xalvat@yahoo.com m.ilbeigi@yahoo.fr |
از شهرنشينی تا شهروندی هر شهرنشينی آيا شهروند است؟ پيمان عيسيزاده
به همان نسبت که روند نوسازي در شهرهاي ايران، در دوران جديد، متأثر از آمريت رضاخاني بود، پديدة شهرنشيني نيز از عوارض اين آمريت بيبهره نبود؛ عوارضي که عمدتاً با شتابزدگي و ناديدهانگاشتن زمان، سطحينگري و هدم ارزش مکاني، گسترش و رشد بيمنطق فضاي شهري، توزيع نامناسب جمعيت ساکن و مهاجر و پديدآيي حاشيهنشيني و روي هم رفته بيتوجهي مطلق به منزلت انساني شهروندان توأم بود. معضلات يادشده ويژة توسعة دستوري است؛ اگر بپذيريم انسان بر اساس خوي آزاديخواهي خود همواره درصدد واکنش در برابر هر امر دستوري است. حال اينکه قوانين نانوشتهاي که شهرهاي قديم ايران بنا به ذات نجيب، خويشتندار و فروتن خود به آن متکي بود، در مقايسه با آنچه بعدها قانون بلديه، آمريت رضاخاني و امروزه نيز قانون شهرداريها عرضه کرد، کارآيي بيشتري در حذف فاصلة معنايي "شهرنشين" تا "شهروند" داشت. اين را توسعة متوازن، نظم خيرهکننده و امکان بينظيري که بافتهاي تاريخي و کهن در شهرهاي ايران براي تعميق و ژرفش ابعاد انساني شهروندان، از احساس امنيت و هويت تا برآورده ساختن جزئيترين نيازها پديدار ساخته بود، ميتوان درک کرد. نگاه گذرايي بر آنچه که امروزه بافت قديم لاهيجان ناميده ميشود اين ايده را به روشني ميشکافد: محلات چندگانة لاهيجان هريک به فراخور همة امکانات، زندگي را براي شهروند آن عصر فراهم ميکرده است و رقابت و مناسبات بين محلهاي نيز امکان بروزِ حس تعلق به شهر را، به شکلي عجيب، رشد ميداد. باورکردني نيست؛ اين شهر با يک حاکم، چند مستوفي و کارگزار، يک نفر کلانتر و چند داروغه و گزمه از چنان نظمي برخوردار بود که حتي بسياري از تجار و سياحان دنياديدة اروپايي را در گذر از شهر تحت تأثير قرار ميداد. لاهيجان قديم بيگفتوگو، از يک هستة اوليه تشکيل شده است. هستة اولية شهر بعد از رشد جمعيت و مواجهه با تراکم زياد، محلات و مکانهاي جديدي را ايجاد ميکرد. در واقع هر محلة نو از مهاجرت جمعي از اهالي محلة قديميتر، که به هر دليل منزلت و موقعيت خود را به واسطة تراکم زياد و امکان محدود در خطر ميديدند، و جمع محدودي از مهاجرين، که طبيعتاً ساخت اجتماعي امکان حضور آنها را در بطن محلات قديميتر نميداد، تشکيل ميشد. ديوارها و باروهاي شهر ساساني هرچند بعدها از ترکيب شهرها حذف شد، ساخت منسجم اجتماعي بارويي مستحکمتر پديد آورد. اين ساخت پيچيده و مقاوم نه تنها در برابر مهاجرت و حضورِ جمعيتهاي محدودشده و تحت ستم ديگر که حتي در برابر تهاجم نظامي نيز امکان واکنشهاي درخور و شايستهاي را داشت. تاريخ مکتوب لاهيجان حملات نظامي متعددي را در شش ـ هفت قرن اخير ثبت کرده است؛ حملاتي که در پارهاي اوقات خروج / فرار موقت همة اهالي شهر را در پي داشت، اما در کوتاهترين فاصلة زماني شهر هويت خود را بازمييافت و به حيات خود ادامه ميداد. آنچه در عمدة شهرهاي امروزي و بهويژه در لاهيجان امروز دستخوش تغيير قرار گرفته است، در نگاهي کلي، به نظر ميرسد برخاسته از مجموعة گستردهاي از معضلات درهمتافته باشد. معضلاتي که ظهور آن ذاتي دوران معاصر است. رشد جمعيت، حضور منسجمتر جمعيتهاي آنوميک (مهاجم) در شهر، مواجهة