xalvat@yahoo.com m.ilbeigi@yahoo.fr |
يکشنبه 08 مهر ۸۶ / 30 سپتامبر 07
نيِستم خواب
برچشم
نيِستم شادی بر دل
نيِستم و نيِستم
( در هيچاهيچی ام
در پوچاپوچيم )
حتا - حتا - ،
نيِستيم "تفنن"
چرا آمده ام
چرا هستم
از تبارِ "پوست کُلفت" تانم ميمانم ميمانم برایِ دلِ دوستانی - که ندارم ... و به کوریِ چشمِ دشمنانی که دارم ( چه در کمابيشِ شان : - بسياران ! )
نی ام ، نی ام ، نی ام - و نخواهم شد : "مردی می آيد - ريسمانی به دست ؛ آشفته مردی بود !" |