در عظيم خلوت من               در عظيم خلوت من / هيچ غير از شکوه خلوت نيست ... ـ فريدون ايل بيگی            به سراغ من اگر می آئيد / نرم و آهسته بيائيد / مباد که ترک بردارد / چينی نازک تنهائی من

        m.ilbeigi@yahoo.fr                                                dimanche, 04. novembre 2018  

http://www.sharghian.com

ارمنستان، از اورارتو تا قتل عام
به مناسبت ۲۴ آوريل و سال روز کشتار سال ۱۹۱۵

« با گاری از بغداد و حلب بجانب استامبول براه افتادیم . از همان منزل اول با گروه های زیاد از ارامنه مواجه شدیم که بصورت عجیبی که باور کردنی نیست و ژاندارمهای مسلح و سوار ترک آنها را پیاده بجانب مرگ و هلاک میراندند . ابتدا موجب نهایت تعجب ما گردید ولی کم کم عادت کردیم که حتی دیگر نگاه هم نمی کردیم و الحق که نگاه کردن هم نداشت . صدها زنان و مردان ارمنی را با کودکانشان بحال زاری بضرب شلاق و اسلحه پیاده و ناتوان بجلو می راندند . در میان مردها جوان دیده نمی شد چون تمام جوانان را یا به میدان جنگ فرستاده یا محض احتیاط ( ملحق شدن به قشون روس ) بقتل رسانده بودند...»(1)

***

ترکان عثمانی

در هنگامه جنگ جهانی اول امپراطوری عثمانی آخرین نفس ها را می کشید. ترکهای عثمانی وضعیت اسفناکی داشتند. سرزمین های تحت قیومیت آنها از شرقی ترین نقطه آناتولی و آسیای صغیر تا غربی ترین نقطه شمال آفریقا بود. و اینک در آغازین سالهای قرن پرآشوب بیستم این مناطق یک به یک سرود استقلال طلبی را سر می دادند.

آخرین برگ برنده امپراطوری عثمانی برای احیای شوکت و عظمت آن، همراهی با متحدین به رهبری آلمان ها در صف بندی جدید جهانی بود. ارمنستان یکی از همین مناطق بود. در حقیقت وقتی به ساختار قومی مردمان مناطق تحت قیومیت عثمانی نگاه می کنیم، متوجه تفاوت قومیت مهاجمان اولیه ترک به این منطقه خواهیم شد. آسیای صغیر، عراق عرب ( بین النهرین سابق ) لبنان و فلسطین امروزی، بخش هایی از عربستان، شمال آفریقا، بخش هایی از شرق اروپا و بالکان، قسمت های جنوبی قفقاز شامل اران و ارمنستان ( غربی و قسمت هایی از شرقی ) و حتی بخش هایی از مناطق غربی ایران، همگی ساکنانی قدیمی با تمدن و فرهنگی درخشان بودند که ترکان در مقابل آنان حکم مهاجمانی ناخوانده را داشتند.

در حقیقت ترکان عثمانی بازماندگان ترکان سلجوقی بودند که سالها بر تمام سرزمین های اسلامی از نقاط غربی چین تا شمال مصر حکمرانی داشتند. ترکان سلجوقی مشروعیت خود را از خلیفه عباسی می گرفتند. از معروف ترین آنان سلطان جلال الدین ملکشاه و وزیر ایرانی و معروف وی خواجه نظام الملک ( صاحب کتاب سیاست نامه ) بود. (2) پس از هجوم دهشتناک مغولان به ایران، بخشی از ترکان سلجوقی به سرزمین های غرب بین النهرین به خصوص شام منتقل شدند و خود را سلجوقیان روم نامیدند. پس از آرامش تدریجی هجوم مغولان و نخستین شکست های آنان از ممالیک مصری، سلجوقیان روم اندک اندک پایه های خود را در شام و مناطق اطراف آن مستحکم کردند. سلجوقیان روم پس از تثبیت قدرت خویش حملات خود را به بیزانس و بازماندگان آن آغاز کردند. این حملات که در سالهای پایانی جنگ های صلیبی بود، سرانجام با فتح قسطنتنیه به دست سلطان محمد دوم ( فاتح ) امپراطوری پرشوکت و تاریخی بیزانس را پس از سیزده قرن در 1453 میلادی سرنگون کردند و به یاد جد بزرگشان عثمان نام خود را عثمانی نهادند.

