چگونه
از"کاه" میشود "کوه" ساخت؟
یوسف اردلان
اواخر مرداد 1391 خورشیدی متنی بین دو تشکیلات سیاسی کردستان ایران[حزب
کومله!(انشعابی است از جریان کومهله) وحزبدمکراتکردستانایران (بخشی دیگر
ازاین حزب بنام
حزب دمکرات کردستان فعالیت میکند)] به امضارسید که بنا به
گفته طرفین امضاءکننده
حاوی هیچ نکته تازهای نبود، این متن حاوی خواستها و
شعارهائی بود، که در برنامه سالهای
سال این دو جریان وجود داشته است.
شاید این دو تشکیلات که هرکدام پارهای ازحزب اولیهاشان هستند، خواسته اند
که سرپوشی
بر گذشتهای دردناک بگذارند بدون اینکه دلایل و سبب های آن رویداد
هارا روشن کنند.
زمانی یکی ازآن دو نفرامضاکننده، در رهبری تشکیلاتی بود که درتوهم رهبری
پرلتاریا با پشت بستن به تئوری های!"منصورحکمت" * 1 جایگاه خود
درکردستان را یافتهبود، و طرف مقابل را نماینده تام وتمام بورژوازی میدید،
وکردستان را هم، میدان به سرانجام رساندن"ضرورت تاریخی" نبرد پرلتاریا با
بورژوازی میپنداشت!ودیگری درتوهم حزب یگانه" اساسنامهاش منبعث از تک حزبی شوروی بود" در کردستان لحظهای ازتحقیر آندگر کوتاهی نمیکرد و ازتکرار این جمله ابانداشت که آنها
بایک قابلمه "دُلمه"سیر میشوند و عددی قابل شمارش نیستند و باید محوشان کرد!
"اگر امروز نابودشان نکنیم فردا در کوچه پس کوچههای سنندج حریفشان
نمیشویم"!
مبارک است، که دیگر چنین نمیگویند و امیدوارباشیم که سخنان مندرج در متن
امضاشده نه بر مصلحت زمان وتاکتیک که بر مبنای درک دمکراسی و ضرورت تاریخ
صورت گرفته باشد.وازین پس دلخوش داریم بهجرم دگراندیشی سرمان برباد
نخواهدرفت.وشاید بنا بر مصلحت زمان و تثبیت جایگاهشان در تداوم دیدارهای دیپلماتیک!،
باراهنمائیعلیرضا نوریزاده و ابتکاربرنارد هانری لوی(درفرانسه) ویا
آلترناتیو سازیها با سازگاراها وشاهزاده سوپر دمکرات (دراستکهلم)و... * 2 این
توافق صورت گرفته باشد.
______________________
- حسین مراد بیگی در نوشتهای بنام"تاریخزنده" در
اوصاف منصور حکمت میگوید: او بود که جایگاه کومهله
را در کردستان نشان داد(نقل
به معنی)
* 2
- آقای
مهتدی در سلسله مصاحبههائی بیان کرده است که: "احزاب باید در بارهکردارشان
به مردم توضیح
بدهند، اگر کوتاهیای باشد انتقاد را قبول کنند، به همین دلیل
براین باوریم که بهشیوه دمکراتیک بیایند و به شیوه دمکراتیک بروند، اگرچه
هزار کار انجام دادهباشد ویاخدمتگذار تودهها بوده باشند(کهکردهاندوبودهاند) دراین هیچ شکی نیست،ولی پس ازاینکه پیروزی بدست آمد،
باید بهحرف تودهها
گوش فرادهند، ودربرابرمردم مسئول باشند، شفاف باشند وجوابگو
وقابل تغییر، باید این چهار شرط را دارا باشند"(
بر گرفته از کتاب"پنج سال با عبدالله مهتدی" مصاحبهکننده سعید بهمنی کتاب
بهزبان کردی چاپ 2010 ص223تاکیدها از نگارندهاست)
.
مقدمه فوق آنچیزیاست که با مشاهده متن توافقنامه حزب دمکرات کردستان
ایران و سازمان انقلابی زحمتکشانکردستانایران" حزب کومهله"! بهنظرم رسیده
بود. چند روز از بازتکثیر این متن در تارنماها و فیس بوک نگذشته بود، که
ناگهان غوغائی بر پاشد، گفتارتلویزیونی ای مشمئزکننده در تلویزیون اندیشه
شنیدهشد، نامه جعلی یا غیر جعلی*3
مشاور و رابط دیپلماتیک آقای مهتدی ...و
سرانجام، اطلاعیهای وتوماری از اسمهای آشناو مدعی مروج دموکراسی عرصه
تارنماها و فیس بوک را مزینکرد. پس ازآن تلویزیونها ورادیوهای پر بیننده
وشنونده ای مثل بی.بی.سی و رادیو فرانسه بعنوان مسئلهای جدی
بافراهم آوردن
میزگردهائی این هنگامه را تکمیل کردند وازکاه، کوهی ساختهشد. درواقع
آنچه
که آرزو وهدف نامه جعلی یا واقعی نوریزاده بود( یعنی مطرح شدن این دو جریان سیاسی کردستان ) به واقعیت پیوست.اما ازآنجا که قرار براین نیست که امور به مراد دل کسانیکه فیل هوا میکنند
بگردد، متعاقب این برخوردها، فضا و عرصهای برای ابراز نظرات سیاسی در مورد
مسئله ملی درایران بوجود آمد. ازآنجا که نگارنده دراین چندساله صحبتها و
نکتههائی در باره مسئله ملی گفته و نگاشتهاست، پس از فروکش التهاب بوجود
آمده، برآن شد که نکاتی چنددررابطه با "بیانیه جمعی درمورد توافقنامه
حزب کومهله وحزب دمکرات کردستان ایران" را قلمی کند.
از همان آغاز بیانیه هراس افکنیغریبی در باره کلمه بی محتوای "تجزیه" صورت
گرفتهاست. کلمهای که همواره چماقی بودهاست در برابر اعتراضبه ستم ملی.
آیا هرگزازخود پرسیدهاید که تجزیه از چه وبهچه منظوری؟ اگر تجزیه در
معنای سیاسی آن نپذیرفتن دولت مرکزی است، در آن صورت میبینیم که تمام فراریان
ازحاکمیت جمهوریاسلامی وپناهندگان به کشورهای دیگر راباید جزئی از تجزیه
طلبان بحساب آورد!، درحالیکه دراین دوران پناهنده بودن درهرحال اگر ارزش
آنچنان بالائی نباشد ارزش منفیهم نیست، دراینصورت چگونهاست به مردمانی
باکثرتی بهمراتب بیشتراز پناهندگانکه هنوز اسیر در چنبره حکومت اسلامی، و
خواهان(توجهکنید خواهان نه عملا)نبودن تحت حاکمیت اسلامی هستند، اینچنین
واویلا براه میافتد؟. از" تجزیه طلبی شما" این چنین بر میآید که اگر ملتی
خواست دولت مستقلی جدا از دولت فعلی ایرانتشکیل دهد، گویا زمین به آسمان
میرود و زمین ترک بر میدارد و مردمان این کشورازهم جدا میشوند! جلالخالق!
آنهم دردنیای امروز که گسستن روابط انسانها دیگرغیر ممکن شدهاست. هیچ به
خود زحمت این را دادهاید که فکرکنید درشرایط برابری
حقوقی انسانها و خصلت
جمعگرائی بشر، هیچ مرزی نمیتواند بازدارنده امتزاج انسانها باشد؟
ازسوسیالیسم نترسید ! هماکنون دیری است که سرمایهداری مرزهارا در نوردیدهاست. در شهر غزه، اسرائیل را میبینید که حتی با نصب دیوار بازهم قادر به
منع ارتباط فلسطینیان با آنسوی دیوار نمی شود، در ایران اسلامی موردحمایت شما
هم دهها کیلومتر از همین دیوارها با همین طرح و شکل و شمایل در مرزهای غربی
کشور نصب کردهاند، ولی وای برشما و حکومتتان که دیگر چرخ تاریخ بر وفق
مرادتان نمیگردد،
پیوندی که میان انسانهای آزادیخواه و مبارز وجود دارد رودر
روئی با جرثومه جهل و نادانی
ومرگ حکومتی بنام جمهوری اسلامی است، نه محصور
بودن در مرزهائی که نه من نه شماو نه نسلهای پیش ازما هیچ دخالتی درآن
نداشتهاند. البته از شخص محترمی مثل حداقل
یکی از امضاکنندگان بهقول رفیقشان
فرخ نگهداربا افکار"خاک وخونی" در دفاع از حکومت مرکزی
چنین واویلائی بعید بنظر
نمی رسد*
4 .
______________________
* 3 -
نامهای درتارنماها
منتشر شد که گویا علیرضا نوریزاده به فروزنده گرداننده تلویزیون اندیشه
نوشته که درآن به فروزنده سفارش کرده که بهتندی در مخالفت با متن
امضاشده صحبت کند چون کردها آدمهای ،ساده، زودباور واحساساتی
هستند در مخالفت
با (تلویزیون اندیشه) و به پشتیبانی از آن دو حزب تحریک خواهند شد، و موضع
آنها در کردستان محکم میشود. بلا فاصله نوریزاده نوشتن این نامه را تکذیب
کرد.
* 4 -
...ماازکشور ایران
وتمامیت ارضی آن، مستقل ازاینکه دولت برسر کار دمکراتیک باشد یامستبد،دفاع
خواهیم کرد.به همان گونه صدهها وصدهها نسل پیش ازما چنین کردن.- برگرفتهاز
نامه بابک امیر خسروی به فرخ نگهدار. (امیدوارمکه بعدها مثل نامه نوریزاده
تکذیب نشود، ازاینکه صدها را صده نوشتهام متنی که بدستم رسیدهاست اینچنین
بود) البته لحن صحبتهای آقای بابک امیر خسروی در پانل های بی.بی.سی و رادیو
فرانسه صحت این تفکر را تائیید میکند.
فاصله وجدائیای که وجود دارد مرزهای رسمی وجغرافیائی نیست، بلکه مرزهای غیر
قابل روئیت آزادیخواهی و ارتجاع و استبداد است که هر روز پررنگترهم میشود،
واین نشانهای ازبرآمدی ازرویش نهال آزادی خواهی و رهائی بشر از نکبت شوینیسم
عظمتطلب است.
تودههای محروم و زحمتکش که اکثریت جمعیت چامعهرا تشکیل میدهند، نه برحکم
مرزهای مورددفاع ویا تبعیت از فلان حکومت مستبد، بلکه در صحنه کارو زندگی
طاقتفرسای کارگاهها و کارخانهها تمایل بههمبودی و مبارزه مشترک پیدا
میکنند. ازبندرگاهها وگرگاههای شرکتنفت،تا کشتزارهاینیشکر
هفتتپه،ازکارخانههای ایرانخودرو تا کارگاههاومزارع دشتهای گرگان
ومازندران، درکورههای
آجر پزی و فضای مهوع مرغداریها پیوند مییابند، درد مشترک
را درک میکنند، و نیاز همبودیشان ناشی
از نیاز مشترک به حرکت توامان برای حل
مشکلات زندگی است . کارگران و زحمتکشان، جمعیتب انبوه
بیکاران، تاحقوقبگیران
کهاکثریت بسیار بالای جامعه هستند، هر روزاز قدرت خرید مایحتاج زندگیشان
کم
میشود. زندگی، سرنوشت و مبارزه تودههای محروم و ستمدیده در تقابل با حکومت
دینی جهل وسرمایه حاکم، مرزنمیشناسد وجدائی پذیر نیست.
