xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

  

                              

 

آريستوکراسی تهرانی‌

۲۱ مهر ۱۳۸۸         http://alef.ir     

حدود سال 63 بود كه به اقتضاي كار پدرم چند سالي را در اطراف كرج ساكن شديم. پدرم براي اينكه فقط لقمه حلال سر سفره خانواده بياورد، بلافاصله رفت و دفترچه بسيج اقتصادي و كوپن‌هايمان را از «شهر تهران» به «استان تهران» تغيير داد. خيلي سريع فهميديم دوري رسمي از شهر تهران ما را از چه مزايا و امكاناتي محروم كرده است.

مساله فقط كوپن گوشت نبود كه صرفا براي «شهر تهران» اعلام مي‌شد و ساكنان «استان تهران» از آن محروم بودند، مساله دهها امتياز ريز و درشت بود كه غير تهراني ها از آن محروم بودند. همه اين امتيازات، به يك نكته معطوف بودند: «اين تهران است كه اولويت دارد».

بخاطر دارم در فصل زمستان‌ اطراف كرج گاهي برف سنگيني به زمين مي‌نشست و ما از ساعت 6 صبح گوش به زنگ راديو بوديم كه آيا مدارس تعطيل مي‌شود يا نه اگر در تهران هم برف آمده بود، مدارس استان تهران و از جمله مدرسه ما هم تعطيل مي‌شد ولي اگر در تهران خبري از برف نبود، بايد به مدرسه مي‌رفتيم حتي اگر در منطقه ما از آسمان سنگ آمده باشد.

چه روزهاي سرد و برفي ‌اي كه راه طولاني و يخزده خانه تا مدرسه را پياده مي‌رفتم و دردل به هر چه تهران و تبعيض به نفع تهراني‌هاست، نفرين مي‌كردم.

با گذشت دوران جنگ و سپري شدن دوران سازندگي و توسعه سياسي و توسعه احمدي‌نژادي، اين تبعيض به نفع تهران هنوز در جامعه ايراني جريان دارد.

مساله «ريزگرد» مثال خيلي روشني از اين تبعيض است. بيش از يكسال بود كه هموطنان خوزستاني، بوشهري، ايلامي و... از گرد و غبار شديد در رنج بودند، خبري از اقدام جدي نبود اما به محض اينكه در تابستان 88 دامنه ريزگرد به تهران رسيد، معاون رييس جمهور سراسيمه به بغداد رفت تا با طرف عراقي براي حل مشكل چاره‌جويي كند!

شما بايد اهل خوزستان و ايلام و بوشهر باشيد تا گزندگي اين حركت تبعيض آميز را حس كنيد. معني اين رفتار اين است كه دولت، فقط مردم تهران را آدم حساب مي‌كند و برايشان ارزش قايل است و ساكنان بقيه‌ شهرها و استانها و روستاها، شهروند درجه 2 و درجه 3‌ هستند.

همه كساني كه خارج از مركز زندگي كرده‌اند، تجربه‌هاي زيادي از اين قبيل بي‌توجهي‌ها دارند. تجربه‌هايي با طعم تلخ تبعيض ...

توجه تبعيض گونه دولت به مردم تهران، باعث شده تا تهراني‌ها به تدريج براي خود حقوق و مزاياي تبعيض آميز قايل شوند و امتيازات خاص خود را با بهانه‌هاي مثل پرداخت هزينه‌هاي بالاي زندگي در تهران توجيه كنند.

هم اكنون بخش اعظم يارانه‌هاي مصرفي سوخت، نان ، دارو ،‌آموزش و... در تهران مصرف مي‌شود.

بخش بزرگي از بودجه وزارتخانه‌ها و شركتهاي دولتي نيز دفاتر لوكس و پر خرج‌شان در تهران هزينه مي‌شود. بي دليل نيست كه ظاهر خيابانها، ساختمانها و خودروهاي موجود در تهران (و بخصوص شمال تهران) نسبت به شهرستانهاي ديگر (بخصوص شهرهاي كوچك و دورافتاده) ، بسيار شيك‌تر، مرفه‌تر و ثروتمند‌تر است. اما آيا اين رفاه و ثروت حق تهراني‌ها است؟

از نظر تهراني‌ها اين يارانه‌ها و امتيازات «حق تهراني‌بودن» آنهاست و كافي است گوشه يكي از اين يارانه‌ها و امتيازات سابيده شود تا با كمك رسانه‌ها كه آن هم تحت كنترل تهراني‌ها است ، قشقرقي عظيم و ملي برپا گردد...