***
ارمنستان در کجای جهان است؟

پیش از پاسخ به این پرسش باید به این نکته توجه کرد که ارامنه بیش از آنکه یک قوم باشند یک دین و مذهب هستند که به دلیل محدوده جغرافیایی خود و وفاداری همیشگی به آئین خویش در مقابل تمام ادیان و مذاهب مهاجم یا غیر مهاجم شکلی بسته را گرفته اند. شواهد نشان داده است مردمانی که در این منطقه می زیسته اند از لحاظ نژادی ترکیبی از آریایی های مهاجر و اقوام بومی هستند. منتهی این مردمان برخلاف دیگران ساکنان منطقه به سادگی تسلیم مذاهب دیگر نشده اند. همسایگان آنان ادیان بسیاری را تجربه کرده اند، از زردشت تا مسیحیت و سپس اسلام راه درازی است که تمام همسایگان آنان این راه را طی کرده اند. امروز نیز ارامنه را به دلیل همین پایبندی تاریخی به کیش خود به همین نام می شناسند.


 

ارمنیان از دیدگاه نژادی آمیزه ای از هورّی-اورارتویی ها، لووی ها و فریژیهای تراکی هستند. هورّی-اورارتویی ها از نژاد قفقازی یعنی خویشاوند با گرجی ها و چچن های امروزی بودند. لووی ها از خویشاوندهای نزدیک هتیت ها بودند و همچون هتیت ها ریشه هندواروپایی داشتند. فریژیهای تراکی هم هندواروپایی بودند. دسته سوم همان دسته ایست که زبان ارمنی را با خود به قفقاز آورد. این دسته سوم یعنی فریژیها به احتمال زیاد از سرزمین تراکی یعنی بلغارستان امروزی به قفقاز کوچیده است. پس بنا بر این ارمنیها از دیدگاه نژادی حدود دو سوم هند و اروپایی و یک سوم قفقازی اند. همچنین بعدها با آریایی های هند و ایرانی نیز آمیزش داشتند. زبان ارمنی نیز یک زبان کاملا هندواروپایی است و با زبان فارسی خویشاوندی دارد. افزون بر این زبان ارمنی واژه های مشابه بیشماری از زبان پارتی قدیم که یکی از زبانهای ایرانی است وام گرفته بگونه ای که زبانشناسان نخست ارمنی را یکی از زبانهای ایرانی می‌پنداشتند.


 

نام ارمنستان برای نخستین بار در بزرگترین کتیبه تخت جمشید واقع در دیوار جنوبی آن، نزدیک پلکان ورودی دیده شده. در این کتیبه داریوش، شاهنشاه هخامنشی، نام ارمینه را به عنوان یکی از ساتراپ های ایرانی بیان می کند. این نام در سنگ نبشته آرامگاه داریوش تکرار شده. همچنین 8 سنگ نبشته نیز در کاخ صد ستون منسوب به خشایارشا وجود دارد که در آنجا نیز نام ارمینه آورده شده.

