داستانها و یادداشتهای خالد
رسولپور
صفحه اول
86/5/15
گزارش کالبدشکافی لنین
بررسی
کالبدشکافی جسد ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (لنین) در بیستودوّم ژانویه 1924
ساعت 11 و 10 دقیقهی پیش از ظهر شروع و در ساعت 3 و 50 دقیقهی بعدازظهر
خاتمه یافت.
بررسی خارجی
جسد مردی مسن، با جثهی عادی و تغذیهی کافی مشاهدهشد. لکّههای کوچک رنگین
(آکنه) در قسمت داخلی قفسهی صدری با علائم واضح خونمردهگیهای عادی پس از
مرگ در قسمت خلفی تنه و انتهاها مشاهدهشد. یک محل التیام به طول دو سانتیمتر
در پوست قسمت انتهای قدامی استخوان ترقوه دیدهشد. محل التیام دیگری با ظاهر
نامنظم حدود 1 در 2 سانتیمتر در سطح خارجی شانهی چپ نمایان است. التیامی دیگر
به قطر تقریبن 1 سانتیمتر در پوست ناحیهی ستون فقرات در بالای لبهی استخوان
کتف موجود است.
حدود عضلات به وضوح به چشم میخورد.
در استخوان ترقوهی چپ، در محل تقاطع ثلث میانی و تحتانی ضخامت مختصر استخوانی
(جوشخوردهگی استخوانی) وجود دارد، بالای این ناحیه در قسمت خلفی عضلهی
دلتایی یک تودهی گرد سفت لمس میشود. با شکاف در این ناحیه گلولهای تغییر
شکلیافته دیدهشد که در کپسولی از نسج همبند در فاصلهی بین نسج چربی زیرجلدی
و عضلهی دلتایی قرار گرفتهاست.
بررسی داخلی
استخوانهای جمجمه تغییری نکردهاست.
موقع برداشتن استخوانهای جمجمه چسبندهگی کامل سختشامه با سطح داخلی
استخوانهای جمجمه، بهخصوص در مسیر سینوس طولی به وضوح ملاحظهشد.
سطح خارجی سختشامه کدر و رنگپریدهاست. رنگ سختشامه در قسمت گیجگاهی و
پیشانی چپ متمایل به زرد است. قسمت قدامی نیمکرهی چپ در مقایسه با قسمت مشابه
آن در جانب راست کمی فرورفته به نظر میرسد.
سینوس طولی محتوی مقداری خون مایع است.
سطح داخلی سختشامه صاف، صیقلی و مرطوب است، که به راحتی از پردهی عنکبوتیهای
که زیر آن قرارگرفته جدا میشود، جز در ناحیهی شیار کمانی که چسبندهگیهایی
در ناحیهی "گرانولوسیونهای پاچویی" وجود دارد.
سختشامهی ناحیهی قاعدهی جمجمه طبیعی است. سینوسهای قاعدهای حاوی خون مایع
است.
وزن مغز بلافاصله پس از جداشدن و خارجکردن از محوطهی سختشامهای 1340 گرم
بود.
در نیمکرهی چپ: 1- در "چینوشکن میانی پیشانی"، 2- در ناحیهی گیجگاهی و
پسسری، 3- در ناحیهی شیار "پاراسانترال"، 4- در ناحیهی "چینوشکن اعلی"
علائم واضح فروریختهگی در نسج خاکستری دیدهشد. در نیمکرهی راست، در محل
اتصال بین قطعات گیجگاهی و پسسری نیز دو ناحیهی فروریخته در سطح مغز
مشاهدهشد.
در مجاورت فوقانی نواحی فروریختهی ذکرشده پردهی عنکبوتیه کدر، سفیدرنگ و گاه
مایل به زرد است.
پردهی عنکبوتیه در قسمت بالای شیارها، حتّا در مناطقی که فروریختهگی محسوسی
مشاهدهنمیشود، سفیدرنگ و پس از برش، کلفت به نظر میرسد.
