندان ارج گذارِ حقوقِ مولف نيستند - تجربهء شخصی دارم در انتشارِ کتابهایِ فريدون و خودم ) .

*

گفتم که " نه ! " می گويم و نمی آورم ، اما ناگزير از اعترافم که در مواردی آورده ام :

1- در موردِ کتابهایِ فريدون - و خودم - ، اين " حق " را به خودم داده ( يا گرفته ) ام - که حق در غالبِ موارد - ،  ستادنی ست و نه دادنی ! ؛

2- برخی از نوشته هایِ " کم ياب " - يا " ناياب " ؛

3-  برخی از کتابهائی که " اين " و " آن " - و در بسياری از موارد ، سازمانها وتشکيلات ِ  سياسی - ، بی اجازه و " قاچاقی " آورده اند - همين اش مانده است که از " قاچاقچيان " اجازه بگيرم !

بلافاصله بايد اصافه کنم : هرگاه که هردو چاپ ( چاپِ اصلی و بدلی -"فاچاقی " ) راداشته ام ( و کم نيستند ) ، از " اصلی " استفاده کرده ام و ناگفته پيداست - يا که پيدا بايد باشد - که " تمام " را نيآورده ام .

[ بي رابطه با اين مطلب ودر رابطه با نوشتهء چه حاجت در پسِ کلام ، واقعيت ( حقيقت ؟ ) را نگفتن ؟  : امروز ، برحسب اتفاق ديدم که سايتِ ايران آينده اين نوشته را ( با عکسِ من  ) آورده است و آنرا منتسب کرده است به " فريدون ايل بيگي " (فريدوني که بزودي هفت سال مي شود که ديگر در ميانِ مانيست ، از خاکستر برخاسته است و ... ! ) ]