در آنجا کارگر بلوچ شادمان خواهد شد که هم خودش وهم برادر کُردش بتوانند نزد
خانواده ونزدیکانشان
زندگی ای درفراخور یک انسان داشته باشند ، اما ممکن است
برای دوستان و هم طبقه (ببخشیدهم بیطبقهای )های پارسی گوی که درتهران و
شهرهای بزرگ هستند، خوشایند نباشد، سیل بیکاران
"اقوام ایران زمین"!بسوی
مراکززیست وسرمایه گذاری کاهش یابد، چون ممکن است کلفت نوکرهاو خدمتگزاران
ونیروی کار ارزان را ازدست بدهند.
نمونه کوچکی ازعکسالعمل مردمان عادی آلوده به خودبزرگبینی های باستانی و
مرزهای کنونی مقدس،را در رفتاری کهبا مردمان آنسوی مرزکه به اعتبار
شاهنامه هم حساب کنید ایرانی ترند! میشود دید، مصیبت زدگان بدخشان وسمنگان
وکابلستان، بهصرف
اینکهاینسوی مرز مقدس! نیستند چگونه تحقیر میشوند، حتی"
لینچشان"
* 5 میکنند چون ازآنسوی مرز مقدس آمدهاند!. وقتی شما
بهاصطلاح
فرهیختگان و درسخواندگان قوم، اینچنین نسبت به مرزهای مقدس حکومتتان
برمیآشوبید،ازمردمان آلوده به تفکرات شما هم بیشتر ازاین نمیشود انتظار
داشت. آیا بازهم جوابی برای این مرزمقدس دارید؟
حداقل شرایط برای زندگی شایسته انسان برقراری نظامی دمکراتیک است، وبدون حل
مسئله ملی درایران
صحبت کردن از دمکراسی بیشتر به شوخی شباهت خواهد داشت.
اینچنین است که مبارزه برحق ملت
کرد درایران هم جزء برجستهای ازاین
مبارزهاست، که درجهت سرنگونی
جمهوری اسلامی عملمیکند.
عجبا در متن امضاءشده، علیرغم امضای استادان و تحصیلکردگان صاحب تیتر وغیره
کلمه "قوم" را به کرات
نوشتهاند این سوال پیش میآید: مگر "ملت-nation"
مجموعهای ازاقوام است؟ وکشورایران، مجموعهای از اقوام کهنهاست که با سریشم
دولت مفخم پهلوی وسپس اسلامی بهم چسبیده و افتخار آفرین شدهاست؟
طبق بسیاری
از نوشتهها وترجمه های همین امضاکنندگان، پدیده ملت، جدیداست و مربوط به
پدیدار شدن سرمایه داری و ازبین رفتن مناسبات وارتباطات و ممیزی های
کهنهاجتماعی مثل طایفه وقوم وغیره است. ولی چنین بنظر میرسد، یا "ملت"
ایرانی که منظور نظربیانیهاست، "ملت" به مثابه"ناسیون" نیست و همان ممالک
محروسه است!. ویا شما عمدی در بکار بردن این کلمهدارید. ازقراین امر بر
میآیدکه عمدی درکار است، گویا ملت بالاتراست و قوم دررتبه پائین تری
قراردارد،وشما پارسی گویان ملت هستید و مثلا کردها "قوم"!.
______________________
* 5
- لینچ شیوه کشتار نژاد پرستان سفید پوست آمریکائی است که قربانی(سیاه پوست)
را به صلیب میکشند و زنده زنده میسوزانند
میگویند در شهری، مردی بر در کاروانسرائی، باربری را صدا میزند که آهای
پدرسوخته بیا این بار دهمنی را ببر به کلبهای که بالای آن کوهاست، یک
قران اجرت بهتو خواهم داد، مرد باربر درجواب گفت :آخر مردحسابی بهحرف
شیرینت،
به بار سبکت، به راه نزدیکت یا پول زیادت به چهدلیلی من این بار را ببرم؟
حالا حکایت ملت کُرداست با شما شوینیستهای خودبزرگبین، درجه دوممش میدانید،
درفقر و ستم اقتصادی نگهش میدارید، با تبلیغات مستمرفرهنگی عظمتطلبانهتان
درتلاش خلع هویتش هستید، تازه دوقورت و نیمتان هم باقی است. ازچه میترسید شما که میگوئید:
"مادها، که دولت درایرانزمین تشکیل دادند، ازهمین کردستان و آذربایجان
برخاستند. در درازنای تاریخایران،تا پس از جنگ جهانی دوم(1324خورشیدی)هرگز
جنبشی با مضمون جدائی طلبانهازسوی اقوام ایرانی دیده نشدهاست"
(بدون اغراق تاکنون جملهای پوچترازاین جمله در متنی جدی ندیدهام،اگر اهل
مزاح بودم میگفتم خوب آنها که بلدند دولت در ایران زمین درست کنند بازهم درست
خواهندکرد اشکالی دارد؟).
در عجبم که ایران زمینی که بهقول شما سدهها وصدها نسل آنهم در درازنای
تاریخ! آنرا حفظ کردهاند، چه جای نگرانی است که با امضای دو حزب آنهم
درحال بحران و انشقاق، برای رهائی از معضل تشکیلاتیشان سندی را امضا کردهاند
به خطر افتد!؟. یا ایران زمین شما باکمال معذرت خیلی نازک نارنجی است!؟ یا آن
دو حزب خیلی قوی!هستند که ایرانزمینتان را به لرزه درآوردهاست؟. راستش را
بخواهید، طرفین امضاکننده، نهآن قدرت را دارند و نه ادعائی که شما بهآنها
میچسبانید درست است. درنتیجه این ایران زمین تخیلی شماست که گیر دارد!،
شما
هیچ ارتباط و سنخیتی بامردم ایران و توده مردمی که درکشورایران در برابر
حکومت جهل ومرگ اسلامی قرار دارند،ندارید، شما دراوهامتان ساکن ایران زمینی
واهی هستید که با یک امضا بهخطرمیافتد. شما از درازنای تاریخی سخن میگوئید
گوئیا غزنویان نواده کورش بودهاند! که در دبیری کردن زبان پارسی نقش بسزائی
داشتند. و سلجوقیان ازتبارخشایار شاه بودهاندکه زبان پارسی را از آسیای صغیر
تاکرانههای سند گسترش دادهاند. ویا تیموریان از نواده بلافصل داریوش بزرگ
بودهاند، که در هند زبان فارسی را زبان حکومتی
شان قرار داده اند. و شاید
دبیرانی که دردربار خلفای اسلام کتابت عربی میکردهاند و پارسیگوی بودند
درآن زمانها با کتابت پارسی مخالفت میکردهاند ازانیران بودهاند!؟.
زبان فارسی، زبان هیچ قوم و طایفه و قبیلهای نبوده شاید از برکت این خصوصیت
بوده که توانسته است اینچنین به زبان دبیری درعرصهای پهناور به جای زبان
عربی بنشیند. اما متاسفانه استبداد کریه رضاشاه گرد زور وسرکوب براین زبان
همهگیر نشاند. واندیشههای فاشیستی خاک وخونی و تمدن بزرگی سبب عکسالعمل بیمهری نسبت به این زبان شد. شوونیستهای عظمتطلب ایرانی آنچنان مینمایانند
که گویا زبان پارسی ازآن
آنان است!. و حتی سنتها و اعیاد مانده ازگذشته های
دورساکنین فلات ایران تا آسیای مرکزی را ملک خود مینمایانند! و باایجاد این
توهمات، کاری جز تولید ارزشهای کاذب ایران باستانی! وایجاد نفاق ملی، جز جدائی
مردمان وملتهای گوناگون ثمر دیگری بهبار نمیاورند. ازاین منظر جدائی خواهان
یا بهقول بیانیه نویسان "تجزیه طلبها"، را درمیان شوینیستهای عظمت طلب باید
جستجوکرد که با بوجود آوردن خلسه شوینیستی
کهمخدری مذهبی گونه است،
روانگردان دیگری بر مخدرات تعصبات دینی میافزایند.
مشروطه و ثمرات آن را بهرخ چهکسانی میکشید؟ بزرگانی چون آخوندف، طالباف،
حیدرخان، سلطانزاده
وغیره فرزندان زمانهخود بودند، ودر تلاش ایجاد دولت
-ملتی برآمدند که قانون برقرار بشود و مردمان محروم و اسیراستبداد پادشاهی
شاید روی رهائی ببینند. شمارا چه قرابتی با میرزاچهانگیر خان صور اصرافیل هست؟
پیشگامان مشروطه مرتجعی مثل شیخ فضلالله نوری را به دارآویختند، اما شما
به پا بوسی و کاسهلیسی شاگرد شیخ فضلالله، یعنی بزرگترین مستبد وجلاد تاریخ
معاصر، روحالله خمینی رفتید. لطفا تاریخ را مخدوش نکنید آن بزرگان باشما
امضاکنندگان بیانیه... هیچگونه قرابتی ندارند، آنها آزادیخواه بودند و شما
اهم تلاشتان حفظ وتقویت استبداد موجوداست. آنها ازایران باستان سخن نمیگفتند،
هرچند تاریخ سازی یکی ازپدیدههای ملت سازی است، اما متاسفانه افکارعتیقهشده
پارسیان هند، در نبود جنبش اقتصادی اجتماعی فکری درآنزمان به اینکشورراه پیدا
کرد. تک تک شما امضاکنندگان میدانید،اگر خود را بهکوچه علی چپ نزنید، ویا
احساس خودبزرگبینی دریچه ادراکتان را نبسته باشد، میدانید که فقدان زمینه
اقتصادی لازم برای رشد سرمایهداری و تحکیم بوجود آمدن دولت -ملتی که بر محور
زبان پارسی و دولت موجودآن زمان، ممالک محروسه ایران(پرشیا) شکل گرفت
درقالب
حکومت بظاهر مدرن رضاشاهی متوقف شد و رضاخان اندک نیروئی که از انقلاب مشروطه
مانده بود را در گورستان دیکتاتوری خود بهخاک سپرد، زمینه اقتصادی بورژوا
ملاکی راه را بر گسترش سرمایهداری بست، ودراین روند است که شکلگیری دولت
ملتی که درسال 1314 /1935 رسما بنام ایران رسمیت یافت، نتوانست به دولت
ملتی
واقعی(در برگیرنده کشور ایران) تبدیل شود و قسمت پارسیگوی آن بعنوان ملت
ایران خودنمائی کردهاست
وبر همین مبنا است که کلمات، پارس، فارس(بجزاستان
فارس) پرشیا و هر آنچه نشانی از "ایر" دارد بجز ایرلند به "ایران" تبدیلش
کردند وبهخوردمان دادند. پارس باستان تبدیل میشود به ایران باستان! و هزار
خدعه و نیرنگ دیگر که هماکنون دچار عارضههای آن هستیم.
تاریخ دروغین باستانی را به مردهها بسپارید که اکنون زمان بهپا خاستن
زندگان است. مشروعیت مبارزه آزادیخواهی
را نمیتوان باتکیهبر گذشته گرفت،
اگر مبارزهای هست(کههست)توان و مشروعیتش درموجودیت کنونیش برای ساختن آینده
نهفتهاست.
یکی ازعوارض زیانبار ایرانیگری تاریخ یزدگردیاست، که آب تطهیر اسلامی برسرش
ریخته و بنام تاریخ هجری شمسی
بخوردمان دادند. با این ترفند آگاهانه یا
ناآگاهانه، جوانان را از درک تاریخ محروم کردند جوان درسخوانده ایرانی تاریخ
و وقایع ایران را جدا از تاریخ ووقایع جهان می بیند و از مقارنه و مقایسه ودر
نتیجه نتیجهگیری درست تاریخی درمیماند، نمیتواند درک کند که کودتای رضاخان
مقارن پایان جنگ اول جهانی است ومعادلات سیاسی آنزمان را بلا فاصله درپیش چشم
بیاورد، ویا متوجهبشود که "حق تعیین سرنوشت ملل" پیشنهادی لنین که درمقابل
نظرات مطروحه ویلسون
قرار میگیرد مربوط به این دوران است. درمتن ویلسن دست
استعمارگران بااگر واماهائی بازگذاشته میشود ومبنای حقوق بشر قرار میگیرد.