در تصویر «صفوف خراج‌آورندگان» كنده‌كاری شده بر دیواره‌های آپادانا در تخت جمشید، ارمنیان در حال بردن یك اسب و گلدانی از فلزی گران‌بها هستند. لباس ویژه‌ی آنان، به جامه‌ی مادی نخستین هیأت نمایندگی شباهت و همسانی دارد. در سپاه خشایارشا، ارمنیان با فریگیه‌ای‌ها همردیف بودند و لباس همانندی بر تن داشتند (Herodotus 7.73). همچنین جاده‌ی سلطنتی(شاهی)، با طولی برابر 46 فرسنگ و با 15 ایستگاه پستی، از میان ارمنستان می‌گذشت (Herodotus 5.52)، و جاده‌ی دیگری نیز شمال شرقی ارمنستان را به جنوب غربی آن متصل می‌كرد، كه گزنفون در 401 پ.م. در رأس سربازان یونانی، آن را فروگرفته بود. وی به تقسیم این ایالت به ارمنستان شرقی و ارمنستان غربی و جدایی آن دو به واسطه‌ی رود Teleboas (Kara-su بعدی) اشاره می‌كند (Anabasia 4.4.3)؛ بخش شرق ارمنستان زیر فرمان Orontas (پارسی: Arvand، ارمنی: Ervand)، داماد اردشیر یكم بود كه بسیاری از نویسندگان وی را نیای دودمان Oronti ی ارمنستان دانسته‌اند. بر بخش غربی ارمنستان، Tiribazes فرمان می‌راند كه شخص مورد توجه و عنایت شاه بزرگ پارسی بود (ibid., 4.4.4). گزنفون مشاهداتی را نیز درباره‌ی اهالی ارمنستان - عمدتاً ارمنستان غربی - برجای نهاده است. روستاهای این منطقه را، اشرافی محلی به نام Comarchoi كه واسطه‌ای میان مردم و اولیای امور هخامنشی بودند، اداره می‌كردند. هر چند شیوه‌ی زندگی اینان سخت و دشوار بود، اما بخش‌هایی از حومه‌ی شهر، آثاری از رفاه و پیش‌رفت را نشان می‌داد. در این سرزمین، پرورش اسب، معروف و معمول بود و خراج‌های سالیانه به پادشاه بزرگ پارسی نیز به صورت كره اسب‌هایی پرداخت می‌گردید. برپایه‌ی داده‌ها استرابو ، شهربان ارمنستان هر سال، بیست هزار كره اسب را به شاه بزرگ تحویل می‌داد.(3)

ارمینه یا همان ارمنستان در دوران هخامنشی همواره یکی از ساتراپ های ایرانی بود. مذهب آنان عمدتا زردشتی یا مذاهب محلی بود. از آنجا که یکی از خاستگاه های اصلی زردشتی گری آذربایجان بود ارمنستان نیز قطعا به دلیل نزدیکی جغرافیایی یکی از همین نقاط تبلیغ زردشتیان بود. پس از سقوط هخامنشیان به دست اسکندر و روی کار آمدن سلوکیان، همین وضعیت حفظ شد، لیکن جدایی یکی دیگر از شعبه های نژاد آریایی از سرزمین مادری در دوران اشکانی رقم خورد. تبلیغ مسیحیت در این مناطق به دلیل آزادی مذهبی دوران اشکانی، سبب پذیرش آئین مسیحیت مردمان ارمینه شد. هنوز مشخص نیست چرا فقط در این منطقه از شرق مسیحیت به طور قطع پذیرفته شد. ندای استقلال طلبی آنان از هنگام پذیرش مسیحیت رومیان توسط کنستانتین نبود. حمایت رومیان از آنان تنها بهانه ای برای مقابله با ایران بود. کشمکش ایران و روم بر سر ارمنستان در دوران ساسانی نیز ادامه داشت. ارامنه پیش از آنکه مسیحیت در روم پذیرفته شود به این آئین گرویده بودند و حتی تابع کلیسای خود بودند که این تابعیت تا به امروز نیز حفظ شده است. به هر حال آنچه از گذشته مانده نشان دهنده این است که سرزمین باستانی ارمنستان منطقه ای شامل ارمنستان کنونی، قره باغ واقع در جمهوری آذربایجان فعلی که آن را ارمنستان شرقی و دیاربکر، ارزروم و خاربرت واقع در شرق ترکیه فعلی را ارمنستان غربی.