انسان با پديدههاي مدرن که تغييراتي در حواس، خلق و خو، ايمان و باورهاي او دارد، ايجاد قشرها يا طبقات منسجم و بستة اجتماعي که امکان واکنشها و دستهبنديهاي جديد و منطبق بر مصرف را توسعه ميدهد: يعني در شهرهاي جديد، رفتهرفته، طبقات اجتماعي هريک محلات خاص خود را تصاحب ميکنند يا پديد ميآورند که برجستهترين وجه تمايز اين محلات به عنوان جايي براي زندگي يک طبقة مشخص، نوع و ميزان مصرف است. تحليلهايي دربارة ميزان و کيفيت زبالههاي برجاماندة هرروزه از نقاط مختلف در شهرهاي بزرگ ـ مثلاً تهران ـ به خوبي جايگاه طبقاتي ساکنان محله را نشان ميدهد. اين تحليل حتي ميتواند جايگاه اصيل يا اشغالشدة هر خانواده در طبقة خاص را، به شکلي، نشان دهد. اين طبقات بيش از آنکه به شهر احساس تعلق داشته باشند به آرمانها و ايدهآلهاي طبقة خود وفادارند. هرچند معضلات يادشده، چنانکه گفته شد، ذاتي دوران معاصر است، بحث بر سر نوع مواجهه با اين معضلات شاخههاي جديدي از علوم را توسعه داده است. مديريت شهري علمي است که ميکوشد با طبيعي جلوه دادن معضلات شهرنشيني به مهار يا مديريت آن بپردازد. واقعيت اين است در برابر انبوه مسائلي که شهرهاي امروزي با آن مواجه است نميتوان همان رفتاري را داشت که متوليان شهر در عصر قديم انجام ميدادند (به چند نمونه از يکدستي واکنشها در يادداشتي که با عنوان "ختم تعزيه" نوشتهام، اشاره شده است). آمريت رضاخاني و هرج و مرج پس از آن، ساخت منسجم شهري را در بيشتر شهرهاي ايران به کلي از بين برده است. اينک در بيشتر شهرهاي قديمي، ساکنان اصيل و آنان که به نوعي در گذشته برسازندة انسجام و نظم شهري مورد نظر بودند در برابر يکجور احساس در اقليت بودن و مورد تهاجم واقع شدن قرار دارند. اين پديده اگر موازي شکلگيري يک اکثريت منسجم و منضبط پديدار ميشد، بيشک امروز نيز شهرهايي قابل دفاع و مطلوب براي زندگي داشتيم. حال اينکه به ازاي تلاشي انسجام و نظم قديم، هرج و مرج و تهاجم دائمي و همهجانبه پديد آمده است. اين تهاجم تنها به جمعيتهاي انساني مقيم بسنده نکرده، بلکه ساختار و مرز محلهها و به همين ترتيب هدم هويت و غرورِ محلي، نابودي ميراث انساني و طبيعي اعم از نمادها و فضاهاي قدسي و ناقدسي را درپي داشته است. هر اندازه هر شهرِ خاص، تاريخ، نوع شکلگيري و مسائل خاص خود را دارد، مديريت شهري نيز براي ادارة شهر و بازگرداندن آن نظم بربادرفته ناگزير از بروز مهارتهاي ويژه است. مهارتهايي که از بطن کوشش دائمي در شناخت وجوه گوناگون شهر از فراسوي تاريخ تا اکنوني که گذشته است را دربر ميگيرد. مديريت شهري بيپشتوانة يک جمعيت منسجم که حس تعلق و هويت شهري در آنان تقويت يا تحريک شده است، کاري از پيش نخواهد برد (تلاشهاي عقيمي که شهرداريها در قالب طرح شعارهاي بياثري مثل "شهرِ ما خانة ما" دارد در جهت دستيابي به همين پشتوانه است). بنابراين براي تحقق شرايطي که در آن نظام اجتماعي، بهطور طبيعي و در جريان مناسبات درهمتافته انسجام لازم و در پي آن حس هويت را بازسازي کند بايد کوشيد. اين بازسازي هم روشن است از گذار يک اجتماعي که با نمادها و نشانهها غريبه نيست، پديد ميآيد. از دريچة اين تحليل ساخت و احياي نمادها، نشانهها و تقويت حس محلهاي از مهمترين شرايط تحقق يک لاهيجان