xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr         

  

                   

خانه سرمقاله بايگاني

پرهيز از نوع و ادغام انواع ادبی

محمد بهارلو
 

 از زمان انتشار « کتاب مستطاب وغ‌وغ ساهاب» نوشتة صادق هدايت و مسعود فرزاد هفتادوچهار سال مي‌گذرد؛ کتابي که در ادب فارسي ، چه گذشته و چه معاصر، نظيري براي آن نمي‌توان يافت. « وغ‌وغ ساهاب» شامل سي‌وپنج « قضيه» است که يازده‌ تاي آن به وسيلة هدايت و يازده تاي ديگر به وسيلة فرزاد و بقيه اثر دست مشترک آن‌ها است، و چنان که فرزاد به تأکيد گفته است« قضيه» از اختراعات و ابتکارات هدايت بوده است.
  « قضيه» را در ادبيات معاصر مي‌توان ناب‌ترين نوع صورت ادبي به حساب آورد که« واقعيت » و « معنا» را از طريق متن ادبي عرضه و تشريح مي‌کند. هر قضيه يک« ژانر» ادبي است به شعر آزاد و نثر که مي‌شود آن را سريع يا حتي سرسري خواند و لذت برد. خواننده در هر قضيه احساس مي‌کند که با يک منظرة گسترده و افق بي‌انتها و فضايي که در آن محدوديت و توقفي نيست روبه‌رو است؛ زير قضيه ژانري است که پايانش آغاز آن است. هيچ يک از قضيه‌ها، قطع نظر از ساختار و مايه‌ها و نشانه‌هاي معنا‌شناختي آن‌ها، به فرجام نهايي خود نمي‌رسد،و نهايتاَ در متن هر کدام پرسش‌هايي باقي مي‌ماند. نويسندگان با پاسخ ندادن به پرسش‌ها، رها کردن عمدي پرسش‌ها، متن را به صورت عرصه‌اي گشوده براي قياس و پرسش و يک« پايان باز» باقي مي‌گذارند. پايان هر قضيه به نحوي آغاز آن را واخواني و تکرار مي‌کند و دايرة متن بسته نمي‌شود. بنابراين مي‌توان قضيه‌ها را وارونه هم خواند؛ يعني از پايان به آغاز، زيرا ما دوباره به آغاز بازمي‌گرديم.
  اما قضيه يک« ژانر» شناخته شده و تمام کمال ادبي نيست؛ زيرا هيچ يک از محدوديت‌هاي « ژانر» شامل حال آن نمي‌شود. قضيه يک ژانر بي‌اعتبار است و ساختار « سربه‌راهي» ندارد؛ متن متکثري است که در آن وحدت شخصيت و وحدت زمان و مکان و وحدت علي رعايت نمي‌شود. در واقع قضيه واکنشي است عليه ناکافي بودن ژانرها و تجربه‌هاي ادبي، واکنشي است بر ضد محدوديت‌هاي رسمي و رايج و پذيرفته شده، خواه از حيث ادبي و فرهنگي و خواه از حيث اجتماعي و تاريخي. در ساختار ترکيبي و چند وجهي قضيه‌ها، به رغم قطعه‌قطعه‌گي و کوتاهي و بريدگي‌ آن‌ها، ما با عناصري از قصه و حکايت و شعر و مقاله و گزارش و نقد ادبي روبه‌رو هستيم که رگه‌هايي از طنز و مطايبه و هزل و فکاهه و فولکلور و بحرطويل را در خود دارند. در واقع« وغ‌وغ ساهاب» با قضيه‌هاي گوناگون و تعارض‌آميزش ترکيب شگفت و تقليد ناپذيري از انواع ادبي است که بر ضد همه چيز است و در ستايش هيچ چيز نيست.