ارمنستان پس از اسلام

ورود اسلام به مناطق ایرانی و سپس فتح شام توسط اعراب مسلمان، سقوط امپراطوری ساسانی و عقب نشینی های پیاپی روم شرقی یا بیزانس را در پی داشت. برخورد نرم حاکمان مسلمان در این دوران اندک اندک آنان را از فشار های خارجی رها کرد. ارامنه مدتی به عنوان یکی از مناطق تحت حاکمیت خلیفه اسلام بود ولی بعدها یک کشور کما بیش مستقل را تشکیل داد. این حاکمیت تقریبا تا دوران سلجوقی ادامه یافت. منطقه قفقاز، اران ( جمهوری آذربایجان فعلی ) و ارمنستان ( شامل تمام مناطق آن ) مناطقی عموما مستقل بودند این استقلال حتی در زمان استیلای مغولان نیز کمابیش حفظ شد. اما با شروع امپراطوری صفوی اوضاع ارمنستان دگرگون شد. شروع کار صفویان از آذربایجان و شهر اردبیل بود و طبیعی است که توجه آنان به مناطق اطراف بیشتر باشد. پدر و جد شاه اسماعیل در جنگ علیه شروان، که همان مسیحیان شمال غرب ایران بودند، کشته شدند. شاه اسماعیل صفوی نیز ارمنستان و شروان و جنوب قفقاز را ضمیمه خاک خود کرد. با این حال با شکست وی در جنگ چالدران این منطقه برای اولین بار به دست سلاطین عثمانی رسید، هرچند که پیش از این نیز ارمنستان غربی در دست ترکان عثمانی بود.

پس از آنکه عثمانیان در جنگ با ایران صفوی تمامی سرزمین ارمنستان و حتی گرجستان و آذربایجان ایران را متصرف شدند شاه عباس کوشید تا ارمنستان را باز پس بگیرد و در طی بیست سال جنگ ایرانیان توانستند قسمت شرقی ارمنستان و مناطق مهمی چون ایروان ، نخجوان و قره باغ را تصرف کنند . بدین ترتیب ارمنستان به دو پاره ارمنستان شرقی تحت حاکمیت ایران و ارمنستان غربی تحت حاکمیت عثمانی تقسیم شد . البته بعدها طی جنگ های ایران و روس و با دو معاهده گلستان و ترکمانچای در سال 1828 ارمنستان شرقی که شامل نخجوان و قره باغ نیز می شد به دولت روس واگذار گردید.

همانطور که گفته شد اوایل قرن نوزدهم آغاز انحطاط عثمانی بود که تا اوایل قرن بیستم به طول انجامید.در همین دوران دولت عثمانی به مشکلات شدید اقتصادی و مالی گرفتار شده بود ، تا آنجا که حتی قادر نبود حقوق کارکنان و خدمتگزاران خود را بپردازد . همچنین تبعیض شدیدی بین ترک و غیر ترک که شامل ارامنه ، یونانیان ، کردها ، بلغارها و اسلاوها ، اعراب و ... برقرار بود. این تبعیض بین مسلمان و مسیحی که به آنها نام کافر داده بودنددر کشور عثمانی غوغا می کرد.

با گذشت زمان کشورهای تحت حاکمیت عثمانی یک به یک و به بهانه های مختلف از حاکمیت سلطان عثمانی جدا شدند. با مداخلات اروپائیان و روسیه مناطق اروپائی و مدیترانه ای امپراطوری ، مونته نگرو، بلغارستان ، بوسنی ، هرزگوین ، لبنان ، کویت ، مقدونیه ، آلبانی ، مصر و تونس از امپراطوری جدا شدند. اما جالب آن بود که اروپاییانِ حامی اقلیت مسیحی در حاکمیت عثمانی، هرگز به فکر دفاع از ارامنه نبودند. شاید دلیل آن را بتوان در جدایی ارامنه و عدم تابعیت آنان از کلیسای واتیکان دانست. ارامنه حتی میان مسیحیان ارتدکس نیز محبوبیتی نداشتند. دلیلش هم همان جدایی آنان از مسیحیان کاتولیک و ارتدکس بود.

آغاز کشتار ارامنه

نخستین سنگ بنای قتل عام ارامنه در زمان سلطان عبدالحمید بود. ارامنه که از وجاهت و ظلم وی به جوش آمده بودند، با ترکان مشروطه طلب و آزادیخواه متحد و علیه سلطان عثمانی شورش کردند. لیکن جواب خوبی نگرفتند! ارامنه تصور می کردند با روی کار آمدن جماعت به اصطلاح روشنفکر دوران ستم عثمانی به پایان رسیده اما خیال باطلی بود! در سال 1909 در شهر آدانا نزدیک به 30000 ارمنی با عنوان حمایت از عبدالحمید قربانی شدند، حال آن که ارامنه از پیش قراولان نبرد با سلطان مستبد عثمانی بودند. حال باید پرسیدکدام دادگاه ترک توانسته یک شبه 30000 نفر را محاکمه و در جا قصاص کند؟!