مطلوب براي زندگي است. باري ... از شهرنشيني تا شهروندي راهي است بس فراخ! در اين چند خط بيهيچ تبختري خواهم کوشيد در حاشية دو مفهوم شهرنشيني و شهروندي با مصداق شهر لاهيجان، چيزهايي بنويسم. از خلال راههاي متفاوتي که در اين سالها پيمودهام، شيوة گفتوگو را، به دليل امکان بروز ويژگيهاي ديالکتيکي، بيشتر ميپسندم. از اين ميان گفتوگوي هفتهنامة الکترونيک "فصل نو" با دکتر ناصر فکوهي (جامعهشناس / انسانشناس) را برگزيدهام. يعني خواهم کوشيد با درک دقيق آنچه دکتر فکوهي در پاسخ به پرسشهاي "فصل نو" گفته است، پاسخهايي درخور براي همان پرسشها با قالب و ذهنيت و مصداق لاهيجان بيابم. بديهي است به اين دليل که پرسشها دربارة شهر تهران است ناچار از تغييرات بسيار جزئي در برخي از پرسشها هستم. يادآور ميشوم هرچند پاسخهاي دکتر فکوهي قابل دسترسي است (www.fakouhi.com) اما با اين تحليل که هر شهر، مسائل و طبيعتاً راهکارهاي ويژة خود را دارد از مجموعة آگاهيها، دريچة ذهن و برداشتهايي که به شکلي شخصي از تاريخ، فرهنگ و هويت منحصر به فرد شهر لاهيجان دارم، با پرسشها مواجه شدهام. بنابراين ميتوان مسأله را به اين شکل سر هم آورد که با دستکاري ده پرسش "فصل نو" و جابهجايي لاهيجان و تهران پاسخهايي درخورِ دانايي و اطلاعات خود دادهام. اين پاسخها مطلق نيست و دريچة گفتوگو همچنان باز است. يکم ـ آيا لاهيجان شهر است يا يک روستاي بزرگ؟ بر اساس تعاريف وزارت کشور و حتي آنچه شهرپژوهان ميگويند لاهيجان، با جمعيتي قريب هفتاد و پنج هزار نفر، يکي از شهرهاي متوسط کوچک کشور بهشمار ميرود. جز اين لاهيجان، دستکم شش ـ هفت قرن حيات شهري منسجم داشته است و به هيچ وجه نميتوان آن را با يک روستا مقايسه کرد. اين شهر همة وجوه تمايز شهر و روستا که بهطور کلي شامل راهها، گرهها، نمادها، نشانهها، جمعيت، مناسبات اقتصادي، نوع روابط انساني و ... ميشود را داراست. البته از زاوية ديگر اگر به اين پرسش بنگريم، ميتوان گفت بخش بزرگ و متنفذي از جمعيت اين شهر خاستگاه و منشاء روستايي دارد و درک درست و بههنگامي از شهر و مقولة شهرنشيني و شهروندي ندارد. اين جمعيت که بر اثر مهاجرتهاي گوناگون وارد شهر شد با از دست دادن ويژگيها و فرهنگ روستايي (که واجد صميميت، جمعانديشي و انسانمداري رشکانگيزي است) نتوانست خود را بهطور کامل با شهريگري تطبيق دهد. اين ناتواني منشاء بينظمي فراواني شده است و بهنظر ميرسد از عمدهترين مسائلي که مديريت شهري تا دههها با آن مواجه است همين استيلاي يک فرهنگ بيهويت (نه روستايي / نه شهري) است. دوم ـ آيا شکل فضايي شهرها ميتواند بر روابط دروني فضاها تأثير بگذارد؟ اشکال غيرانساني روابط غيرانساني بهوجود ميآورد (دکتر فکوهي). شکل فضايي شهر لاهيجان در قديم، بي هيچ گفتوگويي، منطبق بر اقليم، خصائص روحي شهروندان و مناسب نوع روابط اجتماعي آنان شکل يافته بود. اگر اين امکان وجود داشته باشد که در بطن بافت قديم (که به شکل بافت فرسوده درآمده) حضور يابيد، اين مسأله را به خوبي درک خواهيد کرد. براي نمونه، به دليل بارشهاي مداوم و طولاني، آسمان عنصر پردردسري براي حيات شهري لاهيجان تلقي ميشود، حال با حضور در محورهاي تاريخي برجايمانده از بافت قديم درمييابيد معماري و شکل فضايي احجام، در قياس با شهرهاي کويري ايران، چه امکان محدودي را براي رؤيت آسمان فراهم ميکند. واضح است امروز شکل فضايي شهر لاهيجان کاملاً بيبهره از اين نوع محاسبات تکميل ميشود. يعني در صورت عدم توجة فوري و جدي نهادهاي مسئول در آيندة نزديک همة شهرهاي ايران شبيه هم خواهد بود؛ ملغمة بيمانندي از احجام و اشکال فضايي بيربط با زندگي. سوم ـ آيا المانهاي موجود در سطح شهر اضطراب و استرس را از شهروندان دور ميکند؟ مديريت شهري در لاهيجان متأسفانه در تمام طول تاريخ نوسازي اين شهر تنها در برهههاي بسيار محدودي از زمان، يکبار در اواخرِ دهة 1310 تا 1320 و بارِ ديگر در اواخرِ دهة سي، ارزش بيش از پيش نمادها و نشانههاي شهري را درک و براي ايجاد آن تلاش کرده است (احداث باغ ملي، تلاش براي سامان دادن ميانپشته و حاشية استخر و احداث بناي يادماني براي کاشفالسلطنه). جز اين جالب است اگر المانهاي موجود در شهر را محدود به نمادها و نشانهها ندانيم و برداشتي کلي از المانهاي شهري داشته باشيم، در دوران اخير بيشتر به ميادين عجيب، ساختمانها و احجام مذهبي، مسکوني يا تجارياي برميخوريم که بيشتر آن ـ چه جداگانه و چه در قالب کليت شهر ـ فاقد زيباييشناختي و عناصر نخستين اين علم است. توالي (مانند آنچه در خشتهاي 20×20 و سفالهاي سنتي لاهيجان و حتي تکرار سقفهاي سفالين وجود دارد)، همدستي يا کنتراست رنگها، حذف و هدم پرسپکتيو، از ياد بردن عنصر حرکت، عدم تطبيق با اقليم و منطق طبيعي شهر و بيتوجهي مطلق به معماري بومي، و حتي نيمهکاره رهاکردن تخريبها و ساخت و سازهاي دولتي نه تنها حس اضطراب و استرس را از شهروندان دور نميکند که، به نظرم، اين حس را در کنار سختي معيشت، فشار اقتصادي و فرسايش تنها، که ويژگي اين سالهاست، تقويت و باعث فرسايش روح شهروندان ميشود. چهارم ـ آيا درخصوص نياز شهروندان، شهرداري توانسته است به وظايف خود به نحو احسن بپردازد؟ اگر نياز شهروندان را حتي فقط تا حد صدور پروانة ساختمان و پايان کار و جمعآوري زبالههاي شهري هم تقليل دهيم، با نشانههاي متعددي که از نارضايتي عمومي شهروندان در مسألة ساختوساز (جداي مسائلي که در سطح کشور مطرح است) و جمعآوري هر چند روز يکبار زبالهها، دستکم در بافت قديم خود شاهدم، در دست است، شهرداري کوچکترين موفقيتي در اجراي وظايف خود بهدست نياورده است. حال اينکه شهرداريها بنا بر قانون و حتي بنا بر آنچه عرف جامعه تلقي ميشود وظايف پيچيدهتري دارند. باري! شهرداري لاهيجان بر اساس نشانههايي که از گفتوگوهاي متعدد شهردار و اعضاي شوراي شهر با رسانهها برميآيد، خود را وارث خرابيهاي گذشته ميداند. بنا بر اين ادعا بيشتر توان و امکانات مالي شهرداري صرف پرداخت حقوق ماهيانه به تعدادي نيروي ناکارآمد و غرامت يا به ازاي به شهروندان متضرر در گذشته ميشود. بنابراين در حال حاضر عمدة توان شهرداري صرف ايراد گرفتن از گذشته ميشود درحالي که شهرداري با يک مديريت کارآمد، حتي با همين نيروهايي که در اختيار دارد، فقط با تغيير نگرش و زاوية ديد، ميتواند تحولاتي را در وضعيت عمومي شهر و فرهنگ شهرنشيني بهوجود آورد. شهر لاهيجان از نظر پشتوانة مطالعات تاريخي، جامعهشناسي و شهرپژوهي بسيار غني است و متفکران و نظريهپردازان بومي زيادي ميتوانند مديريت شهري را در زمينة انجام اين مطالعات و تدوين استراتژيهاي لازم تقويت کنند. پنجم ـ شهر لاهيجان جزء شهرهاي بزرگ گيلان است. آيا شهرداري توانسته است مسألة حاشيهنشيني آن را به نحوي ساماندهي کند؟ حاشيهنشيني اگر به معناي زاغهنشيني و حلبيآبادهايي باشد که مظهر رژيم گذشته و تصوير کلانشهرهايي چون مکزيکوسيتي و کلکته و بمبئي شمرده ميشود، به دليل درآمدهاي سرشار نفتي در کشورِ ما وجود خارجي ندارد (تحليل دکتر فکوهي). اين مسأله در گيلان و به همين ترتيب در لاهيجان به دليل شرايط جغرافيايي و اقليم مناسب که امکان کشاورزي و بهرهمندي از مواعيد طبيعي را براي تهيدستترين افراد جامعه فراهم ميکند، به آن شکل وجود خارجي ندارد. اين مدعا البته به آن معني نيست که محلات فقير، پرجمعيت، پرشرارت و فسادپذير نقاط حاشيهاي شهر لاهيجان را درنظر نداشته باشيم. ساکنين اين محلات که عموماً از کارگران و دستاندرکاران صنعت ساختمان بهشمار ميروند، با رکود اين صنعت روزهاي سختي را ميگذرانند. البته همة مشکلات مربوط به رکود صنعت ساختمان در لاهيجان مربوط به شهرداري نيست؛ توقف پرداخت وامهاي بانکي و گراني عمومي، گراني مصالح و افزايش دستمزدها را درپي داشته است و همين مسائل باعث رکود صنعت ساختمان در مقياس کشوري شده است. اما واقعيت اين است که وفاداري به طرح جامع لاهيجان (که حاصل مطالعات سردستي ده سال پيش است) موجب سختگيريهاي اخير شهرداري لاهيجان در زمينة سطح اشغال، تراکم، تعداد طبقات و در کل واژگوني ناگهاني عرف ساخت و ساز موجب خروج سرماية بخشي از سرمايهگزاران اين صنعت از شهر و حضور آنها در مرکز استان و دو سه شهر اطراف شده و اين درحالي است که شهردار لاهيجان بارها از ناکارآمدي طرح جامع سخن گفته است. بهنظر ميرسد شهرداريهايي در مقياس شهرداري لاهيجان امکان و توان ساماندهي به مسائل حاشيهنشيني را ندارد، اما اين انتظار هم چندان دور از منطق نيست که نبايد با اجراي سياستهاي مديريتي معضلات اجتماعي اين نقاط را گسترش دهد. ششم ـ مردم ما چقدر با حقوق شهروندي خود آشنا هستند؟ در صورت عدم آشنايي با اين حقوق، بهترين راه براي تبليغ اين حقوق در بين شهروندان چيست؟ آشنايي با تکاليف و حقوق شهروندي در لاهيجان البته تاريخ طولاني دارد، چون بدون وجود اين آشنايي امکان يک حيات شهري چند قرنه ممکن نيست. اما اگر در بطن اين پرسش طعنهاي وجود دارد که چرا مردم نسبت به نهادهاي اجتماعي و بهويژه شهرداري که اين حقوق را بهطور کامل رعايت نميکند واکنش نشان نميدهند، واضح است منشاء آن سرپيچي از انجام تکاليف شهروندي است. بهنظر ميرسد هر چقدر هم روابط عمومي شهرداري براي آشنايي شهرنشينان تلاش کند نتيجهاي بهدست نميآيد، چون مسأله اصلاً عدم آشنايي شهروندان با حقوق و تکاليف شهروندي نيست. مسأله ريشه در روابط دولت ـ ملت در فرهنگ ايراني دارد. هفتم ـ آيا در لاهيجان مقولهاي تحت عنوان شهروندمداري وجود دارد؟ يکي از شهروندان که پروندة ساختمانياش در سير خود به کميسيون مادة صد رسيده بود، به منظور پيگيري به شوراي شهر مراجعه ميکند پس از مواجهه با يکي از اعضاي شورا که اتفاقاً روزي دبير او در يکي از دبيرستانها بود در قبال سئوال دربارة پرونده و چند و چون مسائل اين کميسيون با اين پرسش مواجه ميشود: آيا من در مدرسه به شما دزدي آموختم؟! نمونههايي از اين نوع برخورد را فراوان ميتوان شنيد. اتفاق جالبي که ويژة جوامعي مثل ايران است اينکه بيشتر اعضاي انجمن شهر هم که با رأي و انتخاب مستقيم مردم برگزيده ميشوند بلافاصله هيأتي دولتي مييابند و در برخوردهاي روزانه، مدافع ناکارآمدي بروکراسي ميشوند. روشن است اين تنها نمونة کوچکي از تلقي پردامنهاي است که نهتنها در شورا و شهرداري که در کل بروکراسي ما ريشه دوانده. در اين تلقي همة شهروندان غيرخودي دزد هستند، مگر اينکه خلافاش ثابت شود. بنابراين تلقي شهروندمداري يکسره توهمي است که اگر نگوييم هرگز، دستکم به اين زوديها محقق نميشود. هشتم ـ آيا وجود فرهنگسراي وابسته به شهرداري در سطح شهر ميتواند مسائل شهري و فرهنگ شهرنشيني را در بين اقشار مردم گسترش دهد؟ در شهري که اصلاً فرهنگسرا وجود ندارد، البته وجود فرهنگسراي شهرداري ميتواند بخشي از مشکلات مربوط به عرضة فرهنگ را رفع کند، اما واقعيت اين است که فرهنگسراي شهرداري که در انتهاي باغ ملي قرار دارد و درصد قابل توجهي از عمليات ساختماني آن در سالهاي گذشته انجام شده است، به حالت نيمه تمام رها شده و حتي در برنامههاي اعلامشدة شهردار فعلي، جزء اولويتهاي کاري در سال جاري نيست. جز اين همانطور که پيشتر گفته شد، مسأله اصلاً آشنايي يا عدم آشنايي ساکنين لاهيجان با مسائل شهري و فرهنگ شهرنشيني نيست؛ مسأله ادبيات نادرست و ناکارآمدي سيستم مديريت شهري در جلب اعتماد عمومي براي پيشبرد برنامههاي پيشبينيشده است. نهم ـ آيا ميتوان از يک مدل خاص شهري براي شهرهاي ايران صحبت کرد؟ بهنظر ميرسد يک مدل خاص شهري که مطلق هم باشد و براي همة شهرها کاربرد داشته باشد، وجود خارجي ندارد، چرا که هر شهري با توجه به پيشينه، سير تحول، فرهنگ و خصائص مردماش ويژگيهاي منحصر به فردي دارد که براي درنظر داشتن و تعميق کرامت انساني ساکنان آن ميبايست به اين خصائص توجه داشت. براي شهري چون لاهيجان که محلات متعدد و ساکنان آن نيز حتي خصائص متفاوتي دارند کار شکل پيچيدهتري مييابد. در نهايت بهنظر ميرسد بهترين شيوه براي مديريت شهري، گسترش توان و امکان مديريتي سازمانهاي مردمي مستقر در محلات چندگانه باشد. سازمانهايي که از هر قيدي رها باشند. دهم ـ با توجه به اينکه رشد شهرنشيني در لاهيجان با نقائصي همراه بوده، اين شهر در حوزة شهرنشيني و توسعة شهري با چه مشکلاتي روبهرو بوده و روبهرو خواهد شد؟ مباحثي که در رابطه با شتاب بيش از اندازة جامعة ايراني براي شهريشدن به واسطة وجود درآمدهاي نفتي وجود دارد (دکتر فکوهي) در لاهيجان به دليل وجود تاريخمدار منابع و محصولات طبيعي از ابريشم و کنف و خشخاش بگيريد تا چاي و برنج، ريشههاي پردامنهتري دارد. لاهيجان در يک قرن گذشته با چند موج مهاجرت مواجه بوده که همين مسأله باعث توقف يا رکود فرهنگ شهريگري شده است. اين شتاب فزاينده در رشد شهرنشيني معضلاتي نظير جاماندن مديريت شهري از ايجاد بسترهاي لازم براي زندگي شهري را پديد آورده است که درهم پوشاني با همان فرهنگ استيلايافتة نه شهري / نه روستايي مشکلات لاينحلي در زمينة مباحث توسعة شهري نصيب اين شهر کرده است. توسعة شهري بدون حضور شهروندان واقعي مفهومي ندارد. • ماهنامه بام سبز، شماره 3، تير 1387
|
|||||||||||