جوان دبیرستانی نمیتواند انقلاب مشروطه(1324 قمری،1285خورشیدی) را در پسلرزه
شکست روسیه ازژاپن1905ببیندو قرارداد های،1907،1915 و 1919که شانزدهسال
تاریخ قبل از کودتای رضاشاه
است(1299خورشیدی) را باشرایط قبل ودوران جنگ جهانی
اول تصورکند و متوجه شود که اگر انقلاب اکتبر 1917روی نمی داد دراجرای قرار
دادهائی که ازآنها اسم برده شد، جغرافیای خاور میانه اینچنین نبود، نه
ازکشوری بنام ایران اثری میبود ونه از ترکیه فعلی نشانی. خودتان قضاوت کنید
آنوقت چه برسر این درازنای تاریخ وباستانی بودن! ایرانی که 1935 میلادی
رسمیت یافتهاست، می آمد؟.
ازهمان سال 1357جلوههای ادامه انقلاب درکردستان جوانه میزد، ونشانی از
شکلگیری و ادامه انقلابی بود که با سرنگونی
شاه انتظارش میرفت،
کهمتاسفانه بهدست مرتجعین اسلامسیاسی در سراسرایران متوقف شد. در نوروز
1358 شورای انقلاب مجبور شد به سنندج بیاید و انحلال کمیتههای اسلامی را
امضاکند و به اداره شهر بدست شورای شهر صحه
بگذارد (بنیصدر هم
جزوامضاکنندگان بود) هرچند این حادثه مهم مدنی باعث شد که اسم شورای شهر به
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران راه پیداکند و بعداز بیست سال آنرا بصورت
سروپاشکسته بهجای شهرداری بهاجرا بگذارند، اما هرگز اسمی ازآن پروسه برزبان
یا قلم نه حکومتیان ونه احزاب به اصطلاح ایرانی نیامد؟ در تابستان 1358چمران
بهقصد لشکر کشی به مریوان رفت، مردم شهر مریوان به اعتراض شهر را تخلیه
کردند وتنها یک شعار داشتند ، ماجنگ نمیخواهیم ولی تسلیم هم نمیشویم!. این
حرکت عظیم و بدیع مدنی که در "درازنای تاریخ ایران" نمونه آنرا نمیشود یافت
،نادیده گرفتهشد، البتهاگر شوینیست های باصطلاح ایرانی!، کردستان را جزو
ایران بهحساب بیاورند ، در پشتیبانی ازاین حرکت تاریخی مدنی غیر
خشونتآمیزوتودهای، راهپیمائی های عظیم از شهرها ی دیگر کردستان بسوی مریوان
صورتگرفت، اما متاسفانه این
وقایع تاریخی درمقابل سد ارتجاع حکومت دینی،
نابخردی احزابی چون توده واکثریت وعداوت کور شوینیسم ایرانی در پهنه
ایران
بازتاب نداشت، گوئی که این بخش جزو این کشور نیست!.
در پائیز 1358 دولت جمهوری اسلامی پذیرفت که با هیئت نمایندگی خلق کُرد
مذاکره کند،هرچند که فقط یک جلسه وآنهم
بی نتیجه تشکیل شد، اما خود این
واقعه میتواند به معنای حقوقی پذیرش دوفاکتو موجودیت خلق کُرد درایران تلقی
شود،آیا امضاکنندگان محترم ازاین برسمیت شناختن اطلاع داشتهاند؟ اگر
امضاکنندگان بیانیهجمعی...از پذیرش موجودیت خلقکُرد ابا دارند، میبینید
کهحکومت مورد پشتیبانیشان خود، این امر را پذیرفتهاست، اینان کاسه داغتراز
آش هستند.
در اواخر آذرماه 1358 درحالیکه پیشمرگ(نیروی مسلح احزاب سیاسی) در شهر های
کردستان حضورداشتند، در شهر سنندج پاسداراها درتیراندازی به عدهای جوان غیر
مسلح مرتکب قتل پنج نفرشدند، این امر سبب درخواست اخراج پاسداران
از شهر سنندج
شد، بیش از15 روز اعتصاب عمومی مردم شهر سنندج و تعویض دواستاندار بالاخره این
حرکت اعتراضی عظیم
تودهای منجر به اخراج(هرچند موقت)پاسداران از شهر سنندج
شد. درآن زمان نشریات حکومتی و وابستگان آنها ازجمله حزب توده واکثریت، چشم
براین حرکت بزرگ اعتراضی تودهای بسته بودند و اکنون باقیمانده های آنها دم
از حرکت مدنی و غیر خشونتآمیز میزنند!.(به گمان نگارنده یکی از
استاندارهای آن زمان جزو امضاکنندگان است، فرستادن این نوع استاداران که
متولد کردستان بودند، خودنشان دهنده ساده اندیشی ویا بهتر بگویم ساده لوحی
حکومت وقت از مسئله کردستان بود که اکنون هم در گفتار چه ملی مذهبیها وچه
پاسدار-اطلاعاتی دیروز و اپوزیسیون امروز مثل اکبر گنجی بازتاب دارد.).
در بهار 1359 در حمله مجدد ارتش حکومت جمهوری اسلامی به سرکردگی
بنیصدربهشهرسنندج، این شهربهتنهائی، یک ماه مقاومت کرد، هرگزنظیراین دفاع
قهرمانانه را در"درازنای تاریخ " مورد ادعای بیانیه... نمیتوان یافت.
درسالهای 59 و60
ارتش اشغالگر جمهوریاسلامی اگر نگویم روستا به روستا ولی
تمام شهرهای کردستان را با نبردهای خونین اشغال کرد، پس
اگر نویسندگان
توافقنامه، (درواقع دوستان اندکی نامهربان شما)بهسهوکلمه "رهائی بخش " را
بهعاریت گرفته وبکار برده باشند، شاید بدلیل انعکاس همین واقعیت است که
ارتش جمهوری اسلامی ایران درکردستان بهمعنی واقع کلمه اشغالگر است،
و
زیبندهتراز کلمه"رهائی بخش" برای رهائی از اشغال نظامی وجودندارد.
قضاوت مشکل نیست که دراین میانه "تجزیهطلب" را پیداکنیم ، کدامیک؟، کسانی
که در تداوم انقلاب راه میپیمودند یا آنهائی که
باکتمان تداوم انقلاب
بهدریوزگی ارتجاع واستبداد دینی رفتند؟.
دراین بیانیه از تاکتیک کهنهای برای نادیده گرفتن روند مبارزه درکردستان
استفاده شده، شاید تاکتیک عمومی است که در هرجائی
ممکن است بکار رود، وآن هم
این استکهبرای نادیده گرفتن موجودیت مبارزه مردم، جناح یا جناحهائی را
برجسته میکنند، و هرآنچه
را درتوان دارند بکار میبرند که چنین بنمایانند
که فقط این جناح یا جناحها میباشند که نماینده یا چهره مبارزه هستند.
ممکن است با تائید باشد ویا مخالفت، مهم برجسته کردن است وعمدتا هم جناح یا
جریانهائی را عمده میکنند که پنهان وآشکار سر وسّر سیاسی باآنها
دارند.(تاکتیکی که در نامه جعلی یا واقعی بهآن اشارهشد).
در سالهای1357-58- 59هم همواره حکومت اسلامی فقط اسم از حزب دمکرات به میان
میآورد، گوئی نه تنهاهیچ جریان سیاسی
دیگری وجود ندارد، بلکه وانمود کنند
که سرکوب درکردستان فقط دررابطه بامخالفت با یک حزب سیاسی است ونه مقابله
بایک جنبش مردمی. درحالی که حزب دمکرات نیروی سیاسیای بود که وجود داشت ولی
نه، تنها نیروبود، نه قدرتمندترین ونه نماینده
کل جنبش. یاد آوری میکنم
که این همان تاکتیکی است که میخواهد افکار عمومی را منحرف کند و متاسفانه
پارهای اوقات هم
موفق به جو سازی میشود و وقایع وحقایق را مخدوش و پنهان
میکند.
نگاه گذرائی به موقعیت سیاسی پارهای از امضا کنندگان این بیانیه، کمک میکند
که میزان تاثیر این بیانیه را درمیان مردم حدس بزنیم.
1- طیفی از تودهایها واکثریتی های پریروز، اصلاح طلب شده دیروز واپوزیسیون
امروز. وشاید هم امروز تودهای.
2- اصلاح طلبان دیروز و اپوزیسیون امروز.
3-تعدادی بهاصطلاح منفرد ملی-مذهبی. بازهم منفردین به اصطلاح جبهه ملی. میگویم به اصطلاح چون استفاده ازاین
نام جز سوء استفاده از نام مصدق چیزدیگری
نیست، جبهه ملی دوم(1338تا1341)
رابهگونهای میشد پذیرفت، چون درزمان حیات خود مصدق بود. اما بعد ازآن جای
هزار اگر و اما دارد.
4- حداقل بکنفر رنجبرانی قدیم، شاپور بختیاریشدهپسپریروز، دستبهدامانی
رضاپهلوی دیروزو امروز بهاصطلاح "جبههملی"! شده.
5- واز همه شاخصتر فرمانده(مضحک)کل قوای آنزمان ابوالحسن بنیصدر...
6.این طیف در مورد کردستان و سرنوشتش نظرنمیدهند بلکه حکم میدهند!. کسانی که
رفتار سیاسیشان را قبلا نشان داده اند.
از تودهای واکثریتی ای که کاندید ووکیل مجلسشان خلخالی بود، موضعشان در مورد
کردستان همواره درجهت حکومت اسلامی بوده
وهست. بی گمان در کردستان کسانی که
همکار حکومت هستند با
این امضاکنندگان هم عقیده هستند، ویا بطورکلی هم
طبقه (بازهم ببخشید بی طبقه)ای های آنها هم در میان ملت کرداگرچه اندک ولی
وجود دارند.
ملی مذهبی ها که درزمان قدرت دولتیشان(حکومت بازرگان) مسئول جنگ درکردستان
هستند، قدرت اداره کشوریشان را هم نشان
دادند، ننه من غریبم بازی اینکه قدرت
نداشتند و خمینی نمیگذاشت اندکی از بار مسئولیتشان کم نمیکند.
لازم نیست که بهعملکرد فردی یا سازمانی امضاکنندگان پرداخته شود،گوشهای
ازاین مطلب ازآنرو آوردهشد که نشان داده شود، مردم کردستان ومردم سایر
بخشهای ایران چراباید گفته های اینان را جدی بگیرند؟
کسانی هم هستند، کهمنتظرند تغاری بشکند و ماستی بریزد و امضائی واسمشان درجائی
منعکس شود.واما در مورد کسانی هم که بگفته خودشان فقط امضایشان ازآن آنان است! و در
پارهای روابط رودربایستی گیر کردهبودهاند ویا حتی گفته شدهاست که متن را
ندیده امضاکردهاند، حکایتی از عبید زاکانی را تداعی میکند که: متعصب مردی
شیعی، ازجائی
میگذشت، نوشتهای دید که اسم ابوبکروعمروعثمان وعلی برآن
نوشتهشده بود ازشدت تعصب تفی برنوشتهانداخت، آب دهان بر نام علی افتاد، مردک
گفت علی جان تقصیر خودت است که با اینها نشستهای. غرض اینکه اگر پای مطلبی
را که بوی عظمتطلبی وخودبزرگبینی می دهد را امضاکردهاند، متاسفانه عواقبش
هم باکمال رودربایستی دامنشان را میگیرد.