قبل از آغاز جنگ جهانی اول (1914) حدود دو و نیم میلیون نفر ارمنی در قلمرو امپراطوری عثمانی زندگی می کردند ، اما پس از سال 1923 یعنی بعد از قتل عام نهایی ارامنه فقط تعدادی اندک (50,000 نفر ) آنهم در شرایطی بسیار اسفناک در قسطنتنیه ، استامبول امروزی ، زندگی می کردند. باقی این افراد کجایند؟!

همه چیز از تابستان 1914 میلادی یعنی آغاز جنگ جهانی اول شروع شد. همین زمان است که عثمانی به آلمان می پیوندد و در خیل متحدین قرار می گیرد. جنگ جهانی است و باید هرچه سریعتر موضوع ارامنه را حل کرد. ارامنه به تدریج نوای استقلال طلبی سر داده اند اما هیچ حامی خارجی قدرتمندی ندارند و حتی بعضی دول نظیر آلمان، که متحد نزدیک عثمانی بود به شدت با این جدایی مخالف بود. همین آلمانها بعدها در این کشتارها به سران عثمانی کمک نیز می کردند! جهان نیز درگیر جنگ جهانی است، پس هیچ کسی نمی تواند ندای مخالفت را سر دهد. در آن زمان ترکان جوان تحت کمیته اتحاد و ترقی ، زمام امور را در دست داشتند . سه تن از رهبران اصلی این حزب به نامهای محمد طلعت پاشا وزیر اعطم وقت ترکیه ، اسماعیل انور پاشا وزیر جنگ و احمد جمال پاشا که اندیشه های پان ترکیستی نژاد پرستانه و گرایش به آلمان داشتند، در راس امور قرار گرفتند . طلعت پاشا با کمک یاران خود در "تشکیلات مخصوصه" که سازمان پلیس مخفی عثمانی بود به مطالعه امکان اجرای این طرح نشست و سر آخر به مدیریت بهاء الدین شاکر که آن زمان عضو کمیته مرکزی "اتحاد و ترقی" و مسئول شاخه سیاسی "تشکیلات مخصوصه" بود، توانست آن را به اجرا درآورد.

انهدام کامل نژاد ارمنی توسط این کمیته و بویژه سه شخص فوق به شکلی دقیق ، برنامه ریزی شده و محرمانه طرح ریزی شد . هر چند که این کشتار ها در سال های 1915 و 1916 ادامه داشت، لیکن در روز 24 آوریل 1915 بدستور دولت عثمانی حدود 300 نفر از رهبران، روحانیون، اندیشمندان، نویسندگان و سیاستمداران ارمنی دستگیر شده و پس از انتقال به کشتارگاه همگی آنها بجز اسقفی به نام کومیتاس ( او نیز هوش و هواس خود را در اثر آنچه که دیده بود ، از دست داد) بطرز فجیعی سلاخی شدند و این سرآغاز قتل عام بود. همچنین در همان روز حدود 5000 نفر از ارامنه استامبول در کوچه ها و منازلشان به قتل می رسند.

پس از آن بود که سربازان ارمنی در جبهه های جنگ را خلع سلاح کرده و پس از انتقال آنان به گردان های بیکاری در پشت جبهه (راه سازی و خدمات) آنان را گروه گروه به قتل رساندند . رهبران و کسانیکه توانایی هدایت و رهبری مردم را داشتند به قتل رسیدند ، مردان و کسانیکه نیروی مقاومت جامعه ارمنی محسوب می شدند نیز در ارتش کشته شدند. حالا دیگر دولت بزرگ عثمانی مانده بود و ملت بی دفاع ارمنی بدون هیچ رهبر و مغز متفکری. دیگر چه چیز می توانست مانع اجرای سیاست ضد بشری آنان گردد ؟ بهانه ترکان عثمانی حمایت ارامنه از دولت روسیه بود اما آیا این دلیل قانع کننده ای است؟ سیاست نژآد پرستانه ضد ارمنی عثمانی از زمان سلطان عبدالحمید اوج گرفت، آیا در آن زمان هم جنگی بود که روس ها حامی ارامنه شوند؟ همانطور که گفته شد ارامنه به دلیل عدم اطاعت از پاپ همواره قومی مهجور در مقابل دیگر مسیحیان بودند. پس چه جایی برای حمایت باقی می ماند؟ ارامنه از نخستین اصلاحگران بودند. این اصلاحگرایی ارامنه در ایران نیز وجود داشت. رهبران بسیاری از احزاب و گروه های مشروطه خواه ایرانی از ارامنه بودند، آیا فقط دو میلیون ارمنی که تحت قیومیت ترکان عثمانی بودند ندای حمایت از روس ها را سر می دادند؟ چرا چنین منش و رفتاری در قبال اقلیت ارمنی ایران، که بزرگترین اقلیت مذهبی ایران را شامل می شدند، مشاهده نشد؟

