xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                                     

http://www.bayragh.ir

از نهضت جنگل تا گمیشان و گنبد کاووس

احتراما اینجانب عباداله میرزا زنجانی فرزند سیف اله در 24/5/1321 در گنبد کاووس خیابان خیام به دنیا آمدم.
پدرم سرباز میرزا کوچک خان در سالهای 1295 تا 1300ش به اتفاق 80 نفر از کردهای اطراف زنجان برای یاری و مددکاری میرزا کوچک خان و به سرکردگی خالد قربان و همگی با اسب و تفنگ دولول وارد قزوین و منجیل شده و به میرزا کوچک خان که از 37 سالگی تا 43 سالگی در استان گیلان حکمرانی می کرد کمک کردند و اصولا آسفالت و هواپیمایی و اتومبیل و راه آهن و گازکشی و لوله کشی آب و برق در ایران وجود نداشت. گیلان سرسبز بهترین نقطه برای کشتی رانی و آمد و رفت به اروپا و شوروی بود و مردم آنجا بهترین برنج ها و کیک ها و ماهی و قرقاول ها را می خوردند و انگلیسی ها در آنجا بانک شاهنشاهی و روسها بانک استقراضی تاسیس کرده بودند و رشتی ها بهترین نان را که در آن از بندر هشترخان (نزدیک باکو) و بوسیله کشتی وارد میشد، می خوردند. در آن دوران گیلانی ها از همه جای دیگر ثروتمندتر و ژیگول تر بودند و عمدتا کلاه شاپو یا سیلندر در سر داشتند و در گیلان به قدری درشکه وجود داشت که ترافیک بوجود می آمد و کردها ابتدا خیلی به میرزا کوچک خان برای ماندگاری او کمک می کردند تا جائیکه بهترین جنگ های پارتیزانی در داخل جنگل و حاشیه های رودخانه سفید رود تا پای جان انجام دادند، برخی شهید و همگی گلوله های ساچمه ای خورده و آسیب های فراوان دیدند لیکن بدلیل ناهماهنگی و کارشکنی های بوجود آمده و مخصوصا بدلیل انقلاب 1917 شوروی سرانجام میرزا کوچک خان شکست خورده و تارو مار گردید و لاجرم حقوق کردهای خالد قربان و با وجود سخاوتمندی های میرزا کوچک خان قطع می گردد. لازم به توضیح اینکه تعداد کردهای میرزا کوچک خان و از آن جمله پدر و مادرم بدلیل تشکیل خانواده به 200 نفر می رسد، پدرم 25 ساله بود که در نه سالگی ازدواج کرده بودند و چون میرزا کوچک خان شکست خورده بود تمام گناهها را به گردن کردها می انداختند و آنها را شوم و بدقدم دانسته و همواره آنان را مسخره می کردند و هر جا که می رفتند بدلیل داشتن لباس کردی و لهجه ی کردی مضحکه می شدند و ناچارا چون ممکن بود که از طریق قزوین به زنجان بازگشت نمایند، صد در صد اسیر سپاهان رضاخان خواهند گردید، لذا تصمیم می گیرند که سوار بر چند کشتی شده و از بندر انزلی به گمیشان که آن زمان چندین برابر از گنبد بزرگتر بود پیاده شوند. آنان 3 شبانه روز بی وقفه پارو می زنند و در آن دوران سفرهای دریایی در داخل دریای خزر به دلیل نبودن جاده خیلی متداول بود و بویژه گمیشانی ها با وجود داشتن شخصیتی بزرگ و ترقی خواه مانند رجب محمد صیادی متوفی 1313 روابط عمیق بوجود میاید و گرچه از جرگلان و دیدوخ و باغلق با گمیشان و بندرترکمن 400 کیلومتر فاصله وجود دارد اما این گمیشانی ها آنقدر که به سفر دریایی می رفتند به گوکلان نمی رفتند. گمیشانی ها در سال 1329 قمری یا 1289 شمسی قصد داشتند که کودتا کرده و محمدعلی شاه را که توسط مجلس دوم در سال 1327 قمری خلع شده بود در زمان نائب السلطنه بودن ناصرالملک دوباره به سلطنت برسانند و به همین دلیل حکومت مرکزی در زمان قاجار و پهلوی از گمیشان واهمه داشت و لاجرم راه آهنی را به بندرترکمن آورد که گمیشان را از اهمیت بیاندازد و طوری با گمیشان بدرفتاری میشد که آنان ناچار شدند که گمیشان را تخلیه کرده و اغلب به گنبد بیایند تا جاییکه گنبد که تا سال 1327 کدخدانشین بود، ناگهان دارای فرمانداری گردید در حالیکه گمیشان به تازگی دارای فرمانداری گردیده، دیگر اینکه کردهای میرزاکوچک خان پس از ورود به گمیشان پس از اندک مدتی در گنبد و کلاله و مینودشت ساکن شدند. آنان می گفتند که آب آشامیدنی در گمیشان وجود نداشت و خیلی شور بود و گمیشانی ها از آب باران که در آب انبار وجود داشت می خوردند که گاهی بدلیل نیامدن باران کمیاب می گردید و چون آب دریای گمیشان شورتر از همه جا می باشد، لاجرم این شهرستان بهترین موقعیت را برای ماهیگیری دارد، زیرا که ماهی ها علاقه ای عجیب به آب شور دارند!!