درخاتمه نقل قولی از نوشته یکی از امضاکنندگان محترم(آقای سعید پیوندی)
میآورم،بدون اینکه درتوافق یا تعارض محتوای آن باشم
فقط منظور نشان دادن
تعارض این نوشته با موضع سیاسی نویسنده است، که میتواند دلیل خوبی در بی
اعتمادی مردم به این نوع ازاساتید باشد.
{"...اقوام و اقلیتهای ملی کهتوانسته باشند تاحدی هویت خود را حفظ کنند،
درصورت تمایل شایسته برخورداری از یک کشورمستقل نیستند؟ آیا مبارزه مردم کبک،
اریتره، تبت، سیک، کرس، کاتولون، ودیگر اقلیتهای ملی وقومی کمتراز یهودیان
مشروع و برحق است؟ کدام منطق میتواند قوم و ملتی که با برخورداری از خصوصیات
مشترک و آگاهی ووجدان جمعی خواهان حفظ هویت ملی وقومی خود ازطریق زندگی درشرایط
برابر بادیگران ویا حق تشکیل یک کشور مستقل باشند را جدائیطلب، آشوبگرو برهم
زننده وحدت ملی بشمارآورد؟(تاکید از من است)
ژانپلسارتر درمورد مسئله یهودیان تاکیدمیکردکه این مسئله بدین خاطر وجود
دارد که خود آنها میخواهند(بهنقل ازpouvoirشماره 57،ص62) به زبانی
روشنتراراده وخواست اقلیتهابرای تامین خواستهای خودشان عامل تعیین کننده در
شناسائی و حقوق آنها بشمار میرود.اینکه چنین شناسائی بصورت همزیستی درکنار
دیگران یا تاسیس یک کشور مستقل ویا حتی پیوسته به کشور مادر تامین شود، مسائلی هستند که به اوضاع و شرایط مربوط میگردند ....ص،ص63،64
................................................................................................................................................
-مسئله دیگر ایناست که باید بدون ترس دائمی ازامکان جدائی این یا آن منطقه
هویت همبودهای انسانی خودویژه واقلیت هارا بهرسمیت شناخت، بهآن احترام
گذاشت. وبه حق مشروع مردم این مناطق تن درداد. باهمه اهمیتی که تمامیت ارضی
ایران دارد،نباید این مسئله را بصورت امری مقدس وهدفی عالی وبالاتر از همه
جلوهگرساخت. تنها درکشوری میتوان با تفاهم وصلح
زیست که همه مردم خواهان
زندگی درآن باشند. بزور کسی ر ا نمیتوان درچارچوب مرزهای کشور نگهداشت.
آنچهاساسی
ومهم است روانشناسی و اراده امروز مردم است، این مردم میتوانند
امروز اشتباهکنند، تحت تاثیراین یا آن نیروی خارجی باشند، گول خورده باشند،
اما برای دمکراتها راهی جز گردن نهادن بهاین خواست وجود ندارد. عدم پذیرش این
واقعیت نتیجهای جز درگیری، کینه ونفرت وعدماعتماد وحتی خونریزی و جنگ
نخواهد داشت. زبان نو وانسانی چپ دراین اندیشه اساسی نهفتهاست که هیچ امری
مقدس تراز انسان وآزادی او وجود ندارد واین خود او و نه هیچکس دیگراست که
سرنوشت همبودیهای انسانی را ازطریق مشارکت مستقیم رقم میزند}. "ص82 سعید
پیوندی/دمکراسی، تمامیت ارضی ومسئلهاقلیتها درایران
(برگرفته از کتاب" برخی دیدگاها در باره مسئله ملی"؛ گردآورنده:محمدعلی
حسینی؛نشر گردون/برلین/چاپ اول/1385)
احتیاج به توضیح نیست کهنشان داده شود، نوشته فوق کاملا با موضع بیانیه
متفاوت است.واما کلام آخر اینکه دراین دنیای وا نفسا که همه ارزشها باژگونه شدهاست، و
همواره در پس ظاهر هر حرفی باید اندکی تامل
کرد تا نکته پنهان را کشف کنی،
اینچنین بنظر میرسد که تهیهکنندگان متن بیانیه... از کلماتی نظیر "حقتعیین
سرنوشت " فدرالیسم وغیره که بهقول طرفین امضاکننده سالهاست گفتهاند وباز
میگویند برآشفته نیستند، بلکه نکته تازه این است که در صدر متن مورد
توافق دو حزب آمده است: "بدون سرنگونی جمهوریاسلامی، برقراری دموکراسی و
احقاق حقوق ملتهای ایران بویژه ملت کرد، امکان پذیر نیست". گمان میرود این
جمله خط قرمزی است که تهیه کنندگان متن بیانیه...، عبورازآن را بر
نمیتابند.
خوانندگان را به نامه آقای بابک امیر خسروی به فرخ نگهدار
ارجاع می دهم که آقای بابک امیرخسروی چگونه درغم کروبی و موسوی عزا گرفته
است وطبیعی است که کس یا کسانی به صراحت پیوندشان را با بهاصطلاح جنبش سبز
(البته اگر اثری
ازآن مانده باشد) بگسلند آنچنان برخواهد آشفت.
بعدالتحریر: نوشته فوق را به دوستی نشان دادم به دونکته اشاره کرد بنا بر
این بدون اینکه در متن تغییری بدهم چند سطر برنوشته
میافزایم. اول اینکه
گویا این همه در مورد ناسیونالیستهای ایرانی گفتهام ولی درمورد
ناسیونالیستهای کرد چیزی نگفتهام. ودوم اینکه اشاره کرد یا پاراگرافی را که
درمورد پارهای از امضاکنندگان نوشتهام حذف کنم ویا خودم را معرفی کنم، گفتم:
من نویسنده این
مطلبم، گفت مگر جایگاه تو چیست که به جایگاه کسان دیگر
میپردازی؟ استدلالش درست بود وازآنجا که نمیخواستم آن بخش را بردارم دراین
رابطه فهرست وار به چند نکته اشاره خواهم کرد.
1- به ناسیونالیستهای کرد هم پرداختهام چون "خود بزرگبینی" تنهامخصوص
ناسیونالیستهای ایرانی نیست این خصوصیت تمام ناسیونالیستهای دنیاست وبه همین
دلیل آن دو سازمان را دوستان نامهربان اینان توصیف کردهام چرا؟ چون آنان را هم
چون اینان کسانی میشناسم که با روابط پنهانی مسابقه ویا رقابتی در"چلبیشدن"
دارند. به اندازه کافی مطلب روشن است
(البته ازنظر خودم) ونکته دیگر اینکه
پارهای از افکار ناسیونالیستی در میان کردها عکسالعمل مستقیم شوینیسم عظمت
طلب ایرانی است و در واقع یکی ازمشکلاتی که در مبارزه با افکار ناسیونالیستی
در کردستان وجود داردهمین عظمت طلبی این نوع
ایرانیان امضا کنندهاست. که آب
تطهیر یا مجوزی برای ناسیونالیستهای کرد بدست میدهد، بنا براین برای مبارزه
با افکار شوینیستی
میبایست شدیدا به شوینیسم عظمتطلب حاکم پرداخت. واگر قرار
باشد که راجع به مرض روانی "خاک و خون"مردم ایران سخن بگوئیم بخشی ازآن هم
نصیب ناسیونالیستهای کرد خواهد شد، حزب دمکرات کردستان ایران رابطه خوبی با
پان ایرانیستها داشت، نمیدانم حالاهم دارند یانه. جناب مهتدی هم در پاریس در
جلسهایکه برنارد هانری لوی ترتیب داده بود، سرود ای ایران را زمزمه
میکردند. امضاکنندگان متن بیانیه نگران نباشند! آنها هم مثل خودشان حرف و
عملشان یکی نیست. نهبهآن اندازه کرد هستند که امضاء کنندگان تصور میکنند
ونهبه آن اندازه قوی و پرنفوذ که لافشرا میزنند. ایرانی بودنشان(تر وخشکش
را نمیدانم) هم که شرایط واوضاع جوی میداند.
2- واما درباره خودم مشکل است، بتوانم ادعائی بکنم. ازهمان دوران جوانی هجده
ساله بودم که وارد دانشگاه شدم و در بدو ورود به دانشجویان سازمان صنفی
دانشگاه پیوستم، در مخالفت با ورود نیروی انتظامی به دانشگاه و شرکت در 16
آذر1341اولین بازداشت وزندان حکومت سلطنتی را تجربه کردهام، وبعد ازآن هم
بارها (شش بار) بازداشت ومحکومیت داشتهام، وبالاخره در انقلاب
1357از زندان
آزاد شدم و مجددا همراه رفقا کومهله ، آنچه ازدستم برآمدهاست کردهام. در
اولین شورای شهرایران یعنی شورای شهر سنندج این افتخار را داشتم که جزو
منتخبین شورای شهر باشم، در هیئت نمایندگی خلق کرد افتخار حضور داشتهام و مدتی
نماینده
کومهله در خارج ازکشوربودهام و پس از تاسیس "حزب کمونیست ایران"
ازحزب کمونیستش کناره گرفتم و تاکنون هرآنچه درتوانم
بودهاست، با هرآنکس
دستی برآتش مبارزه ودلی برای تپیدن برای آزادی از قید استثمار انسانها
داشتهاست، دست دوستیم درازبودهاست، وبرایم روشن است که رهائی مردم ایران
نمیتواند خارج از یادآوری دوران سیاه سلطنت و نفی جمهوریاسلامی درتمامیت
آن
باشد، تا بتواند دمکراسی ای بیافریند که راه را برای رسیدن به دوران محو
استثمار فرد ازفرد، ورشد شخصیت انسان فارغ ازحاکمیت
سرمایه بگشاید.
پاریس اول اکتبر 2012 دهم مهر1391
[ در رابطه با اين نوشته ، افزوده های زير را ببينيد
- م. ايل بيگی]
http://www.sazmanejomhoorikhahaniran.com
بيانيه جمعی در مورد توافقنامه کومله و حزب دمکرات
حفظ استقلال و تمامیّت
ارضی ایران، سرآغاز هر کارپایۀ سیاسی است! توافقنامۀ مشترک رهبریِ دو
سازمان “حزب دموکرات کردستان ایران” و “کومله”، که به تاریخ اول ژوئن ۲۰۱۲
منتشر شد، ما امضاکنندکان این بیانیّه را بر آن داشت که مرزبندی روشن و
قاطعِ خود را با این توافقنامه، که آشکارا زمینهای برای تجزیه و تلاشی
[...]
حفظ استقلال و تمامیّت ارضی ایران، سرآغاز هر کارپایۀ
سیاسی است
!
توافقنامۀ
مشترک رهبریِ دو سازمان “حزب دموکرات کردستان ایران” و “کومله”، که به تاریخ
اول ژوئن ۲۰۱۲ منتشر شد، ما امضاکنندکان این بیانیّه را بر آن داشت که
مرزبندی روشن و قاطعِ خود را با این توافقنامه، که آشکارا زمینهای برای
تجزیه و تلاشی ایران است اعلام کنیم.
به باور ما،
تدوینکنندگان توافقنامۀ مشترک حزب دموکرات کردستان ایران و کومله، با طرحِ
برخی از مباحث، بی هیچ پردهپوشی چارچوبِ نظری و سیاسی تجزیۀ ایران را ارائه
کردهاند. طرح تزهایی مانند “جنبش رهاییبخش ملت کرد در کردستان ایران” و
این نظر که: «حقوق سیاسی ملت کُرد که در رأس آنها حق تعیین سرنوشت قرار
دارد» و از آن روشنتر، پیشنهاد “فدرالیسم ملی – جغرافیایی” به عنوان “شعار
اصلی و برنامۀ سیاسی” با تکیه بر “ملیتهای ایران فدرال” گواهی بر این طرز
فکر است.