به هر حال پس از گذشت آن زمان و زمانیکه اوضاع بر وفق مراد بود، آنها به شهرها و روستاهای ارمنی نشین رفته و آنها را به این بهانه که در منطقه جنگی قرار دارند و باید به جاهای امن منتقل شوند ، از خانه هایشان بیرون کشیدند . ماموران حتی فرصت نمی دادند تا آنان غذا ، لباس و لوازم ضروری را به همراه خود بردارند . آنان دسته های ارمنی را که بیشتر آنها را زنان ، کودکان و سالخوردگان تشکیل می دادند ، بصورت کاروان هایی به طرف تبعیدگاه روانه می ساختند . تبعید گاهی که برای آنان در نظر گرفته شده بود، صحرای مرکزی سوریه واقع در منطقه درالزور در نزدیکی شهر حلب بود، جائیکه قرار بود در زیر آفتاب سوزان از تشنگی و گرسنگی بمیرند . ماموران ترک از رسیدن هر گونه آذوقه و مواد غذایی به ارامنه ، به شدت جلوگیری می کردند. دولت برای سرعت بخشیدن به کشتار ارامنه ، گروه هایی را از زندانیان جنایتکار و بیرحم ترک و کرد ، تشکیل داد . آن زندانیان به شرط شرکت در کشتار کاروان های تبعیدی ارمنی از زندان آزاد می گشتند . آنها در سر راه مسیر کاروان های تبعیدی قرار گرفته و تا آخرین نفر را به وحشیانه ترین شکل قتل عام می کردند و اندک چیزهایی هم که داشتند غارت می کردند. آوارگی و تبعید آنان به صحرای سوزان سوریه از چشمان دیگران دور نماند.

دختران ارمنی برای آنکه آتش شهوت ژاندارمها ناموس آنها را نشانه نرود، گیسوان خود را کاملا می تراشیدند و یا سر و صورت خود را می پوشانیدند . ماموران ترک و ساکنین محلی برای خاموش کردن آتش شهوت خود ، حتی از تجاوز به اجساد زنان مرده کاروان نیز خودداری نمی کردند. در بسیاری از موارد از یک کاروان چند ده هزار نفری فقط عده ای انگشت شمار به تبعیدگاه می رسید و در اغلب موارد همگی تلف شده یا قتل عام می شدند. مادران ارمنی برای آنکه کودکانشان از گزند قتل عام در امان بمانند، آنان را به التماس به خانواده های کرد و یا حتی ترک می سپردند. بسیاری در بین راه طاقت نیاورده، جان باختند. رودخانه های دجله و فرات همواره از اجساد ارامنه پر بود . گاهی اعدام های دسته جمعی ارمنیان و جنایات وحشیانه جلادان ترک سبب می شد تا در مواردی اندک همسایگان کرد به یاری ارامنه اقدام کنند، هر چند که خود کردها نیز از یاری به ارامنه وحشت داشتند هر کرد یا حتی ترکی که از ارامنه حمایت می کرد کشته می شد . جنایات آنان بحدی بود که تعدادی از سیاستمداران ترک همچون صلال استاندار آلپو ( حلب ) و یا مظهر استاندارد آنکارا با کشتار ارامنه مخالفت ورزیده و از کار برکنار شدند. جلادان در ترابوزان واقع در ساحل جنوبی دریای سیاه روش جدیدی از کشتار را در پیش گرفتند. آنان دسته های ارمنی را در قایق های کوچک سوار کرده و آنان را از قایق به دریا می ریختند. در بعضی شهرهای دیگر مانند وان نیز از همین روش برای کشتار استفاده می شد. بعضاٌ تبعیدیان را در رودخانه های دجله و فرات نیز غرق می کردند.

