Jacques Gaucheron
ژاک گوشرون
(
برگردان :
م.
ايل بيگی )
1
زندگينامه
پُل اِلوُآر
در سال ِ
1895 بدنيا آمد . اولين اشعارش را در دوران ِ نوجوانی ِ هميشه بيمارش
می نويسد و بزحمت شفا يافته ، جنگِ [جهانی ِ ]
1914-1918
است که اورا می قاپد و می بلعد و مواجه ميگردد ( ذر ابتدا همچون پرستار و
پس آنگاه چون سرباز ِ پياده نظام ) با خوف و کراهت های ِ قصابی های ِ انسانی .
در
1917 با
گالا
Gala
ازدواج می گند .
با دشواری و زحمت بسيار ،
مجموعهء کوچکی از اشعار با نام ِ تکليف ، وظيفه و دل واپسی را منتشر می
کند و در ژوئيهء 1918 اشعاری برای ِ صلح را .
با
تريستان
تزارا
Tristian Tzara
در جنبش طغيانگرانهء
دادا
* شرکت می
کندو پس آنگاه، همراه با
آندره
بُرُتون
A.
Breton
و لوئی آراگون
Louis
Aragon
، در فعاليت های ِ
سورره آليسم
– بی جذبيت درنظرگاه های ادبی ، جزم ها و داوری های
ِ گروه .
مانيفست سوررئآليسم
به
1924 برميگردد و پژوهشهای
ِسوررئآليستی در فاصلهء بينِ دو جنگ ادامه مي يابند . بحث و گفتگوها در بارهء
دورنمايهءانقلاب ، [ جنبش ِ]ضدِ فاشيسم ، در جنب و جوش و گرداب هایِ تاريخی ِ
آنزمان، چرخشی جدلی به خود مي گيرند وبا برداشت ها و تفاسير ِ خشن و تند خو و
در انتها ،با جدائی های ِ در يک آن تصميم گرفته شده .
پل الوآر ، از سالِ
1936 ،
در زمانِ جنگِ [داخلیِ ] اسپانيا ، با گروه فاصله می گيرد . حدائی و
گسست با بُرُتون در
1938 قطعی می گردد .
با
نُوش
(
نُوچ
؟ )
Nusch
، که
در 1929آشنا
شده بود ، در 1934
ازدواح می کند .
در مدتِ جنگِ [ جهانی ِ ]
1939-1945 ، پل الوار يکی از مدافعان ِ مقاومتِ عقلائی و روشنفکری در برابر ِ
نازيسم خواهد شد . در
1942 به حزبِ کمونيست ِ زيرزمينی می پيوندد . در برپائی ِ
انجمن ِ سراسری ِ نويسندگان نقشی بازی
می کند و در انتشارات ِ [ مخفی و
زيرزمينی ِ]
مينوئی
[ نيم شب ]
Minuit
، دو جلد ِ
آبرو و افتخار ِ شاعران را منتشر می کند.
بعد
از آزاد سازی ِ [ فرانسه ] ، شاعر ِ شناخته شده و موردِ احترام ، فعاليت
و اشتغال ِ دوگانه اش را ادامه می دهد ؛ کار ِ نويسندگی و کوشندهء مبارزه برای
ِ صلح در زمانِ جنگ ِ سرد [ و از همينرو ] سفرهای ِ بسياری انجام می دهد . با
دومينيک
Dominique
از گردِهمائیِ صلحِ
مکزيکو برمی گردد . روی ِ گردآوری ِ مطالب ِ گزيده ِ اشعارش ، بويژه ،
نخستين برچيدهء زندهء اشعار ِ گذشته ، کار می کند .
نمی تواند برگزيدهء
نوشته هائی در بارهء هنر را ، که شروع کرده بود ، به پايان برساند و در
18
نوامبر
1952 ، در سنِ
57 ساله گی ، با سکتهء قلبی از پا درآمد .
اِلُوآر
از نگاه ِ
دالی
کافيست نظری بياندازيم به
آثارش تا دريابيم که پُل اِلِوآر بسيار دل بسته است که شعر بيانِ راستين انسان
( چه برای ِ خود ِ او وچه برای ِخواننده اش ) باشد . شعر می تواند شيفته گی ،
شعف ِ شنيدن ، همبستِگی ِ درونی با صدا و ندائی ديگر – خويشاونديِ به کل نزديک
به ما – باشد .
شعر لازمهء زندگی ِ انسانی
ست ، همتراز [با نان ] . انسان ها ، پس از ارضایِ نيازهایِ غذائی ِ شان ( به
گفتهء شاعر : "نان مفيدتر از شعر است")، مبادرت به رها ساختن ِ خود ، از
طريق ِ سرپيچی ِ مدام از محدوديت های خود – از هر نوع که باشند - ،
مينمايند .
شعر لازمهء هر کسی ست که
اجتماعی می شود ؛ هرآنکه که رويای ِ ، چه امروزی و چه فردائی ِ ، آن داد که
تمام ِ انسانيت اش را بارور سازد و تلاش بر پاسخگوئی بر انواع ِ تمناهایِ
خوشبختی دارد .
شعر ابزاری از آگاهی و رشد
ِ وجدانی ست که از خود و جهان داريم . آنچه که در اين ميانه مهم است تشخيص ِ
درست است و به روشناترين وجهی ديدن – نه تنها از طريق ِ دريافت های ِ مشاهده ای
، که حتی از جاده های ِ سو به تخيلات ِ آفريننده .
مفهوم ِ تمام اينها اينست
که شاعر ، خسته ناپذيرانه ، پی می گيرد روشنائی را و نه سياهی ِ فراگير (فريب
های ِ به ظاهر واقع ؛ انديشه های منسجم ؛ دروغ ها ؛ ماوراء سازی های فريبانه ؛
خبط و خطاها ) را .
شاعرقناعت
تنها به موم کردن زبان ِ به ارث برده در دستانش و بجا گذاشتنِ ِ تأثراتِ تخيل
در آن ، نمی کند ، که مي خواهد ، همزمان ، علف زدائی کند و زمين ِ زندگی ِ هر
روزه گی را آنچنان بارورکند که تمايلات ِ جديد برويند- با آمالی نو و بديگرگونه
زيستن .
پُل الوآر ، که کراهت
های ِ دو جنگ راشناخت ، سودای ِ صلح در سر دارد .
کاويدن ِ حالات ِ زندگی ِآسوده و مسالمت آميز ، به معنای ِ برخلاف ِ جهت ِ
تسليم و به پيشواز ِ آزادی و داد ( که جدائی ناپذيرند ) ،
رفتن است . بنا نهادن ِ تمام ِ آرزو
برعشق است – نه تنها ، بی هيچ شُبه ، عشقی که خوشانه يا ناخوشانه در
گستره ای که با انسان خصومت دارد ، بل عشقی هشيار ، جانزدن و برنگ های شهامت و
بلندنظری .
____________
*
جنبش ِ ادبی و زيبا شناسانهء طغيانگر که در سالِ 1916در
واکُنش برعليه جنگ ، نظاميگری بوجود آمد . در ابتدا با ردمطلق
ِهنر
( حتی با نپذيرفتن ابرارها و تظاهرات
پيشرو و آوانگارديست آن ، چون
کوبيسم
و آينده نگری
Futurisme).
|