آقايان اتابکی و مهاجر و خانم مسعودی ، از شما بدورباد از "تخريب و تخطئه" !

م.ايل بيگی

(آنچه در زير می آورم ، برای آن است که بسيار بدوريد از واقعيت ها و ترجيح می دهيد به دوستی های ساليانه)

دنبال کرده ام نوشتهء "شيدانبوی" که تنها آشنائيم با او اينست که دستی داشت ـ نه درجهء اول ـ ، در "چشم انداز" و خواندم و جوابهايتان در اين رابطه .

شايد ندانيد که در ايران "چريکهای فدائی" ، در آنزمان ، نه چندان در خاطرهء مردم بودند (تنها "روشنفکران" آگاه ار عمکردهایشان بودند ـ و تازه ) . اين تنها سازمانی بود با نامِ "سازمانهای جبههء ملی در خارج از کشور (بخش خاورميانه)  که در نشريه اش " باختر امروز" در 76 ، 77 شماره ، تمام اعلامیه های "فدائيان" و "مجاهدين" (نه به تعبيرِ سخافت آورِ امروزی) آورد (باکمکهائی که راه انداخته بودند با گروه های فلسطينی ، با گروه "احمد جبرئيل" و "جرج حبش" (از اين رابطهء آنها نه تنها "فدائيان" و "مجاهدين" که حتی " اسلامیون" ، از جمله "دعائی" ، استفاده کردند) و در رابطه بود که با عراق و سوریه و ليبی ("حقشناش" از همين سفر هایش به ليبی در سايت "انديشه و پيکار" مطلبی آورده است ) . يکی از کسانی که در رابطه بود ، برايم تعريف کرد : " صبحانه را در بغداد می خورم ، نهار را در دمشق و شام را در ليبی". چگونه می توان برایِ اين "انسانهای مبارز" ارزشی قائل شد؟!

من با برادرم ، فريدون ايل بيگی ، در نشر و با نا نشرِ خيلی از نوشته های "فدائيان" همکاری کرده ام و حتی ترجمه هايش را با نام "ترجمه" فدائيان" بيرون داد . فريدون علاقهء بسياری به "بهروز دهقانی" ـ شايد در دورانِ فعاليت هایِ ادبيشی اورا از نزديک می شناخت ـ من نمی دانم ، تنها اين را می دانم که بسياری از نوشته ها و ترجمه هايش را با نامِ مستعارِ "د.بهروزی" ، "دهغان بهروزی" و ... امضاء کرد .

در زمان "اقامتِ مخفيانه" " حماسهء مقامت" ( اشرب دهقانی) در پاریس در "استوديو"ئی که همسر فرانسوی فريدون با نام خود اجاره کرده بود و من "مامور" حمل و نقلِ او (وبعدها "حيدر تبريريزی ـ که نامِ واقعی اش را می دانم و متاسفم که نمی گويد ، شايد می خواهد نامی مستعار چون "لنين" و "استالين" در "تاريخ" بزعم خود بگذارد و همينطور به گفتهء خودِ "حماد شيبانی"، بعدها مقيم در آنجا) .

فريدون بيش از يکسال برایِ ترجمهء فرانسویِ "حماسهء مقامت" اشرف دهقانی کار کرد و با کسانی چون "سيمون سينيوره " (هنريشهء بسيار نامدارِ و انتشاراتِ فرانسوی کار کرد و متاسفانه نتيجه ای نداد و همه ايراد گرفتند که هر سطر سه چهار بار "رفيق" فلان و فلان می آيد) . تنها کسی که براين ايراد نگرفت ، "سرژ رضوانی" ، شاعر ، نويسنده، نقاشِ فرانسوی (درمحل اقامت) / روسی (ازمادر) / ايرانی (از پدر) و مقدمه ای بر آن نوشت و من متنِ فرانسویِ آنرا در اختيار دارم .

"اشرف دهقانی" در چاپِ دوم "حماسهء مقاومت" ، دو "گونده گوزی" کرده است :

1."رژيس دوبره" برآن مقدمه ای نوشته است (قاطی کرده است ، به خاطرِ نااطلاعی اش با نامِ "سرژ رضوانی") ؛

2.جلوگيری کرده است از انتشارآن به خاطرِ زيرنويس هایِ "فريدون" . در حالی که می دانم از دوستانِ نزديکش ، اين کتاب درآن زمان از طريقِ سازمانهایِ فلسطينی در لبنان ، بی اجازهء او ، منتشر شد.