در ادبيات علوم سياسي، به طبقه يا قشري كه براي خود امتياز و حقوقي بالاتر نسبت به ديگران قايل باشد و با نفوذ در حكومت و اركان قدرت،‌ از منافع و امتيازات خودحفاظت كند، اریستوكرات گفته مي‌شود. در يونان قديم، اریستو كراسي به حكومت اشراف و نجيب‌زادگان اطلاق مي‌شد و ارسيتو كرات‌ها اقليت ممتازي از زمينداران ثروتمند بودند كه حقوق و امتيازاتشان به طور موروثي به فرزندانشان منتقل مي‌شد...

مي‌توان گفت ماجراي انتخابات رياست جمهوري نمونه‌اي از برتري طلبي و به عبارت بهتر، اریستو كراسي تهراني‌ها بوده است.

از اواخر ارديبهشت ماه، نظرسنجي‌هاي معتبر و سراسري، حكايت از سبقت آراي آقاي موسوي از آراي آقاي احمدي‌نژاد در تهران داشت. اين برتري اما به شهرستانها و روستاها گسترش نيافت و تا روز راي‌گيري يعني 22 خرداد، در همه نظرسنجي‌هاي معتبر كشوري، آقاي احمدي‌نژاد در كل كشور با فاصله‌اي زياد از آقاي موسوي پيش بود اما در تهران و به ويژه شمال تهران، آقاي موسوي حائز اكثريت آرا بود. نتيجه بدست آمده از شمارش آرا در تهران و ديگر شهرها با نتايج حاصله از نظرسنجي‌هاي قبل از انتخابات تقريبا تطابق داشت. آقاي موسوي در تهران، زادگاهش و چند شهر ديگر، راي بيشتري آورد اما در كل هزار و اندي شهرستان كشور آقاي احمدي نژاد با فاصله زيادي از آقاي موسوي راي بالاتري داشت.

اين كه چرا شهرستاني‌ها و روستاني‌ها كه در بافت جمعيتي كشور از تهراني‌ها بيشتر هستند، عمدتا به آقاي احمدي‌نژاد راي دادند بايد مورد تحليل موشكافي بيشتري قرار گيرد. شايد همت آقاي احمدي‌نژاد در انجام سفرهاي استاني حضورش در جمع مردم همه شهرهاي ايران در طول اين 4 سال و افزايش چشمگير بودجه طرح‌هاي عمراني در شهرهاي كوچك و بزرگ دليل اين مساله باشد. اين موضوع بايد توسط جامعه‌شناسان و متخصصان علوم سياسي بررسي شود.

نكته‌اي كه اينجا قابل ذكر است، برخورد تهراني‌ها و شهروندان چند مركز استان مرفه با نتيجه انتخابات بود. بطوري كه طرفداران آقاي موسوي كه در تهران اكثريت بودند، به درخواست ايشان به خيابان آمدند و خواستار تغيير نتيجه انتخابات به نفع آقاي موسوي بودند.

خواسته طرفداران آقاي موسوي در تهران در واقع به اين معني بود كه چون در تهران آقاي موسوي راي بيشتري آورده، بقيه ايرانيان غيرتهراني بايد به راي مردم تهران تمكين كنند و آقاي موسوي برنده انتخابات باشد. اين خواسته هر چند مخالف صريح دموكراسي است و خيلي مضحك به نظر مي‌رسد اما معني واقعي انتظار و توقع هواداران آقاي موسوي بعد از انتخابات بوده است به ويژه پس از آنكه آقاي موسوي در اثبات ادعاي تقلب در انتخابات ناتوان ماند و بجاي ارايه «مستندات تقلب در روز راي‌گيري»، «فرايند انتخابات» را زير سوال برد و خواستار راي‌گيري مجدد شد. امري كه بر خلاف قوانين انتخابات بود و به معني بر هم زدن بازي، پس از باخت محسوب مي‌شد.

ارسيتو كرات‌هاي تهران مي‌توانند بخش بزرگ بودجه‌هاي دولتي و يارانه‌ها را به خود اختصاص دهند و با آن خانه‌ها، اداره ها و ماشين‌هاي خود را شيك‌تر و نو نوارتر كنند. مي‌توانند با استفاده از نفوذ‌شان در رسانه‌ها و اركان قدرت ، همچنان قوانين بودجه را به نفع تهران تنظيم كنند... اين كارها تبعيض آميز است اما طبق قوانين فعلي، مجاز و در حال اجرا است. ارسيتوكرات‌هاي تهران ميتوانند منافع تبعيض آميز خود را با قوانين موجود توجيه كنند اما قانونا نمي‌توانند راي خود را بر راي اكثريت ملت ايران تحميل كنند. در قانون اساسي و قانون انتخابات، راي آن روستايي يا شهروند شهري دورافتاده كه از حداقل رفاه و يارانه و امتيازات متعلق به تهراني‌ها بهره‌ مي‌برد با راي يك تهراني مرفه ثروتمند و اریستوكرات‌، برابر است.

بالای صفحه
 

: