xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

  

                                     

ثبت اسم‌های مکان گيلکی، با ذهنيت غيرگيلک!

متاسفانه، چون افرادی که در طول تاريخ مسئول ثبت اسم مکان‌های منطقه گيلان و مازندران بوده‌اند، با ذهنيتی غيربومی دست به اين‌کار زده‌اند، اسم مکان‌های بسياری دست‌خوش تغيير و تحريف شدند. چرا که در بسياری از موارد، افراد مسئول، با اين تصور که نام مورد استفاده افراد بومی، صورت غلط و لهجه‌دار صورت فارسی و گاه عربی آن است، به گمان خود، اسامی را به صورت فارسی بدون لهجه ثبت کرده‌اند. غافل از اين‌که با اين‌کار، اسم مکان‌های اصيل گيلکی را از معنی خويش دور و از صورت خويش تحريف می‌کنند.


توضيح عکس: جؤردشت

وقتی يک محقق چنين تصور کند که مردم منطقه، «صومعه» را لهجه‌دار و به غلط «صوما» می‌خوانند، بايد هم سوماسرا (sumäsarä) را صومعه‌سرا!!! ثبت کند و ما هرچه فکر کنيم ربط بين صومعه و سوماسرا را نيابيم.

و به همين خاطر است که هرگز نفهميديم که چرا کوجه‌اسبان (kujesbän) را اصفهان کوچک! يا همان کوچصفهان ثبت کرده‌اند. وقتی دليل اين اشتباه‌ها را نفهميديم دست به داستان‌سرايی و خلق وجه‌تسميه‌های مسخره می‌زنيم.

لونَیْ (lonay) هم شد لونَک و لاجُؤن (läjon) هم تبديل به لاهيجان شد و يا نام پولُرود (Pulorud) در روی نقشه‌ها، تبديل به پُل‌رود (رودی با يک پل!) می‌شود و هيچ‌کس نيست که بگويد: پل که واژه‌ای فارسی است و در گيلکی، پل را پورد می‌گويند.

از اين ميان، دوست دارم وجه‌تسميه واقعی سه اسم‌مکان را که به اشتباه ثبت شده‌اند نقل کنم:

اَته‌کو (ate-ku)، يعنی همان کوه معروف در جنوب لنگرود که امروزه همه به جز مردم محلی آن را «عطاکوه» می‌نامند. اته‌کو يعنی کوه رو به آفتاب. اَته از اَفتُؤ (aftow) يا آفتُؤ گرفته شده است و هيچ ربطی به نام آقايی به نام عطا ندارد!!! اين قضيه در فرهنگ گيل و ديلم پاينده لنگرودی و نيز فرهنگ مرعشی به صراحت عنوان شده است.

منطقه‌ای که امروزه به آن جواهردشت گفته می‌شود، آن‌طور که از اهالی محلی آن شنيده‌ام جؤردشت (جؤر به معنای بالا) نام دارد. گرچه امروزه مردم محلی نيز جواهردشت بودن جؤردشت را کم‌کم باور کرده‌اند!

و ديگری، ديله‌مؤن (dilamon)، همان منطقه باستانی است که ديلمان (deylamän) ثبت شده است. ديل (dil) يعنی محوطه محصور. مانند گؤديل (gow dil) به معنی جای محصور برای نگهداری گاو. ديل در برابر سرا (sarä) يا سارا (särä) به معنی جای باز و بدون ديوار است. جانِ ديل (jäne dil) هم معنی درون ِ جان و خيلی عزيز را می‌دهد.

مؤن(mon) نيز پسوند مکان بوده و بر استقرار و ماندن و سکون در برابر حرکت دلالت می‌کند. (در فارسی خانمان، گفتمان و...)
بر همين اساس؛ لوله‌مؤن يا لوله‌مان(lulamän) : نیستان. شلمؤن(shalmon) : جايی که شله (نوعی پيله ابريشم) وجود دارد. آله‌مان(älamän) : جايی که آل (نوعی پرنده) ساکن است.

و آخر: اين مجموعه تنها با ياری و نظرهای مستند شما رفيقان کامل خواهد شد. ياعلی

منابع:
http://caspianous.blogspot.com
ديلمان يا ديله‌مُن، بيژن شهرستانی، گيله‌وا، شماره84
فرهنگ گيل و ديلم، محمود پاينده لنگرودی

پی‌نوشت:
درباره «سوماسرا»؛ جهانگير سرتيپ‌پور در يکی از کتاب‌های خويش، «سوما» را زاهد و پارسا معرفی می‌کند. اين واژه در «سوماموس» يا «سوماموز» مرتفع‌ترين قله شرق گيلان با بيش از 3000 متر ارتفاع نيز ديده می‌شود. (موس يا موز يعنی قله)
درباره لاجؤن؛ ظهيرالدين مرعشی (نويسنده قرن هفتم يا هشتم؟!) در کتاب معروف خود، تاريخ ديلمستان، به جای لاهيجان از واژه «لاجان» استفاده کرده است. اين نشان می‌دهد که در آن زمان، لاجان به کار می‌رفته نه لاهيجان. در ضمن، در شرق گيلان، همواره «آ» به «اُ» کشيده تبديل می‌شود. خانه=خؤنه. لاجان=لاجؤن.