گویا تدوینکنندگان
توافقنامه بر آنند که ایران ملتهای کُرد و آذری و ترکمن و بلوچ و عرب و
فارس و احیاناً چند ملت دیگر را در بر میگیرد! اما تقسیم ایران به ملّتها
و ملیّتهایِ گوناگون، آشکارا با وجود یگانگی ملی مردم ایران و به طریق
اوُلی، با دولت واحد کشور ایران در تضاد است.
روشن است که تکیه بر
“حق ملل در تعیین سرنوشت خویش” لاجرم به شناسایی و پذیرش “حقّ جدایی واحدهای
ملی” تا تشکیل “دولت”های ساختگی میانجامد. تصادفی نیست که نویسندگان
توافقنامه از “جنبش رهاییبخش ملت کرد” سخن گفتهاند. برخی از
فرمولبندیهای توافقنامه یادآور شرایط ملتهایی است که یوغ استعمار را به
گرده میکشند، در حالیکه در ایران علیرغم وجود نارسایی های بسيار در
رفتارهای حاکمیتها هیچگاه دولتی منبعث از گروهی قومی در رأس “ملت یا
ملتهای زیرسلطه” دیده نشده است.
اقوام ساکن فلات ایران،
طی قرنها در کنار هم زیسته و ملت واحد ایران را پدید آوردهاند. آنها برای
حفظ کیان و تمامیت ارضی زادوبوم مشترک خود، تاریخی سرشار از فداکاری و
جانبازی پشت سر گذاشتهاند. در این سرزمین هیچ قومی بر آن نبوده که اقوام
دیگر را با قهر و لشکرکشی، به زیر سلطۀ خویش در آورد، بنابرین طرح تزهایی
مانند “جنبش رهاییبخش ملی” نمیتواند پایه و اساس معقولی داشته باشد.
مادها، که دولت در
ایرانزمین تشکیل دادند، از همین منطقۀ کردستان و آذربایجان، برخاستند. در
درازنای تاریخ ایران، تا پس از جنگ جهانی دوم (۱۳۲۴ خورشیدی) هرگز جنبشی با
مضمون جدایی طلبانه از سوی اقوام ایرانی دیده نشده است. یکایک اقوام
پیوندهای ملی خود با همدیگر را به خوبی میشناختند و هرگز به دنبال دولتی
مستقل با سرشت قومی نبودند. نخستین بار این روسها بودند که با اهداف
استعماری، زمینه تشکیل “فرقۀ دموکرات آذربایجان” و “جمهوری مهاباد” را پدید
آوردند. آنها به محض رسیدن به منافع کوتاه مدت خود، پشت این دو “جنبش ملی”
را خالی کردند تا دشمنان تمام ملت ایران، رادمردانی چون “قاضی محمد” را بر
دار کنند.
در توافقنامه دو
سازمان کرد ایدههایی طرح شده که خواه ناخواه یکپارچگی ملی ایران را زیر
سؤال میبرد. تقسیم ایران به ملتهای گوناگون و سپس تکیه بر “اصل حق ملل در
تعیین سرنوشت خود”، جز جداسری این “ملتها” و تشکیل چندین “دولت ملی” به
تعداد اقوام ساکن ایران، فرجامی ندارد. چنین اقدامی بیش از هر چیز دیگر،
مجوزی برای تشدید سرکوب خواهد بود و هدف اصلی آن منزوی کردن نیروهای سیاسی
دموکراسیخواهی است که در کردستان حضور دارند تا این دو گروه هژمونی خود را
بر سایرین غالب کند.
با توجه به این درک
نادرست و خطرناک از مسئله ملی است که ما امضاکنندگان این بیانیّه، از همۀ
سازمانهای سیاسی آزادیخواه، محافل فرهنگی و تشکلات مدنی میخواهیم که ضمن
افشای این گونه تلاشها، با هرنوع جداییطلبی قاطعانه مرزبندی کنند.
امضاکنندگان این
بیانیّه از یک دولت ملی مرکزی با ساختارغیرمتمرکز دفاع میکنند. به نظر ما
سیستم فدرال با واقعیّتهای تاریخی و سیاسی کشور ما همخوانی ندارد. ما برای
رسیدن به یک ساختار سیاسی متعادل و غیرمتمرکز، از احیای ایده اصیل و ایرانی
تشکیل انجمنهای ایالتی، یکی از میراثهای گرانبهای نهضت مشروطه، دفاع
میکنیم. به نظر ما این ایده با تکیه بر تقسیمات کشوری، همه ایالتهای ایران
را بدون توجه به رنگ و نشانهای قومی، در بر میگیرد.
امضاکنندگان این
بیانیّه احترام به هویّت قومی ـ تباری همه شهروندان ایران را که شناسههای
اصلی آن در زبان و فرهنگ و کیش این اقوام نمایان است، وظیفه هر ایرانی
میداند. لذاسیاست خشن و سرکوب گر و تبعیض آمیز دولت جمهوری اسلامی علیه
اقوام واقلیّت های دینی – فرهنگیِ ساکن ایران را، به ویژه درزمینۀ مذهب و
زبان مادری به شدت محکوم می کنیم. در ایران فردا، هر دولت مردمی موظف است که
بهترین شرایط را به شکل عادلانه و برابر برای بالندگی همه اقوام ایرانی
فراهم سازد.
دکتر ماشاءالله
آجودانی؛ دریادار هوشنگ آریان پور؛ دکتر سیروس آرین پور؛ ابوالفضل اردوخانی؛
کمال ارس؛ محمد ارسی؛ اردوان ارشاد؛ حسین اسدی؛ محمود ارگی؛ دکتر ایرج
اشراقی؛ کورش افطسی؛ ارژنگ برهانآزاد؛ بابک امیرخسروی؛ محمد امینی؛ مهدی
امینی؛ دکتر کاظم ایزدی؛ دکتر مهران براتی؛ دکتر محمد برقعی؛ دکتر بهروز
بیات؛ جمشید بیاتی؛ بیژن پوربهنام؛ بیژن پورمندی؛ حبیب پرزین؛ دکتر امیر
پیشداد؛ دکتر سعید پیوندی؛ دکتر نصرالله جهانشاهلو افشار؛ مهندس رضا حاجی؛
بهرام چوبینه؛ محسن حیدریان؛ مهدی خانبابا تهرانی؛ اسماعیل ختائی؛ دکتر
مهرداد درویش پور؛ شیرین دخت دقیقیان؛ هوشنگ رمضان پور؛ دکتر ماندانا
زندیان؛ دکتر حمید زنگنه؛ لهراسب زینالی؛ پرویز سروش؛ اسدالله سرخیل؛ دکتر
محمد سهیمی؛ علی شاکری؛ مهندس منوچهر صالحی؛ حمید صدر؛ رامین صفی زاده؛
پرويز ضرغامی؛ دکتراسفندیار طبری؛ دکتر اسدالله طیورچی؛ دکتر ضیا عابدی؛
بهرام عباسی؛ نازی عظیما؛ شهرام فداکار؛ فرهاد فرجاد؛ سرهنگ فروزین؛ دکتر
فرهنگ قاسمی؛ کامبیز قائم مقام؛ دکتر محسن قائم مقام؛ دکتر سياوش قائنی؛
دکتر مصطفی قهرمانی؛ دکتر عزیز کرملو؛ علی کشتگر؛ دکتر بهزاد کشاورزی؛ علی
کشگر؛ حمید کوثری؛ رضا گوهرزاد؛ حسن لباسچی؛ علی ليمونادی؛ مهندس بهمن
مبشری؛ دکتر هدایت متین دفتری؛ داریوش مجلسی؛ ملیحه محمدی؛ فرخنده مدرسی؛
تراب مستوفی؛ دکتر مهدی ممکن؛ بيژن مهر؛ بهجت مهرآسا؛ دکتر محمدعلی مهرآسا؛
مهدی موبدی؛ دکتر اکبر مهدی؛ فرید مهران ادیب؛ محمود مهران ادیب؛ دکتر
همایون مهمنش؛ مهران میرفخرائی؛ علی نادری؛ رضا نافعی؛ نقی نقاشیان؛ مهدی
نوربخش؛ سیروس هوشنگی؛ حسن یوسفی اشکوری
• به امضاء کنندگان
گرامی عرض می کنم که بنا نداشته ام و ندارم اعتراضیه ها و بیانیه ها و
فراخوان ها را امضاء کنم. الا اینکه پای استقلال ایران و آزادی مردم ایران
به میان است. این اعتراضیه و نقد و هر اعتراضیه و نقد دیگری بر تجزیه طلبی
را برحق می دانم و با این و آنها موافقم. تحول از طریق مردم و با شرکت و به
دست مردم، با تجزیه طلبی ناسازگار است. مراجعه به قدرت خارجی محور کردن آن
در سیاست داخلی و باز کردن دست آن در امور کشور و بستن دست مردم است. در
عوض، همگرائی در درون توانائی است و همگان را به این همگرائی فرا می خوانم.
ابوالحسن بنی صدر
18شهریور 91
http://brwska.net
Thursday, 23 August 2012 01:04
امضای توافق نامه همکاری میان حزب کومله کردستان ایران و حزب
دمکرات کردستان ایران پس از سه دهه
بیانیه ی مشترک
در ادامه دیدارها و نشستهای
مشترک حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران به منظور بحث و
بررسی پیرامون مسائل مهم منطقه و مسائل مرتبط با ایران و کردستان، همچنین در
ادامه گفتگوها به منظور تدوین توافقنامهای مشترک برای همکاری میان دو حزب که
از مدتها قبل، هیئتهایی از هر دو طرف برای آن مأمور کرده و بر روی آن کار
کارشناسی می کردند، روز سه شنبه، 31 مرداد 1391 خورشیدی برابر با 21 آگوست 2012
میلادی، هیأتی از رهبری دو حزب در مقر دفتر سیاسی حزب دمکرات به سرپرستی آقایان
عبدالله مهتدی، دبیرکل کومله و مصطفی هجری، دبیرکل حزب دمکرات تشکیل جلسه داد.
دو هیأت در یک نشست پنج
ساعته، ضمن بحث و بررسی پیرامون مسائل مهم منطقه، ایران و کردستان به ادامه
گفتگوهای صورت گرفته در رابطه با تدوین توافقنامه همکاری فیمابین ادامه داده و
این فرایند را به نتیجه نهایی رساندند. سپس متن توافقنامه به امضای آقایان
مصطفی هجری و عبدالله مهتدی رسید.
طرفین همچنین ابراز
امیدواری کردند که محتوای این توافق نامه زمینه همکاری گسترده تر میان نیروهای
سیاسی ایران و کردستان فراهم کند.
حزب کومله کردستان ایران
حزب دمکرات کردستان ایران
31/5/1391 خورشیدی
21/8/2012 میلادی
توافقنامه ی مشترک
این توافقنامه میان حزب
دمکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران امضاء گردیده و از این پس در
هر جایی از این توافقنامه نامی از کومله و حزب دمکرات به میان میآید، منظور
این دو سازمان است.
مقدمه:
جنبش
رهایی بخش ملت کرد در کردستان ایران، سالهای متمادی از مراحل متفاوت مبارزهی
پرفراز و نشیب خود را طی نموده است. مقاومت ملی و فداکاری و به شهادت رسیدن
هزاران فرزند فداکار در راه اثبات هویت و حقوق سیاسی ملت کرد که در رأس همهی
آنها حق تعیین سرنوشت قرار دارد، واقعیتی انکارناپذیر است.