یک واقعیت تاریخی

کشتار ارامنه با تمام شواهد موجود انکار ناپذیر است. اگر چنین چیزی وجود ندارد چرا دولت ترکیه بعدها هرگز حاضر نشد اسناد خود را برای عدم واقعیت نشان بدهد. حتی اگر بپذیریم که ناسیونالیست های تندرو ارمنی ( که معلوم نیست تا پیش از این کجا بودند! ) به عثمانی پشت کرده و به اردوی روس ها پیوسته باشند، بازهم به یک نکته می رسیم که آیا این موضوع و حمایت درصدی از ارامنه دست ترکان عثمانی را برای قتل عام ارامنه باز می گذاشت؟ آیا این ناسیونالیست ها نمی توانستند در میان اقلیت ارمنی ایران نفوذ کنند؟ جمعیت ایران در آن زمان به مراتب از ارمنستان کمتر بود اما این جدایی طلبی هرگز دیده نشد. حتما دلیلی بر این جدایی طلبی بود. آیا این دلیل جز ستم ترکان عثمانی بر ارامنه نبود؟

شمار قربانیان هر چه باشد، فاجعه انسانی 1915 به جای خود در تاریخ باقی است. اما برای ارائه روایتی غیر جانبدارانه می توان در آغاز قرن بیستم، شمار ارمنیان امپراتوری عثمانی چیزی در حد یک میلیون و پانصد هزار تن بود یعنی ده درصد جمعیت آناطولی آن روز. با مقایسه این رقم و نتایج سرشماری های بعدی و نیز مهاجرت های غیر اجباری، شاید قبول ششصد تا هشتصد هزار قربانی به واقعیت نزدیک تر باشد. (4)

و هنوز پرسش اصلی باقی است، ضرب المثلی میان ایرانیان رایج است که می گوید « سر بیگناه هیچ وقت بالای دار نمی رود ». کشتار قطعا واقعیتی است که دولت ترکیه از افشای آن ترس دارد آیا این همه مخفی کاری معنایی جز این دارد؟

و این سوال نیز برای نگارنده همیشه باقی است، چرا مردمان ترک زبان ایران با آنکه خود را از ترکان عثمانی جدا می دانند برای دفاع از ترکان ترکیه سینه سپر می کنند؟

آیا جای حق و حقیقت هنوز خالی نیست؟


 


پی نوشت:

(1) ژنو 25 خرداد 1350 سید محمد علی جمال زاده/ بخشی از یادداشت های محمدعلی جمالزاده در سفر به برلین.
(2) دیگر مناطق اسلامی شمال آفریقا بود. به جز مصر که در اختیار خلفای فاطمی بود باقی حدود اسلامی در حاکمیت امویان اندلس و یا قبیله های بربر مسلمان بود.
(3) M. L. Chaumont, "Armenia & Iran II. The pre-Islamic period": Encyclopaedia Iranica, vol. 2, 1987, p. 418

(4) http://www.bbc.co.uk/persian/news/story/2005/04/050415_ag-l-armenian-genocide.shtml

شرح عکس های موجود در مقاله

1. بزرگان ایران به نشانه دوستی و راهنمای دست نمایندگان ارمینه را در دست گرفته اند. کتیبه دیوار جنوبی تخت جمشید نزدیک به پلکان ورودی.
2. نقشه امپراطوری هخامنشی که نام ارمنستان با خط میخی همانطور که در کتیبه گفته شده و 8 سنگ نبشته موجود در کاخ صد ستون می باشد با نام ارمینه مشخص است.
3. ارمنستان غربی و دو ایالت غربی سیواس که بعدها دولت عثمانی برای محو ارمنستان غربی آن را به این منطقه ضمیمه کرد.
4. مناطق تحت تابعیت و قیومیت عثمانی

جلال افشار :: jalal_afs@yahoo.com