xalvat@yahoo.com m.ilbeigi@yahoo.fr |
" شه بانو فرح " چه پاکست،چه مهربان وباچه صفاوصداقتی ! |
بجز وقت ِ نهار که نياز دارم " چاشنی " ای به نهارخوری ِ تنهائيم اضافه کنم ، تقريبا هيچگاه از سينه چاکان ِ تله ويزيون نيستم . وتنها درهمين زمان است که هر مزخرفی را نگاه می کنم . وامروز " بخت " با من يار شد و شه بانو را در کانال ِ دو ( کانالِ دولتی ِ ) فرانسه ديدم . آه که چه لذت ها بردم از دل بهم خوردگی هايم ! آه که چه دروغين "حقايق ِ تاريخی" که نشنيدم ! آه که چه نَگِريستم که اين چنين زنی پاک و صادق داشتيم و داريم و قدرش را ندانسيم و انداختيمش در " آلونک " هائی در آمريکا ، در فرانسه ، درمصر و در کجا وکجا ها ! چه ملت ِ قدرنشناسی هستيم و فردا هم ، بلاشک ، خواهيم انداخت آخوندهای ِ بسيار در "آلونک"های غربی ِ شان ـ وشايد شرقی و امير نشين . تمام ِ کسانی که از خوان ِ غنی ِ ما که نه (که آدم نيستيم) ، از خوان ِ غنی خاندان ِ پهلوی (با دست ِ شان و از جيب ِ خالی ِمان) بهره مند شده بودند ، آمده بودند : شارل آزناور ، موريس بژار ، کُلود لُلُوش ... و با تعجبم ديدم رقاصی ( توهين نمی کنم ، خود خودرا اين چنين می نامد ) بنام ِ " شاهرخ " که در پاريس در جلسات ِ ايرانيان ِ " چپی " می رقصد و تنها کسی بود که "دستانِ مبارک ِ شه بانو " را بوسيد ـ و با چه عشقی !... دست اندرکاران ِ کانال ِ 2 فرانسه از ايران ِ دوران ِ شاه ، بهشت ِ برينی ساختند که برين تر ازآن در هيچ کجای ِ دنيا و هيچ عصری نه ديده ايد ونه خواهيد ديد . و به فراوان ، چشمان ِ غرقه در اشک ِ شه بانو را می ديد که می خواستند بريزند و اما هرگز نريختند ـ چه تسلط به خودی ! و تو را می مانست که درياها ، درياها از اشک ِ ناقابلت بريزی تا شود قطره ای از اشک ِ نريختهء شه بانو ( انگار " مشاورانِ ارتباطاتی " گفته بودند که شه بانو را نيست از اشک ريختن ! ) شه بانو فرمودند هرآنچه که هميشه می فرمايند : که کمونيست ها مملکت را برباد دادند (يعنی هم در زمان ِ شاه از " محبت " های ِ بسياری " برخوردار " بودند و هم درزمان ِ ولدالزنای ِ شاه ـ يعنی شيخ ) ؛ و " ساواک " اگرچه ممکنست که در اينجا و آنجا ، اشتباهات ِ " کوچکی " کرده باشد و زيان رسانده باشد به خاندان ِ " جليل ِ سلطنت " ، اما ... ول کنم که خسته ام از اينهمه " بزرگواری " ها ... 16 آذر 82 ( پنجاه سال و هنوز " شه بانو " ها ) / 7 دسامبر 03 |