برای مبارزه ی ملت کرد در
عصر حاضر و در این وضعیت، هم تغییرات گوناگون جهانی و هم تحولات اخیر
خاورمیانه، همچنین توازن ابرقدرتها و معادلات نوین این عرصه، بیش از همیشه
زمینه را جهت طرح خواستههای ملی مردم کرد و تأکید بیشتر بر حقوق خویش در سطح
جهانی را مهیا ساخته است. موج تغییر و دمکراسیخواهی فراگیر در منطقه ی
خاورمیانه، پرتوانتر از هر زمان دیگری پایه های دیکتاتوریها را به سوی
فروپاشی سوق داده است. دیر یا زود دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران نیز، با تداوم
مبارزهی تودههای مردم و ارادهی راسخ مبارزان راه آزادی، غیر از گسترش بحران
همهجانبهی اقتصادی و سیاسی و رفتن به سوی سرنگونی کامل، افق دیگری پیشرو
ندارد.
اپوزیسیون ایرانی، گروهها
و جریان های مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور، در دو سه سال گذشته، پس از
ظهور و افول جنبش سبز در ایران، دور تازهای از گفتگو و نشست مشترک و فعالیت را
آغاز نمودهاند. در این میان، علیرغم تفاوت نظر و دیدگاهها، در مواردی درک
متقابل و نزدیکی بیشتری نسبت به گذشته میان آنان ایجاد شده و اندیشهی اتحاد و
نوعی تلاش برای تشکیل جبه هی دمکراسیخواهی با شعار تغییر رژیم در مقایسه با
گذشته مقبولیت بیشتری یافته است.
حزب دمکرات کردستان ایران
و حزب کوملهی کردستان ایران، به عنوان دو جریان سیاسی مشروع که در این مدت در
رابطه با برخی مسائل مهم همکاری و اقدامات مشترکی انجام دادهاند، در ادامه ی
روند رو به رشد همکاریها و نزدیکی بیشتر بر این باورند که در چنین شرایطی
توافق بر سر مجموعهای از نقاط اساسی مشترک در چهارچوب این طرح ضرورتی
انکارناپذیر است.
این پلاتفورم مشترک به
عنوان اصلیترین دستور کار سیاسی در برابر تغییر و تحولات سیاسی معاصر، در واقع
بیانگر نوعی همپیمانی میان این دو جریان سیاسی است.
این توافقنامهی مشترک که
از سوی رهبری هر دو حزب مورد تأیید قرار گرفته، مبنای کار مشترک هر دو حزب در
زمینه های سیاسی، دیپلماتیک، تبلیغاتی، رسانهای و ... را تدوین میکند. در
همان حال، مبنای فعالیت مشترک به منظور گسترش این توافقنامه و تحقق همکاریهای
بیشتر در میان دیگر نیروهای سیاسی کردستان ایران است.
الف) اصول
کلی:
1- دو طرف
بر این باورند که بدون سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، تحقق دمکراسی و حقوق ملی
ملیتهای ایران، به ویژه ملت کرد تحقق نخواهد یافت. همچنین دو طرف بر این
باورند که نظام سیاسی آینده ایران لازم است سیستمی سکولار، دمکراتیک و فدرال
باشد. از همین رو، ضروریست که هر دو طرف در نشستهای خود با اپوزیسیون ایرانی
خارج از کشور بر این نکات اصرار ورزند.
2- کومله
و حزب دمکرات اعتقادی کامل به انتخابات آزاد توسط مردم کردستان دارند و در چنین
انتخاباتی بدون شک صندوقهای رأی را اصلیترین منبع مشروعیت تمام جریانهای
سیاسی و اصل اساسی دمکراتیزه نمودن جامعهی آزاد میدانند.
3- هر دو
طرف اعتقاد کامل به جدایی نهاد دین از دولت دارند و بر این باورند که حاکمیت
آینده کردستان و قانون اساسی کشور بر پایهی اصول دمکراسی، منشور جهانی حقوق
بشر و حقوق سیاسی و ملی کردستان تدوین گردد. همچنین آزادی مذهبی و اعتقادات
مختلف در کردستان را حق مشروع و انکارناپذیر تمام ساکنان کردستان میدانند.
4- هر دو
طرف بر برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمام زمینههای سیاسی، اجتماعی،
اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی و ... در جامعه تأکید میورزند و خود را مدافع قانون
مدرن و مترقی و انسانی در این زمینه میدانند و برای تصویب آن تلاش خواهند کرد.
5- حزب
کومله و دمکرات خود را مدافع آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی مطبوعات، آزادی
تأسیس سازمانهای سیاسی، آزادی بنیان نهادن سازمانهای مدنی و صنفی همچون
کارگران، زنان، دانشجویان، جوانان و معلمان و ... میدانند و در جامعه از آنان
حمایت قانونی خواهند کرد.
6- طرفین
پشتیبانی و پایبندی خود را به عدالت اجتماعی و حفظ محیط زیست کردستان و گنجاندن
این موضوعات در قانون اساسی اعلام مینمایند.
7- دو طرف
پایبندی خود را به حل مشکلات و مسائل سیاسی فیمابین از طریق دیالوگ و به شیوهی
سیاسی، آرام و به دور از هر گونه خشونت طلبی اعلام مینمایند. همچنین این روش
را برای کلیهی نیروهای سیاسی کردستان ضروری دانسته و جهت تثبیت این اصل در
سراسر کردستان تلاش میکنند.
8- حزب
دمکرات و کومله، فدرالیسم ملی- جغرافیایی را به عنوان شعار اصلی و برنامهی
سیاسی خود برای حل مسئلهی ستم ملی در کردستان برگزیده و خود را پرچمدار این
شعار دانسته و برای تثبیت و تحقق آن به اشتراک مساعی میپردازند.
9- این
توافقنامه خدشهای به اصل استقلال سیاسی، سازمانی، دیپلماتیک و رسانهای هیچ
یک از طرفین وارد نکرده، بلکه تلاش خواهد نمود که هماهنگی و وحدت نظر میان آنان
را در راستای اهداف مشترک یاد شده در این پلاتفورم تأمین نماید.
ب) وظایف
پیش از تغییرات سیاسی و سرنگونی رژیم
1-
شناساندن مشکلات و مطالبات ملت کرد در کردستان ایران به جامعهی بینالمللی و
کسب حمایت سیاسی برای جنبش رهایی بخش ملت کرد، به عنوان مثال، سازماندهی
اقدامات دیپلماتیک مشترک در سطح جهانی و دیدار از مراکز بینالمللی در راستای
این هدف.
2- وحدت
در مشارکت یا عدم مشارکت با نیروهای اپوزیسیون ایرانی، با هماهنگی و مشورت قبلی
و تأکید بر حقوق و خواستهای مردم کردستان به منظور تقویت جایگاه ملت کرد از
طریق اتخاذ مواضع مشترک در کنفرانسها و سمینارهای گوناگون و هماهنگی در این
زمینه. تأکید دو طرف بر شعار فدرالیسم به عنوان راه حل مسألهی ملیتهای ایرانی
در میان گفتمانهای مختلف اپوزیسیون ایران و شخصیتهای مخالف جمهوری اسلامی.
تقویت
مواضع مشترک و گفتمان ترقیخواهانهی ملی در کنگرهی ملیتهای ایران فدرال و
صیانت از این سازمان و معرفی آن به افکار عمومی جهانیان. تلاش برای تدوین
سیاستی مشترک در سطح اپوزیسیون ایرانی که تجلی اصول اساسی جنبش ملی – دمکراتیک
مردم کردستان و ... باشد.
3- دو طرف
از مبارزهی برحق مردم کرد در تمامی بخشهای کردستان پشتیبانی نموده و در
عینحال بر این باورند که هرگونه مداخله از جانب یکی بخشهای کردستان در امور
سایر بخشها، سیاستی نسنجیده و زیانبار است. در همین راستا، به منظور تحکیم
روابط و کسب جایگاهی مناسبتر برای ملت کرد در کردستان ایران و تعقیب سیاستی
مشترک، در صورت لزوم، نشستهای مشترکی با حکومت اقلیم و نیروهای سیاسی اقلیم
کردستان برگزار خواهند کرد.
4- کومله
و حزب دمکرات اتحاد و انسجام ملی در کردستان ایران و استحکام مبارزات مشترک در
میان احزاب سیاسی کردستان ایران را رسالت اصلی خود دانسته و برای یافتن
راهکاری مناسب به منظور از بینبردن مواضع موجود بر سر راه اتحاد و همبستگی
تلاش خواهند کرد.
5- دو طرف
برآنند که همکاریهای فیمابین را توسعه و استحکام بخشند. در این راستا گامهای
عملی طبق برنامه ایی منظم و مدون از قبیل همکاری میان ارگانهای مربوطهی دو طرف
در زمینه رسانهای، انتشار بیانیهی مشترک در رابطه با حوادث سیاسی مهم و
اقدامات مشترک برای افشای سیاستهای ضد بشری رژیم جمهوری اسلامی یا هرگونه حرکت
مدنی و سیاسی، بردارند.
حزب دمکرات کردستان
ایران حزب کومله کردستان ایران
دبیرکل دبیرکل
مصطفی هجری عبدالله
مهتدی
مردادماه 1391 خورشیدی
اوت 2012 میلادی
http://www.kurdistanmedia.com/farsi/index.php?besh=sereta
02 دسامبر 2012 میلادی -
12 آذر 1391 خورشیدی
بررسی ابعاد توافقنامه احزاب دمکرات و کومله در
دیدار رهبران
کوردستان میدیا: هیأتهای دو حزب دمکرات و کومله کردستان ایران توافقنامه
منعقده فیمابین را مثبت ارزیابی و در این راستا چگونگی تعامل با اپوزیسیون
رژیم ایران را بررسی کردند.
به گزارش وبسایت کردستان میدیا، روز پنجشنبه ٤ آبانماه ١٣٩١ هیأتهای حزب
دمکرات کردستان ایران به سرپرستی مصطفی هجری دبیر کل و حزب کومله کردستان
ایران، به سرپرستی عبدالله مهتدی دبیر کل در مقر دفتر سیاسی کومله با هم
دیدار بعمل آوردند.
در این دیدار دو هیأت در مورد مسائل روز از جمله بازتاب توافقنامه اخیر میان
دو حزب، تحولات مربوط به ایران و کردستان، وضعیت اپوزیسیون سراسری و بهویژه
احزاب کُرد به تبادل نظر پرداختند.
دو هیأت انعقاد توافقنامه فیمابین را مثبت ارزیابی نموده و بر لزوم اجرای آن
تأکید کردند و در این راستا نیز نحوه شرکت و حضور دو حزب در نشستهای
اپوزیسیون را بررسی نمودند.
http://fa.komala.org/
پاسخی کوتاه به تبلیغات مسموم
علیه مردم کردستان
در روزهای اخیر و به دنبال انتشار توافقنامه مشترک حزب دموکرات کردستان ایران و
حزب کومه له کردستان ایران و در کنار تأییدها و استقبالهای گسترده، موجی از
تبلیغات رسانه ای ناروا و گمراهکننده نیز در قبال این توافقنامه به راه افتاده
است که توضیحاتی را از جانب ما امضاکنندگان این توافقنامه برای افکار عمومی
مردم ایران ضروری میسازد.
پارەای از این تبلیغات رسانه ای چنان دروغپردازانه و مشمئزکننده و چنان نازل و
آمیخته به عوامفریبی است که شایسته یک جوابگوئی جدی از جانب ما نیست. به کسانی
که از ولایت فقیه طلب توبه کرده و او را برای سرکوب خلق کرد ستایش میکنند و
اعلام میدارند که حاضرند در همگامی با این سرکوب به آستانبوسی رژیم سرکوبگر
حاکم بروند تا به خیال خود جلوی تجزیه ایران را بگیرند، چه جوابی میتوان داد؟
مردم کردستان از این توهینها و تهدیدها بسیار شنیده و آنرا نادیده گرفتەاند.