اینجانب سال 1327 را بخوبی بیاد میآورم، در آن سال پایم به مدرسه باز شد، من کدخدای گنبد را که ساری ساتائلاق نام داشت کرارا دیدم.
او قدی تنومند و پر هیبت داشت گرچه عکس تمام قد از او موجود نیست اما عکس او در عکاسی آیدین گنبد کاووس قاب شده است. حتی فرزند و نوه اش هم بلند قد بوده و هستند در آن دوران گنبد شهرداری به نام قرجه سیدی داشت که 12 برادر بودند که خیلی هم خدمت کرد و خیابان های گنبد را شن ریزی نمود و در آن زمان از جوی آب همواره آب آشامیدنی می گذشت و محل شهرداری در مغازه ای در فلکه ی مرکزی بود که حالا وارد خانه شده است و گنبد را که آلمانی ها در بحبوحه ی جنگ دوم با 16 خیابان ساخته بودند که 8 خیابان بر 8 خیابان دیگر عمود بود و آقای قربان دردی کامیاب متولد 1295 رئیس فرهنگ بودند که حالا هم زنده هستند و آقای محمد آخوند یا محمد گرگانی وکیل مجلس در پانزده دوره و جمعا 30 سال یعنی تا 1330 و پس از آدینه محمد وکیل مجلس شدند و بلاخره آقای بغدادی رئیس بانک ملی، تنها بانکی بود که در گنبد وجود داشت و آقای ولی محمد محمدی ثروتمندترین شخصیت در گنبد بود و آقای خداقلی آق بهترین سوارکار بودن که حتی در 70 سالگی هم سرحال بود.
1313 شمسی قزاق ها که ترکمن ها با آنها بلیش یعنی دانا می گویند بصورت سیل آسا و در حدود 5 هزار نفر که قبل از انقلاب 1357 به 15 هزار نفر می رسیدند بوسیله کشتی های متعدد وارد بندر ترکمن شده و اغلب در همان جا و حاشیه های رودخانه در گنبد که به آن چای بوئین می گویند ساکن شدند. آنان از جور و ستم استالین که در سال 1302 و پس از مرگ لنین و تروسکی به قدرت رسیده و بیش از 28 سال با دیکتاتوری حکومت کردند، ناچارا گنبد نشین و گرگان نشین و مخصوصا بندرترکمن نشین شدند. آنان بندرترکمن را به آن دلیل بیشتر انتخاب کردند که راه آهنی از بندرترکمن به تهران آغاز می گردید و تا سال 1339 هنوز راه آهنی به گرگان نیامده بود. قزاق ها صنعت گرتر از ترکمن ها بودند و ارابه های چهارچرخه و دوچرخه که کمپرسی می گردید و آلاچیق و طاقار و چمچه می ساختند و آهنگری را به خوبی بلد بودند و مخصوصا در کفاشی و چارق دوزی مهارت داشتند و لباس های جالب می پوشیدند و در درس خواندن نیز استعداد فراوان داشتند و بزودی دارای شناسامه ایرانی شدند و در قالی بافی و پلاس دوزی و نمد مالی و گل یقه ساطی نیز استعداد فراوان از خود نشان دادند. قزاق ها در ترکمن صحرا خانه های فراوان دو طبقه و با خشت خام و شیروانی کوب و یا سفالی ساختند. اما کردها بوسیله کشتی آنهم در سال 1301 اولین مهاجرانی بودند که در قرن 14 وارد ترکمن صحرا شدند و متعاقبا قزاق ها و ترک ها و بلوچ ها و زابلی ها یا همان سیستانی ها از سال 1330 به بعد و با تعدادی بیشتر که امرزه تعدادشان با ترکمن ها برابری می کند به ترکمن صحرا آمده و در تمامی نقاط استان ساکن شدند. زابلی ها علاوه بر ترکمن صحرا و استان گلستان در تمامی ایران بویژه در بیرجند و مشهد و تهران و مازندران و یا اینکه در تمامی استان ها جا پیدا کردند. آنان بدلیل خشکسالی و کم شدند سدهای آب رودخانه هیرمند بر اثر ایجاد سد ارغنلاب توسط افغان ها و با وجود ایجاد سدهای میان کنگی و زهک در ایران همچنان با خشک شدن دریاچه هامون که اطراف آن چندین هزار سال بهترین نقطه برای سکونت بوده و مهمتر از همه در اثر انتخابات دوره هفدهم در زمان مصدق که در اثر اختلافات قومی و عشیره ای حدود 200 نفر به هلاکت رسیده بود، دیگر سیستان که معنی و مفهوم آن ساکن بودن است، شبانه و پیاده به بیرجند و مشهد و آخر الامر به ترکمن صحرا راه پیدا می کنند و من اینها و تمامی نوشته هایم را خلاصه می گویم که ترکهای گنبد در زمان استالین دسته دسته به گنبد آمدند و عمدتا صایی و حمامی و سلمانی و نانوایی و دسته جات سینه زنی را بوجود آورند و ترکهای آذربایجان نیز بتدریج ازسال 1325 بواسطه واقعه آذربایجان گنبد نشین شدند. گرچه تعداد ترکهای تهران امروز از خود آذربایجان بیشتر است و اما فرزندان کردهای به گنبد آمده در سال 1301 تا استخدام اینجانب به عنوان تعدادشان 6 نفر بود که مهربانی بین ما وجود نداشت و از همان سربازان میرزا کوچک خان نیز چند نفری در شهرداری و ژاندارمری استخدام شدند و بعدها مرتبا بر استخدام آنها افزوده می گشت و گرچه آن نسل و فرزندان آنان به رحمت خدا رفته اند و از آنجائیکه اینجانب 40 سال در مشهد سکونت داشته ام بنابراین گرچه آنان را مشخصا می شناسم اما آنان اینجانب را به کلی ازقلم انداخته اند و بیگانه گردیده اند و گاهی در لباس و لهجه و کردار آنان نشانه هایی از کردی مشاهده نمی شود. قدر مسلم اینکه کردها و قزاق ها با کشتی و زابلی ها و بلوچ ها از لابلای درختان جنگل گلستان پای به ترکمن صحرا نهادند و اما پدر و مادرم و آنچه از کردها که از در سال 1301 و بعد از آن پای در گنبد گذاشتند از آنجاویکه ترکی می دانستند و گیلکی را هم در گیلان یاد گرفته بودند و از آنجائیکه گنبد شهرکی بکر و مستعد برای کشاورزی و کاسبی بود و همگی خیابان های شانزده گانه اش توسط آلمانها جلوه پیدا کرده و دارای چهار راه های زیبا بود، بنابراین هر تازه واردی را جذب می کرد. گرچه در آن دوران سال های متمادی در داخل گنبد آلاچیق های متعددی وجود داشت و زمین هایش آنقدر ارزان و حتی مفت بود که برخی در نزدیک ترین محل زمین های چند هکتاری را بدون رادع و مانعی صاحب شده و زراعت می کردند. از مالکین اولیه در گنبد می توان از ولی محمد محمدی و حاجی گرجی ایگدری و دکتر گرجی و مخودا لر بیاری و سرابی پا و توربانی و خداقلی آق و شیرمحمدی و قجقی ها و عبداله زاده و قرهقولپاقی و امان پور و سیدی ها و مرتضی نوروزی و بعدها فاریایی و برادران آسوده و بیگ زاده و خیلی ها را نام برد که عمدتا در ساخت و سازهای خود از آجرهای امام زاده یحیی و کوره ایکه در کنار بنای قابوس قرار