xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                                     

                     
جهار شنبه 21 آذر 86 /  12  دسامبر 07
کجايند "دگر"- انديشانی که تنها خودرا دگرانديش می دانند ؟

چند روزيست که صفحهء اصلی ِ "روزانه ها" را اختصاص داده ام به گزارشات ِ جنبش ِ دانشجوئی در ايران . نه از اينرو که آگاهم از کم وکيف ِ جريانات ِدرگير ؛ نه از اينرو که جانبداری کرده باشم از طيف و جريانی بخصوص - و تکرار می کنم که چندان ازآنها خبر ندارم ( آيا تنها "چپ" بودن ِ شان کافی ست که "هورا" بکشم و "خوش خوشان"م شود ؟ من يکی ، بعد از آنهمه "کثافت کاری " هائی که خيلی از "چپ" ها ، "مرتکب" شده اند ، هرگزم "غش و ريشه" برای ِ خيلی های ِشان نيست و حتی اباء ندارم که بگويم از خيلی های ِ شان - اگر نه بيشتر ،لااقل -  به اندازهء اينانی که بر سر ِ کارند ، دلهره دارم ) ؛ نه از اينرو که خواسته باشم خودرا " نخودچين ِ هر آش" کرده باشم و از اين را ه "نمد"ی برایِ سر ِ گر و پای ِ برهنه ام ساخته باشم ! ... و چندين " نه" و "نه" های ِ ديگر ...

بل از اينرو : چگونه "انسان" می تواند ساکت بماند با ديدن ِ اينهمه فجايع که  می رود براين جوانان - با هر مسلک و عقيده ای که دارند . جرمی که - به جز عدالت جواهی و برابری و آزاديخواهی -  ، مرتکب نشده اند . گرچه در حکومت ِ فلاکت بار ِ سفيهان ِ باعمامه يا بی عمامه ، "همين"هايند که جرم اند ! گيرم که چون "من انديش" نباشند ، آيا بايد که همچون "ملی-مذهبی" يان  هميشه نان ِِ همين  حکومت ِبه غايت  خون آشام خور ( که کوفت شان باد !) ، خفقان گرفت و دم نزد.

آيا بايد چون سازمان های ِ ، باصطلاح ، "چپ" خارج از کشور ، بيش از " نيمه" خفقان گرفت - چرا که - شايد ، من چه می دانم - ، دانشجويان "همسو" با "رهنمود" هاي ِشان نيستند و يا آنکه به "اين" سازمان "بيشتر نزديک اند " تا با سازمان ِ آنها ؟ ( نگاه کنيد به "تارنما" های کوفتی شان که تنها خواننده گان ِ شان ، خود ِ شان هستند ! ) .

صد البته که بايد دفاع کرد از دارندهء هر نظرداری که به صرف ِ نظر دادن ، اين وحشی يان ِ حکومتی آن می کنند که تا به حال ديده ايم - و در اين حرفی نيست ( لااقل ، من يکی ، حرفی در اين مورد ندارم و به اندازهء توان و وسع ِ ناچيزم ، تاکنون از هرکه براو ظلم روا رفته است ، در صفحات ِ "روزانه ها" ، دفاع کرده ام . حالا می خواهد شاهی باشد يا اسلامی - که از هرآنچه از تمام ِ ناهنجاری ها برما رفته است ، از "همين" ها بوده است و هست ! ) .

اين "چپی"هامان ( که به يکباره خوابنما و "حقوقِ بشری" شده اند ) ، تمام ِ عناوينِ بزرگ و تيترهای ِ درشت ِ سايت های ِ شاترا به "باقی" ها ، "گنجی" ها و دارو دسته هائی از اين دست ، اختصاص می دهند و تا تا می رسند به دانشجويان ِ چپی ای که شايد سازمان های ِ شانرا "باد" نمی کنند ، به يکباره خفقان می گيرند - که بگيرد گلوی ِ شان تا به ابد !

"فراخوان" می دهند با " ملی-مذهبی"ها ، امصاء جمع می کنند با آنها ، با آنها با سازمانهای ِ حقوق بشر تماس می گيرند و دادخواهی می کنند و تا می رسند به دانشجويان ِ " دگر انديش" ، به يکباره "ريغمون" از آب در می آيند و يکهو "پنجر" ...

... و تازه ، همه اش ، دم از " دفاع از دگرانديشان" می زنند و تو نگو که "دگرانديشان" شان  حتما بايد "خانه گی" باشد و گوش به فرمان ( همچون سگ ِ خانه گی - لاالله و الالله! آدم را به گفتن ِ چه ها که وادار نمی کنند !...) .

و يکی نيست که به اينها بگويد که "دفاع" از دگرانديشان ِ تان به درد ِ خودتان می خورد و بايد در ِ کوزه گذاشت و آبش را خورد ! اين نوع دفاع ِ شما چپی های "خارجکی" ، شفائی به سر گر ِ کسانی جون من گر  نخواهد داد -  همانطور که "آزاديخواهی" های ِ "ملی- مذهبی" ها ، احدی را رهنمون به آزادی نکرده است و نخواهد کرد ...