تأسف ما اما از شمشیر کشیدن کسانی است که بخشی از نخبگان روشنفکری و سیاسی
ایران را تشکیل میدهند و اکنون با بیانیەای سرتاپا غیرواقعی به هراس افکنی و
گمراه کردن افکار عمومی میپردازند و فضای بدگمانی و دشمنی را در میان مردم
ایران دامن میزنند.
امضاکنندگان بیانیه از همان قدم اول با شعار "دفاع از تمامیت ارضی" و "مبارزه
با تجزیه طلبی" یعنی حربهای که تاکنون توجیه گر تمام سرکوبهای رژیم حاکم در
کردستان بوده وارد میدان میشوند. خود تیتر بیانیه آنها یعنی "حفظ استقلال و
تمامیت ارضی ایران، سرآغاز هر کارپایه سیاسی"، بنا را بر یک اصل وارونه و
غیردموکراتیک میگذارد. به اعتقاد ما سرآغاز هر کارپایه سیاسی که بتواند امروز
مبنای اتحاد اپوزیسیون دموکراسیخواه و فردا مبنای قانون اساسی ایران قرار گیرد،
دموکراسی، حقوق بشر، پلورالیسم و برسمیت شناختن حقوق ملیتها و تعهد به عدم
خشونت در مناسبات داخلی مردمان ایران است و دقیقا رعایت و پایبندی به این اصول
است که میتواند به بهترین نحو وحدت ایران و استقلال واقعی کشور را، که ما نیز
به طیب خاطر آنرا پاس میداریم، تأمین و تضمین کند. جای تأسف است که دوستان
دموکراسیخواه ما که در سایر موارد به راحتی دموکراسی را مورد ستایش قرار میدهند
و از آن سرمایەای برای خود میسازند، به کردستان و حقوق ملی کردها که میرسد دفاع
از دموکراسی را چنین دشوار مییابند و درعوض چنین نامسئولانه به تحریک احساسات و
چرخاندن چماق تهدید متوسل میشوند و بدون هیچ دغدغه اخلاقی خود را با تیمسارهای
دیروز و سرداران امروز همصدا و هم شعار قرار میدهند. همین پدیده به روشنترین
نحو ثابت میکند که در کشور کثیرالملله ایران برخورد صحیح به مسأله ملیتها و به
رسمیت شناختن حقوق آنها چه سنگ محک مهمی برای بازشناسی دموکراسیخواهی واقعی
است.
برای ما بویژه مایه تأسف است که تعدادی از دوستان امضاکننده بیانیه با وجود
آشنائی نزدیک با جنبش کردستان و احزاب کرد و اطلاع از باورها و مواضع و عملکرد
دهها ساله ما و پس از عمری که خود با مبارزان کرد حشر و نشر داشته و چه بسا در
گذشته خود مدافع حق تعیین سرنوشت و نظام فدراتیو برای ایران بودەاند، حال همه
چیز را از یاد برده با ترجیع بند "تجزیه طلب اعدام باید گردد" دم گرفتەاند. آیا
این دوستان نمیدانند که ایجاد پانیک غیرواقعی در مورد تجزیه ایران آبی است که
مستقیما به آسیاب رژیم جمهوری اسلامی ریخته میشود و تنها به ایجاد تفرقه و
دلسردی در صفوف جنبش عمومی آزادیخواهی ایران خدمت میکند؟ آنهم در شرایطی که بیش
از هر زمان ملیتهای ایران به منظور سرنگون نمودن رژیم جمهوری اسلامی و ساختن
ایران آینده احتیاج به اتحاد و برنامه مشترک دارند.
ما امضاکنندگان توافقنامه مشترک حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومه له
کردستان ایران، ضمن تأکید مجدد بر مفاد این توافقنامه اعلام می داریم که هدف ما
تأمین خواستهای برحق مردم کرد در چهارچوب یک ایران آزاد، دموکراتیک، فدرال و
سکولار است. ما این موضع را نه برای خوشامد این و آن بلکه بر اساس باورمان و در
راستای برنامه سیاسی دهها ساله احزابمان اتخاذ کردەایم. ما به صراحت بر لزوم
برقراری یک نظام فدرال در ایران تأکید میکنیم و برآنیم که یک چنین نظامی نه فقط
خواست خلق کرد و سایر ملیتها را به بهترین نحو تأمین میکند، بلکه گام بزرگی در
راه دموکراتیزه کردن ایران و ساختار سیاسی دولت در این کشور و همچنین
نیرومندترین ضمانت حفظ همبستگی درونی جامعه ایران، همزیستی مسالمت آمیز مردمان
آن و حفظ وحدت کشور ایران است. جنبش کرد هرگز کینه و نفرت قومی را دامن نزده و
تأیید نکرده بلکه از محتوائی کاملا دموکراتیک و مترقی برخوردار است. خواستهای
ملی کردها نیز که امروزه در شعار فدرالیسم بیان میشود ازنرمها و استانداردهای
دموکراتیک و پذیرفته شده جهانی تبعیت میکند و علیه هیچ قومیت و زبان و فرهنگی
نبوده بلکه علیه ساختار غیردموکراتیک و فوق متمرکز دولت در ایران است و پیروزی
خود را نیز در ایجاد تغییرات دموکراتیک در کشور و نه در ایجاد خصومت با هیچ بخش
دیگر جامعه ایران میبیند.
ما به اتکای عملکرد دهها ساله خود تأکید میکنیم که کردستان پایگاه مستحکم
آزادیخواهی و دموکراسیخواهی در ایران بوده و میباشد و در سختترین شرائط نیز از
هیچ نوع دوستی و همکاری با مبارزان سراسر ایران دریغ نورزیده بلکه همواره
تکیهگاه همه آزادیخواهان ایران بوده است. امروز نیز نزدیکی و همکاری فشرده
احزاب باسابقه کرد که از بزرگترین پایگاه مردمی و اعتماد تودەهای وسیع
برخوردارند در قالب این توافقنامه مشترک، به سهم خود جبهه مبارزه علیه اسبتداد
حاکم در ایران را تقویت میکند و میتواند همچون محور محکمی در ایجاد هر ائتلاف
اپوزیسیون دموکراسیخواه ایرانی عمل کند و بنابراین بحق باید با استقبال
اپوزیسیون دموکراسیخواه سراسر ایران روبرو شده و به فال نیک گرفته شود.
ما ضمن قدردانی عمیق از همه دوستانی که در مقابل اینگونه هجوم های ناروا به
دفاع از خلق کرد و خواستهای برحق آن و به دفاع از احزاب کردستان برخاستەاند،
آژیتاسیون خصمانەای را که علیه مردم کرد و احزاب آن به راه افتاده است محکوم
میکنیم و معتقدیم این نوع زبان و تبلیغات نامسئولانه و غیردموکراتیک تنها فضای
سیاسی را مسموم و متشنج کرده و افراط گری را در همه سو تقویت میکند، جنبش
آزادیخواهی و ضداستبدادی عمومی در ایران را تضعیف مینماید. بنابراین از همه
روشنفکران و شخصیتها و نیروهای سیاسی میخواهیم ضمن تقبیح این هیاهوی تبلیغاتی
مسموم کننده به تأمین فضای مناسب برای یک دیالوگ سازنده و متین و توأم با
احترام کمک نمایند.
حزب دمکرات کردستان ایران
حزب کومه له کردستان ایران
٢٢ شهریور ماه ١٣٩١
http://melimazhabi.com
سخن از ایران است یا «حاکمیت آینده کردستان»!؟
به دنبال انتشار توافقنامه اخیر حزب دموکرات و حزب کوموله کردستان ایران،
سازمان جمهوری خواهان ایران طی بیانیه ای تحلیلی – انتقادی به اعتراض نسبت به
مفاد گوناگونی از این بیانیه پرداخته است .
در بخشی از این تحلیل آمده است: تناقض در گفتمان سیاسی این دو حزب ناگزیر به
این گمان دامن می زند که “فدرالیسم” تنها پله ای برای تشکیل حکومت های قومی است
تا در گام بعد با تکیه به حق تعیین سرنوشت راه جدایی و استقلال را در پیش
گیرند.
و نیز در قسمت دیگری از این بیانیه گفته شده است: جای تاسف است که آقای عبدالله
مهتدی دبیر کل حزب کومله نیز با امضای این توافقنامه عملا به راهبرد های حزب
دمکرات پیوسته است. راهبردی که بخواهد با شورش در کردستان و حمایت نیروهای
خارجی آغاز گردد نه تنها به ایرانی دمکراتیک نخواهد انجامید بلکه با ایجاد جنگ
داخلی به تضعیف جنبش دمکراسی خواهی و تحکیم استبداد منجر خواهد شد.
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار سایت ملی- مذهبی قرار داده شده
، در زیر آمده است:
اخیرا توافقنامه ای میان حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کوملهء کردستان ایران
انتشار یافته است که با عبارات زیر آغاز میشود : ” جنبش رهاییبخش ملت کرد در
کردستان ایران، سالهای متمادی از مراحل متفاوت مبارزهی پرفراز و نشیب خود را
طی نموده است. مقاومت ملی و فداکاری و به شهادت رسیدن هزاران فرزند فداکار در
راه اثبات هویت و حقوق سیاسی ملت کرد که در رأس همهی آنها حق تعیین سرنوشت
قرار دارد، واقعیتی انکارناپذیر است.”
“مقاومت ملی” و ” جنبش رهاییبخش ” هردو در گفتمان سیاسی بر معنای معینی دلالت
می کنند و به مبارزهء ملل زیر سلطهء استعمار یا اشغالگران خارجی باز می گردند.
حق تعیین سرنوشت نیز بر همین متن و یا زمانی مطرح می شود که بخشی از مردم کشوری
خواهان جدایی و استقلال اند و همانطور که در نمونه های اخیر در کانادا یا
انگلستان … دیده ایم، به همه پرسی برای جدایی یا ابقای پیوندهای موجود روی می
آورند. اگر حزب های نامبرده خواهان حفظ کردستان در پیوند ملی و سراسری مردم
ایران – ولو در سیستمی فدرال- هستند دیگر سخن از جنبش رهایی بخش و تعیین حق
سرنوشت را چگونه توجیه می کنند؟ شکل نظام سیاسی آینده ایران را نیز مجموع مردم
ایران تعیین می کنند و از باصطلاح حق تعیین سرنوشت هیچ قومی در ایران منتج نمی
شود. تناقض در گفتمان سیاسی این دو حزب ناگزیر به این گمان دامن می زند که
“فدرالیسم” تنها پله ای برای تشکیل حکومت های قومی است تا در گام بعد با تکیه
به حق تعیین سرنوشت راه جدایی و استقلال را در پیش گیرند.
در این توافقنامه، مبارزه مردم کردستان برای دمکراسی در ایران یکجا فراموش شده
است و به جنبشی صرفا ” در راه اثبات هویت و حقوق سیاسی ملت کرد که در رأس همهی
آنها حق تعیین سرنوشت قرار دارد” فروکاسته می شود. حزب دمکرات ظاهرا از یاد
برده است که سال ها شعار این حزب، “دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای
کردستان” بوده است و زنده یاد عبدالرحمن قاسملو به کسی اجازه نمی داد که خود را
ایرانی تر از او بداند. بدین ترتیب بر مبارزه هموطنان کرد ما در جنبش سبز و
مبارزه با ولایت فقیه و استبداد دینی هم خط بطلان کشیده می شود و همهء فداکاری
ها، زندان و شکنجه و اعدام ها به سود دیدگاه ویژه این دو حزب مصادره می شود.