  هر قضيه با يک صدا يا تصوير آغاز مي‌شود؛ صدا يا تصويري که نماينده يا نقيضة کسي يا چيزي است. اما قضيه وانمود صدا يا تصوير نيست؛ زيرا هدايت و فرزاد توجه خود را به خود وانمود معطوف مي‌سازند، و اين روند ديگر وانمود نيست، بلکه نوعي شگرد يا شوخي است؛ کيفيتي است که تمايز ميان واقعيت و تخيل يا واقعيت و داستان را از ميان برمي‌دارد. آن دو، چه در مقام نويسنده و چه در مقام راوي، حضور خود را در پس پشت روايت يا متن پنهان نمي‌سازند و با آشکار ساختن ترفند‌هاي داستان‌گويي يا روايت پردازي نشان مي‌دهند که متن ساختگي است. از نظر آن‌ها قضيه صرفاَ نوعي بازي روايي نيست بلکه کاوشي است دربارة روند ساختن يا ساخته شدن عوالم انساني. قضيه داستاني است که داستان از آن حذف شده است. يک جور بازي کردن با غيرطبيعي‌ها و تصنع و مبالغه است. حساسيتي است که مي‌خواهد هر چيزي را به چيز تصنعي و ترکيبي بدل کند. زيبايي‌شناسي ويژه‌اي است و نگرش به جهان از ديدگاه زيبايي‌شناختي آست، اما نه زيبايي‌شناسي متعارف بلکه آن نوع زيبايي‌شناسي که با رگه‌هايي از شوخي و طنز و مطايبه مبالغه‌آميز شده است.
 « وغ‌وغ ساهاب» ،صرف‌نظر از جنبه‌هاي انتقادي آن، اثري است زادة نگارش که توجه خواننده را به تأليف کلام و مقدورات و محدوديت‌‌هاي روند شکل‌گيري متن جلب مي‌کند. حتي قيافه و سر و وضع کتاب نيز نظرگير است، چه از حيث عنوان‌گذاري و چه از حيث عنوان‌نويسي. نام مؤلفان بر روي جلد کتاب « يأجوج و مأجوج» و« قومپاني، ليميتد» است، که نام مستعار هدايت و فرزاد و اشاره به بقية اعضاي« گروه ربعه» است، و قيمت کتاب هم « دست‌کم سه ريال». در قضيه‌ها، که در چاپ اول در فهرست« غزيه» ثبت شده، نه فقط در وزن‌هاي عروضي و قوافي و رديف مصراع‌ها بلکه در نحوة املاي اغلب کلمات تعمداَ تغييراتي پديد آمده- مثلاَ همه جا واو معدوله حذف شده، يعني « خواب» را « خاب» نوشته‌اند، يا آن جا که الف با تنوين مي‌آيد مثل« نسبتاَ» از حرف« ن» استفاده کرده‌اند و« نسبتن» نوشته‌اند- که يک جور دهن‌کجي به ادباي ملانُقطي است. در اين قضيه‌ها کلمات را به همه جور املايي مي‌توان نوشت؛ « قضيه» را « غزيه» و« عشق» را « ئشق» و « صاحاب» را« ساهاب» . حتي مي‌توان لغزش‌هاي مطبعي ( حروف‌چين ) را عمداَ تصحيح نکرد، مثل « مي‌نوشتشي» به جاي« مي‌نوشتش» و« مي‌کردشي» به جاي « مي‌کردش». در واقع در اين کتاب نويسندگان زير همه چيز زده‌اند، به طوري که خواننده گاهي درنمي‌يابد که کجا شوخي است کجا جدي، کجا سهو است کجا عمد. از آن چه« ادبي» و « رسمي» و« قانوني» است با سازوکار شوخي و طنز آشنايي‌زدايي شده است؛ هم‌چنين از نظام عروضي و از غزل فارسي و از اسطورة زبان باستاني. در« وغ وغ ساهاب» هيچ چيز در امان نيست، حتي خود کتاب و مؤلفان و هواداران احتمالي آن‌ها.


نسخه قابل چاپ
شناسه : LA2121
تاريخ ارسال : جمعه 10 خرداد 1387
 
 
سر مقاله | داستان | گفت‌وگو | نقد | معرفی کتاب | گزارش | کارگاه | مقاله | چهره | جست‌وجوي پيشرفته | تازه‌ها | بايگاني | ارسال نظرات | ديباچه را خانه خود كنيد
تکثير و تجديد چاپ آثار موجود در ديباچه به صورت نشر کتاب يا در نشريات فقط با اجازه کتبي صاحب اثر و ديباچه مجاز است، اما لينک دادن به آنها بلامانع است
Dibache.com  2005 - All rights reserved , Programming Parswebgate