m.ilbeigi@yahoo.fr        

   ۸

۱  ۲  ۳  ۴       ۵    ۶ ۷      ۹  ۱۰ ۱۱

درد ِ دل !

يکهفته ايست که اين "تارنما" به روز نشده است . به خواننده بدهکارم که توصيحی بدهم (پيشاپيش بگويم که آنچه برسرم آمده است ، در مقابل آنچه که بر سر ِ شما ، به نا انسانی ترين وجهی می آورند ، هيچ است و پوچ - مقداری خسارت ِ مالی برای جبران ِ خسارات ِ وارده (با اين جيب ِ خالی !) ، ساعت ها ، روزها و هفته ها و شايد ماه ها برای باز سازی ِ دههاهزار پرونده و صفحه و عکس و ... )   :

من که از رايانه چندان سررشته ای ندارم و نمی دانم که چگونه می توانند يک کامپيوتر را از راه ِ دور بسوازند - اما سوزاندند و در روزگار ِ تنگائی مالی ، پدر ِ دو سه قرانم را هم در بيآورند ... و اين "قوزی [گوزی؟] بود بالای ِ قوز!" :

پنج ماهی می شود که چاپگر و اسکنرم "مرحوم" شدند و جيب ِ تماما سوراخ شده و پاره ام اجازه نمی دهد که يا تعمير کنم و يا يکی ديگر بخرم  و بسيار کتاب و نشريه را در "نشر ِ ديگران" بيآورم ...

... بيشتر از اين بر بخت ِ من گريه نکنم ! (يک وقت خيال نکنيد که دارم "دست گدائی" دراز می کنم  و "کيسه ء گشاد ِ گدائی" به گردن آويخته ام ، حتی يک دينار کمک مالی نمی پذيرم - همانطور ، عليرغم پيشنهاداتی ، هرگز "آگهی تجاری" نپذيرفتم) .

... بهر حال ، در اين چند روزه ، توانستم ، به گمانم ، لااقل پنجاه درصد ِ مطالب را باز سازی کنم و سعی دارم مابقی را هم هرچه زودتر بيآورم  ...

... و ديگر چه دارم که به گويم - به جز : پوزش برای ِ همه چيز !

  م. ايل بيگی

 


اينيم و اين
واز اين " اينمان " چه افتخاري ؟

ساده زاده ميشويم و
ساده ميميريم
و در مرثيه يمان هيچ كس نخواهد گريست
و بر قبرمان هيچ كس سنگي نخواهد گذاشت
و بر قبرمان هيچ كس گلي نخواهد گذاشت .

آنچنان گمناميم كه اگر شكنجه و زنداني شويم
هيچ كس برايمان امضاء جمع نخواهد كرد
هيچ كس به عفوِ بين المللي شكايت نخواهد برد
و هيچ كس جوامع ِ حقوقِ بشر را خبردار نخواهدكرد .

دردا
دردا !
هيچ كس نمي فهمد كه
برما بسياران رفته است .

دردا
دردا !
هر كس به سخره مان مي گيرد
كه اينچنين مدام آه و ناله گريم
- چه داريم ديگر !

دردا
دردا !
ما بسياران كشيده ايم - از كودكي مان تا بامروز؛
واز تماميِ حكومت ها .

دردا
دردا !
خوابمان چرا اين چنين آشفته بايد
- و در اين سن و سال !

عقده دارانيم
بي هيچ شك و شبهه
درد كشانيم
از ابتدايِ تاريخ .

سخنهاي طلائي ناگويانيم
درد و رنج در هر لحظه در ما تكرار مي شود
درد و رنج را در هر لحظه در خود تكرار مي كنيم .

آه !
آه !
آه !
چرا نمي فهمند كه ما چه مي كشيم
چرا نمي فهمند كه ما در تمامِ عمرمان چه كشيديم ؟
چه كسي مي فهمد كه اينچنين زار
زار بر سرنوشتمان مي گريم ؟

26 ارديبهشت ِ 81

 

 

گُمراهی !

م. ايل بيکی

جنبش و جريانی اين روزها در ايران (به ويژه در تهران) به وجود آمده است که شروعش بسا فراتر از جريانات سالهای 56 و 57 است . اسمش را هرچه که می خواهید بگذاريد (خيزش ، قيام ، انقلاب و ...) . من يکی ، چيزی از انقلاب در آن نمی بينم - همانطور که در سال ِ 57 نديدم و توضيح اش در نوشته های ِ مختلف داده ام ...

آخر اين چگونه "اتقلاب" يست که شعارش ، در خيابانها و سر ِ بام ها ، "الله اکبر" است ! اگر قصد "اتحاد"است و يکسانگوئی و يکسانحوانی ، شعاری بهتر از اين وجود نداشت ؟

درست مثل ِ سالهای 56 و 57 ، که بحث هارا گذاشتند به "بعد از انقلاب" و بعد از انقلاب ، همه گان را خفه و خفقان کردند و چيزی برای ِ "بحث" نماند . درست مثل ِ آن سالها ، زنان ِ حتی لائيک ، برای "همرنگی و نشان دادن ِ اتحاد" ، بی هيچ اجباری ، روسری برسر کردند و خاک برسر خود کردند و شدند برای هميشه (لااقل در اين سی سال) توسری خور ! ...

رهبر ِ اين "انقلاب ِ اسلامی جديد" - ميرحسين موسوی _، از سالهای ِ"طلائی" خمينی ياد می کند و ميخواهد دنباله رواش باشد - مبارکتان باد چنين "انقلاب"ی و چنين"رهبر"ی!...

"سالهای طلائی" خمينی چه بود ؟ :

به جز زدن بردهان ِ هر مخالف و "نق" زن ؛ به جز اجباری کردن ِ حجاب ؛ به جز بستن ِ رونامه ها و زندانی کردن ِ روزنامه نگاران ؛ به جز سرکوب ِ مردم ِ کردستان و گنبد و آذربايجان و خوزستان و ... ؛ به جز سرکوب کارگران و فرهنگيان ؛ به جز "انقلاب ِ فرهنگی" و سرکوب ِ دانشجويان و اخراج استادان ؛ به جز جنگ ِ خانمان براندار و ويرانگر ِ هشت ساله ؛ به جز فتوای ِ جنايت برعليه بشريت و کشتار ِ عظيم زندانيان ِ سياسی ؛ به جز معرفی شدن ِ ايرانيان در تمام ِ دنيا به وحشيان ِ جنايتکار و تروريست؛ به جز همه اش خرافات ، خرافات و خرافات و در قرنها و قرنهای ِ پيش زيستن ؛ و به جز ...به جز ...و به جز ؟

من که در ايران زندگی نمی کنم و نمی دانم که چه خيالی بر سر داريد ، اما اگر می خواهيد ، باری ديگر ، کلاهی گُشاد بر سر بگذاريد ، بفرمائيد! نوش ِ جان !

دو شنبه 01 تير 88 / 22 ژوئن 09

سياوش قميشی : آخرين نامه

 

 

تطاهرات در پاريس 28 ژوئن (از صحبت های "مخملباف" فاکتور بگيريد)

 

 

                                                   

         

 ۱   ۲    ۳    ۴    ۵    ۶     ۷    ۸    ۹    ۱۰  ۱۱    ۱۲

    

                           

                     

              تاريخ ِ درست ِ راه اندازی  اين سايت : نوامبر 2005 (آذر 1384) ، با نام ِ "روزانه ها")