داشت و یا با آجرهای خام و گاهی با گل و چپرهایی از نی می ساختند و مانند امروز از سیمان و جوشکاری استفاده نمی کردند. کردها بیشتر در خیابان وحدت گنبد به کسب و کار اشتغال پیدا کرده تا جائیکه این خیابان موسوم به خیابان کردها گردید که امروزه نیز به همین نام عنوان می گردد و گرچه همواره معورف است که خیابان های گنبد همگی مستقیم ساخته شده است اما نباید فراموش کرد که خیابان امامزاده یحیی و خیابان فرودگاه بر حسب دلایل فراوان قدری کج ساخته شده تا بتواند به مقصد راه پیدا کند، می دانیم که ترکمن ها به امامزاده یحیی که در سال 125 قمری در هفده سالگی شهید گردیده، قارانکی امام می گویند و اینجانب تا سال 1328 به یاد می آورم که این امامزاده در ساختمانی بسیار تاریک و محقر ساخته شده بود و بنابراین به آن قارانکی می گفتند. امام زاده ایکه در آزادشهر و برفراز کوه ساخته شده آق امام می گویند.
اولین کارخانه برق در گنبد توسط قربان یگانه در روبروی آرامگاه قابوس در 70 سال قبل تاسیس شد و از آنجائیکه تا آن زمان در گنبد عینکی وجود نداشت به او قربان عینکی می گفتند و خیلی ها هم از دیدن عینک تعجب می کردند و سالها بعد شهرداری گنبد کارخانه برق در داخل باغ ملی ایجاد کرد و لاجرم مردم گنبد دوگونه برق مصرف می کردند گرچه برق قربان عینکی کیلو واتی 7 ریال و برق شهرداری کیلو واتی 5 ریال بود، لیکن گنبدی ها بیشتر از برق قربان عینکی بدلیل نظم و انضباطی که در توزیع آن وجود داشت استقبال می کردند. در آن دوران وسایل برقی وجود نداشت و لاجرم برق فقط بمنظور روشنایی مصرف می گردید و رادیوها هم که تعداد آنها به اندازه انگشت های دست بود با باطری کار می کرد و لاجرم فقط شبها آن هم تا 12 شب کارخانه های برق کار می کردند و به خیلی از جاهای گنبد برق کشی نشده بود، اغلب در خیابان های 16 گانه گنبد فانوس آویزان می کردند ودر داخل خانه ها چراغ های روشنایی نفتی و یا ثروتمندها از چراغ توری و پریموس استفاده می کردند. در آن زمان تمامی خیابان های گنبد خاکی و رنگ آسفالت به خود ندیده بود و گنبدی ها از سال 1338 رنگ آسفالت به خود دیدند و سالها طول کشید که ادامه یافت، در آن زمان آخوند آباد و هفده شهریور و دریاچه و آزادگان و خیابان دانشجو و تقی آباد و کوی بهارستان و کوی فرهنگیان و زابل آباد و خیابان آرش و کمینه و اروند رود و سید آباد و امام رضا و خیلی ها وجود نداشت و در میدان یادبود کوره پز خانه ای آنرا مسدود نموده بود و در خیابان میهن شرقی که به آن خیابان خرها می گفتند پرتگاهی 2 متری وجود داشت و یا اینکه در خیابان دارایی بازار حلبی سازها و در قسمتی از خیابان طالقانی بازار حصیر فروشی ها و خیابان وحدت بازار کردها وجود داشت. اولین دسته جات سینه زنی توسط سید چمچه و عبایی انجام یافت و سپس ترک ها هم دسته ای تشکیل دادند.

عباداله میرزا زنجانی
مجله فراغی شماره 37، بهار 89

بالای صفحه