عروق قاعدهی جمجمه: جدار هر دو شریان "ورتبرال"، و شریان "بازیلر" ضخیم شده و
بستهنمیشوند؛ جدار آنها به طور نامنظم سخت و مایل به سفید و در بعضی نقاط
زردرنگ است. پس از برش دیدهشد که مجرای داخلی آنها شدیدن باریک شدهاست،
بهطوری که در بعضی نقاط بهصورت شکاف قابلاغماضی درآمدهاست. تغییرات مشابهی
در شاخههای عروق مذکور، یعنی شریانهای خلفی مغز نیز مشاهدهشد. شاهرگهای
"کاروتید" داخلی و شریانهای مغزی قدامی نیز مشابهن سخت شدهاند و دیوارههای
آنها بهطور نامرتب کلفت، و در بعضی نقاط مجرا بسیار باریک شدهاست. مجرای
شریان کاروتید داخلی در قسمت داخلی جمجمهای کاملن مسدود شدهاست؛ پس از برش به
صورت نواری سفید، سخت و یکنواخت دیدهشد. شریان "سیلوین" چپ خیلی نازک و سخت
شده ولی پس از برش هنوز بهصورت شکاف باریکی باز بود. برش قسمت کرمیشکل مخچه
تغییر محسوسی در نسج مغزی را نشان نداد.
بطن چهارم هیچ نوع ضایعهای را نشان نمیدهد. برش مغز به روش "فلسینگ": بطنهای
مغز، بهخصوص طرف چپ گشادشده و حاوی مایع شفافی است. در نقاط فروریختهی
ذکرشده، نواحی نرمشدهی نسوج مغزی به رنگ زرد و همراه با تغییرات شبهکیسهای،
با محتوای مایع کدر دیدهشد. این مناطق نرمشدهگی مغزی شامل هر دو مادهی سفید
و مادهی خاکستری است.
در سایر نواحی مغز نسج مرطوب و رنگپریده است. در شبکهی عروقی ناحیهی
"هستههای چهارقلو"، علایم رسیدن خون کافی به منطقه و خونریزی تازه مشهود است.
اعضای داخل شکمی، به استثنای رودهی کور که کمی بالاتر از وضع طبیعی قرارگرفته،
در نظم عادی قراردارد. پردههای سفاق محتوی مقدار قابل توجهی چربی است.
"دیافراگم" از طرف راست به دندهی چهارم، و از طرف چپ به فاصلهی دندهای ِ
چهارم متصل است. در قلهی ریهی راست چسبندهگی "فیبروزی" در سطح "پلور" مشهود
است. پلور چپ در قسمت تحتانی به دیافراگم چسبیده است. هیچ نوع ضایعهی بیماری
در قلب مشاهدهنشد. میان سینه ضایعهای را نشان نمیدهد.
ابعاد قلب: اندازهی طول افقی 11 سانتیمتر، اندازهی طول عمودی 9 سانتیمتر،
کلفتی 7 سانتیمتر.
پردهی دور قلب صاف و شفاف است. زیر این پرده، بهخصوص در ناحیهی بطن چپ
لکههای تجمع چربی مشاهده شد. دریچههای هلالی "آئورت" در قاعده تا حدی ضخیم
شدهاست. در دریچهی "میترال" (سه لختی) ضخامت مختصری در لبه، و لکهی های کدر
سفیدرنگ روی لخت قدامی دیدهشد. در دریچهی نیمهی راست قلب تغییر خاصی
مشاهدهنشد.
در قسمت داخلی آئورت بالارونده چند لکهی زردرنگ برجسته موجود است. ضخامت جدار
بطن چپ 5/1 سانتیمتر و در بطن راست 5/ سانتیمتر است. شریانهای "کورونر"پس از
برش بازماند، جدار آن ضخیم و سخت است. مجرای داخلی آن مسلّم باریک شده است.