ستمی که امروز بر ملت از هر قوم وتباری می رود خصلتی سراسری دارد و هدف نخستینِ
مبارزهء مشترک نیز برداشتن تبعیض ها و برابری حقوقی همه مردم ایران است. گرایش
هایی که در راس مطالبات خود بجای دمکراسی در ایران، حق تعیین سرنوشت اقوام را
می نهند، بدون تردید جز خلل در این مبارزه نقشی نخواهند داشت. برآوردن
خواستهایی چون تمرکز زدایی و افزایش اختیارات یکان های کشوری یا بازنگری در
ساختار آموزشی و فراهم کردن امکانات آموزش زبان مادری، همه در یک گفتگوی ملی در
چارچوب ایران دمکراتیک امکان پذیر خواهد بود.
اصول کلی این توافقنامه نیز چنان دو پهلو نگاشته شده است که معلوم نیست آیا سخن
از اجرای این اصول در کشور ایران است یا در “حاکمیت آینده کردستان”!
گفته اند: “هر دو طرف اعتقاد کامل به جدایی نهاد دین از دولت دارند و بر این
باورند که حاکمیت آینده کردستان و قانون اساسی کشور بر پایهء اصول دمکراسی،
منشور جهانی حقوق بشر و حقوق سیاسی و ملی کردستان تدوین گردد. همچنین آزادی
مذهبی و اعتقادات مختلف در کردستان را حق مشروع و انکارناپذیر تمام ساکنان
کردستان میدانند. “کومله و حزب دمکرات اعتقادی کامل به انتخابات آزاد توسط
مردم کردستان و سایر ازادی های سیاسی “در جامعه”! را دارند “طرفین پشتیبانی و
پایبندی خود را به عدالت اجتماعی و حفظ محیط زیست کردستان و گنجاندن این
موضوعات در قانون اساسی اعلام مینمایند”
آیا واقعا سخن از کشور ایران و قانون اساسی ایران است؟ اگر”دو طرف بر این
باورند که نظام سیاسی آینده ایران لازم است سیستمی سکولار، دمکراتیک و فدرال
باشد.” قاعدتا باید همه این اصول در قانون اساسی ایران بیاید و هیچ واحد فدرالی
نمی تواند اصولی جدا یا مخالف با قانون اساسی داشته باشد. بنابراین تاکید بر
همین اصول در کردستان به جای سراسر ایران، با کدامین هدف نگاشته شده است؟ آیا
می توان حفظ محیط زیست فقط در کردستان را در قانون اساسی ایران آورد و برابری
قانونی را زیر پا نهاد یا سخن از قانون اساسی دیگری است.
این توافقنامه نه از دیدگاهی کشورمدارانه و برای استقرار دمکراسی در ایران بلکه
از منظر تشکیل “حاکمیت آینده کردستان” نگاشته شده است. توافقنامه، این”حاکمیت”
را هنوز در گفتمانی دوپهلو و متناقض در چارچوب ایران فدرال می بیند ولی اگر در
آینده “تغییرات گوناگون جهانی و تحولات خاورمیانه، و یا توازن ابرقدرتها و
معادلات نوین این عرصه”، شرایط مساعدی برای جدایی و تشکیل کردستان بزرگ فراهم
آورد، چنین گفتمانی بدون تردید توجیه گر آن خواهد بود.
ولی نه فدرالیسم قومی و نه کوشش برای جدایی از ایران هیچکدام پاسخگوی خواست ها
و آرزوهایی نیست که اکثریت مردم ایران ازهر قومی و با هر زبانی در انتظار تحقق
آنند. ایرانیان همبستگی ملی خود را در چندین آزمون بزرگ تاریخی از انقلاب
مشروطیت تا امروز، فراسر تعلقشان به “قوم” یا گروه زبانی ویژه ای نشان داده
اند. انقلاب مشروطه، نهضت ملی کردن صنعت نقت، انقلاب اسلامی و جنگ با عراق، همه
خصلتی سراسری داشتند و بازتاب احساس تعلق به این کشور و آب و خاک بوده اند.
چنین پیوندی را جز با زور نمی توان از هم گسست و تنها با تکیه به نیروهایی
خارجی است که می توان به جدایی قطعه ای از این سرزمین اندیشید. بیهوده نیست که
” آقای هجری معتقد است که با احتمال رویدادن خیزشی مردمی، ایجاد پناهگاهی امن
و منطقهی پرواز ممنوع در کردستان ایران حداقل میتواند برای سازماندهی نیروها
با هدف سرنگونی رژیم و بنیاننهادن ایرانی فدرال و دمکراتیک یاریدهنده
باشد.”(۱) جای تاسف است که آقای عبدالله مهتدی دبیر کل حزب کومله نیز با امضای
این توافقنامه عملا به راهبرد های حزب دمکرات پیوسته است. راهبردی که بخواهد با
شورش در کردستان و حمایت نیروهای خارجی آغاز گردد نه تنها به ایرانی دمکراتیک
نخواهد انجامید بلکه با ایجاد جنگ داخلی به تضعیف جنبش دمکراسی خواهی و تحکیم
استبداد منجر خواهد شد.
اختلاط و پراکندگی اقوام ایرانی نیز تشکیل اقلیم جداگانه ای از کرد زبانان را
در ایران با مشکلاتی مواجه می سازد که منادیان “فدرالیسم ملی- جغرافیایی” بدیده
نمی گیرند و اولین مشکل تعیین این جغرافیاست که به تنش های قومی بین ترک و کرد
و سایر قسمت های مختلط کرد نشین دامن خواهد زد. مشکل دیگر ایجاد حکومت ها یا
قدرت های خودسر قومی پیش از تحکیم دمکراسی در ایران و انحصار قهر در دست یک
دولت قدرتمند دمکراتیک است. با درس آموزی از تجربه انقلاب مشروطیت و انقلاب
اسلامی، به جرات می توان گفت که چنین روندی باعث درگیری های خشونت بار خواهد شد
و مسلم است که پیش آمدن این سناریوی تکراری، به دمکراسی نخواهد انجامید. این
اندیشه خام را باید از سر بدر کرد که ما نخست “حاکمیت آینده کردستان” را بوجود
می اوریم و سپس بر حسب شرایط، بخشی از اختیارات حکومتی را به دولت مرکزی واگذار
می کنیم. نخستین شرط همکاری جنبش دمکراسی خواهی سراسری با احزاب و فعالان قومی
تعهد عملی به اولویت استقرار یک دولت دمکراتیک و تحکیم حقوق و آزادی هایی است
که یک گقتگوی گسترده را در باره ساختار غیرمتمرکز دولت و نظام آموزشی امکان
پذیر سازد.
ما به هممیهنان کرد خود اطمینان می دهیم که در سیاست خود حقوق آنان را برای
آموزش زبان مادری، رشد و شکوفایی فرهنگ و هنر کردستان و تفویض اختیارات به
استان های کرد نشین برای اداره امور داخلی خود پاس خواهیم داشت و خواهیم کوشید
تا نابرابری اقتصادی بین مرکز و پیرامون جبران شود. عدالت حکم میکند که بودجه
استانی و سرمایه گذاری دولت در وهله نخست به رشد اقتصادی کردستان وسایر مناطق
محروم ایران اختصاص یابد و قانون تسهیلات ویژه ای برای سرمایه گذاری خصوصی در
این مناطق در نظر گیرد.
امروزاستبداد دینی حاکم بر کشور، منشاء همه تبعیض ها و تشدید کننده رشد ناموزون
اقتصادی در مناطق مختلف کشور است. بگذار برای برداشتن تبعیض ها و شکوفایی
اقتصادی در تمام کشور، همه دست در دست هم برای استقرار دمکراسی و جمهوری در
ایران مبارزه کنیم.
چهارم سپتامبر ۲۰۱۱- ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
سازمان جمهوری خواهان ایران
(۱)
http://www.kurdistanmedia.com/farsi/index.php?besh=dreje&id=247
Tue, 04.09.2012,
17:24
قوم پرستی و جداخواهی نمی تواند راهبرد مبارزه برای
احقاق حقوق شهروندی اقوام ایرانی باشد!
با انتشار “توافقنامه بین حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران”
و واکنش تند و بحق بسیاری از ایرانیان دمکرات به مفاد این توافقنامه، بالاخره
گفتمانی درباره موضوع داغی که همواره از سوی سازمانهای بزرگ اپوزیسیون ایران
پرهیز میشد، آغاز گشته است. جبهه ملی ایران- اروپا بارها به مناسبت های گوناگون
در باره مبحث ملی در ایران بیانیه داده و مواضع خود را روشن اعلام نموده است.
آخرین بیانیه ما درست درباره جداساختن حساب مبارزه برای کسب حقوق شهروندی در
کردستان از دیگر استانهای ایران در شکل تقاضای حزب دمکرات کردستان ایران از
ناتو مبنی بر ایجاد منطقه پرواز ممنوع برای آسمان کردستان ایران بود. درحالیکه
بیانیه نامبرده میان بسیاری از ایرانیان علاقمند به سرنوشت کشور بازتاب گسترده
ای یافت، بازهم اکثر سازمانهای اپوزیسیون از رویکرد به این موضوع دوری جستند.
“توافقنامه” نامبرده دیگر کاسه صبر بسیاری را لبریز کرد. این تابو شکسته شد و
به گفتگوهایی که فقط در خفا انجام می گرفت و هیچگاه نتوانسته بود از دور شدن
بویژه حزب دموکرات کردستان ایران از مابقی اپوزیسیون و بازکردن حساب جداگانه
برای کردستان ایران جلوگیری کند، خاتمه داد.
خوشبختانه در این میان دو حزب نامبرده مواضع خود را تاحدی تعدیل داده و به روشن
کردن"سوء تفاهمات پیش آمده” پرداخته اند.
با این وجود هنوز هم ابهامات مهّم دیگر در"توافقنامه" پابرجاست که برطرف کردن
آنها در یک گفتگوی علنی برای رفع مشکلات موجود بر سر راه همکاری موثر برای
پیکار علیه استبداد جمهوری اسلامی، ارتجاع، فساد، تبعیض های فرهنگی- مذهبی و
اقتصادی، ضرورت دارد. بباورِ ما، پیش شرط اساسی دستیابی به حقوق شهروندی،
پیشرفت اقتصادی و عدالت اجتماعی، مبارزات همراه و همگام همه ایرانیان در چارچوب
ایران و در پایبندی به حفظِ استقلال و تمامیّت ارضی کشور است. ایران ملک مشاع و
کشور همه اقوام، آحاد و افراد ملت ایران است، ملتی که بیشترینش تشنه آزادی،
دمکراسی، رفاه و زندگی شرافتمندانه در ایرانی امن، آباد و سربلند میباشد.
برای مقابله با اتهامات ناروا و مغرضانه، جبهه ملی ایران بازهم صراحتا مخالفت
خود را با هرگونه تبعیض قومی و دینی در ایران اعلام می کند، بر حق همه اقوام
ایرانی در آموزش زبان مادری پافشاری میکند و خواهان تمرکز زدایی کارشناسانه
درخدمت خودگردانی آنان در اداره امور مناطق مسکونیشان می باشد. در عین حال ما
قویا هرگونه مداخله نظامی و جداخواهی قومی- جغرافیایی را که یکپارچگی ارضی
ایران و همبستگی ملی ایرانیان را بزیر پرسش ببرد، قویا طرد و محکوم میکنیم.
پویا و پابرجا باد مبارزات همبسته همه ایرانیان برای ایرانی آزاد، آباد و
دموکراتیک
پاینده ایران
جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا
هشتم مهر ١٣٩١
برای ديدن و خواندن ديگر اظهارنظرها به اينجا برويد :
http://search.yahoo.com/search;_ylt=A0oG7nlBQ7tQxnoAxvdXNyoA?p=%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%81%D9%82%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87+%D8%A8%DB%8C%D9%86+%D8%AD%D8%B2%D8%A8+%D8%AF%D9%85%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86+%D9%88+%D8%AD%D8%B2%D8%A8+%DA%A9%D9%88%D9%85%D9%84%D9%87+%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86&fr2=sb-bot&fr=ytff1-
بالای صفحه |