سطح داخلی آئورت پایینرونده، و عروق مشتق از آن پوشیده از تعداد زیادی لکههای
برجستهی زردرنگ است، در بعضی نقاط سطح این لکهها خراشیده شده یا شامل رسوب
کلسیم است.
ریهها: ریهی راست بهاندازه و فرم طبیعی است، بهطور یکنواخت نرم و باقوام
اسفنجی است. برش نسج ریوی آن را پرخون و با مایع کفآلود نشان داد. قلهی ریه
محل التیام کوچک و کشیدهشدهای را نشان داد. ریهی چپ اندازه و فرم معمولی
دارد. قوام آن در تمام نقاط نرم است. در قسمت تحتانی، "لب" فوقانی محل التیامی
را مینمایاند که از سطح تا عمق 1 سانتی متر در نسج ریه ادامه دارد. در قلهی
ریه مقدار کمی فیبروزدرپلور دیدهشد.
طحال کمی بزرگ است، در مقطع نسبتن پرخون است. اندازه و شکل کبد طبیعی است.
لبهی قطعهی چپ نسبتن تیز است. سطح آن صاف است. پس از برش حالتی را که اصطلاحن
"انگوریشکل" گفتهمیشود نمایاند. کیسهی صفرا و مجرای صفراوی، تغییر
بیمارگونهی خاصی را نشان نداد.
معدهی خالی و جدارههای آن به هم آمده است. مخاط آن چینهای منظم طبیعی را
نشان داد. نکتهی قابل توجهی در مورد رودهها وجود ندارد.
اندازهی کلیهها طبیعی است. نسج آنها کاملن قابل تمیز است، و قسمت قشری و
مرکزی متمایزند. کپسول کلیه به آسانی از نسج سطح جدا میشود. سطح کلیهها جز
نواحی کوچک فرورفته، صاف است. مجرای سرخرگ کلیوی پس از برش باز ماند.
لوزالمعده به اندازهی طبیعی است، در برش تغییر خاصی را نشان نداد.
غدد مترشح داخلی
تغییر خاصی در "هیپوفیز" ملاحظه نشد. غدد فوق کلیوی، بهخصوص در سمت چپ تا
حدودی از حد معمول کوچکتر است. قسمت محیطی آن شدیدن منقوط است. قسمت مرکزی
محتوی "پیگمان" قهوهایرنگ است.
تشخیص تشریحی
تصلّب شرائین عمومی با شدت بیشتر در شریانهای مغزی،
تصلب آئورت پائینرونده،
"هیپرتروفی" بطن راست قلب،
کانونهای متعدد نرمشدهگی زردرنگ نسج مغزی (به سبب تصلب شرائین مغزی)
نیمکرهی چپ در مرحلهی جذب و تغییرات کیسهای،
خونریزی تازه در شبکهی عروقی مجاور هستههای چهارقلو،
جوشخوردهگی (التیام) استخوان ترقوهی چپ،
و گلولهی کپسوله در نسج نرم شانهی چپ.
نتیجه:
بیماری اصلی متوفّی، تصلب عروقی منتشر است، که سبب از کارافتادهگی زودرس عروق
شده است. تنگشدن مجاری شریانهای مغزی و اختلالات تامین جریان خون مغز که موجب
نرمشدن کانونهای منتشر در نسج مغزی شدهاست که میتواند عامل تمامی عوامل
بیماری (فلج و اختلال تکلم) باشد.
عامل نهایی منجر به مرگ: 1- تشدید اختلال جریان خون در مغز 2- حونریزی در داخل
پردهی عنکبوتیه در ناحیهی هستههای چهارقلو.
شهر گورکی، 22 ژانویه 1924
پرفسور آبریکوسف، پرفسور فورستر، پرفسور اوسیپوف، پرفسور بوناک، پیرفسور دشین،
پرفسور وایسبرود، دکتر اوبوخ، دکتر الیستراتوف، دکتر روزانوف، سماشکو.
برگرفته از: زندگی و مرگ لنین / رابرت پاین / عبدالرحمن صدریه / نشر آبی
|